
در پيش گرفتند. سيد محمد باقر حكيم، رهبر «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق» از راه جنوب ايران به عراق بازگشت. حمله آمريكا و انگليس به عراق همه چيز را تغيير داد. نظم قديم فرو پاشيد و آشفتگيهاي جديدي به وجود آمد. در ساختار سياسي عراق مدتي آمريكاييها در راس امور بودند، پس از آن قدرت به دست يك حكومت شورايي سپرده شد. مدتي اين حكومت شورايي اداره امور را بر عهده داشت و سرانجام با حضور همه گروهها و اقوام عراقي مقدمات انتقال حاكميت به عراقيها فراهم شد. روز دوشنبه 28 ژوئن 2004 دو روز پيش از موعد مقرر طي مراسمي ساده كه ساعت 30/10 بامداد به وقت محلي بغداد، پايتخت عراق با حضور چند تن از مقامات دولت موقت برگزار شد. (دهقانی فیروزآبادی 1388، 16).
پل برومر56 سرپرست تشكيلات آمريكايي اداره امور عراق، رسماً اسناد قانوني انتقال حاكميت را به يك قاضي عراقي تسليم كرد. با فروپاشي رژيم بعث و كاهش كنترل دولت مركزي بر گروههاي داخلي عراق جنبه گروهي و قومي- فرقهاي سياست در اين كشور تشديد شده و اين مسأله باعث ظهور ديدگاهها و رويكردهاي مختلف در خصوص سياست داخلي و خارجي عراق شد. همكاري تنگاتنگ گروههاي كرد با آمريكا و روابط دوستانه با ايران، رفتار متغير اكثر گروههاي سني در مقابل آمريكا از مخالفت تا مشاركت و همكاري؛ همكاري و رويكرد مثبت اغلب گروههاي شيعي نسبت به آمريكا و تلاش براي تعامل بيشتر در جهت امنيتسازي در عراق، از محورهاي اصلي است كه در مسأله عراق مورد بررسي قرار گرفته است. (دهقانی فیروزآبادی 1388، 16).
پس از سقوط صدام و حزب بعث و برگزاري انتخابات در عراق براي نخستين بار شيعيان و كردها وارد ساختار سياسي اين كشور شدند. بر خلاف دهههاي پيشين كه اكثر گروههاي شيعي و كرد كه در مقام اپوزيسيون ناچار بودند براي استمرار مبارزه عليه حكومت با بازيگران خارجي تعامل داشته باشند. اكنون با قرار گرفتن در راس ساختار سياسي از جايگاهي جديد به محيط پيراموني خود نگاه ميكنند و از اين منظر براي ايجاد ثبات و اداره كشور با دولتهاي خارجي وارد تعامل شدهاند.
4-4 رویکرد آمریکا به احزاب عراق در راستای حرکت به سوی دموکراسی سازی
بعد از سرنگوني صدام، به رغم اينكه گروههاي شيعي همانند مجلس اعلاي اسلامي عراق و جيشالمهدي خلع سلاح را پذيرفتند، دولت محلي كردستان عراق و دو حزب عمدهي كرد، نه تنها نيروهاي مسلح خود را حفظ كردند، بلكه با افزايش توان نظامي و تجهيزاتي، پشتوانهي خود را براي طرح مطالبات سياسي و تأثيرگذاري بر نظام سياسي در حال شكلگيري، تقويت كردند. از طرف ديگر، كردها با استفاده از تجارب گذشته، از سازمان سياسي، طرح و برنامهي دقيق، مدون و قابل اجرا برخوردار بودند. اين موارد نيز به سهم خود تأثير فراواني بر ماهيت ساختار سياسي جديد عراق بر جاي گذاشت.
قباد طالباني، پسر جلال طالباني معتقد است که: «اگر ايدهي دولت- ملت كرد محقق نشود، كردها در مورد ايجاد يك اتحاديهي داوطلبانه با عربهاي عراق توافق دارند؛ به اين شرط كه نظام حكومتي عراق فدرال و دموكراتيك بوده و به ما اجازه بدهد كنترل محلي را كه بيش از يك دهه است داريم، داشته باشيم» (حاجي يوسفي 1386، 213). كردها در مذاكرات فعليشان دربارهي آينده عراق، درخواست كردهاند:
اگر قرار باشد آن ها به عنوان بخشي از عراق در نظر گرفته شوند، بايد به آن ها اجازه داده شود به شكل اساسي ميزاني از خودمختاري را كه اخيراً داشتهاند، حفظ كنند و حق عدم پذيرش اجراي قانونهاي تصويب شده در بغداد را در داخل قلمرو كرد، در صورتي كه براي آنان غيرقابل قبول باشد، داشته باشند. آنان همچنين خواهان حق حفظ و نگهداري نيروي شبهنظامي خود بودند كه جديداً تعدادشان به حدود شصت هزار نفر ميرسد؛ و خواستند اسكان عمدي اعراب در قلمرو كردها- كه توسط دولتهاي عرب قبلي انجام ميشد- لغو شود (حاج یوسفی 1386، 114-113).
در ماده چهارم آخرين نسخهي قانون اساسي موقت عراق، «سيستم حكومتي در عراق، جمهوري، فدراتيو، دموكراتيك، چند حزبي و فراگير خواهد بود و تقسيم قدرت در آن، ميان حكومت فدرال (مركزي) و حكومتهاي ايالتي و استآن ها و شهرداريها و ادارههاي محلي تقسيم خواهد شد و سيستم فدرالي بر اساس واقعيتهاي جغرافيايي و تاريخي و اصل تفكيك قواست، نه برل اساس اصل قومي يا مذهبي يا طايفهاي».
از طرف ديگر در قانون اساسي موقت عراق، با شيوههاي گوناگون سعي شده است از نفوذ عوامل اصلي رژيم بعثي سابق در اركان اساسي نظام فعلي جلوگيري شود؛ زيرا از نگاه حاكمان فعلي، آن ها تهديدي براي اصول و ارزشهاي شناخته شده در قانون اساسي و نوع حكومت فعلي به شمار ميآيند؛ براي نمونه در مواد 31، 36 و 39 قانون اساسي موقت عراق، اعضاي اصلي حزب بعث عراق، حق نامزد شدن براي مجمع ملي، انتخاب در شوراي رياستي و نخستوزيري را ندارند ؛بنابراين با شيوههاي گوناگون سعي كردهاند امكان اعادهي رژيم سابق و يا حتي كارشكني آن ها در سيستم جديد حكومتي را مسدود نمايند.
با توجه به روند حاكم و سير تحولات موجود، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه امكان تحقق سناريوي اول كه نظام استبدادي است، وجود ندارد. همهي شواهد و قراين حاكي از پيدايش نظام دموكراتيك از نوع فدراليسم است.
توقف روند پانعربيسم، خروج شيعيان از انزوا، فعال شدن آن ها در عرصههاي سياسي- اجتماعي، پذيرش حكومت اكثريت شيعه توسط آمريكا، تثبيت حضور شيعيان در سياست و حكومت، تأثيرگذاري مرجعيت شيعه در روند تحولات سياسي- اجتماعي عراق و دولت- ملتسازي، تشكيل دولت فدرال كرد، افزايش توان نظامي فدراليته به عنوان خط قرمز، تدوين و تصويب پيشنويس قانون اساسي بر اساس اصل دموكراتيك، اسلامي و فدرال و مسدود كردن هر گونه راه نفوذ سران حزب بعث عراق براي ورود به مناصب اصلي حكومت، از مهمترين مستندات، ادله و شواهد زوال دولت استبدادي و تحقق حكومت دموكراتيك مبتني بر فدراليسم است.(تلاشان 1389، 121).
باید گفت که سرنگوني صدام زمينهي حضور شيعيان و خروج آن ها از انزوا را فراهم ساخت. از آن زمان، شيعيان در عرصهي سياسي- اجتماعي به شدت فعال شدهاند. آمريكا كه با شعار استقرار دموكراسي به اشغال عراق مبادرت ورزيد، نميتواند اكثريت شيعه اين كشور را ناديده بگيرد و از ورود آن ها به عرصهي سياست و حكومت جلوگيري كند.
پس از حادثهي 11 سپتامبر سال 2001 روشن شد كه افراط گرايان اسلامي سني دشمن اصلي آمريكا هستند. آمريكا به روشني شورشيان سني را به عنوان دشمن خود تعريف كرد. همان احزاب اسلامگراي شيعي كه سبب شده بودند آمريكا در جريان جنگ ايران و عراق به سمت صدام حسين گرايش يابد، اينك نزديكترين متحدين آمريكا در عراق به حساب ميآيند. از نظر سنيهاي عراق، آمريكا شيعيان را بر آن ها ترجيح داده است. اين برداشت از ديد مردم و دولتهاي منطقه پنهان باقي نمانده است. عربستان سعودي، اردن، سوريه و ديگر كشورها نسبت به همكاري با سياستهاي آمريكا كه به معني تقويت دولت تحت كنترل شيعيان در عراق خواهد بود، تمايل نشان ندادهاند. پس از فروپاشي رژيم ديكتاتوري بعث در عراق كه منبع اصلي بيثباتي در منطقه بود، برخي كشورها سعي كردند مانع توسعهي روابط بين ايران و عراق گردند، با اين اعتقاد كه پيوندهاي دوستانه بين دو كشور مسلمان به ايجاد «هلال شيعي» در منطقه منجر خواهد شد. فرضيات تحت نفوذ برخي كشورهاي عرب همسايه كه در واقع بستر اصلي خيزش تروريسم عربي در منطقه و جهان هستند، شكل گرفته است.(ثقفی عامری 1385، 117).
در نوامبر 2003 روزنامه واشنگتن پست از متقاعد شدن آمريكا براي تشكيل دولتي با اكثريت شيعه در عراق خبر داد و اعلام كرد: دولت بوش به اين نتيجه رسيده است كه حكومت شيعيان در عراق امري اجتنابناپذير است و اين موضوع لزوماً با منافع آمريكا در تضاد نيست. در عمل نيز تاكنون روند حاكم، حاكي از نقش اساسي شيعيان در دولتسازي اين كشور بوده است. چهارده عضو از شوراي 25 نفره حكومت انتقالي و حداقل 55 درصد از اعضاي كنفرانس ملي عراق، شيعه بودهاند. از 33 عضو كابينهي دولت موقت عراق نيز هفده نفر داراي مذهب تشيع بودهاند (ایروانی 1388، 29). بنابراين به نظر ميرسد دولت آمريكا نيز حضور شيعيان را در روند دولتسازي پذيرفته است.
سرنگوني صدام و نقش تأثيرگذار شيعيان بر كنترل بحرآن هاي پس از آن، موجب ايجاد و گسترش نوعي خودآگاهي و خودباوري و توجه به اهميت خود در معادلات سياسي شده است. در همين راستا، مرجعيت شيعه كه همواره از جايگاه و نفوذ گستردهاي در بين شيعيان برخوردار بوده است. در اين دوره نقش بسيار تأثيرگذاري در دولتسازي عراق ايفا كرده است. آيتا… سيستاني اشغالگران را تحت فشار قرار داد تا در اين كشور انتخابات آزاد برگزار كنند. اشغالگران در ابتدا از انجام آن با اين ادعا كه هنوز شرايط براي انجام انتخابات فراهم نشده است، سرباز ميزدند. در اين زمان تظاهرات صد هزار نفري با خواست انتخابات همگاني در ژانويه 2004 در بغداد برگزار شد كه بسياري از سنيها نيز در آن شركت داشتند. اين تظاهرات قدرتنمايي مرجعيت براي تحميل خواسته خود به آمريكاييها محسوب شد(ایروانی 1388، 29).
برمر حاكم آمريكايي معتقد بود: «بايد زماني انتخابات عمومي را برگزار كنيم كه منافع ما را تأمين كند. ممكن است در وضعيتي مثل وضع حاضر، كساني كه برنامههاي آمريكا را رد ميكنند، در انتخابات پيروز شوند.
از زمان سقوط رژيم صدام در عراق تا امروز آمريكاييان به شكل پيچيدهاي به شيعيان وابستگي پيدا كردهاند. واشينگتن كه به حيات شيعيان نياز داشت، به طرز مؤثري كنترل شيعيان به عراق را تضمين كرد و اين بهايي بود كه آمريكا از پرداخت آن خشنود نبود. نگراني آمريكا از خود شيعيان نيست، بلكه آنان از متحدين ايراني آنان هراسناك ميباشند. واشينگتن از اين بيم داشت كه مهار شورش سنيها عراق را تبديل به يكي از اقمار ايران سازد. از ديدگاه آمريكاييها اين امر بازتابهاي وسيعي در منطقه داشته و به ويژه موجبات نگراني عربستان سعودي را فراهم ميكرد كه از افزايش قدرت ايران بيمناك است. گرچه شيعيان عرب همانند شيعيان ايراني نيستند، اما چون دولت شيعي در عراق ممكن بود به متجد ايران تبديل شود، اين نتيجهاي نبود كه ايالات متحده خواستار آن باشند.(ثقفی عامری 1385 ،124-123).
ايالات متحده همچنين از بلندپروازيهاي شيعيان براي تبديل عراق از يك دولت سكولار به يك دولت اسلامي نگران بود. از اينرو، ايالات متحده لازم بود تا حدودي به شيعيان نارو بزند بيآنكه در واقع چنين كند، همكاري با سنيها فرصت انجام اين كار را در اختيار واشينگتن قرار داد.
افزون بر اين، واشينگتن به منظور ايجاد شرايطي كه امكان تصويب قانون اساسي را در رفراندم اكتبر سال 2005 فراهم كند و اكثر سنيها را به شركت در انتخابات 15 دسامبر سال 2005 ترغيب نمايد، طرفدار منافع سنيها در برابر شيعيان گرديد. بدين ترتيب، سنيها با استفاده از كارت شورش، آمريكاييها را به وضعيتي دچار ساختند كه رابطهشان با شيعيان و كردها پايگاه مناسبي براي كنترل عراق در اختيار آن ها قرار ندهد. سنيها وضعيتي را ايجاد كردند كه در آن آمريكاييها به سنيها به منظور ايجاد آرامش در عراق نياز پيدا كنند و در نتيجه به حمايت از منافع سنيها در مقابل شيعيان متمايل گردند. علاوه بر اين ايالات متحده از تقاضاهاي سنيها به عنوان يك چارچوب استفاده كرد تا بر اساس آن رژيم جديد عراق را به گونهاي شكل دهد كه داراي آن ميزان پيچيدگي ذاتي باشد كه مانع كنترل شيعيان و نفوذ ايرانيها گردد.
ايالات متحده كه با موانع زيادي مواجه است اينك اولويت خود را كاهش نيروها در عراق قرار داده است. در حالي كه پيش از جنگ، واشينگتن نه تنها عراق را پايگاهي بالقوه براي دموكراسي بلكه همچنين آن را منبع پايدار بالقوهاي براي نفت و پايگاهي استراتژيك محسوب ميكرد، اما اينك سطح آرزوهايي كه در مورد عراق در سر پرورانده ميشد در جلسات خصوصي بسيار تقليل داده شده
