
كرسي تدريس شاخة جديدي از تاريخ اديان با عنوان “دايره المعارف الهياتي و مصر شناسي” در دانشگاه خرونينگن109 به وي اعطا شد. وي بعدها، آيين عبادي را نيز تدريس كرد. فان در ليو در كليساي اصلاحي هلند، فعال بود و در آنجا يك نهضت عبادي به راه انداخت؛ وي اهل كتاب و مطالعه و نيز موسيقيدان ماهري بود. از سال 1945 تا 1946م وزير آموزش و پرورش بود، در سال 1950م رياست كنگرة بين المللي تاريخ اديان را كه در آمستردام برگزار شد بر عهده داشت و اولين رئيس انجمن بين المللي تاريخ اديان شد. چيزي نگذشت كه او در سال 1950م در اوتريخت110 درگذشت.111
ب. آثار و نوشته ها
كتابهاى فان در ليو در حوزه دين پژوهى در چند مقوله جاى مى گيرند. اغلب آثار تحقيقى اش در حوزه مطالعات تطبيقى و نيز پديدارشناسى است كه در باره آن يك كتاب مقدماتى در سال ????م منتشر ساخت و نيز كتاب مشهورى تحت عنوان پديدارشناسى دين در سال ????م كه ترجمه انگليسى آن با نام ذات و تجلي دين در ????م انتشار يافت. افزون براين، مقالات و كتابهاى متعددى در مورد موضوعات گوناگونى از قبيل قربانى، عرفان، بازنمايى ها و تصورات مربوط به بهشت، كودكان در پرستش، خيال ايزدى و ارتباط ميان خدا و انسان به رشته تحرير درآورد.
درباره اسطوره و اسطوره شناسى و نيز جاودانگى نفس هم مقالاتى نگاشت. آثار فان در ليو در مقولات ديگر، بي شمار است. پژوهش هاى تاريخى اصلى اش مربوط به دين مصرباستان است هرچند او درباره دين يونان قديم هم تحقيقاتى انجام داد. او همچنين صاحب آثارى درباره آيين ها و مناسك مذهبى، هنردينى، موسيقى و دين ـ از آن جمله كتابهايى كه درباره تاريخ سرودهاى كليسايى نوشت ـ و نيز چندين اثر در زمينه الهيات است. حوزه ديگرى كه فان در ليو راجع به آن كتابهايى تأليف كرد عبارتند از انسان شناسى فلسفى و الهياتى. مجموع آثار منتشرشده فان در ليو بالغ بر ???مورد است. کتاب هاي وي عمدتا به دو حوز? پديدارشناسي دين و الهيات مسيحي مي پردازند و شامل آثار زير به زبان آلماني و هلندي مي شوند:
– مسيحيت تاريخي112 (1919م)
– درآمدي بر پديدارشناسي دين113 (1924م)
– ساختار ذهنيت انسان اوليه114 (1928م)
– جاده ها و مرزها: مطالعه اي دربار? رابط? دين و هنر115 (1932م)
– پديدارشناسي دين116 (1933م)
– ذات و تجلي دين117 (1933م؛ ترجم? انگليسي در 1938م)
– درآمدي بر الهيات118 (1935م)
– انسان اوليه و دين: مطالعه اي مردم شناختي119 (1937م)
– الهيات شعاير مقدس120 (1939م)
– تاريخچ? نيايش شناسي121 (1939م، به همراه کي.پي.برنت کمپرس122)
– آيين ها و آداب123 (1940م)
– انسان و دين: کوششي تحقيقي در مردم شناسي124 (1941م)
– ساعت هاي تامل با نواليس125 [نام مستعار فردريش فون هاردنبرگ، شاعر آلماني] (1943م)
– زيبايي مقدس و غير ديني: امر قدسي در هنر126 (1932م؛ ترجم? انگليسي در سال 1963م)
تاكنون هيچ اثرى درباره فان درليو يا از او به فارسى ترجمه و منتشر نشده است.
ج. پديدارشناسي فان در ليو
1/ج. تاثيرات ديگر دانشمندان بر پديدارشناسي فان در ليو
پديدارشناسي فان درليو يك تأكيد روانشناختي آشكار و عميق دارد، اما اين تأكيد، يك روانشناسي فلسفي است كه بسيار متأثر از آثار ادوارد اسپرانگر127 شاگرد ديلتاي و روانشناسي اگزيستانسياليستي لودويگ بينسوانگر128 است. اريكر، فان درليو را متأثر از هوسرل و پديدارشناسي فلسفي او ميداند129. تعيين دقيق بهرهمندي پديدارشناسي فان درليو با وجود استفاده زياد از ادموند هوسول (1859ـ 1938م) پايهگذار جنبش پديدارشناسي فلسفي در قرن بيستم، كار بسيار سخت و دشواري است130.
هگل در کتاب معروف خود پديدارشناسي روح اين نظر را مطرح كرده بود كه ذات به واسطه تحقق در نمودها، مظاهر و تجليات فهميده ميشود. هگل درصدد بود نشان دهد كه چگونه پديدارها با همه تنوعي كه دارند ريشه در ذات يا يك وحدت مبنايي كه او آن را “روح” يا “ذهن” ميناميد، دارند. چنين استفادهاي از رابطه ميان ذات و تجلي آن در نمودها، مبنايي را براي فهم اينكه چگونه ميتوان دين را با همه تنوعاتش ذاتاً به عنوان يك هويت مستقل و متمايز فهميد، فراهم ميآورد. تأثير او در عنوان اولين كتاب مهمي كه به منظور ترسيم خطوط كلي نوعي رهيافت پديدارشناسانه و منسجم به دين كه تحت عنوان پديدارشناسي دين توسط فان درليو تأليف شد، كاملاً مشهود است. دومين عامل موثر فلسفي كه فان درليو از آن تأثير پذيرفته است ادموند هوسرل است. هوسرل خود مستقيماً به مطالعه و پژوهش درباره دين توجه نشان نداده است اما دو مفهوم از مفاهيمي كه اساس كار او را در پديدارشناسي تشكيل ميدهد، نقطه آغاز روششناختي ارزشمندي جهت بررسي و پژوهش پديدارشناختي دين در اختيار پديدارشناسان دين قرار داده است. يعني اپوخه و شهود ذات131.
فان درليو در هلند، او از كريستنسن بهره برد و زير نظر او پژوهش در آثار باستاني مصر را آغاز كرد. در آنجا او از شنتپيهدولاسوسايه هم بهره برد. در آلمان از رودلف اوتو، ادموند هوسرل و ويلهلم ديلتاي پدر علم جديد هرمنوتيك كه ديدگاههايش شالوده بخش اعظم پديدارشناسي فان درليو را ميسازد، استفاده كرد. در ضمن بايد از دوستي نزديك فان درليو با رودلف بولتمان132 نيز ياد كنيم. فان درليو همچنين به دين خود نسبت به سدربلوم و شاگردش فريدريش هايلر و لوي برول133 اذعان دارد134. روش پديدارشناسانه خود او، آشكارا پيچيده است و به سهولت از پديدارشناسي هوسرل و ديگر پديدارشناسان فلسفي نظير ياسپرس و ديلتاي بهره ميبرد. اين در حالي بود كه محققان ديگر مايل به درگير كردن خود در اين معضلات و پيچيدگيهاي فلسفي نبودهاند135. آنچه در ميان تأثيرات بسيار بر پديدارشناسي او قابل توجه است و خود فان درليو هم بدان اذعان كرده است، آثار فيلسوف آلماني ويلهمديلتاي (1833ـ1911م) در زمينه هرمنوتيك و مفهوم فهم است136.
او در پديدارشناس دين خود ارجاعات كمي به هوسول دارد. هرچند به ياسپرس، ديلتاي و ادوارد اسپرنگر بسيار اشاره ميكند. حوزههاي روانشناسي گشتالت و روانشناسي ساختار، به شدت او را تحت تأثير خود قرار داده بود اما با اين همه او يک پديدارشناس دين است. اين به دليل التفات او به پديدارهاي ديني و هدفمند كردن خاص آن پديدارهاست. او كاركردهاي اجتماعي، روانشناختي و عقلي درخصوص تحويل پديدارهاي ديني را مد نظر قرار داد و تعصبات مبتني بر طبيعتگرايي كه در توضيح دين با ابزاري جدا از آن بود را نپذيرفت چرا كه دين فقط به زبان خودش قابل تبيين است137.
2/ج. جايگاه فان در ليو در پديدارشناسي دين
با وجود هم? تاثيرات پيش گفته، فان درليو نزد محققان، مورخان و پديدارشناسان دين بسيار مهم است. آثار او هم برجسته و حيرتانگيز است و هم گيجكننده. او از يك سو بر استقلال و خودمختاري رشته و روش پديدارشناسي تأكيد ميكرد و از سوي ديگر اصرار داشت كه اين رشته و روش ميتواند و بايد با يك نقطه نظر الهياتي خاص قرين باشد. در مورد خود او، پديدارشناسياش با ملاحظات الهيات مسيحي و اعتقاد عميق به آيين پروتستان گره خورده بود. اگرچه او خاطر نشان ميكند كه پديدارشناس دين بايد از تحقيقات تاريخي و زبانشناختي آغاز كند و همواره نيز بدان باز گردد، اما در عين حال آشكارا خود او به خاستگاه هاي تاريخي و تحولات آن چندان اعتنايي نداشت. او بيشتر مساعياش را صرف فهم، تشخيص، معرفي و ارائه گونهها، ساختارها و ماهيتهاي ازلي و بيزمان ميكرد. او روشي شهودي براي نيل به اينگونهها و ساختارها پيشنهاد داد كه بهكلي از راههاي متداول تجربي در علم جديد و شيوههاي معهود نزد محققان مدرن به دور بود.138
فان درليو را بايد مؤلف نخستين كتاب مهم در زمينه پديدارشناسي دين به شمار آورد. او همانند اوتو، به دليل چند جانبه بودن آثارش اجازه طبقهبندي خيلي جدي خود را به ما نميدهد. او شاعر، موسيقيدان و از رجال كليسا و نويسندهاي با استعداد بود. قلم او زيبا و كلامش واضح و شفاف بود. آثارش به آساني قابل درك است و نيازي به تفسيرهاي روشن ندارد.139
فان درليو ميكوشد تا به پديدارشناسي رودلف اوتو، باتحقيقات بيشتر و مرتب كردن تنوع زياد پديدارهاي ديني، عمق و وسعت بيشتري بدهد. به قول اريك شارپ از سال 1925م تا 1950م، پديدارشناسي دين تقريباً به طوركلي با اسم فان درليو گره خورده است140.
يكى از کمک هاي مشخص فان درليو به مباحث دين پژوهى عبارت است از توجه دادن به مسأله نقش محقق در امر تحقيق و پژوهش در حوزه علوم انسانى به طور اعم و مطالعات دينى به طور اخص. در كار پديدارشناسى او كشمكشى روشن ميان مشاركت و پايبندى محقق به موضوع مورد تحقيق و فاصله اش با آن وجود دارد. او حتى اين دو مؤلفه را نمايانگر دو ساختار اساسى انسان شناختى يعنى ذهنيت “ابتدايى” و ذهنيت “مدرن” مى داند. از بسيارى جهات فان درليو مسائلى را پيش بينى و مطرح كرد كه پس از جنگ جهانى دوم در فلسفه وجودى و هرمنوتيك در آلمان و فرانسه مورد كاوش قرار گرفت. مفروضات خود او تا حدود زيادى متأثر از تفكر الهياتى هلند در آغاز قرن بيستم بود و اين به او اجازه مى داد كه نسبت به عقايد و آراى ديلتاى، هوسرل، اسپرانگر، لوسين لوى برول و ديگران پذيرنده باشد. فان درليو در تحقيقش براى رسيدن به شناخت درستى از پديده هاى مربوط به انسان، مخالف با هرگونه تفسير و تأويل ايده آليستى راجع به انسان بود.
انديشه هاى فان درليو و بصيرتهايى كه در مورد مباحث دين و به طور كلى علوم انسانى به دست داد، هنوز هم محل استفاده و تأمل برانگيز است.
فان در ليو براي فهم پديده هاي ديني، يك متدلوژي را بسط داد و آنرا به لحاظ نظري طول و تفصيل داد و در مطالعات پديدارشناختي خود به كار برد. نكتة اساسي مربوط به اين متدلوژي، طبقه بندي پديده هاي ديني بر اساس نمونه هاي ايده آلي است كه از طريق راهكار روان شناختي تجربة دوبارة معاني ديني به وجود مي آيند. به همين دليل مي توان او را پيشگام پديدارشناسان دين دانست. فان در ليو مدعي بود كه مطالعات تاريخي و تفسيري بايد مقدم بر هر گونه فهم پديدارشناختي باشند.
3/ج. آراء فان در ليو در پديدارشناسي دين
مجموع ويژگيهاي ساختاري مرتبط با اشخاص، موقعيتها، يا اديان، موضوعاتي سرمدي، غيرواقعي و غيرتاريخياند كه فان درليو آنها را “نمونههاي آرماني141” مينامد. هر پديداري ممكن است طبق يك توالي سه لايه آشكار شود: 1ـ به مثابه واسطهاي براي اختفا 2ـ به مثابه مكاشفهاي تدريجي 3ـ به مثابه واسطه تصويري ماهيت و ذات. هر يك از اين سه سطح هم مطابق با سطوح سهگانه زندگي يعني تجربه، فهم، شهود هستند. معاني ماهوي از طريق اشارات پديداري آشكار ميشوند. اين معاني ماهوي براي تجلي و آشكار كردن خود بايد وجوه متمايزش با يك افق گسترده از معاني مرتبط باشد142.
روش پديدارشناسانه فان درليو شش مرحله دارد:1ـ اسامي مرتبط با پديدارها. 2ـ پديدار به نحو خلاقانه و همدلانهاي به آگاهي ضميمه شدهاست. 3ـ روي پديدار تمركز ميشود تا شامل ديگران نشود به گونهاي كه بتوان ويژگيهاي ماهوي آن را مشاهده و بررسي كرد. 4ـ روابط ثابت و مستمر ساختاري ميان پديدار با يك حوزه وسيع از پديدارها آشكار ميشود. 5ـ لوگراس يا معناي پديدار استخراج شده و 6ـ ساختار آشكار شده، همانهايي است كه باقي ميماند و توسط ديگر حوزههاي پژوهشي مثل باستانشناسي و زبانشناسي اصلاح ميشود. هدف خاص پديدارشناسي توصيف ماهيات ديني است، پديدارشناسي به مسأله خاستگاه دين يا تحولات ديني نميپردازد اما در يك آزادي عمل نسبي از همه دستاوردهاي غير پديدارشناختي بهره ميبرد143.
فان درليو بعد از اوتو بيشترين تأثير را در جريان پديدارشناسي دين داشته است. او تا حدي هم از لوي برول انسانشناس فرانسوي و نظريهاش درخصوص ذهنيت ماقبل منطقي كه آن را در مورد فرهنگ ابتدايي براي تمايز آنها از فرهنگهاي متمدن به كار ميبرد،
