
دو گروه حضرت محمد (ص)گفت که حضرت علي (ع)وارثش و برادرش و کسي است که هر کس پيامبر را به عنوان مولايش(رهبر يا دوست قابل اعتماد) بپذيرد (کلمه مولا مرتبط است با ولايت (با کسر واو) يا وَلايت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوي و قدرت معني ميدهد) بايد او را نيز به عنوان مولايش بپذيرد. شيعيان اين بيان را به معني تعيين حضرت علي (ع)به جانشيني پيامبر و اولين امام ميدانند. اهل سنت در مقابل تنها اظهار نزديکي پيامبر به علي ميدانند و اظهار خواستهاش که حضرت علي (ع)به عنوان پسر عمو و فرزند خواندهاش جانشين او در مسئوليتهاي خانوادگياش پس از مرگ شود. بنظر ميرسد که اولين تاريخنگاري که واقعه غدير خم را ثبت کردهاست تاريخ نگار شيعه؛ يعقوبي در نيمه دوم قرن سوم هجري بودهاست. اهل سنت مدعي هستند که حضرت محمد (ص)بدون اينکه جانشيني را تعيين کند، درگذشت. تمامي منابع اوليه به گونهاي بيان شدهاند که گويي جامعه مسلمانان مدينه، چيزي در مورد انتصاب حضرت علي (ع)نشنيدهاند. (همان: 2/ 65)
3-2-3 جانشيني حضرت محمد(ص)
بر اساس کتب شيعه، قبايل عرب که پس از مدتها تفرقه و چند دستگي، به خاطر وجود دين اسلام، متحد و يکپارچه شده بودند، پس از مرگ حضرت محمد(ص) به خاطر اختلاف نظر در تعيين جانشين وي، دوباره به تفرقه دوران پيش از اسلام برگشتند. در حالي که حضرت علي(ع) و ديگر نزديکان حضرت محمد (ص)مشغول کفن و دفن وي بودند، گروهي از صحابه محمد (ص)در محلي به نام سقيفه جمع شدند و درباره جانشين محمد(ص) به بحث و جدل پرداختند. نتيجه اين بحث و جدلها، انتخاب ابوبکر به عنوان جانشين محمد (ص)شد. اين انتخاب باعث مناقشه و درگيري بين هواداران ابوبکر و طرفداران حضرت علي (ع)گرديد. طرفداران حضرت علي (ع)قائل بودند که علي توسط شخص حضرت محمد (ص)به جانشيني انتخاب گرديدهاست و بنابراين مقام خلافت بايد از آن وي باشد. علي (ع)به خاطر خويشاوندي نزديک و ارتباط صميمي با محمد(ص)، به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شايستگي در به خدمت گرفتن احکام آن، به شدت شخصاً معتقد بود که بهترين شخص براي جانشيني محمد (ص)است. خط مشيهايي که توسط ابوبکر و عمر پايهريزي شده بود، از ديدگاه حضرت علي (ع)بيمورد تلقي ميشد. او به ابوبکر گفته بود که علت تاخير در بيعت وفاداريش به ابوبکر به عنوان خليفه مسلمانان، اعتقاد به ارجحيت تعلق اين عنوان به خودش بودهاست. او اين عقيده را هنگامي که با ابوبکر و عمر و عثمان بيعت ميکرد نيز ترک نکرد؛ او که معتقد بود که جانشين به حق حضرت محمد(ص) است، هنگامي که مطمئن شد که همه از او روي گردانيدهاند، براي حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بيعت نمود. اگر جامعه مسلمانان يا بخش کوچکي از آنان، به او اقبال پيدا ميکردند، وي ديگر خلافت را تنها “حق” خود نميدانست، بلکه آن را “وظيفه” خود قلمداد ميکرد. انصار در سقيفه ي بني ساعد? از سعد بن عباد? حمايت ميکردند، اما مهاجرين اين را نميپذيرفته و خود را از لحاظ خويشاوندي نزديکتر به حضرت محمد(ص) ميدانستند. در ميان مهاجرين عدهاي نيز به سرکردگي حضرت علي(ع) و شامل زبير، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسي، ابوذر غفاري و عمار بن ياسر، علي را وارث مشروع حضرت محمد ميدانستند. آمده است تاريخ نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در اين برهه، توسط سه تن از مهاجرين مشهور به نام هاي” ابوبکر و عمر و ابوعبيد? “برطرف گرديد. آنها انصار را جمع کرده و به آنها ابوبکر را تحميل کردند. حسادت بين دو حزب مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعاليت بني هاشم در تبليغ نهضتشان، موفقيت اين سه تن را تسهيل نمود.روايت شده است حضرت علي (ع)پس از اتمام مراسم تدفين حضرت محمد(ص)، در يک عمل انجام شده قرار گرفت ولي اعتراضي نکرد. بيان گرديده که حضرت علي (ع)و بني هاشم تا قبل از مرگ حضرت فاطمه (س)از بيعت با ابوبکر سرباز زدند. حضرت علي (ع)بر روي حقش پافشاري ننمود، چرا که تمايل نداشت که امت نوپاي اسلام دچار کشمکش گردد. (مجلسي؛ 1403: 37 / 339)
3-2-4 برگزيدگي به خلافت
پس از کشته شدن عثمان به دست شورشياني از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علي و طلحه بود. در اين ميان اهالي مصر، حامياني براي طلحه که به عنوان مشاورشان فعاليت ميکرد و کليدهاي خزانه را در اختيار داشت، وجود داشت. در حالي که بصريان و کوفيان که به مخالفتهاي علي با ظلم و بيداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمايل بر خلافت حضرت علي(ع) داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسي نشست. در اين ميان مالک اشتر که رهبر کوفيان بود، به نظر ميرسد که نقش اصلي را در تامين امنيت براي خليفه شدن علي داشتهاست. روايات در مورد برگزيده شدن علي براي خلافت، بعضا گيج کننده و متناقضنما هستند. علقمه بن وقاص ليثي کناني از مشاوران نزديک طلحه، روايت ميکند که تلاشهاي بيثمري براي تشکيل يک شورا از ميان اصحاب برجسته قريش در مورد بحث بر سر تعيين خليفه آتي وجود داشتهاست. علقمه جلسهاي در خانه مخرمه بن نوفل تشکيل ميدهد. “ابوجهم بن حذيف? “در آن مجلس گفت که کسي که ما با او بيعت ميکنيم بايد قصاص خون عثمان را پيگيري کند. عمار بن ياسر در آن جلسه حضور داشت و با اين موضوع مخالفت کرد. ابوجهم به او ميگويد که چه طور براي شلاقهايي که خوردي قصاص ميطلبي اما براي خون عثمان نه؟ و جلسه به هم خورد. از ديگر مشارکت کنندگان در جلسه نامي برده نشده، ولي حضور ابوجهم اين احتمال را در ذهن ميآورد که طلحه در آنجا حضور داشته ولي حضور علي در آنجا نامحتمل است .روايت شده است عمار احتمالا ميخواسته که مانع از انتخاب طلحه گردد. براي اين که طلحه عامل عمده تحريک شورشيان بوده حال آشکارا قصاص خون عثمان را پي گيري ميکند تا خلافت را به دست آورد. حضرت علي (ع)و پسرش محمد حنفي? در مسجد بودند که خبر کشته شدن عثمان به گوششان رسيد. آنها سريعا مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روايت پيامبر، اصحاب بسياري با حضرت علي(ع) ملاقات کرده و خواستند با وي بيعت کنند. در ابتدا علي مخالفت کرد، ولي بعدا گفت که هر گونه بيعت بايد در ملا عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علي به مسجد رفت. عطيه بن سفيان ثقفي که همراه وي بود روايت ميکند که با گروهي مواجه شد که همگي خواهان خلافت طلحه بودند، ابوجهم بن حذيفه سوي حضرت علي (ع)آمد و به او گفت که مردم بر خلافت طلحه متحد شدهاند و تو به اين موضوع توجه نداشتي. حضرت علي (ع)در پاسخش گفت که پسرعموي من کشته شده، حال من از خلافتش محروم ميشوم؟ سپس به سمت خزانه رفت و آن را گشود. وقتي مردم اين موضوع را شنيدند از طلحه روي گردانيده و به علي (ع)پيوستند. يکي از مستشرقين معتقد است که بخش آخر روايت عطيه، غير قابل اتکا است. به خاطر اين که نامحتمل است که حضرت علي (ع)در اين زمان، خزانه را گشوده باشد. بلکه وي با هوادارانش به سمت بازار رفت و آنها به وي اصرار کردند که خلافت را بپذيرد. حضرت علي (ع)وقتي به کنار خانه عمر بن محصن انصاري رسيد، اولين بيعتها را دريافت کرد. روايات کوفي حاکي از اين هستند که مالک اشتر اولين کسي بود که با وي بيعت نمود. (لباف؛ بي تا: 77 و 190)
احتمالا در اين زمان، طلحه و زبير طبق روايت مدائني از ابوالمليح بن اسامه حظلي اولين بيعتهاي نابهدلخواه خود را با حضرت علي (ع)انجام دادهاند. حسن بصري روايت ميکند که زبير را به ياد ميآورد که در باغي محصور با حضرت علي (ع)بيعت کرد. بني ربيعه در بصره نيز نقل ميکند که طلحه نيز در باغي محصور، در حالي که شمشيري بالاي سرش بود، با حضرت علي(ع) بيعت کرد. حضرت علي (ع)بر طبق روايت زيد بن اسلم، دوباره اصرار ميکند که هرگونه بيعت بايد در مسجد صورت پذيرد. سرانجام در ?? ذيحجه سال ?? برابر ?? ژوئن ??? علي (ع)رسما به خلافت برگزيده شد. به نظر ميرسد که علي شخصا از اعمال فشار بر روي ديگران براي بيعت با خودش، خودداري ميکرد. وقتي سعد بن ابيوقاص براي بيعت با حضرت علي (ع)آورده شد، گفت که قبل از اينکه مردم با حضرت علي (ع)بيعت کنند، با وي بيعت نخواهدکرد. اما به حضرت علي(ع) اطمينان داد که چيزي براي ترسيدن از وي ندارد. حضرت علي (ع)دستور داد تا بگذارند که سعد برود. سپس عبدالله بن عمر آورده شد. وي نيز گفت که قبل از اجماع مردم بر حضرت علي(ع)، با وي بيعت نميکند. حضرت علي (ع)از وي ضامني خواست تا عبدالله پس از بيعت مردم، فرار نکند و عبدالله درخواست علي را رد کرد. مالک اشتر به حضرت علي (ع)گفت که عبدالله از شلاق و شمشير تو در امان است. او را به من واگذار.حضرت علي (ع)به مالک گفت که رهايش کن که من ضامن او هستم. علي (ع)گفت که هميشه عبدالله را چه در بچگي و چه در بزرگسالي، فردي ستيزهرو ديدهاست. مخالفت عبدالله بن عمر، بر خلاف مخالفت سعد بن ابيوقاص و بر ضد علي (ع)بود. پس از برگزيدگي حضرت علي(ع)، عبدالله پيش وي آمده و گفت که حضرت حضرت علي (ع)از خدا بترس و بدون مشورت، زمام امور مسلمين را بر عهده نگير. سپس عبدالله، به مکه رفته و به مخالفان حضرت علي(ع) پيوست. انتخاب حضرت علي (ع)به عنوان خليفه جديد، در جوي انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بودروايت شده است، اين انتخاب بدون موافقت قبلي صحابيون نامدار حضرت محمد (ص)که قطعاً وقايع قتل عثمان را پيش بيني مي کردند، صورت گرفت. دانشنامه اسلام معتقد است که انتخاب علي به عنوان خليفه، به اين دليل نبود که وي و خانواده اش جايگاهي بالا داشتند يا به اين دليل که وي وفادار به حضرت محمد(ص) بوده است، بلکه بيشتر به اين دليل بوده که انصار که نفوذ دوباره خود در شهرشان مدينه را بازيافته بودند، وي را حمايت کردند و از طرف ديگر بني اميه نيز دچار پريشاني و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپاي حضرت علي (ع)از همان بدو تاسيس مورد حمله ي صحابيوني که به آرزوهايشان نرسيده بودند و معاويه که تنها والي از خاندان اميه بود که توانسته بود، کنترل مقر امارتش شام را حفظ کند، قرار گرفت. (مجلسي؛ 1403: 42/257 و 269)
هنگامي که حضرت علي (ع)به خلافت رسيد، مرزهاي اسلامي از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقي ايران پيش رفته بود. اما اوضاع حجاز در اين ايام، ناآرام بود. از اقدامات مهم حضرت علي(ع) پس از رسيدن به خلافت، عزل کردن والياني بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او آنها را عزل کرد و به جاي آنها کساني را که از نظر وي قابل اعتماد بودند، گماشت. در هنگام عزل و نصب واليان، ابن عباس و مغيرة بن شعبه وي را به احتياط و عملکرد مصلحتآميز دعوت کردند. اما علي به حرف اين دو عمل نکرد. آمده است که حضرت علي (ع)عميقا از وظيفه اسلامي خود آگاه بود و در راه حفظ شريعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتي را بر حقي مقدم بشمارد؛ به طوري که حتي حاضر بود در اين راه با مخالفانش پيکار کند. حضرت علي (ع)پس از رسيدن به خلافت تمامي اموال و زمينها و بخششهايي که عثمان و خلفاي ماقبل در زمان خلافتشان به بعضي از اشراف داده بودند، پس گرفت. وي مخالف تمرکز کنترل خليفه بر روي درآمدهاي استاني بود. او غنايم و بيتالمال را از انحصار اشراف درآورد و به طور مساوي بين تمامي مسلمانان تقسيم کرد. او همچنين در توزيع بيتالمال از تعصبات قومي و قبيلهاي خودداري ميکرد؛ به طوري که حاضر نشد به برادرش عقيل بن ابي طالب بيشتر از سهمش از بيتالمال بدهد. (همان: 42/289 و 311)در حکومت وي، تمامي مسلمانان، چه آنهايي که سابقهاي طولاني در اسلام داشته بودند و چه آنهايي که به تازگي مسلمان شده بودند از نقطه نظر توزيع بيتالمال، يکسان نگريسته ميشدند. آمده است حضرت علي (ع)که بر مبناي از خودگذشتياش در خدمت به محمد (ص)و اسلام ادعاي خلافت کردهبود، حال به خاطر اينکه قاتلين عثمان وي را در رسيدن به مسند خلافت حمايت کردهبودند، خود را به خطر انداختهبود. علي همچنين بر خلاف عمر، پيشنهاد داد که تمام درآمدهاي ديواني توزيع گردد و چيزي از آن اندوخته نگردد. پس از خلافت، بسياري از قبيله قريش از او روي گرداندند، چون او از حقوق عشيره بنيهاشم که عشيره پيامبر بود دفاع مينمود. او
