
طوری که اگر درک افراد از کیفیت زندگیاشان کاهش یابد، بر توانایی آنها در محیط کاری و شغلیشان تاثیر گذاشته و موجب افت شرایط اجتماعی و اقتصادی می شود(خسروی زاد، 1389).
کیفیت زندگی ضعیف میتواند موجب بهکار گیری مکانیسمهای مقابله و سازگاری ناموثر در افراد شده و متعاقباً موجب افزایش تنش در آنان شده و افزایش تنش، خود در ارتباط با عوامل فیزیکی و جسمی بوده و میتواند به شدت بیماری را در فرد افزایش دهد( دان108،1994؛ به نقل از خسروی زاد، 1389).
گرانت و پریلا 109(1992) ویژگیهای کیفیت زندگی را رفاه روانی (رضایت از زندگی، مفهوم زندگی، دست یابی به اهداف و خوشبختی)، رفاه فیزیکی یا سلامتی (فعالیتهای روزمره، زندگی، اشتها و خواب) رفاه اجتماعی و ارتباطات بین فردی و رفاه مالی یا اقتصادی میدانند.
عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی عمدتاً در سه گروه قرار می گیرند:
1- مشخصات عینی کیفیت زندگی شامل متغییرهای دموگرافیک.
2- شاخصهای عینی کیفیت زندگی که در واقع شرایط محیطی هستند که بر متغیر های وابسته به کیفیت زندگی تاثیر می گذارند. این شاخصها وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی و شرایط و امکانات زندگی را در بر می گیرند.
3- شاخصهای ذهنی کیفیت زندگی که غالباً با اصطلاحاتی چون احساس رضایتمندی از تمام ابعاد زندگی، رفاه و آسایش جسمی و روانی و خوشحالی توصیف می شوند. این شاخصها در واقع برداشت ذهنی و ارزشیابی فرد از زندگی و با فرایندهای درونی رابطه دارد(خسروی زاد، 1389).
مدلهای کیفیت زندگی
مدل فلس و پری: فلس و پری(1996) بعد از بررسی 15 پژوهش، مدلی مفهومی از کیفیت زندگی (اندورس، وایتی110،1976؛ بیکر و ایستگلیتا ، 1984؛ بیگلو و همکاران، 1991؛ بلاندن111، 1988، بورنویک- دافی، 1994؛ براون و بیر، 1992؛ به نقل از فلس و پری، 1996) طراحی کردند که در برگیرنده مدلهای مذکور بود. در این مدل 5 طبقه اصلی وجود دارد:
1. بهزیستی جسمی؛ که شامل سلامت، زیبندگی، تحرک و ایمنی شخصی است.
2. بهزیستی مادر یا پایه؛ که شامل درآمد، کیفیت محل زندگی، حریم شخصی، ثروت، وضعیت تغذیه، حمل و نقل، همسایگی، ایمنی و سکونت دائم یا اجارهنشیتی می باشد.
3. بهزیستی اجتماعی، که در برگیرنده روابط درون خانواده و ارتباط با اقوام در خانوادهای گستردهتر یا با دوستان، فعالیتهای ارتباطی و سطح حمایت اجتماعی است.
4. رشد و فعالیت؛ که به مهارتهای مربوز به خود تعیینی- شایستگی یا استقلال، جبر یا اختیار، اشتغال، اوقات فراغت، کارهای خانه، تحصیلات، تولید یا مشارکت است.
5. بهزیستی هیجانی که در برگیرنده عاطفه یا خلق و خو، رضایتمندی، تکامل عزت نفس، شأن، احترام و اعتقادات مذهبی می باشد. این مدل در شکل 2-2 نمایان است.
شکل 2-2 مدل کلی فلس و پری (1996).
مدل لی و همکاران
لی، یانگ، وی112، ژانگ113، ژنگ114، اکسیو115، وانک116، چن117 (1998؛ به نقل از خزدوز، 1391) با توجه بیشتر به عوامل شخصیتی و فرهنگی مدلی در ارتباط با کیفیت زندگی به شرح شکل 4-2 ارائه دادند. آنها معتقد بودند که ساختار مفهومی کیفیت زندگی باید حداقل شامل چهار بعد یا زمینه گسترده و دو محور عینی و ذهنی باشد. رضایت ذهنی زندگی فرد توسط شرایط زندگی عینی، نظام سلسله مراتبی، نیازهای زندگی و استانداردهای مقایسه شده با زندگی حاضر فرد تعیین می شود. این ارزیابیها نیز براساس شخصیت تجربههای زندگی و منابع شخصی در بافتهای فرهنگی، اجتماعی و محیطی می باشد.
شکل 2-3 مدل کیفیت زندگی لی و همکاران
مدل وننگوت و همکاران
مدل وننگوت118، مریک119 و اندرسون120 (2003؛ به نقل از خزدوز، 1391) کیفیت زندگی را هدفمندتر از مدلهای قبل می داند. این مدل دیدی هستیگرایانه دارد و فقط داشتن شرایط مناسب و رضایت از شرایط را ملاک نمیداند، بلکه معتقد است که کیفیت زندگی فرد باید در جهت شکوفایی و رشد وی باشد. این مدل حاوی هشت مدل پیشین در طیفهای ذهنی- اصالت وجود- عینی می باشد. در اینجا به سه طیف می پردازیم:
کیفیت ذهنی زندگی121: عبارت است از احساسی که فرد از لذت بخش بودن زندگی خود دارد. هر فرد شرایط احساسات و عقایدش را شخصاً ارزیابی می کند. رضایتمندی از زندگی این جنبه از زندگی را منعکس می کند.
کیفیت اصالت وجودی زندگی122: به معنی لذت بخش بودن زندگی فرد در سطح عمیق تر می باشد. در این دیدگاه فرض بر آن است که فرد دارای ماهیت عمیقتری است که شایسته احترام بوده و می تواند منطبق با ماهیت خود زندگی کند. به عنوان مثال، نیازهای بیولوژیکی فرد برطرف شود، رشد به حد کمال برسد و اینکه جریان زندگی منطبق با شاخصهای معنوی و باورهای دینی فردی باشد.
کیفیت عینی زندگی123: بدین معنی که شرایط زندگی فرد در حد مطلوب بوده و دیگران زندگی وی را با کیفیت بدانند. این دیدگاه تحت تاثیر فرهنگی می باشد که مردم در آن زندگی می کنند. این نظریه جامع و یکپارچه از کیفیت زندگی حاوی انواع نظریات از ذهنی تا عینی می باشد که هر کدام در بر گیرنده جنبه هایی از زندگی می باشند. بهزیستی و عوامل عینی، جنبه سطحیتر کیفیت زندگیاند که مرتبط با توانایی سازگاری فرد یا فرهنگی است که در آن زندگی می کند. رضایتمندی از زندگی و تحقق نیازها تا اندازه ای با جنبههای عمیقتر در ارتباط هستند، یعنی آیا بین چیزی که از زندگی میخواهیم و چیزی که زندگی به ما میدهد هماهنگی وجود دارد؟ خوشبختی و درک پتانسیلهای زندگی، شامل وجود و اصالتمان به عنوان یک فرد می باشد. این عامل هستیگرایانه است که عوامل ذهنی و عینی را به هم پیوند می دهد. شکل 5-2 بیانگر این مدل است.
کیفیت ذهنی زندگی کیفیت عینی زندگی
همچون دیگر مسائل روانشناسی مفهوم کیفیت زندگی نیز همواره بین نظریات رفتاری و شناختی در نوسان بوده است. گاهی کاملاً رفتاری بوده و بر عوامل عینی تاکید داشته است (لی، 1974، موریس124، 1979، ویلیامز125، 1979، 1985، به نقل از لی، 2006) در نهایت در نظریات جدیدتر، دیدگاه رفتاری و شناختی مورد توجه قرار گرفته اند.
اگرچه محققان مختلف کیفیت زندگی را از روی جنبه های مختلف طبقه بندی کرده اند، هر مجموعه از جنبه های کیفیت زندگی حیطه های اصلی عملکردهای زندگی را پوشش می دهد، جنبه هایی که به وسیله سازمان بهداشت جهانی در راهبرد عمومی جهانی بکارگرفته شده اند عبارتند از: سلامت جسمی، بهزیستی روانشناختی، روابط اجتماعی و محیطی(مورفی و همکاران،2000؛ به نقل از اسچیپرز، 2010 ).
براون و براون126(2003) این ایده ها را برای اجرا در خدمات ناتوانی127 به سه طبقه هسته ای و نه زیر طبقه تقسیم نموده اند:
الف) بودن یا هستی:128 عبارتند از فیزیکی، روانشناختی و بهزیستی معنوی.
ب) تعلق: عبارتنداز فیزیکی، اجتماعی و تعلق جمعی.
ج) شدن129: عبارتند از عملی، استراحت و رشد کردن
طبقه بندی دیگری که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد توسط اسکالاک و وردوگ130(2002؛ اسچیپرز، 2010 ) توصیف شده است که عبارت است از: بهزیستی عاطفی، روابط بین فردی، بهزیستی زناشویی، رشد فردی، بهزیستی فیزیکی، خود تنظیمی، هم آمیزی جمعی131 ، حقوق. حیطه های مختلف که توسط محققان مختلف مورد بحث قرار گرفته اند دارای رتبه گسترده ای از عمومیت هستند اگرچه گاهی تحت عناوین مختلفی به کار می روند. همه حیطههای ساختاری، زمینه مشابهی را پوشش می دهند و محتوای درهم تنیده خاصی را منعکس می کنند.
عوامل موثر بر کیفیت زندگی
بسیاری از محققین رابطه بین صفات فردی و کیفیت زندگی را مورد بررسی قرار داده و عواملی را شناسایی کرده اند. این عوامل شامل میزان شناخت از خود، تنش های متحمل شده، دست یابی به اهداف زندگی، روش های مقابله و میزان سازگاری هستند. تلقی فرد از خود که شامل عواملی از قبیل مفید بودن، تصویر ذهنی از خود، مولد بودن ذوق، نحوه نگرش نسبت به زندگی، درمان و آینده نگری می باشد، تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی دارند (هارتشون132، 1992؛ به نقل از خسروی زاد، 1389). متغیر های روانی مانند افسردگی، اضطراب، اعتماد به نفس و خوشبینی می توانند به عنوان واسطه بر تاثیرات متغییرهای فردی ( سن، وضعیت اقتصادی- اجتماعی) و حتی ویژگیهای بیماری بر روی کیفیت زندگی نقش داشته باشند. سایر عوامل موثر بر کیفیت زندگی شامل: رضایت از خود و زندگی خانوادگی، منابع اقتصادی در دسترس و فعالیتهای اجتماعی هستند( اندرسون133 1995؛ به نقل از خسروی زاد، 1389). پژوهش های انجام شده، اهمیت وضعیت اقتصادی و عوامل اجتماعی بر کیفیت زندگی را نشان داده اند. از دیدگاه روان شناسی اجتماعی، وضعیت اجتماعی – اقتصادی در رابطه با بهزیستی روانی فرد شامل احساس امنیت و اعتماد به نفس است ولی از نظر سیاسی منظور از وضعیت اقتصادی- اجتماعی، منابع در دسترس فرد برای سازگاری است (زان، 1992؛ به نقل از خسروی زاد، 1389).
به نظر زان134 (1992؛ به نقل از خسروی زاد، 1389) وضعیت اجتماعی- اقتصادی، سه جزء اشتغال به کار، تحصیلات وآموزش و درآمد را در بر می گیرد. این معیار نیز همانند سلامتی باید مورد ارزیابی عینی و ذهنی قرار گیرد. ارزیابی عینی بررسی مواردی همچون میزان درآمد، وضعیت اشتغال، انواع دارایی های فرد و پیشرفت تحصیلی است. ارزیابی ذهنی عبارت است از بررسی رضایت فرد از منابع و امکانات مالی و اجتماعی.
در زمینه اقتصادی از عوامل خاص مرتبط با کیفیت زندگی میتوان هزینه درمان، میزان درآمد و وضعیت اشتغال را نام برد. عوامل فوق الذکر را می توان مرتبط با میزان مفید بودن دانست که دارای تاثیر مثبت بر کیفیت زندگی هستند. تطابق شغلی می تواند بر کیفیت زندگی تاثیر بسزایی داشته باشد. بدین معنی که تطابق، مشخصه توان فرد جهت حرفه در صورت لزوم است و می توان انتظار داشت که هر چند فرد از قابلیت انعطاف پذیری بیشتری در تغییر حرفه برخوردار باشد امکان کیفیت مطلوب زندگی برای او افزایش می یابد (هارتشون، 1992؛ به نقل از خسروی زاد، 1389).
ویژگی های کیفیت زندگی
اطلاع از ویژگیهای کیفیت زندگی، می تواند در شناسایی مقیاسهای آن ما را یاری نماید این ویژگی ها عبارتند از: چند بعدی بودن، پویا بودن، (احمدی ،1385؛ به نقل از خسروی زاد، 1389).
الف: چند بعدی بودن:
کیفیت زندگی بر پایه ابعادی که ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند بنا شده است. از این رو می توان کیفیت زندگی را در ابعاد زیادی اندازهگیری کرد. به طور کلی سه بعد اساسی کیفیت زندگی مربوط به سلامت، ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی هستند که هر یک از آن ها به زیر مجموعه های دیگری تقسیم می گردند.
بعد جسمی: به دریافت فرد از تواناییهایش در انجام وظایف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد اشاره می کند و می تواند در برگیرنده مقیاسهایی مثل تحرک، توان و انرژی، درد و ناراحتی، خواب و استراحت و ظرفیت توان کاری باشد.
بعد روانی: جنبههای روانی و احساس سلامت مانند افسردگی، ترس، عصبانیت، خوشحالی، و آرامش را در برمی گیرد. بعضی از زیر رده های این بعد عبارتند از تصویر از خود، احساس مثبت، احساس منفی، اعتقادات مذهبی، فکر کردن و یادگیری، حافظه و تمرکز حواس.
بعد اجتماعی: به توانایی فرد در برقرار کردن ارتباط با اعضاء خانواده، همسایگان و سایر گروههای اجتماعی، وضعیت شغلی، شرایط اقتصادی کلی مربوط می شود.
ب: ذهنی بودن:
با توجه به تعاریف، کیفیت زندگی به انتظارات، احساسات، اعتقادات، پندارهای فرد بستگی دارد. از این رو ارزیابی شخص از
