
تلقي ميشد طي نامهاي به هارون گزارش داد.231 زماني که هارون به قزوين آمد. محمد بنسنان از هارون به خاطر مجاهدتهاي اهالي قزوين با ديلميان درخواست تخفيف در خراج ساليانه را نمود که مورد موافقت هارون قرار گرفت.232 ازسوي ديگر هارون نيز براي آباداني و سيستم دفاعي شهر قزوين مستغلاتي را وقف نمود.233 اين جنگ وگريز ديلميان با لشکريان خلفاي اسلامي تا اواخر قرن سوم ادامه داشته است. اين کشمکشها نه تنها ديلميان را وادار به تسليم نکرد بلکه آنان از اين رفتارهاي بعضا بي رحمانه سپاهيان خلفا نسبت به مسلمانان کينه به دل ميگرفتند. بسياري از زنان ومردان ديلمي در اين جنگها به اسارت برده شدند. تا جاييکه واژه “ديلميات” يعني کنيزان ديلمي در بازارهاي آن روز گار از آوازهاي برخوردار بودند.234پر واضح است که قتل وغارت واسارت زنان ومردان ديلمي در اسلام ناپذيري آنان در مدتهاي طولاني تاثير گذار بوده است. ودر ادامه خواهيم ديد که علويان با زبان فرهنگي اسلام چگونه توانستند ديلميان را به اسلام علاقهمند نمايند.
2-2- مهاجرت و ارتباط علويان با گيل وديلم
سرزمين گيل وديلم از ويژگيهاي طبيعي وموقعيت جغرافيايي کم نظيري برخوردار بوده است ناحيه گيل و ديلم که بخشي از کوهستانهاي صعب العبور البرز را در بر ميگرفت داراي جنگلهاي انبوه و بيشه زارهاي درهم تنيده بوده است.235 از اينرو اين منطقه معمولا در طول تاريخ پناهگاه امني براي مخالفان شاهان ايراني و نيز خلفاي اسلامي بوده است.236 پيش از اسلام مخالفان خسرو پرويز پادشاه ساساني در گيل وديلم پناه گرفته بودند.237پس از فتح ايرا ن توسط مسلمانان نيز برخي از ناراضيان دستگاه خلافت به ديلم ميگريختند. سنباد از مخالفان خلافت عباسي پس از شکست از سپاهيان منصور دوانيقي به سوي ديلم متواري گرديد.238 ويا مازيار شورشگر مشهور ايراني که در زمان معتصم عباسي قيام ناموفقي را عليه عباسيان رهبري ميکرد. پس از در گيريهاي سخت به ديلميان پناهنده ميشود.239 ناراضيان علوي که همواره با خلفاي عباسي سر جنگ داشتند. علاوه بر در نظر گرفتن اين موانع وشرايط طبيعي گيل وديلم و نيز دشمني آنان با خلافت عباسي سود جستند. و سرزمين ديلم را براي فعاليتهاي فرهنگي وسياسي خود مناسب يافتند. از اينرو منطقه ديلم را کانون و پايگاه مبارزاتي خود در قرنهاي متمادي تبديل کردند که در ادامه بدانها اشاره ميکنيم.
2-2-1- حضور يحيي بنعبدالله در ديلم
2-2-1-1-زندگي سياسي يحيي قبل از ورود به ديلم
سالها پس از قيام و شهادت امام حسين (ع) بار ديگر برخي از نوادگان آن حضرت مانند زيدبن علي بنحسين (ع) (م121ق) و پسرش يحيي (م125يا126ق) به قيامهاي مسلحانه عليه خلافت اموي روي آورند. البته تلاشهايشان نتيجه ملموسي را در بر نداشت. سپس در دوران خلافت عباسيان باز علويان عمدتا از از نسل امام حسن (ع) به حربه نظامي عليه حاکمان زمان خويش متوسل گرديدند. محمد بنعبدالله المحض مشهور به نفس زکيه وبرادرش ابراهيم نخستين علوياني بودند که در سال145ق در زمان منصور دوانيقي (م158ق) با عباسيان به رويارويي نظامي برخاستند. آنان نيز فرجامي جز شکست نداشتند.بسياري از ياران آندو کشته وبرخي نيز متواري شدند. يحيي بنعبد الله المحض بنحسن المثني بنحسن مجتبي (ع)از برادران نفس زکيه از جمله کساني بود که پس از شکست وشهادت برادرانش در سال 145ق متواري شده و زندگي پنهاني را اختيار کرد. يحيي فردي عالم و از شاگردان امام جعفر صادق (ع) به شمار ميرفت.240ابوالفرج اصفهاني (م356ق) مينويسد؛ يحيي در نزد امام صادق تربيت وپرورش يافته بود.241 وي هرگاه از امام صادق حديثي نقل ميکرد ميگفت: “حدثني حبيبي”.242 او در نزد فقهاي هم عصرش نظير مالک بنانس از جايگاه بالاي برخوردار بوده است.243 برخي نيز ميگويند آن حضرت ايشان را وصي خود در اموال و سر پرستي اطفال خويش قرار داده بود.244 به هر روي يحيي پس از مدتي کوتاه بار ديگر در سال 169ق در قيامي به رهبري نواده عمو و خواهر زاده اش245 حسين بنعلي بنحسن مثلث بنحسن مثني بنحسن مجتبي (ع) عليه هادي عباسي (حک169- 170ق) شرکت جست.246 سرانجام حسين بنعلي وبرخي از هم رزمانش در منطقه فخ در نزديکي مکه به دست عباسيان به شهادت رسيدند.247 وجمعي از ياران وي ازجمله يحيي بنعبد الله متواري گرديدند.248 بسياري از مورخان از سرگذشت يحيي پس از واقعه فخ تا ورودش به ديلم سخني به ميان نميآورند. اما منابع تاريخي زيديان از اين برهه از زندگي وي اطلاعات خوبي به دست ميدهند. تاريخ نويسان زيدي ميگويند، يحيي درسال 170ق پنهاني دعوت به امامتش را شروع کرد وبسياري از مردم حجاز، تهامه، مصر، عراق، مخفيانه دعوتش را پذيرفته وبا وي بيعت کردند.249 ولي يحيي قيام خود را به طور آشکارا آغاز نکرد. وي رهسپار يمن شد ومدتي را در آنجا سپري کرد.وبعضي از عالمان صنعاء يمن در نزدش استفاده علمي کردند. او سپس يمن را به مقصد سرزمين حبشه ترک کرد.250 برخي از نويسندگان زيدي در اين باره اضافه ميکنند که ايشان به مصر و برخي از مناطق مغرب نيز رفته است. در حالي که همچنان از سوي هادي (م171ق) خليفه عباسي تحت تعقيب قرار داشته است.251 يحيي در دوران خلافت هارون (حک.170ق-193ق) پنهاني وارد عراق وبغداد ميشود. از اينرو هارون براي يافتن وي تلاش فراواني ميکند. ولي يحيي موفق ميشود از بغداد به سوي مشرق اسلامي فرار نمايد. برخي از حضور وي در فساي فارس سخن گفتهاند.252 او مدتي را نيز در ري سپري ميکند. آنگاه به سوي خراسان و به شهرهاي جوزجان و بلخ عزيمت مينمايد. هارون وقتي از حضور ايشان در خراسان آگاه ميشود به هرثمه بناعين والي آن ديار فرمان دهد که وي دستگير کند. يحيي که خراسان را نا امن ميديد. به سوي ماوراءالنهر متواري واز آنجا در آن سوي مرزهاي اسلامي به همراه 170نفر از ياران عراقي وخراساني وحجازي خود به خاقان ترک پناهنده شد.253 خاقان ترک به گرمي از ايشان استقبال کرد و پنهاني به دست وي مسلمان شد. ودرخواست هارون مبني بر تسليم يحيي را نيز نپذيرفت. يحيي در مدت حضور خود در مملکت ترکان داعياني را براي دعوت وبيعت به سرزمينهاي اسلامي فرستاد. که صد هزار نفر با ارسال نامه هايي با وي بيعت کردند.254 او وقتي به اقبال فراوان مردم آگاه شد. پس از دوسال وشش ماه255 توقف در ديار ترکان براي قيام علني بر ضد خلافت عباسيان عازم سرزمينهاي اسلامي گرديد و با تقاضاي خاقان ترکان مبني برعدم ترک آن سرزمين مخالت ورزيد.256
2-2-1-2-ورود يحيي به ديلم و دلايل آن
يحيي پس از ورود به محدوده خلافت عباسي، در بين بلاد اسلامي منطقه ديلم را براي کانون قيام خويش انتخاب نمود. اودرباره اين تصميم ميگفت: “مردم ديلم به خاطر ما خروجي خواهند کرد ومن اميد وارم آن خروج همراه من باشد”257 احتمال ميرود يحيي از ظرفيتهاي موجود در ديلم عليه عباسيان آگاه بوده است از اينرو اين چنين سخن گفته است و يا اينکه او به واسطه احاديثي که امامان معصوم اهل بيت (ع) قيام علويان در ديلم را پيش بيني کرده بودند باخبربوده است. لذا منطقه ديلم را با توجه به آن پيش گويي غيبي براي قيام مناسب ميدانست. ابوالفرج اصفهاني (م356ق) در باره دليل ورود يحيي به ديلم گزارش منحصر بفردي به دست ميدهد. او ميگويد: فضل بنيحيي برمکي وزير ايراني تبار هارون از جايگاه و مکانت يحيي بنعبدالله خبر داشته وبه او گرايش پيدا کرده بود. از اينرو وي براي يحيي نامهاي بدين مضمون نوشت؛ “من تمايلي به ديدار با تو ندارم وميترسم که اين ملاقات باعث گرفتاري من و تو بشود پس نامهاي به حاکم ديلم بنويس که من پيش از اين به او نامه نوشتم که به سرزميناش بروي واز تو حمايت کند”258 هرچند باتوجه به تلاشهاي فضل در تسليم کردن يحيي که در ذيل بدان ميپردازيم. عدم اشاره ساير تاريخ نويسان از اين موضوع، پذيرش اين گزارش جاي تامل دارد. اما بعيد به نظر نميرسد که فضل برمکي به چنين اقدامي دست يازيده باشد. چون پس از امان هارون و ورود يحيي به بغداد جعفربن يحيي برمکي برادر فضل تعامل خوبي با يحيي داشته وحتي مقدمات سفر وي را به شهر مدينه فراهم مينمايد که برخي از تاريخ نگاران اين اقدام برادر فضل را دليل دشمني هارون با خاندان برمکيان بر ميشمارند.259
بهر حال پس ازآنکه يحيي در سال 175ق260 وارد ديلم گرديد کارش در آن سامان بالا گرفت.261 و پيروانش از شهرهاي مختلف مردم براي حمايت از وي به سوي ديلم ميشتافتند.262 گروهي از کوفيان از جمله محمد پسر حسن بنصالح از رهبران فرقه بتريه زيديه در ديلم به او پيوسته بودند.263 واز سوي ديگر جستان حاکم ديلم نيز به تکريم وي اهتمام داشته است. ودر عراق نيز بزرگاني چون محمد بنادريس شافعي وبشر بنمعتمر به يحيي گرويده بودند.264 از اينرو هارون از موفقيت يحيي در ديلم بسيارپريشان و نگران گرديد. طبري در اين باره مينويسد؛ هارون به سبب اين رخداد روزها نوشيدن نبيذ را ترک کرده بود.265 چون هارون از دشمني وسرسختي ديلميان با عباسيان به خوبي آگاه بوده است لذا ماندن يحيي درديلم و حمايت آنان از وي بيش از پيش قيام وي را خطرناک جلوه ميداد. مقابله ودستگيري يحيي بقدري براي هارون با اهميت بود که وي وزيرش فضل برمکي را به همراه 50 هزار نيرو واموال فراوان براي دستگيري يحيي به مرزهاي ديلم گسيل داشت. وحتي مناطقي چون ري، جبال، گرگان، طبرستان، قومس را نيز به عنوان پيشکش به فضل واگذار کرد.266 فضل در سال 176ق وارد طالقان (ناحيهاي بين ديلم وقزوين که امروزه نيز به همين نام معروف است.) گرديد. او با ارسال نامههاي از يحيي تقاضا کرد که خود را تسليم نمايد. واز سوي ديگر يک ميليون درهم براي فرمانرواي ديلم فرستاد که يحيي را وادار به تسليم کند.267 تشکيک در نسب يحيي نيز يکي ديگر از اقداماتي که عباسيان براي شکست قيام ايشان در ديلم متوسل شدند. هارون به پيشنهاد ابوالبختري قاضي القضات دربارش به فضل دستور داد تا ازعالمان شهرهاي مختلف بر عدم صحت نسب يحيي گواهي بگيرد و او را برده فراري هارون معرفي کنند تا حاکم ديلم از حمايتش دست بردارد.268 البته يکي از دلايلي که يحيي را به تسليم واداشت نقش همسر جستان حاکم ديلم بوده است. هنگامي که فضل به تاثيرپذيري جستان از همسرش پي برد. به طور جدا گانه براي وي جواهرات و لباسهاي گران قيمت و چيزهايي از اين قبيل ارسال کرد. واو نيز همسرش جستان را بر تسليم کردن يحيي تحت فشار قرارداده بود.269 برخي از نويسندگان معاصر رفتار همسر جستان را اقدامي عرب ستيزانه قلمداد مينمايند.270در حالي که مصادر تاريخي برخلاف اين تحليل بر فريفته شدن آن زن به خاطر هداياي ارسالي فضل برمکي تاکيد دارند. جستان فرمانرواي ديلم بر اثر فشارهاي همسرش و به خاطر طمع در اموال ارسالي فضل ونيز ترديد در نسب وجايگاه يحيي، حمايت شايستهاي از ايشان به عمل نميآورد. واز اوتقاضا ميکند که با فضل مصالحه نمايد.271 يحيي که از تحرکات همسر جستان احساس نا امني ميکرد.ونيز به خاطر اختلافات برخي از يارانش، خود را با اخذ امان نامه به فضل تسليم کرد.272
پس از آنکه جستان، بوسه زدن فضل برمکي بر دستان يحيي و احترام فراوان وي نسبت به يحيي را مشاهده کرد. به جايگاه يحيي پي برد وبسيار پشيمان شد به گونهاي که به خاطر اين اشتباهش خاک برسرش ميريخت. (رسم ديلميان بوده است) وموهاي صورتش را ميکند.273
2-2-1-3- تاثير گذاري فرهنگي يحيي در ديلم
با بررسي گزارشهاي تاريخي حضور يحيي بنعبدالله در ديلم نخستين حضور يک علوي شيعي در آن منطقه قلمداد ميشود.علويان هرچند در به پا خاستن عليه ظلم وجور با قدرت شمشير شهره هستند ولي آنان هيچگاه از ترويج دين و عقايد اسلامي در بحبوحه کارزارشان غافل نبودهاند. مثلا در مدت حضور يحيي در سرزمين ترکان خاقان ترک به اسلام گرويده ومسلمان شد.274 در مدت اقامت يحيي در ديلم نيز گروهي از ديلميان به دست وي مسلمان ميشوند. و او مسجدي را نيز در ديلم بنا ميکند.275 البته از اسلام آوردن جستان حاکم ديلمان گزارشي در دست نيست. ولي احتمال ميرود افرادي از خاندانش به يحيي تمايل پيدا کرده باشند چون پس
