
بزرگسالی دارد (همتی مسلک پاک، 1388)، و این مهم در کودکان استثنایی با توجه به نوع کمتوانی آنها به مراتب بیشتر می تواند بحران ساز باشد و کیفیت زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
به دنبال تعریف کیفیت زندگی باید آن را به روش گزارش شخصی بیمار، که در برگیرنده ابعاد (جسمی، ذهنی، اجتماعی) مربوط به عملکرد روزانه و تحت تاثیر کم توانی و مداخلات است، ارزیابی کرد. در کم توانی ها و توابخشی آنها بررسی و ثبت کیفیت زندگی سلامت محور نوجوانان در مداخلات روانی و بازتوانی و توانمندی اهمیت روز افزونی پیدا کرده است(همتی مسلک پاک، 1388).
از این رو سازمان های مرتبط با این حیطه در سال های اخیر، تلاش های خود را بر فراهم آوردن سرویس های مختلف برای کمک به این قشر متمرکز نموده اند (قهاری، 1380؛ 56)، به همین دلیل بررسی کیفیت زندگی افراد استثنایی و مقایسه آن ها با افراد عادی می تواند کمک کننده سازمان و متخصصان دست اندر کار در این زمینه باشد.
با این اوصاف و با توجه به هدف پژوهش حاضر که عبارت است از بررسی کیفیت زندگی دانش آموزان استثنایی شهر کرمانشاه و مقایسه آن ها با همتایان عادی است، می توان به سازمان های مرتبط و دست اندر کار از جمله سازمان آموزش و پرورش استثنایی و سازمان بهزیستی در زمینه نیاز سنجی و نیاز شناسی این افراد از دیدگاه خود آنها یاری رساند تا بتوانند به صورت مستدل تر و متناسب تر برنامه های حمایتی و سیاست گذاری های مختلف در زمینه زندگی، اشتغال و تفریح این قشر را ارائه دهند.
فصل دوم
مروري بر ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق
مقدمه:
این فصل در ابتدا به ادبیات نظری موجود در رابطه با کودکان استثنایی می پردازد که شامل تعاریف و طیقه بندی های مختلف از انواع کودکان، و همچنین شرح هر کدام از دسته های گوناگون کودکان ازاستثنایی از جمله کودکان کم توان ذهنی و تعاریف مختلف آن، علل کم توانی ذهنی، شیوع کم توانی ذهنی، و به همین منوال سایر گروه های کودکان استثنایی از جمله گروه نابینایان و نیمه بیناها، گروه آسیب دیده شنوایی، گروه دارای اختلالات- رفتاری هیجانی،گروه دارای مشکلات ویژه یادگیری و گروه کم توان جسمی- حرکتی.
در قسمت بعدی به ادبیات نظری در رابطه با کیفیت زندگی، تعاریف مختلف آن که شامل تعاریف کلی و اختصاصی می باشند، حیطه های مختلف کیفیت زندگی. همچنین نظرهای کیفیت زندگی از جمله نظریه های مبتنی بر فرد، نظریه های مبتنی بر خانواده، نظریه های روان شناختی و همچنین مدل های کیفیت زندگی از جمله مدل فلس و پری، مدل لی و همکاران، مدل وننگوت وه همکاران پرداخته شده است. در ادامه به عوامل موثر بر کیفیت زندگی، ویژگی های کیفیت زندگی و کاربرد کیفیت زندگی مورد تحلیل قرار گرفته است. و در ادامه به پیشینه پژوهشی داخلی و خارجی به دقت در رابطه با موضوع مورد پژوهش پرداخته شده است.
تعریف و طبقه بندی کودکان و نوجوانان استثنایی
کودک استثنایی را به عنوان کودکی تعریف میکنیم که با کودکان متوسط و طبیعی در زمینه هایی نظیر:
1) ویژگیهای ذهنی
2) تواناییهای حسی
3) تواناییهای ارتباطی
4) رفتار اجتماعی
5) و خصوصیات جسمی متفاوت باشد.
این تفاوتها باید بدان اندازه باشد که کودکان برای شکوفا ساختن هر چه بیشتر استعدادهای خویش به برنامه های درسی مختلف و خدمات آموزشی ویژهای نیازمند باشند.
به کودکی استثنایی گفته می شود که برخلاف اکثریت افراد همسن خود در شرایط عادی قادر به سازگاری با محیط نباشد و از نظر فکری، جسمانی، عقلانی، رفتاری و عاطفی با همسالان خود فرق کلی داشته، و احتیاج به روشهای خاص تربیتی، آموزشی و درمانی داشته باشد تا بتواند از استعداد خود نهایت استفاد را بکند (میلانی فر، 1386). دانشآموز استثنایی ممکن است توانایی یک کودک معمولی را داشته باشد. ممکن است از نظر هوشی درخشانتر یا پایینتر از متوسط باشد. همچنین ممکن است از نظر تکلم دچار مشکل بوده و یا در ایجاد رابطه بین خود و دیگران ناتوان باشد (نادری و سیف نراقی، 1386). دانشآموزی که از نظر جسمی یا خصوصیات ذهنی و رفتاری با اکثریت دانشآموزان همکلاسی خود تفاوت فاحشی دارد و آموزش ویژه برای او مناسبتر از آموزش معمولی است. در اینجا منظور از مناسب بودن آموزش ویژه نسبت به آموزش عادی این است که از طریق آزمایش و بررسی مشخص شود که این آموزش از لحاظ تطابق و سازش همه جانبه دانشآموز با محیط و همچنین پیشرفت تحصیلی او موثر است (سیف نراقی و نادری، 1386).
طبقه بندی که اکثریت متخصصان از این طیف (کودکان استثنایی) قبول دارند عبارتاست از تقسیم این افراد به سه دسته بزرگ زیر
1. کودکان و نوجوانانی که به علت اختلاف هوشی و فعالیتهای ذهنی از کودکان عادی متمایزند: در این دسته، کودکان و نوجوانان کمتوان ذهنی و افراد تیزهوش قرار دارند.
2. کودکان و نوجوانانی که به علت اختلالات و ضایعات مغزی یا اختلالات عملی مبتلا به اختلالات رفتاری هستند: در این کودکان و نوجوانان ناسازگار یا دشوار نیز قرار دارند.
3. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات خاص و نقایص حسی ، حرکتی و عملی باشند: در این دسته افراد نابینا، افراد ناشنواو همچنین مبتلایان به اختلالات گفتاری و ناتوانی های حرکتی قرار دارند (میلانی فر، 1386).
در ایران دانشآموزان استثنایی شامل 7 گروه زیر هستند:
1. دانشآموزان کمتوان ذهنی؛
2. دانشآموزان نابینا و نیمه بینا؛
3. دانشآموزان ناشنوا و نیمه شنوا
4. دانشآموزان دارای اختلال رفتاری – هيجانی
5. دانشآموزان دارای اختلالات یادگیری
6. دانشآموزان دارای اختلالات جسمی-حرکتی
7. دانشآموزان دانشآموزان چند معلولیتی(افروز، 1382).
گروه اول: دانشآموزان کمتوان ذهنی
تعریف و طبقه بندی کم توانی ذهنی:
تعریف اخیر انجمن کمتوانی ذهنی آمریکا می گوید: «کمتوانی ذهنی، به محدودیت های اساسی در کارکرد فعلی مربوط می شود. کمتوانی ذهنی با کارکرد هوشی به طور معنی دار زیر میانگین که همزمان با محدودیت هایی در دو یا چند مهارت سازشی مربوطه به شرح زیر همراه است، توصیف می گردد: ارتباط، مراقبت از خود زندگی در خانه، مهارت های اجتماعی، استفاده اجتماعی، خود راهبری، بهداشت ایمنی، درس های تحصیلات کارکردی، اوقات فراغت و کار. کمتوانی ذهنی قبل از هجده سالگی آشکار می شود».
برای عملیاتی کردن این تعریف متخصص به ارزیابی دو جنبه متکی است: کارکرد هوشی و مهارت های سازشی:
– کارکرد هوشی معمولاً با آزمون هوشی ارزیابی می شود که در درجه اول به توانایی کارکرد تحصیلی بر می گردد.
– مهارتهای سازشی معمولاً به وسیله رفتار سازشی سنجیده می شود، که به توانایی سازش با محیط شخصی، مربوط می شود.
طبقه بندی کودکان استثنایی طبق درجه هوشی
در ابتدا لازم است که هوش را تعریف کنیم:
تعریف هوش: تاریخچه روانشناسی حاوی تعاریف متعددی درباره هوش است، زیرا هوش مفهومی انتزاعی است که روانشناسان آن را از نماهای مختلف تعریف کرده اند، اما با اطمینان نسبی می توان گفت هوش معمولاً با این ویژگیها همراه است:
– توانایی یادگیری سریع
– انطباق با موقعیت های جدید
– به کار بردن استدلال انتزاعی
– درک مفاهیم کلامی و ریاضی
– انجام دادن تکالیف که مستلزم درک رابطه موجود باشد.
دیوید19 وکسلر، مولف مقیاس هوش وکسلر برای بزرگسالان و مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان هوش را چنین تعریف می کند: «توانایی یکپارچه فرد در عمل کردن آمرانه، تفکر منطقی و کنار آمدن با محیط به نحوی موثر» ( ماسن و همکاران، 2001؛ یاسایی و همکاران، 1382).
متداول ترین تعریف هوش، گنجایش یادگیری و بهره هوشی عبارت است از IQ و روش محاسبه IQ برای هر فرد طبق فرمول زیر انجام می شود:
100× سن تقویمی/ سن عقلی = IQ (ملیک، 2010؛ به نقل از بهرامی، 1391)
لازم به ذکر است نوع هوشی را که از آزمونهای هوشی اندازه گیری میکنند، هوش انتزاعی است. بدین معنی که آزمونهای هوش نمی توانند اساس ارزیابی استعداد فرد در زمینه های مختلف رفتاری، هنری یا اجتماعی باشد (الهیاری، 1382).
یکی از تقسیمبندی های رایج برای کودکان کمتوان ذهنی تقسیمبندی زیر است:
گروه بندی پزشکان و روانپزشکان:
از نظر پزشکی: کمتوانی ذهنی به دو دسته تقسیم می شود:
الف) کمتوانیهای اصلی یا ارثی: که وراثت عامل اصلی آن تلقی میشود و تقریباً 20% کم توانیها را در برگرفته است. امروزه به علت جلوگیری از ازدواج افرادی که ژن معیوب دارند و نیز جلوگیری از ازدواجهای فامیلی و غیره از این میزان کاسته شده است (نلسون، الن سی20، بیتا؛ طوسی، 1379؛ 76).
ب) کمتوانیهای ثانویه یا محیطی: که عوامل محیطی، بیماری مغزی ناشی از عفونت و ضربه در ایجاد آن موثر هستند و به طور کلی روانپزشکان بر نقش عوامل ارثی در دوران بارداری، دوره بعد از زایمان، سالهای اولیه زندگی و عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی تاکید دارند (نلسون، الن سی، بیتا؛ طوسی، 1379؛76).
گروه بندی روان شناسان:
این گروه بندی بیشتر بر اساس درجه هوشی و مقدار اختلافی که در بین سن عقلی و سن زمانی وجود دارد پایهگذاری شده است. در این گروهبندی کمتوانی ذهنی را به چهار گروه تقسیم کرده اند:
الف) گروه کمتوانهای خفیف با هوشبهر بین 50 تا70: این گروه از لحاظ عمق ادراک و مهارتهای عملی حداکثر به کودکان 7 تا 11 ساله میرسند و این افراد هم دارای ضعف قوای فکری هستند لذا قادر به قضاوت صحیح و استدلال مطلوب نیستند. از ابتکار، ابداع و انتقاد عاجزند. اگر چه به کندی میآموزند ولی در امور حرفهای و عملی مهارتهایی نشان میدهند. این گروه حدود 85 درصد کل جمعیت کمتوانهای ذهنی را تشکیل می دهند. در بیان کمتوانی دارند و مفاهیم پیچیده و دقیق را نمییابند. افراد این گروه اگر با شرایط تربیتی صحیح و راهنمایی تحصیلی در مدارس استثنایی حرفه ای مدارج رشد را بپیمایند و دچار اختلالات عاطفی و هیجانی و ناسازگاریهای اجتماعی نشوند میتوانند در شرایط مساعد از زندگی آرام و مناسب بهرهمند شوند، در تولید ثروت سهمی داشته باشند، برای همکاران و خانواده خویش فردی مفید و فرمان بردار باشند (میلانیفر، 1386).
کودکی که به علت تاخیر در رشد عقلانی دچار کمتوانی خفیف شده است، توانایی پیشرفت در سه حوزه را دارد: حوزه تحصیلی (در سطح کلاس های دبستانی)، اجتماعی (تا آن مرحله که کودک بتواند به صورتی مستقل در جامعه زندگی کند) و شغلی (به طوری که بتواند در بزرگسالی کلاً و تا اندازه ای خودکفا باشد). در اغلب موارد شرایط آسیب شناسی مشهودی که بتواند کمتوانی ذهنی خفیف را نشان دهد و یا توجیه کند، وجود ندارد. این بدان معناست که کودکان مبتلا به کمتوانی ذهنی خفیف ممکن است تا رسیدن به سن مدرسه ای ناشناخته باقی بمانند (کرک و کالاگر21، بی تا؛ ترجمه گنجی، 1388؛).
ب) گروه کمتوان های متوسط با هوشبهر بین 40 تا 50: هوشبهر آنها بین 40 تا 50 است و سن عقلی آنان از کودکان 5 تا 7 ساله تجاوز نمی کند. در این افراد استعدادهای ذهنی به طور کامل ضعیف است. در اعمال ذهنی، در قضاوت و استدلال نارسایی کامل دارند و به راهنمایی نظارت و مراقبت افراد مطلع نیازمندند (میلانی فر، 1386). کودکی که دچار کمتوانی ذهنی متوسط است، می تواند: اولاً برخی مسئولیتهای اجتماعی را به عهده گیرد، ثانیاً مهارتهای اساسی تحصیلی را یاد گیرد، و ثالثاً مهارتهای شغلی محدودی را کسب کند. چنین کودکی قادر است مهارتهای مربوط به مراقبت از خویش تن (نظیر لباس پوشیدن، لباس در آوردن، توالت رفتن و خوردن) را فرا گیرد و خود را از خطرات شایع و موجود در خانه، محیط مدرسه حفظ کند. از نظر اجتماعی در کارهایی مانند سهیم کردن و سهیم شدن
