
نظریه ارزش خود، از طرفی بر چگونگی به وجود آمدن آن و از طرفی بر تأثیری که بر انگیزش و در نتیجه عملکرد و موقعیت و شکست میگذرد مبتنی است. نظریه ارزش خود، یکی از انگیزههای مؤثر در فعالیتهای تحصیل را نگهداری یا افزایش ارزشی خویشتن میداند (بیابانگرد و همکاران، 1385).
نظریه خودکارآمدی: یکی دیگر از ساختارهای انگیزش که فهم موفقیت دانشآموزان مطرح بوده و در سه دهه گذشته توجه قابلملاحظهای را از سوی پژوهشگران تعلیم و تربیت به خود اختصاص داده است، مفهوم خودکارآمدی است. آشر و پاجارز40 (2006)، ادراک خودکارآمدی مفهومی است که با نام بندورا پیوند خورده و با پژوهشهای وی در عرصه روانشناسی پدیدار شده است. در حوزه یادگیری و آموزش، خودکارآمدی به ارزشیابیهای شخصی دانشآموزان از قابلیتهای عمل به تکلیف اشاره میکند. یعنی آنها توانایی موفق شدن در آن تکلیف را دارند یا خیر (نقل از بیابانگرد و همکاران، 1385). اظهار میدارند که باورهای خودکارآمدی دانشآموزان، نقش کاملی در انگیزش تحصیلی، یادگیری و پیشرفت آنها ایفا میکند.
نظریه اسناد: از میان نظریههای شناختی، نظریههایی که چگونگی تفکر افراد درباره علتهای موفقیت و شکستشان را به عنوان تعیینکنندههای اصلی انگیزش به حساب میآورند به نام نظریههای اسنادی معروف میباشند. در حوزه تحصیلی، دانشآموزی که در آزمون موفق میشود یا شکست میخورد، در علتیابی این موفقیت یا شکست، چه عاملی یا پدیدهای را تعیینکننده و مسؤل میدانند؟ بنابراین، اسناد به علت ادراکشده یک پیامد اطلاق میشود و عبارت است از توضیح فرد در مورد علت رخداد یک پدیده یا علت پیامدهای گوناگون (نقل از بیابانگرد و همکاران، 1386). نظریه اسنادی به ما کمک میکند تا دریابیم چگونه دانشآموزان، موفقیت و شکست خود را توضیح میدهند و چگونه این توضیحات در انگیزه آنها برای رفتارهای پیشرفت در آینده تأثیر میگذارد.
نظریه انگیزش درونی-بیرونی: میل تایدو و سونای41 (2003)، انگیزش درونی را انگیزشی که از عواملی، همچون علاقه یا کنجکاوی سرچشمه بگیرد نامیده است. بنا به تعریف ریان و دسی42(2000)، انگیزش درونی تمایل ذاتی برای جستجو و تسخیر چالشها به عنوان اهداف فردی و علایق شخص است. و بر اساس تعریف فرچایلد43 و همکاران (2005)، انگیزش درونی، تحریک شدن و تعقیب کردن یک فعالیت صرفاً به دلیل لذت و ارضایی که از خود آن فعالیت بر میخیزد، است. انگیزه درونی از عوامل کلیدی انگیزه تحصیلی بشمار میرود.
نظریه هدفگرایی: به اعتقاد استیپک44، (1988) بحث در مورد انگیزهها، بدون توجه به هدفها دشوار است. میهر45(1995) هدفها به عنوان مقاصد شناختی که در موقعیت پیشرفت وجود دارند، تعریف کرده است. در سالهای اخیر، نظریههای شناختی بر نقش هدفها در انگیزش پیشرفت تاکید ویژهای نمودهاند. با دقت در عناصر و محتوای نظریههای ذکرشده میتوان به مؤلفههای مشترک بین نظریهها دست یافت. پس از برسی عناصر مشترک، سه مفهوم عمده از خانواده بزرگ نظریههای شناختی در آموزش و پرورش یعنی نیاز (انگیزش) پیشرفت در یادگیری، خودکارآمدی یا خود توانمندی در یادگیری و انگیزش درونی برای یادگیری را میتوان استخراج کرد (نقل از ملک محمودی، 1392).
الف- نیاز پیشرفت در یادگیری: موتور محرکه اولیه رفتار را میتوان نیازمندی فرد به پیشرفت تلقی کرده عامل موثر بر تمایل نزدیک شدن به تکلیف، احساس نیاز به پیشرفت است. از این رو به عنوان اولین مؤلفه انگیزش تحصیلی در پژوهش حاضر نیاز فرد به پیشرفت در یادگیری در نظر گرفتهشده.
ب- خودکارآمدی یا خود توانمندی در یادگیری: ادراک فرد در مورد توانایی به انجام رساندن یک تکلیف، ساختارهایی همچون انتظار-ارزش، خود ارزشی، انگیزش توانش، مکان کنترل، و اسناد را تحت پوشش خود قرار میدهد. مفهوم انتظار به برداشت فرد از مکان موفقیت خود در انجام یک عمل و یا تحقق یک هدف مربوط میشود که این موضوع در حوزه تحصیلی به امکان انجام تکالیف درس اطلاق میشود. مفهوم خودکارآمدی بندورا و مسند مهار گذاری راتر که هسته اصلی نظریه آنها را تشکیل میدهد، هر دو به ادراک و عقیده ما درباره درجه مهار بر رویدادهای زندگی و تلاش برای برخورد با آن میپردازد.
پ- انگیزش درونی: انگیزش درونی به مفهوم ارزشمندی خود تکلیف در نزد فرد و علاقه و تمایل درونی او برای یادگیری اشاره دارد. این ساختار میتواند با مفهوم ارزش در نظریه انتظار-ارزش و مفهوم هدفگرایی پیوند یابد. به اعتقاد نظریهپردازان انتظار-ارزش زمانی که پدیدهای از نظر فرد مهم و ارزشمند باشد انگیزهای به آن خواهد داشت و ارزش تکلیف به عنوان مشوق اشتغال به فعالیت تحصیلی که نشاندهنده ساختار مرکب از ادراک اهمیت، مفید بودن و علاقهمندی است، هست. هدفگرای نیز بر نقش هدف و مهم بودن و ارزشمند بودن آن در ایجاد انگیزه تأکید دارد. بنابراین، هر سه مقوله انگیزش درونی، ارزش و هدفگرایی بر دلایل و اهداف دانشآموزان برای فعالیت در تکلیف مربوط میشوند.
نظریه انگیزش پیشرفت
رویکرد کلاسیک به انگیزش پیشرفت (نظریه نیاز)
در بیشتر پژوهشهای مربوط به انگیزش پیشرفت از هنری موری، محققی که نقش اصلی را در تبیین این نظریه ایفا میکند نام میبرند. مهمترین خدمت موری به نظریه و پژوهش در شخصیت، استفاده او از مفهوم نیازها برای توضیح انگیزش و جهت رفتار است. نیاز شامل نیروی زیستی و شیمیایی موجود در مغز است که تواناییهای عقلانی و ادراکی را سازمان میدهد و هدایت میکند. نیازها میتوانند یا از فرآیندهای درونی مثل گرسنگی و تشنگی و یا از رویدادهای موجود در محیط سرچشمه بگیرند. نیازها سطحی از تنش را برمیانگیزانند. که ارگانیزم با ارضا کردن آنها، آن را کاهش دهد. نیازها به رفتار نیرو میبخشند و آن را هدایت میکنند یعنی، آنها رفتار را در جهت مناسبی برای برآوردن نیازها فعال میسازند. پژوهش موری او را بر آن داشت تا فهرستی از بیست نیاز را تنظیم کند، که نیاز به پیشرفت یکی از آنها به شمار میرود. موری با فروید و نظریهپردازان دیگر موافق بود که مردم برای کاهش دادن تنش فیزیولوژیکی و روانشناختی عمل میکنند، اما این بدان معنی نیست که ما برای حالت بدون تنش تلاش میکنیم. طبق نظر موری، این فرآیند اقدام برای کاهش تنش است که ارضاکننده میباشد و نه دستیابی به حالتی که کاملاً بدون تنش باشد. موری معتقد بود که هستی بدون تنش، خودش منبع اندوه است. ما به برانگیختگی، فعالیت و حرکت نیاز داریم که همه آنها تنش را افزایش میدهند نه این که آن را کاهش دهند. ما تنش را تولید میکنیم. برای این که با کاهش دادن آن ارضا شویم. موری معتقد بود که حالت ایدهآل ماهیت انسان، مستلزم داشتن سطح به خصوصی از تنش برای کاهش دادن است. موری قبول داشت که رویدادهای کودکی میتوانند بر رشد نیازهای خاص تأثیر بگذارند و بعداً در زندگی، آن نیازها را برانگیزند. او این تأثیر را فشار46 نامید، زیرا یک شی یا رویداد محیطی به فرد فشار میآورد تا به شیوه خاصی رفتار کند. به خاطر امکان تعامل بین نیاز و فشار، موری مفهوم (تما)47 را معرفی کرد. تما عوامل شخصی (نیازها) را با عوامل محیطی که به رفتار فشار میآورند یا آن را برمیانگیزند (فشارها)، ترکیب میکند. همه نیازها انرژی تولید میکنند. تفاوت یک نیاز با نیاز دیگر در تأثیر جهتدار آن بر رفتار است. برای مثال میدانیم که نیاز گرسنگی با نیاز تشنگی تفاوت دارد، اما تفاوت آنها در مقدار انرژی که تولید میکنند نیست، بلکه در این است که گرسنگی میتواند توجه و رفتار را به سمت جستجوی کردن غذا به جای آب هدایت کند. اگر چه موری اثر تجربیات کودکی بر رفتار جاری را قبول داشت، ولی مردم را به صورت اسیران گذشته تصور نکرد. بلکه رویدادهای زمان حال و آرزوهایمان برای آینده رفتار ما را نیز تعیین میکنند. برخی از روانشناسان، طبقهبندی نیازهای موری را بیش از حد پیچیده میدانند و معتقدند که مقدار زیادی همپوشی بین نیازها وجود دارد (شولتز، 1389).
شخصیت دیگری که در زمینه نظریه انگیزش پیشرفت اهمیت دارد، مککلند48 است وی با توجه به نظر فروید مبنی بر این که تخیل بهترین چیزی است که میتوان تأثیر آن را بر انگیزه بررسی کرد، میپذیرد که تست اندریافت موضوع (TAT)49 مناسبترین وسیله برای اندازهگیری انگیزش پیشرفت است. وی با همکاران خود در سال 1953، پژوهشهای منظمی را در زمینه انگیزش پیشرفت انجام داد (خداپناهی، 1389).
نظریه یادگیری اجتماعی
راتر مانند اتکینسون و برخلاف نظریهپردازان تقویت محض، عقیده دارد که افکار بر رفتار پیشرفت تأثیر میگذارد. او معتقد است که پاداش به خودی خود، فراوانی رفتار را افزایش نمیدهد، بلکه باورهای فرد در مورد پاداش مهم است. اگر افراد بر این باور نباشند که دریافت پاداش به خاطر انجام کار است، آنها در آینده انتظار نخواهند داشت که رفتارشان، پاداش به همراه داشته باشد. در نتیجه پاداش بر رفتار آینده تأثیر نخواهد داشت (استیپک، 1385).
این نظریه از چهار متغیر اصلی تشکیل شده است: 1- توان رفتار 2- انتظار 3- ارزش تقویت 4- موقعیت روانی
1- توان رفتار یعنی این احتمال که از تمام رفتارهایی که میتوان در یک موقعیت معین انتخاب کرد و آنها را نشان داد، یک رفتار یا پاسخ خاص داده خواهد شد. برای مثال وقتی در جشنی شرکت میکنیم و تمایل داریم با فرد خاصی آشنا شویم، یک احتمال این است که به سوی او رفته، خود را معرفی کنیم و احتمال دیگر این است که صبر کنیم تا موقعیتی به وجود آید که به وی معرفی شویم. وقوع هر یک از این رفتارها در موقعیت جشن به احتمال ظهور یا پتانسیل رفتار بستگی دارد. بنابراین پتانسیل رفتار یک مفهوم نسبی است که بایستی در مقایسه با پتانسیل انواع رفتارها در یک موقعیت معین مدنظر قرار گیرد. به همین دلیل رفتار از دیدگاه راتر یک مفهوم وسیع است که فعالیتهای شناختی و اخلاقی را نیز در بر میگیرد (خداپناهی، 1389).
2- انتظار اشاره دارد به عقیده ما درباره این که اگر در یک موقعیت معین به شیوه خاصی رفتار کنیم میتوانیم پاداشی را که به دنبال آن خواهد آمد، پیشبینی نماییم. ما این عقیده یا انتظار را بر حسب احتمال وقوع صفر تا صد درصد تقویتکننده تشکیل میدهیم.
3- ارزش تقویت به درجه ترجیح شما برای یک تقویت بر تقویت دیگر اشاره دارد.
(E, Rv) f=Bp (ارزش تقویت و انتظار تقویت) تابع= پتانسیل رفتار
4- موقعیت روانی: راتر میگوید ما به طور پیوسته به محیطهای درونی و بیرونیمان واکنش میدهیم، و خود این نیروها همواره روی یکدیگر اثر میگذارند. راتر این را موقعیت روانی مینامند، زیرا ما طبق ادراک روانی خود از موقعیت به محرک بیرونی، پاسخ میدهیم.
بنا به نظر راتر، انگیزش عمده ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیتهاست (شولتز، 1389).
در نظریههای ارزش و انتظار افزون بر مفاهیم مکانیکی (انرژی، تنش و نیرو)، مفاهیم شناختی (انتظار و فضای زندگی) نیز مورد توجه قرار گرفته است، ولی تحلیل فرآیندهای ذهنی به تفصیل مورد بحث قرار نمیگیرد، از مهمترین مؤلفههای شناختی در نظریه انتظار و ارزش لوین، اتکینسون و راتر میتوان تأثیر تجربه و یادگیری را بر رفتار نام برد وی این صاحب رابطه بین رفتار و شناخت را مورد بررسی قرار نمیدهند. در نظریه اسنادی که در بخش زیر مورد بحث قرار میگیرد، به این امر توجه شده و دلایل اسناد و تأثیر فرآیند اسناد مورد بررسی قرار گرفته است (خداپناهی، 1389).
نظریه اسناد50
فریتس هایدر در سال 1958 با انتشار کتاب «روانشناسی روابط درون فردی»، نظریه اسناد را مطرح کرد. این نظریه بعدها به وسیله واینر گسترش یافت. در نظریه اسناد فرض میشود که اسنادها، همان پاسخهای افراد، برای سؤالهایی که با «چرا» شروع میشوند، مانند چرا من امتحانم را خراب کردم؟ افراد علاوه بر این که در جستجوی علت اعمال خودشان هستند به جستجوی علت اعمال دیگران نیز میپردازند. به عنوان مثال معلم مریم ممکن است از خود بپرسد که چرا مریم امتحانش را خراب کرد؟ (گراهام و ویلیام51، 2009).
نظریه
