
عمر بشر قابلاندازهگيري است، گفتن و نوشتن درباره آنها و تبيين ميزان و مصداق “اهانت به مقدسات” بهوسيله اين بخش هنري، نيازمند وقت و حوصلهاي بيش از اين نوشته است. بدينجهت ضرورت دارد که “ابزارهاي جديد” هنري بررسي شوند. “کاريکاتور” و “سينما” مقولاتي هستند که بيان مواردي در کارکرد آنها، روشنکننده و اثبات گر هدف خواهند بود.
بند دوم: کاريکاتور
يکي از مهمترين هنرهاي جديد که در عرصههاي مختلف اعتقادي، سياسي و … مورداستفاده قرارگرفته، کاريکاتور است.
فتاواي برخي از مراجع عظام تقليد در پاسخ به سؤالي درباره “کاريکاتور چهره”، در صورت اهانت و ايذاء به شرح ذيل است:
آيتالله خامنهاي: ايذاء اشخاص حرام است.
آيتالله بهجت: کاريکاتور جايز نيست، در صورت رضايت مختلف ميشود.
آيتالله تبريزي: اهانت به مؤمن جايز نيست، هرچند خود شخص راضي به اين کار باشد.
آيتالله سيستاني: اهانت به مؤمن جايز نيست، هرچند خود شخص راضي باشد. ولي اگر در عرف امروز هتک بهحساب نيايد، اشکال ندارد.126
دو نکته قابلتأمل در اين زمينه عبارتاند از:
1. کاريکاتور هميشه به چهره محدود نميشود.
2. در نظر آيتالله سيستاني در فهم اهانت عرف ملاک قرارگرفته و منظور عرف خاص است نه عرف عام که تشخيص اهانت بودن آن قابلفهم همگان نخواهد بود.
شيوه کاريکاتور اصولاً به علت مقيد نبودن به قواعد خشک و بهواسطه آزادي از هر نوع قيد و بهرهوري از صراحت بيان مورداستفاده هنرمندان ايراني نيز قرارگرفته است.
مقيد نبودن کاريکاتور به قيود و آزادي از هر نوع قيد که از ويژگيهاي اين هنر است مطمئناً در جوامع ديني که داراي قيود بسيار اخلاقي، مذهبي است نميتواند تأثير مثبتي داشته باشد البته نميتوان گفت کاريکاتور از فنوني است که موضوعاً اهانت به مقدسات ديني شمرده ميشود؛ چراکه خدمت اين هنر به مذهب و اعتقادات و … کم نبوده و نيست.
صراحت و عدم قيدوبند در کاريکاتور متناسب با فرهنگ جوامع غربي است. در فرهنگ اسلامي که براي مؤمن و موضوعات مختلف حرمت قائلاند، اين هنر نميتواند وسيله خوبي در انتقال افکار باشد؛ زيرا لازمه آن يا محدود کردن چنين هنري است که آن را از مسير خود خارج خواهد کرد و يا دست کشيدن از مقدسات و صادر کردن جواز توهين، نتيجه آن ميشود که اين امر نيز خلاف اعتقادات مذهبي مسلمانان است؛ بنابراين گرچه اين هنر خدماتي را در مسير انقلاب و اسلام انجام داده، ولي توسعه دادن و مخصوصاً راه دادن اين هنر به مطبوعات، با توجه به وضع نامطلوب مطبوعات نميتواند اثر مطلوبي در جامعه ديني داشته باشد.
بند سوم: سينما
مذهب و سينما تاريخي ديرينه دارد، در طول تاريخ سينما ارتباط آن با مذهب چه مثبت و چه منفي کاملاً مشهود بوده و هست.
با سيري در تاريخ سينما که يکي از ابزارهاي هنري غرب است، تأثير و تأثّر دين با مذهب و سينما را بر يکديگر نميتوان انکار کرد. براي بررسي ميزان اين تأثير و چگونگي آن يک تقسيمبندي کلي از فيلمهاي سينمايي ساختهشده، نتيجهبخش خواهد بود. تقسيمبندي موردبحث به شرح ذيل است:
الف) فيلمهايي که بهمنظور تبليغ و معرفي اديان ساختهشدهاند.
ب) فيلمهايي که باهدف ايجاد تزلزل در باورهاي ديني و درواقع بهمنظور ضديت با دين ساختهشدهاند.
ج) فيلمهايي که صرفاً با تأثيرپذيري ظاهري و قشري از اعتقادات مردمي ملتها شکلگرفتهاند.
د) فيلمهايي که در عمق به تبليغ اعتقادات و باورهاي دين پرداختهاند.127
در اين تقسيمبندي تقابل سينما با دين (در قسمتي از آن) کاملاً مشهود است. ازآنجاکه آيين مسيحيت رايج در اروپا و غرب به دليل عدم تطابق واقعي با حقايق منبعث از فطرت خداجوي انسانها، همواره مورد تشکيک قرارگرفته است، هنرمندان به شکلي گستاخانه در اين وادي گام نهادهاند و به توليد آثار منتقدانه و جسارتآميز و گاهي وقيحانه پرداختهاند. اينگونه آثار درعينحال که به جايگاه و موقعيت اجتماعي قابلتأمل و توجيهي دستيافتهاند، به علت هتک حرمت، اعتقادات و مقدسات مردم، هيچگاه قابل دفاع نيستند و صرفاً از آنها بهعنوان آثار هنري برجسته نامبرده ميشود.
بسياري از فيلمها به دليل خرافه بودن قابلتأمل و توجه است. برخي از آثار سينمايي که نگاه نقادانه آنها آشکارا به اعتقادات و باورهاي ديني بوده است بهعنوان نمونه نامبرده ميشوند:
– برگهايي از کتاب شيطان- کارل داير 1919
– ويريديانا – لوئيس بونوئل 1960
– بهشت ميتواند منتظر بماند – ارنست لوئيج 1943
– کشيش عشق – کريستوفر نايلر 1981
– عيسي مسيح سوپراستار – نورمن جونيسون 1977
– شياطين – کن راسل 1970
– مسيح وحشي – کن راسل 1972
– خداي سياه، شيطان سفيد – گلو بر روش 1964.128
آنگاهکه وجهه غالب سينما در تضاد اساسي با اعتقادات، آداب و اخلاقيات اجتماعي قرار ميگيرد طبيعي است سينما نميتواند در دست يازيدن به باورهاي ديني و ايجاد رابطه با اعتقادات مردم در درونمايه آثار سينمايي موفق باشد.
در سالهاي 55 تا 57 رويکرد به باورهاي ديني قدري عميقتر و پررنگتر جلوه کرد تا آثار ديني- اجتماعي همچون “سفر سنگ” و “تنگسير” و “ستارخان” توليد شد که بيشترين وجه همت آنان نقادي باورهاي ديني غير صحيح اجتماعي بود. البته از سوي ديگر يکي دو سينماگر منتقد ديگر بودند که باانگيزههاي ضد ديني و تخريبي که نشان از توطئههاي ضد مذهبي داشت، بهقصد تخريب و اهانت به اعتقادات ديني چندين فيلم ضد ديني نيز ساختند، مهمترين آنها فيلم مبتذل و غيرمنطقي “محلل” بود که در زمان خود موردنقد منتقدان نيز قرار گرفت و استاد مطهري نيز با حضوري شجاعانه در مطبوعات آن زمان نقدي کوبنده بر اين فيلم نوشت و منتشر کرد.129
زماني که ذات صنعتي نامطلوب باشد، در مسير حق قابلاستفاده نخواهد بود. يا آنکه استفاده از صنعتي که باهدف تقابل با باورهاي ديني متولدشده است، در راه بيان دين و مذهب بسيار مشکل و تقريباً محال است.
در نمايش سريالهاي که در مورد ائمه:ساختهشده است، زن عامل اصلي جاذبه فيلم بود و اين است رسالت سينما که منبع درآمد سرشار و اسمورسم براي کارگردان و افراد ديگر است.130
بااينوجود نبايد منکر تلاشهاي ديني و انقلابي در سينماي پس از انقلاب اسلامي گرديد. گرچه نميتوان حکم به تعطيلي اين صنعت در دنياي کنوني داد، ولي گسترش آن در جامعه اسلامي و تبليغ و ترغيب افراد جامعه به استفاده از آن، اثرات زيانبار دارد. اين امر به دليل عمق و وسعت علاقهمندي و باور مردم مسلمان به مقدسات است که نقطه اختلاف فاحش آنها با مردم مغرب زمين است.
گفتار دوم: علم جديد
علمآموزي از مسائل بسيار مهمي است که در دين مبين اسلام بدان تأکيد شده است. اين مطلب آنقدر مورد تأکيد پيشوايان دين بوده که در جوامع حديثي بابي مجزا در فضيلت علم و کيفيات آن بازشده است.131
در قرآن کريم واژه “قرء” و مشتقات آن، حدود هفتاد بار تکرار شده است؛ چنانکه از ماده کتابت و مشتقات آن، سيصد بار کلماتي مکرراً آمده است و حتي در رأس نخستين آيهاي که بر پيامبر6نازل شد کلمه “اقرء” بهکاررفته و در آيات بعدي واژههاي علم و قلم موردتوجه قرارگرفته است.132 آخرين کتاب آسماني، ازجمله اهداف بعثت انبيا و بهويژه پيامبر اسلام6را تلاوت آيات، تزکيه، تعليم کتاب و حکمت ميداند.133
واژههايي که دلالت بر نوشتافزار دارند و يا در حوزه علم و خواندن و نوشتن است و در قرآن آمده، خود دلالت بر توجه اسلام به علم و دانش دارد.
اميرالمؤمنين7فرمودند: اي مردم کمال دين، طلب علم و عمل بدان است، بدانيد که طلب علم بر شما از طلب مال لازمتر است؛ زيرا مال براي شما قسمت و تضمينشده، عادلي آن را بين شما قسمت کرده و تضمين نموده و به شما ميرساند ولي علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأموريد که آن را از اهلش طلب کنيد، پس آن را بخواهيد.134
پيامبر اکرم6فرمودند: فراگيري علم بر هر مسلماني واجب است.135
امام صادق7علما را وارثان پيامبران معرفي مينمايد،136 حتي نگاه بهصورت عالم، عبادت محسوب ميگردد.137 در قرآن کريم علم و مشتقات آن 781 بار بهکاررفته است و اگر مفاهيمي مانند رأي، بصيرت، تفقه، تعقل، فکر و مشتقات آنها را نيز موردتوجه قرار دهيم، معلوم ميشود که 1498 بار در قرآن از اين کلمات استفادهشده است که بيانگر عمق توجه تعاليم ديني به علم و دانش و اهميت فراگيري آن است، درعينحال مسير علمآموزي را نيز به مردم نشان داده و گستره آن را محدود به آيات محکم و فرايض عادله و سنت پابرجا ميکند.138 همچنين مردم را از يادگيري علومي انسانمحور “اومانيسم” بر حذر ميدارد همانگونه که در احاديث مأثور است.139
اما علوم ماديگراي غرب مسيري ديگر را پيموده است. با ظهور انقلاب صنعتي “انگليس قرن 17” و اختراع ماشينهاي جديد بود که ابزارهاي توليد در غرب تغيير کرده و يک فنّاوري کاملاً متحد با علم محضاً ماديگرا، در قرن 11 تا 17 بهتدريج وارد صحنه شد. نتيجه اعمال اين علم، ايجاد فنّاوري جديدي بود که قدرت عظيمي براي تسلط بر طبيعت و ساير تمدنهاي فاقد فنّاوريهاي مشابه، در اختيار بشر متجدد ميگذاشت.
هتک حرمت مقدسات اين جريان در ضمن باعث فراهم آوردن ثروتي عظيم در يکسو و درعينحال فقر در سويي ديگر، کشفيات چشمگير پزشکي همراه با تورم جمعيت، تدارک وسايل فراوان براي تسهيل زندگي روزانه و درعينحال از هم پاشيدن ساختار منسجم جامعه و امکانات سفر راحتتر توأم با انهدام مصيبتبار طبيعت نيز بود.140
ترديدي نيست که تحقق علم جديد (علم غربي) بهنحويکه در خلال رنسانس بهويژه قرن يازدهم تا هفدهم صورت گرفت، بدون وجود ترجمههايي که در قرون پيش، عمدتاً در اسپانيا و گاهي در سيسيل و ساير بخشهاي ايتاليا از زبان غربي به لاتين انجامشده بود، ممکن نميبود. بااينحال رابطه و نسبت ميان اين دو علم فقط پيوستگي و امتداد نيست، بلکه بين علم غربي و علوم اسلامي گسستگي و انقطاع عميقي نيز وجود دارد.
علم غربي، بر اين تلقي مبتني است که جهان طبيعي واقعيتي جدا از خداوند يا مراتب عاليتر وجود است. در جهاننگري علم جديد ملاحظه و تصرف خداوند در اراده جهان و مراقبت و نظارت مستمر او بر آن پذيرفته نيست.141
جهان اسلام با اقتباس کورکورانه فنّاوري غربي، تنها ميتواند در طريق انهدام شتابان محيطزيست طبيعي که امروزه با آهنگي باورنکردني سرعت يافته است، با دنياي متجدد همراه شود. جهان اسلام بهعنوان جهاني که وحي قرآني را دريافت کرده و امانت حمايت از ساير مخلوقات خداوند را بر دوش گرفته، در قبال جهان طبيعت مسئوليت ويژهاي دارد و نبايد به بهانه ضرورت نوسازي و رسيدن به غرب از ايفاي وظايف خليفه الهي که مسلمين در مقام آدميت بر عهدهدارند، سرباز بزند.142
محوريت علوم جديد “انسان” است و ظاهراً سعي دارد تا آنجا که ممکن باشد مسير انسان را هموار کند. بدينجهت در اين راه هر چه را که مانع بداند، از بين ميبرد. هرچند که علم جديد مزاحمتهاي فراواني براي انسان ايجاد کرده و ميکنند. چه بسيار مقدساتي که در زير سم علوم جديد لگدکوب شدهاند. بايد توجه داشت که خاستگاه اين علوم جديد، غرب است و مقدسات و محدوديتهاي ديني و جهانبيني غرب با جوامع اسلامي ماهيتاً متفاوت است. از سوي ديگر نميتوان منافع بسيار اين علوم را انکار کرد. پس بر حاکمان ديني است که چارهاي بينديشند تا ضمن اقتباس اين علوم در جهان اسلام، اهداف متعالي انساني و مقدسات نيز از هجمههاي آن در امان بمانند.
تشريح به عنوان يک نمونه از آفتهاي علوم جديد توضيح داده ميشود:
اصطلاح “تشريح” به معناي جدا ساختن اجزاي بدن فرد پس از مرگ اوست. اين کار براي دو منظور انجام ميگردد:
1. پيدا کردن علت مرگ درصورتيکه علت مرگ مشکوک باشد.
2. آموزش به دانشجويان پزشکي.
“تشريح” از دستاوردهاي علم جديد در درمان بيماريهاي مختلف است؛ اما در فرهنگ اسلامي و با توجه به روايات ائمه معصومين:”هتک احترام ميت” حرام است و اين
