
باور دارند هنگام رويارويي با استرس منابع کمکي در اختيار دارند آسيب پذيري کمتري نسبت به استرس نشان ميدهند. از نظر وايت، زماني که افراد زير فشار استرساند بايد مهارتهاي رويارويي را داشته باشند تا بتوانند اثر استرس را کاهش دهند (1).
طبق مطالعات، دختران بيش از پسران از سازگاري هيجانمدار استفاده ميکنند و با استفاده از آن تلاش دارند بر خود متمرکز شده و احساسات منفي خود را کاهش دهند ، لذا انتظارميرود با شناسايي دقيق و صحيح هيجانات و آموزش راههاي کنترل و ابراز مثبت عواطف با آنان کمک نمود . براي دستيابي به اين هدف يکي از راهکارها، آموزش مهارتهاي هوش هيجاني به آنان ميباشد (31). بسياري از والدين و نيز دانشمندان و پژوهشگران در سراسر دنيا با افزايش مشکلات رفتاري و هيجاني از اعتماد به نفس پائين و اضطراب و افسردگي در کودکان و نوجوانان آموزش مهارتهاي لازم در زمينه هوش هيجاني به کودکان و دانشآموزان را ضروري ميدانند (26). افراد با هوش هيجاني بالا، سطوح پائينتري از هورمونهاي استرس و ديگر نشانههاي برانگيختگي هيجاني را دارا هستند. کودکان و نوجوانان با کفايت هيجاني بهتر توانايي بيشتري براي تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارت حل مسئله دارند که موجب افزايش تواناييهاي شناختي آنان خواهد شد (27). چنانچه نوجوان به راهبردهاي مقابلهاي کارآمد مجهز نباشد و توانايي کمي براي درک هيجانهاي خود و ديگران داشته باشد، در برخورد با فشارها و بحرانهاي دوران نوجواني توان کمتري خواهد داشت و مشکلات رفتاري بيشتري را بصورت پرخاشگري، افسردگي و اضطراب نشان خواهند داد (14).
به نظر مي رسد مواجهه کارآمد، نقش محوري در هوش هيجاني داشته باشد. برخي صاحبنظران هوش هيجاني، اين باورند که افراد با هوش هيجاني بالاتر، مواجهه موفقتري دارند. چرا که آنان با دقت حالات هيجاني خود را درک و ابراز ميکنند، ميدانند چگونه و چه هنگام احساسات خود را بيان نموده و به گونهاي کارآمد حالات خلقي خود را تنظيم نمايند (27و 32).
انسان به واسطه توانمندي هوش هيجاني قادر خواهد بود، فشارهاي زندگي را که بخشي از آن بعد هيجاني دارد، مديريت نمايد و به حل مسئله بصورت بهينه نائل شود. از طرفي هوش هيجاني با آگاه ساختن انسان از هيجانات گوناگون موجب ميشود،که او به ياري هيجانات نيرومند و فعالسازي آنان، به شرايط تحميلشده و موقعيتهاي اجباري و استرسآميز پاسخهاي جرأتآميز داده و از موجوديت خود دفاع نمايند (29) .
مهارتهاي هوش هيجاني ، شخص را قادر ميسازد تا جلوي وضعيتهاي دشوار را پيش از اينکه غيرقابلکنترل شوند، بگيرد و با اين کار مديريت استرس براي وي آسانتر ميشود.کساني که قادر به استفاده از مهارتهاي هوش هيجاني خود نيستند، به احتمال زياد ، براي مديريت روحيه و خلقوخوي خود از روشهاي ديگري که اثربخشي کمتري دارند، بهره ميگيرند. احتمال دارد که آنها دو برابر بيشتر از ديگران مضطرب ، افسرده يا معتاد شوند و حتي فکر خودکشي به سرشان بزند (32 و 29).
هوش هيجاني تاثير زيادي بر شادي و رضايت مردم دارد. کساني که هوش هيجاني خود را بکار ميگيرند، با محيط خود سازگاري بيشتري دارند، اعتماد به نفس بالايي نشان ميدهند و از تواناييهاي خود آگاهند(32 و 33). با اينکه فرصت حياتي براي شکلگيري هوش هيجاني در سالهاي اول زندگي است، اين توانائي بصورت محدودتر در تمام طول عمر ادامه خواهد داشت . اين يادگيري از تولد آغاز شده و آن چه کودکان سالهاي اوليه زندگي ميآموزند، پايه شکلگيري هوش هيجاني آنان است. اين آموزش بايد در دوران مدرسه ، دانشگاه و در تمامي عمر ادامه يابد (27). توصيه ميشود که در فرايند تدريس به کودکان در هر سن و گروهي، کمک کنند تا آنها بتوانند هيجانهاي اصلي خود را مانند شادي، اندوه، نگراني و خشم بشناسند؛ احساسات يکديگر را درک کنند و به شکل مناسبي به آن پاسخ دهند. دوستيابي را تجربه نمايند و با موقعيتهاي دشوار و چالشهاي زندگي به نحو مطلوبي کنار بيايند (31). آموزش مؤلفههاي هوش هيجاني سبب ارتقاء سلامت رواني ميشود و بيشترين تأثير اين آموزش به ترتيب در زمينه حساسيت درروابط متقابل ، اضطراب، افسردگي و پرخاشگري ميباشد. هم چنين در مطالعات ديگر نيز نشان داده شده است که افزايش هوش هيجاني، کاهش اختلالات رفتاري را در پي خواهد داشت . با توجه به آموزش نوجوانان و جوانان از زمانهاي بسيار دور حايز اهميت بوده است، صاحبنظران معتقدند که نبايد گذاشت رفتارهاي نامناسب درافراد تثبيت شود و بعد به فکراصلاح آنان افتاد (29).
نظام آموزشي يکي از انواع نظامهاي اجتماعي است که به جرات ميتوان گفت عمدهترين، اساسيترين و کليديترين نظام اجتماعي است. مطالعات انجام شده نيز نشان دادهاند که بين رشد اقتصادي و توسعه آموزش و پرورش به خصوص در سطوح دبيرستاني و دانشگاهي همبستگي و رابطه مستقيمي دارد و فقر اقتصادي و فقر آموزش و پرورش به يکديگر وابستهاند. بدين ترتيب، تعجبي ندارد که به مدارس بايد به عنوان نخستين جايگاه ارتقاي هوش هيجاني، توجه کنيم(14).
گلمن، مدارس را تنها مکاني ميداندکه اجتماع، براي نواقص کودکان از لحاظ شايستگي هيجاني و اجتماعي ميتوانند به آن رويآورند. به هر حال يادگيري مهارتهاي هوش هيجاني در خانه شروع ميشود و کودکان در وضعيتهاي آغازين هيجاني به مدرسه وارد ميشوند. بنابراين مدارس با چالش تدريس و همين طور اصلاح مهارتهاي هيجاني کودکان روبه رو هستند. اين چالش ميتواند با تزريق باسوادي هيجاني به برنامه استاندارد و همين طور ايجاد جو تحصيلي همراه باشد که تحول و کار بست مهارتهاي هيجاني را شکوفا ميسازند (14 و 30). در واقع مهارتهاي اجتماعي و هيجاني با تواناييهاي لازم براي موفقيت در کلاس درس به هم تنيدهاند (32 و 33). دانيل گلمن معتقد است که برنامههاي آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بايستي در مدارس بکار برده شوند. اين برنامهها به آگاهي دانشآموزان از حالات هيجانيشان کمک ميکنند. او براين باور است که مدارس بايد چگونگي اداره و کنترل هيجانات به کودکان و نوجوانان بياموزند و معلمان بايد با تعامل محترمانه و مراقبت از آنان، الگوهاي مناسبي براي تقويت اين رفتارها باشند. فردي که به تحصيل ميپردازد نه تنها بايد بتواند از آموختههاي علمي خود بهره ببرد، بلکه بايد به عنوان يک شهروند، به وظايف اجتماعي خود نيز عمل کند (33). براي هر جامعهاي يادگيري و دستيابي به اطلاعات و مهارتهاي ضروري توسط دانشآموزان که باعث ميشود آنان تبديل به افرادي موثر براي شکوفايي جامعه شوند، مهم است. با اين حال برخي مواقع محيط تحصيلي و آموزشي مشکلات بهداشتي زيادي براي دانشآموزان ايجاد ميکند که دستاوردهاي مثبت آموزش را تحت تاثير قرار ميدهد. اين مسئله نشان ميدهد که بکارگرفتن برنامههاي مديريت استرس در محيطهاي علمي و تحصيلي تا چه ميزان مهم هستند(11).
مدارس مکاني آرماني براي پيشگيري هستند، زيرا پژوهشها نشان ميدهد که پيشرفت تحصيلي پايين عامل عمده خطرپذيري براي هجوم رفتارهاي مسئله مدار مثل سوء مصرف مواد و بزهکاري است. بنابراين تلاشهاي پيشگيرانه مدرسه مدار ميتوانند از رشد رفتارهاي مسئله مدار جلوگيري کنند و سلامت رواني را بالا ببرند (24).
از آنجا که برنامه بهداشت مدارس يک بخش تلفيقي از بهداشت جامعه است، جنبه اصلي اين برنامه ها، توسط پرستار بهداشت جامعه در زمينههاي نظارت، مشاوره و آموزش بهداشت انجام ميشود . پرستاران بهداشت جامعه نقشي محوري جهت تامين
سلامت و بهداشت جسمي و رواني دانشآموزان در قالب مربي بهداشت مدرسه، دارند (35 و 34 ). امروزه مربيان بهداشت مدارس از مهمترين عناصر حوزه سلامت بشمار ميآيند و بايد اطلاعات کافي در مورد بهداشت روان و مولفههاي تشکيلدهنده آن داشته باشند. اينجا است که نقش آموزشي پرستار بهداشت جامعه ،در قالب پرستار مدرسه، به عنوان تامينکننده مراقبت سلامتي پررنگ تر ميشود تا مسائل مرتبط را به مربيان مدارس، والدين و دانشآموزان آموزش داده و يا خود به عنوان مشاور سلامت نوجوان و خانواده در اين زمينه فعاليت نمايد (15). با توجه به اينکه حدود يک سوم جمعيت کشور ما را نوجوانان تشکيل ميدهند، که تقريبا 50 درصد آنان دختران هستند که همچون ساير دانشآموزان، به خدمات بهداشتي در مدرسه نياز دارند. توجه به بهداشت رواني در اين گروه سني نقش مهمي در کاهش مشکلات اجتماعي جامعه دارد(36).
با در نظر گرفتن اين مسئله که اين بخش از جامعه نقش مهم و ارزندهاي در ساختن جامعه آينده و تربيت نسل سالم و صالح دارند و وضعيت سلامت روحي و رواني آنان در دوره نوجواني اثرات زيادي بر الگوي سازگاري رفتاري آنان در بزرگسالي خواهد داشت و نيز با توجه به اين مسئله که دختران نوجوان در زمينه استرس تحصيلي نسبت به پسران مشکلات بيشتري دارند، همچنين با عنايت به اينکه مطالعاتي که مستقيما تاثير برنامه آموزشي مهار تهاي هوش هيجاني را بر استرس تحصيلي بسنجند، يافت نشد و نيز نظر به اهميت عدم وجود عوارض جانبي و مقرون به صرفه بودن اين شيوه از نظر اقتصادي نسبت به ساير روشهاي مديريت استرس تحصيلي، پژوهشگر در نظر دارد بررسي نمايد آيا بر اجراي برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس تحصيلي موثر است؟
اميد است با نتايج حاصل از اين طرح، حالت نامتوازن بين ميزان مهارتها و رويارويي با مشکلات در نوجوانان، کاهش يافته و راهنماي مفيدي براي جوانان در عبور از اين مرحله بحراني و سخت زندگي فراهم شود و همچنين مهارتهايي که تا آخر عمر با آنها خواهند ماند در اختيار آنان قرار گيرد.
اهداف
الف) هدف كلي:
تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس تحصيلي دختران نوجوان
ب) اهداف اختصاصي:
1. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس ناشي از ناکاميها در دختران نوجوان بعد از مداخله در گروه آزمون
2. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس ناشي از تعارضات در دختران نوجوان بعد از مداخله در گروه آزمون
3. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس ناشي از فشار تحصيلي دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
4. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس ناشي از تغييرات در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
5. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس خود تحميلي در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
6. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر واکنشهاي جسماني به استرس در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
7. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر واکنشهاي هيجاني به استرس در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
8. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر واکنشهاي رفتاري به استرس در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
9. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر واکنش شناختي نسبت به استرس در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
1.
10. تعيين تاثير برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني بر استرس دوران تحصيلي بطور کلي در دختران نوجوان بعد مداخله در گروه آزمون
فرضيه:
برنامه آموزشي مهارتهاي هوش هيجاني باعث کاهش استرس تحصيلي در دختران نوجوان ميشود.
تعريف واژهها
* استرس
– تعريف نظري: هر عاملي که انسان را از تعادل جسمي، رواني و اجتماعي خارج و يا اين تعادل را تهديد نمايد، تنيدگي يا استرس ناميده ميشود (هنرپروران ،1386)
* استرس تحصيلي
– تعريف نظري : حالتي از ناراحتي، نگراني و يا دلهره در نتيجه درک عامل استرسور مرتبط با مدرسه، بعنوان يک تهديد (اوراجنيک،2003)
– تعريف عملي: در اين پژوهش منظور نمرهاي است که از پرسشنامه استرس تحصيلي گادزلا (نمره استرس 103و بيشتر که نشان دهنده استرس متوسط و شديد است)، دريافت کردهاند.
* هوش هيجاني
– تعريف نظري ؛ توانايي فرد براي کنترل احساسات و هيجانات خود و ديگران، تمايز بين
