
يابس»565 معنا شده566 و در برخي از روايات علم الكتاب را «دانش هزار كتاب از کتابهای پيامبران پيشين و قرآن» دانسته567 و به گفته برخي گفتارهاي مفسراني چون ابن عباس و قتاده، منظور از علم كتاب «دانش اسم اعظم خداوند» است كه با دانستن و خواستن از خداوند با اين نام هر خواستهاي به اجابت خواهد رسيد568 و در برخي تفاسير عرفاني «علم من الكتاب» كه اندكي از دانش قرآن است را به «دانش تنزل يافته قرآن يعني فرقان» معنا کردهاند كه به صورت کتابهای آسمانى يا به صورت شرايع الهى در مىآيد.569 و پاره اي از مفسران، كتاب را «معارف الهي و اسرار و حقايق» گرفتهاند كه از اطلاق «علم الكتاب» در جستار پس از اين، میتوان دانست كه در اين جا آصف از «پارهاي از حقايق بهگونه مبهم» بهرهمند بوده است نه بر همه آنها.570 پس مفسران در اينكه اين علم، چه بوده، اختلاف كردهاند، و گذشت كه شماري گفتهاند: آن علم، دانستن اسم اعظم بوده است. سخنانى ديگر از اين قبيل نيز هست كه البته در گفتاري با عنوان «اسم اعظم» اندكي بدان میپردازیم.
البته به يقين حضرت سليمان(علیه السلام) از دانستن و انجام اينگونه كارها ناتوان نبوده، كه خود به اذن خدا اين علم و نيرو را بدانها عطا نموده است و در روايات نيز اين سخن بازگو شده است.571 در كريمهي مورد بحث واژه «علم» را بهگونه نكره آورده و فرموده: «علم من الكتاب» يعنى علمى كه با الفاظ نمىتوان معرفياش نمود. و مراد از كتابى كه اين قدرت خارقالعاده، پارهاى از آن بود، يا «جنس کتابهای آسمانى» است و يا «لوح محفوظ» و علمى كه اين عالم از آن كتاب گرفته، علمى بوده كه راه رسيدن او را به اين هدف آسان مىساخته است.572
آنچه در اينجا سخن كرديم درباره وليّاي بود كه پارهاي از دانش كتاب را داشت و خداوند در قرآن علم او به كتاب را مايهي انجام كرامت و امور شگفتآور دانست. اينك به آيه و مسئلهای در كتاب آسماني اسلام خواهيم پرداخت كه در آن، توانايي «دارندهي دانش همهي كتاب» بررسي ميشود.
2-2. همهي دانش كتاب «علم الكتاب»
با آشكار شدن فضاي كلي بحث در اين عنوان، به وسيله جستار گذشته، سخن قابل يادكرد اين است كه بيشتر يا همه مفسران سني و شيعه و گرایشهای گوناگون آنها، همانند جستار «علم من الكتاب» بيدرنگ در پي يافتن مصداق کسیاند كه «همه علم كتاب» و يا همان «علم همه كتاب» به نزد وي است. از گفتارهاي فراوان در نگاشتههاي تفسيري و نيز روايي دست میدهد كه چهار گزينه از گفتههاي ديگر پررنگتر مینماید و صاحب آن احتمال، دارنده همه علم كتاب است كه ايناناند: «مؤمنان يهود و نصارا»، «عبدالله بن سلام»، «همهي مؤمنان به يكسره» و «علي بن ابي طالب(علیه السلام)». گويندهي همان احتمالات يعني مجاهد، قول ديگري را نيز مطرح نموده كه مصداق آيه، خداوند باشد ولی اين سخن غفلت بزرگي است چرا كه اگر مصداق «من عنده علم الكتاب» در اين جا خداوند باشد تنها، تكرار است و از درستي لفظ و معناي جمله بيرون میشود.573 البته اين سخنان و هر كدام از احتمالات چهارگانه را در جايي میشود به عنوان يك گزينه به حساب آورد كه با خوانش حركت بالاي واژه «من» و نيز نشان زبر «عنده» خوانده شود يعني تلاوت كنيم: « مَنْ عِنْدَهُ». و اگر جز اين قرائت باشد يعني «من» را با كسره و «عنده» را نيز با حركت زيرين بخوانيم و بگوييم: «مِنْ عِنْدِهِ» گزينههاي جز خداوند نادرست خواهد بود.
اما اينكه آن شخص عبدالله بن سلام باشد نيز ناروا است زيرا كه وي پس از مكه اسلام آورده و اين سورهي مباركه و آيهي كريمه، در مكه فرود آمده است574 پس چگونه میتواند آيهاي اين چنين، در مورد كافري مسلمان نگشته، فرود آيد.575 اين پاسخ را در روايات پيشوايان معصوم(علیهم السلام) نيز يافت میشود.576
در مورد اينكه مصداق آيهي شريفه، «مؤمنان يهود و نصارا» باشد نيز در تفاسير به جز يادكرد نامشان دليل و يا مستندي استوار آورده نشده است. احتمالات ديگري نيز در مصداقيابي براي آيه شريفه ياد کردهاند مانند: «سلمان فارسي» (رحمه الله)، «الجارود»، «تميم الداري»577 و ديگران، كه نيازي به يادكرد آنان ديده نمیشود، چه اينكه نه اين گفتار كوتاه جاي بيان نام آنان است و نه جايگاه آنان در اندازه مقام «همهي علم الهي». نگارنده نيز در مقام جستجوي صغروي در اين گفتار نيست و اين باب را نيز به خاطر پرداختن فراوان مفسران بدين مطلب، گشود. اما به گواهي بسياري از مفسران سني و شيعي و بازگويي سخنان رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت ايشان مصداق «من عنده علم الكتاب» علي بن ابيطالب(علیه السلام) است چنانكه مصداق دارندهي «علمٌ من الكتاب» نيز در روايات، «آصف بن برخيا» شناسانده شده است. سرآمد همه روايات حديثي است كه هر دو گروه مسلمانان بازگو کردهاند. شيخ صدوق با اسناد دادن اين روايت به ابيسعيد خدري آن را اينگونه آورده است كه وي میگوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پرسيدم كه در مورد مصداق آيهي شريفه چه میفرمایید؟ يعني كسي كه علم كتاب نزد اوست كيست؟ ايشان در پاسخ فرمودند: آن شخص، برادرم علي بن ابيطالب(علیه السلام) است.578 از آنجا كه خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه، نور واحد و حقيقتي يگانه هستند دارا بودن همهي علم كتاب را میتوان به همه پيشوايان و چهارده نور معصوم(علیهم السلام) نسبت داد. اميرالمؤمنین(علیه السلام) نيز در حديثي اين سخن را تأييد میفرمایند: «دانشي كه آدم(علیه السلام) با آن از آسمان به زمين فرود آمد و نيز همه آن چه پيامبران تا خاتم آنان بدان از ديگران برتري داده شدهاند در خاندان خاتم پيامبران است.»579
جناب آلوسي از مفسرين برجستهي سني مذهب نيز در تفسير «روح المعاني» با طريقي ديگر همين سخن را با زيادهاي از ابي سعيد خدري بازگو میکند كه وي گفته است كه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد كيستي مصداق آيهي «علم من الكتاب» پرسيدم فرمودند: آن شخص، وصي برادرم سليمان پسر داوود بود و به دنبال آن باز ابيسعيد میگوید: پرسيدم كه در مورد گفته خداوند كه فرمود «و مَن عنده علمُ الكتاب» چه میفرمایید، ايشان فرمودند: او برادر من علي بن ابيطالب(علیه السلام) است.580 اين حديث را گروهى از مفسران و علماى اهل سنت به همين عبارت يا شبيه آن را در نگاشتههاي تفسيري خويش آوردهاند.581 با صرف نظر از داشتن ارزش معرفتي و نداشتن آن، اين سخن كه به راستي مصداق اين جمله از آيهي كريمه كيست يا كيان اند و نيز با اينكه قرار بر اين است كه تأويل گرايي نكرده باشيم، اين سخن تاب گفتن در اين مجال را دارد كه روايات در نوشته هاي حديثي و مفسران هر دو فرقه سني و شيعه، به بيش از حد تواتر مي رسد در اينكه كسي كه «همه علم كتاب» به نزد اوست عليّ بن ابي طالب(علیه السلام) است و به زباني ميتوان گفت: انكار اين سخن از اثباتش بسيار دشوارتر است.
در گفتار پيشين كسي كه داراي بخشي از علم كتاب بود را تواناي بر انجام امور خارق عادت شناختيم اينك سخن درباره آني است كه داناي همه علم كتاب و داراي همة حقايق هستي است. «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ: و كافران مىگويند: تو رسول [خدا] نيستى. بگو: خداوند [به عنوان] گواه ميان من و شما كافى است. و كسى كه علم الكتاب به نزد اوست [بس است].» 582
سخني كه در اينجا مناسبت و تاب گفتن را دارد تفاوت و مقايسه بخشي از علم كتاب با همهي علم كتاب است در روايات نيز در جاهاي گوناگون، به گونه مستقيم و غير مستقيم به روشنگري در اين مسئله پرداخته شده است. در روايات بسياري آمده است كه اسم اعظم خداوند 73 حرف است و آصف بن برخيا كه آن كار خارق عادت و كرامت بر دستش جاري شد تنها يك حرف از آن را دارا بود اما نزد ما اهلبيت(علیهم السلام) 72 حرف از اسم اعظم الهي وجود دارد و يك حرف از آن نيز ويژه ذات حق تعالي و در علم نهاني اوست يعني كسي بدان راه و دسترسي ندارد.583 روايتي نيز وجود دارد كه مقام علم لدني پيامبر گرامي اسلام(علیهم السلام) و فرزندان ايشان را با تمامي پيامبران به سنجه ميگذارد و ميگويد: خداوند به همهي پيامآورانش، بخشي از علم را ارزاني داشت جز پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) كه همهي علم را به ايشان بخشيد پس در مورد آن پيامبران فرمود: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء: و بر تو كتاب [آسمانى] براى روشن ساختن هر چيزى و راه نمودن و رحمت و مژده دادن مسلمانان نازل كرديم»584 و «وَ كَتَبْنا لَهُ [ لموسى ] فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ: و در لوحها از هر چيزى براى پند و بيان همه چيز، براى او نوشتيم»585، «و قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ: كسى كه به نزدش علمى از كتاب [الهى] داشت گفت…»586 ولي نفرمود «علم الكتاب: دانش همه كتاب»587 به نزد اوست و چيزي از همهي علم كتاب به زبان نياورد و اين نعمت بزرگ خدا، به همه پيامبران عطا نشد، آنگاه در مورد محمد(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا: آنگاه كتاب [آسمانى] را به آنان به ارث داديم كه از [ميان] بندگانمان برگزيديم»588 در اينجا امام باقر(علیه السلام) آگاهي ميدهند كه اين، همه علم است و ماييم كه «برگزيدگان» هستيم و اينكه پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «پروردگارا، به من دانشى بيفزاى.»589 نيز مقصود، همين فزونياي از دانش است كه در نزد ماست و كسي از از اوصيا و پيامبران و فرزندانشان، جز ما، آن را ندارد و بدين علم است كه رخدادهاي مصيبتوار و خوابها و فصلالخطاب590 در كارها را ميدانيم سپس حضرت امام باقر(علیه السلام) كريمهي «و هنگامى كه پروردگارت از پشتهاى بنى آدم، فرزندانشان را بر گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت [و فرمود:] آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: چرا [هستى.] گواهى داديم. كه [مبادا] روز قيامت بگوييد، ما از اين [حقيقت] بى خبر بوديم.»591 را تلاوت فرمودند.592
كوتاهسخن اينكه: ولايت تكويني – از عبوديت و در طول آن، معرفت – داراي مراتب گوناگوني است كه كاملترين و بالاترين و برترين آن مراتب، براي پيامبر ما، بزرگترين فرستاده خداوند(صلی الله علیه و آله) و نيز براي پيشوايان از اهلبيت(علیهم السلام) است پس به حكم خدا توانِ دستكاري در همهي عالم تكوين را به يكسره دارند.593
چنانكه قياس منطقي نيز گوياي اين است كه هستي به يكسره بايد در يد قدرت چنين آدمي باشد، كتاب تدوين و تكوين عالم را در مشت خود داشته باشد و نمايندهي آنكه «أُمُّ الْكِتابِ»594 نزد اوست باشد و آنكه دارنده اين ولايت شد نيز كارهاي دارندهي ام الكتاب را بتواند انجام دهد.
گفته شد كه معرفت، داراي مراتب است و شيوههاي دستيازي به آنها نيز گونههاي متفاوتي دارد. يكي از راههاي معرفتزاي شهودي، آموزش حقايق هستي به وسيله خود خداست كه هر دارندهي دانش شهودي بدين مرتبه شكوه نمييابد.
2-3. تعليم اسماي الهي به دست خدا
جز خداوند و آن كس كه خدا او را آگاه به علوم الهي كرده است هيچكس توانا بر پرورش و تدبير امور عالم و آدم نخواهد بود چرا كه جز او كسي بر اسرار عالم و آدم و انجام نهايت آن دو آگاه نيست. از دلايلي كه بر ربوبيت خداي سبحان و شايستگي او براي ارائه برنامه جهت تدبير و تربيت انسان اقامه شده است استفاده ميشود كه تنها خداي سبحان، توانا و پرورنده هستي است چنانكه عيساي مسيح(علیه السلام) فرمود: «بى گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش كنيد. اين است راه راست.»595
در اين مدرسه افزون بر اينكه تعليم يادشده، آموزشي مينايي و از آموزگاري مطلق است دانش اندوز، جنس آموزش و چگونگي و حجم دادههاي آن نيز با تعاليم عادي دنيايي همانند و نيز همسان نيست سخن برتر اينكه مورد آموزش نيز چيز ديگري ورايِ از سلسله گفتارها و مفاهيم عقلي و نقلي است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ: و [خداوند] همه نامها [ى آفريدگان]
