
گرایى در مردان (حدّ لواط).
3ـ همجنس گرایى در زنان (حدّ مساحقه) .
4ـ واسطه گرى در اعمال منافى عفّت (حدّ قیادت).
5ـ نسبت زنا و لواط دادن (حدّ قذف).
6ـ تغییر دین و آیین (حدّ ارتداد).
7ـ شرابخورى (حدّ مسكر).
8ـ دزدى (حدّ سرقت).
9- ایجاد ناامنى وسیع در جامعه (حدّ محارب).
10ـ جادوگرى (حدّ ساحر).
امّا سایر جرمها، كه بسیار بیش تر از حدود فوق است، و آلودگان به آن فراوانند، مجازات معیّنى نداشته، و مشمول احكام تعزیرات مى باشند، كه در مبحث بعدي به تعريف آن پرداخته ميشود .
حسن ختام بحث بيان فرازي از كلام امير المؤمنين حضرت علي عليه السّلام است؛ كه نشان دهندهي اجراي حدود از جمله حدّ سرقت در زمان نبي مكرّم اسلام(ص) ميباشد. ايشان در خطبهي 127 نهج البلاغه در ردّ اعتقادات خوارج كه عقيده داشتند: كسي كه گناه كبيره انجام دهد كافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه كند و دوباره مسلمان گردد؛ ميفرمايند:
« و قد علمتم أنّ رسول الله (ص) رجم الزّاني المحصَن، ثمّ صلّي عليه، ثمّ ورّثه أهلهُ؛ و قتل القاتل و ورّث ميراثه اهله. و قطع السّارق و جلد الزّاني غير المحصَن، ثمّ قسم عليها من الفيءِ، و نكحا المسلمات». و همانا شما ميدانيد رسول خدا زنا كاري را كه همسر داشت سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ميراثش را به خانواده اش سپرد، و قاتل را كشت و ميراث او را به خانواده اش باز گرداند. دست سارق را بريد و زنا كاري را كه همسر نداشت، تازيانه زد و سهم آنان را از غنايم ميداد تا با زنان مسلمان ازدواج كنند(ترجمه دشتي،1382، 170).
1 -10-5- تعزير
گاهي اوقات شخص مرتكب سرقت ميگردد ولي حدّ سرقت بر او جاري نمي شود بلكه تعزير ميگردد. كليني به پاره اي از مواردي كه حدّ از سارق ساقط و تعزير ميشود؛ اشاره كرده است.
« و يعزر من سرق مالا يوجب القطع لاختلال بعض الشروط، كسرقة العبد من سيده، و الوالد من ولده، …». كسي كه مالي را سرقت ميكند قطع بر او واجب ميشود؛ به خاطر اختلال در برخي شرايط مثل سرقت عبد از مولايش، سرقت پدر از فرزند، سرقت مستحق نفقه از كسي كه نفقه بر او واجب است، سرقت شريك از مال مشترك، دزديدن از غير حرز ولو مازاد بر نصاب، اختلاس، سرقت از روي حيله و مكر و .. تعزير ميشود (حلبي، 1403، 404).
تعزير داراي معاني مختلفي است از جمله، نصرت و ياري كردن، باز داشتن، ممانعت و همچنين مجازات شرعي كم تر از حدّ . راغب اصفهانى استاد و متخصّص لغت، تعزیر را چنین تفسیر مى نماید: « التعزیر النصرة مع التعظیم، قال (و تعزّروه ـ و عزرتموهم)، و التعزیر ضرب دون الحد. و ذلك یرجع الى الاوّل فان ذلك تأدیب و التأدیب نصرة ما. لكن الاوّل نصرة بقمع ما یضره عنه، و الثانى نصرة بقمعه عما یضره. فمن قمعته عما یضره فقد نصرته. و على هذا الوجه قال (صلى الله علیه وآله): انصر اخاك ظالما أو مظلوما، قال: انصره مظلوما فكیف انصره ظالماً؟ فقال: كفّه عن الظّْلم…».
تعزیر یارى و نصرت همراه با احترام است و معناى دیگر آن، مجازات كم تر از حدود شرعى است. البتّه معناى دّوم نیز به معناى اوّل باز مى گردد؛ زیرا آن هم تأدیب همراه با نوعى نصرت و یارى است. تفاوت این دو معنى در این است كه در معناى اوّل با قطع آن چه او را مى آزارد كمكش مى كنیم، و در معنى دوّم با قطع آزارهاى او از مردم، به كمكش مى شتابیم. روایت مذكور اشاره به معناى دوّم دارد (راغب اصفهاني،1412، 564)».
مكارم شيرازي (1425، 17-16) در زير اين تعريف مينويسدكه: از كلام راغب استفاده مى شود كه تعزیر داراى سه معنى است:
الف) نصرت و یارى رساندن، ب) تأدیب، ج) ضرب و زدن، و این كه معنى سوّم به معنى دوّم، و معنى دوّم به معنى اوّل بازمى گردد.
سؤال: چرا این لغت شناس سرشناس و معروف تعزیر را به نصرت و یارى تفسیر كرده است؟
پاسخ: ظاهراً با استفاده از برخى آیات قرآن مجید، این برداشت را نموده، زیرا كلمهي مذكور در برخي آیات قرآن به معناى نصرت آمده است. خداوند متعال در آیهي 157 سورهي اعراف، در توصیف مؤمنین ميفرماید:« فَالَّذینَ آمَنُوا بِه وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »پس كسانى كه به او [پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)] ایمان آوردند، و حمایت و یاریش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند. از نظر ابن منظور ریشهي اصلى تعزیر به معنى سرزنش و ملامت كردن است… همان گونه كه ریشهي اصلى آن به معناى تازیانه كم تر از حدّ شرعى نیز مى باشد، و علّت این كه آن را تعزیر نامیده اند این است كه گنهكار را از تكرار آن باز مى دارد، و مانع انجام دوبارهي گناه مى گردد… این واژه در یارى رساندن با شمشیر نیز به كار رفته است… ولى اصل تعزیر منع كردن و بازداشتن است، زیرا كسى را كه كمك ميكنى گویا دشمنانش را از او بازداشته، و مانع آزار و اذیّت آن ها گشته اى، و بدین جهت است كه به تأدیب كم تر از حدّ شرعى تعزیر گفته مى شود; زیرا مانع تكرار آن گناه توسّط جانى مى گردد ( ابن منظور، 1414، ج4، 562-561).
يكي ديگر از لغت شناسان در مورد تعزير ميگويد: « التعزير: التعظيم و التوقير. و التعزير أيضاً: التأديب؛ و منه سمى الضرب دون الحدّ تعزيرا» تعزیر به معنى تعظیم و بزرگداشت است. معناى دیگر آن تأدیب مى باشد، و بر اساس همین معنى به تازیانه هاى كم تر از حدود شرعى تعزیر گفته اند (جوهري، 1410، ج2، 744).
دهخدا (1373، ج4، 5962)، به معني فقهي آن اشاره كرده و برخي از تفاوت هاي تعزير با حدّ را بيان نموده است. (اصطلاح فقه ) شرعاً تادیبی است مادون حدّ شرعی… و فرق بین تعزیر و حدّ آن است که حدّ، معیّن است اما تعزیر منوط به رای امام یا حاکم میباشد و حدّ در شبهات برطرف ولي تعزیر با شبهات واجب میگردد و حدّ بر کودک واجب نشود اما تعزیر شرعاً بر کودک هم وارد است. تعزير كردن: عقوبت كردن.
داني كه چنگ و عود چه تقرير ميكنند؟ پنهان خوريد باده كه تعزير ميكنند.
مرحوم شیخ طوسى از فقهاي عظيم الشأن شیعه، با ذكر يك مثال در رابطه با تعريف تعزير ميفرمايد: « و كل من اتى معصیة لایجب بها الحد فانه یعزر، مثل ان سرق نصاباً من غیر حرز، او اقل من نصاب من حرز، او وطىء اجنبیة فیما دون الفرج، او قبّلها، او شتم انساناً، او ضربه، فان الامام یعزره… و یكون التعزیر بما دون الحد». هر كس مرتكب گناهى شود كه حدّ شرعى ندارد تعزیر مى گردد؛ مثل این كه سارقى مالى را كه به حدّ نصاب مى رسد از خارج حرز سرقت كند. یا مال كم تر از نصاب را از داخل حرز بدزدد. یا مرد و زن بیگانه اى برهنه در رختخوابى بخوابند هر چند آمیزش نكنند. یا او را ببوسد. یا كسى انسانى را فحش دهد. در تمام این موارد حاكم شرع مجرم را تعزیر مى كند… البتّه تعزیر كم تر از حدّ شرعى است (طوسي، 1387، ج8، 69). همان طور كه در مفهوم حدّ گذشت، صاحب شرايع الاسلام، تعزير را شامل هر نوع مجازاتي به جز حدّ دانسته و ميفرمايد: هر چیزى كه مجازات معیّن و مشخّصى داشته باشد حدّ، و غیر آن تعزیر شمرده مى شود ( حلّي، محقق، 1408، ج4، 136). علاّمهي حلي با جزئيات بيش تري به كلمهي تعزير پرداخته است. ايشان ميفرمايند: هر كسي كه فعل حرامي مرتكب شد يا واجبي را ترك نمود؛ بر امام است كه به هر اندازه صلاح ميداند تا جايي كه به اندازهي حدّ نرسد او را تعزير كند. در مورد آزاد كم تر از حدّ آزاد و در مورد برده كم تر از حدّ برده ( فهيمي، ش 54، 26).
ابن قدامه از فقهاى مشهور اهل سنّت، در مورد تعزیر مى گوید: « التعزیر هو العقوبة المشروعة على جنایة لاحدّ فیها… و الاصل فى التعزیر المنع و منه التعزیر بمعنى النصرة لانه منع لعدوه من اذاه» . تعزیر مجازات مشروعى است كه به خاطر ارتكاب گناهاني كه حدّ شرعي خاصي ندارد اجرا مى گردد مثل سرقت كم تر از حدّ نصاب يا سرقت از غير حرز… اصل تعزیر باز داشتن است، وبا توجه به همين نكته به معناي كمك كردن هم به كار ميرود زيرا بدين وسيله از آزار دشمنان جلو گيري به عمل ميآيد (ابن قدامه، بي تا، ج10، 347). يكي ديگر از فقهاي اهل سنّت، معتقد است كه تعزير نوعي تأديب است كه بر اساس نظر حاكم تعيين ميشود. ايشان لازمهي اجراي تعزير را منوط به سه شرط دانسته اند: نخست این كه از حدود شرعى نباشد، دیگر این كه قابل قصاص نباشد، سوّم آن كه كفّاره اى نداشته باشد ( جزيري، 1424، ج5، 349).
با بررسي معناي لغوي و اقوال فقها به اين نتيجه ميرسيم كه، تعزیر در «لغت» و «شریعت اسلام» اعمّ از تنبیه و مجازات بدنى است، و شامل هر گونه گفتار یا كردارى كه مجرم را از جرمش باز دارد مى شود.
1 – 10-6- ميزان تعزير:
در ميزان تعزير ميان فقهاي اماميه و اهل سنّت اختلاف نظر وجود دارد. شيخ طوسي در خلاف ميفرمايد: « لا يبلغ بالتعزير حداً كاملًا، بل يكون دونه، و أدنى الحدود في جنبة الأحرار ثمانون، فالتعزير فيهم تسعة و سبعون جلدة، و أدنى الحدود في المماليك أربعون، و التعزير فيهم تسعة و ثلاثون. و قال الشافعي: أدنى الحدود في الأحرار أربعون حد الخمر، و لا يبلغ بتعزير حر أكثر من تسعة و ثلاثين جلدة. و أدنى الحدود في العبيد عشرون في الخمر، و لا يبلغ تعزيرهم أكثر من تسعة عشر». ميزان تعزير به حدّ كامل نمي رسد بلكه كم تر از آن است. كم ترين مقدار حدود براي اشخاص آزاد 80 ضربه است و براي بردهها 40 ضربه است. بنابراين تعزير افراد آزاد 79 ضربه و تعزير بردهها 39 ضربه است. شافعيه معتقدند كه كم ترين حدّ براي افراد آزاد 40 ضربه است كه حد شرب خمر است. و كم ترين حدّ بندگان باز هم در شرب خمر 20 ضربه است. بنابراين تعزير در افراد آزاد به بيش تر از 39 ضربه و براي بردهها به بيش تر از 19 ضربه نمي رسد (طوسي، 1407، ج5، 497).
اكثر حنابله به بيش از 10 ضربه اعتقاد ندارند. مالكيه اعتقاد دارند كه بنا به نظر حاكم ميتواند از حدّ شرعي فراتر رود مشروط به اين كه باعث مرگ حدّ خورنده نگردد (جزيري، 1424، ج5، 349). از كلام فقها چنين استنباط ميشود كه آنان صرفاً شلاق را به عنوان تعزير معرفي كرده اند. در حالي كه حبس و هر عمل ديگري كه باعث تنبيه و آزار گناهكار گردد؛ تعزير شمرده ميشود.
1- 10-7- تفاوت حد با تعزير.
شهید اوّل در قواعد والفوائد (عاملي، بي تا، ج2، 142) ده تفاوت بین این دو مجازات قايل شده است، كه به خاط پرهيز از تكرار مكرّرات آنها را به شرح زیر بيان ميكنيم.
يفرق بين الحد و التعزير من وجوه عشرة :
الأول: في عدم التقدير في طرف القلة، و لكنه…
اوّل: تعزیر از ناحیهي قلّت اندازهي خاصّى ندارد، امّا از ناحیهي كثرت محدود است، و نباید به مقدار حدّ شرعى برسد، ولي عدّهي زيادي از اهل سنّت تجويز كرده اند. چون خليفه عمر، كسي را كه نامه اي به نام ايشان جعل كرده و مهري شبيه مهر ايشان ساخته بود را سيصد تازيانه به عنوان تأديب زدند.
دوّم: در تعزير بين حر يعني آزاد، و عبد مملوك فرقي نيست به خلاف حدّ.
سوّم: میزان تعزیرات بستگى به مقدار و چگونگى جرم دارد، يعني جنايت بزرگ تعزيرش شديد و جنايت كوچك تعزيرش خفيف است.ولى در حدود كافى است كه آن جرم صورت پذیرد، به هر شكل كه باشد. فرقي نمي كند كه فعل انجام گرفته بزرگ باشد يا كوچك مثلاً با تحقق جرم سرقت فرقي نمي كند كه ربع دينار طلا باشد يا يكصد كيلو و بيش تر باشد. كيفر هر دو همان قطع يد است.
چهارم: تعزیرات تابع مفاسد و عوارض نامطلوب آن جرم است، هر چند جرم ارتكابى معصیت شمرده نشود؛ همانند تأدیب كودكان، مجانين و چهار پايان… (هر چند برخى از فقهاى شیعه آن را تعزیر نمى شمرند، بلكه تأدیب مى نامند.) ولى در حدود چنین نیست.
پنجم: بر معصيت صغير ميتوان تعزير نمود؛ اگر چه اثري مترتب نشود. ولي برخي تعزير را در اين مورد جايز ندانسته اند.
ششم: تعزیرات با توبه ساقط مى شود، امّا همهي حدود این گونه نیست، بلكه محلّ گفتگوست.
هفتم: حاكم شرع در بین انواع تعزیر مخیّر است، در حالى كه چنین تخییرى در حدود
