
وصيت کرده ثروت زيادي را که از او باقيمانده ميان فقرا و بينوايان تقسيم کنند. قاضي نيشابوري آن اموال را ميان مسلمانان تقسيم کرده است. مأمون به امام رضا7عرض کرد: اي سرور من در اين موضوع چه ميفرماييد؟ امام فرمود: زرتشتيان براي فقيران مسلمان وصيت نميکنند، نامهاي به قاضي نيشابور بنويس تا همان مقدار از ماليات مسلمانان بردارد و به فقيران زرتشتي بدهد.”354
مبناي اساسي رفتار و روش عملي معصومين؛ با پيروان ساير اديان، الگوهاي رفتاري قرآن کريم و استمرار سيره نبوي است. چه اينکه حضرت رسول6نيز در ديپلماسي مترقّي خود با سران کشورهاي غيرمسلمان – همچون خسروپرويز پادشاه ايران، قيصر سلطان روم، نجاشي پادشاه حبشه و…- رفتاري مبتني بر اخلاق قرآني اتّخاذ مينمودند،355 نامههاي دعوت خود را با اين آيه از قرآن کريم آغاز ميفرمود: “بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را بهجاي خدا به خدايى نگيرد.”356
در اين نامهها به هيچ وجه زبان اهانت و توسل به خشونت در پذيرش اسلام به کار برده نشده است، بلکه دعوت به توحيد، آنهم با پند و اندرز و خيرخواهي براي آنان است از اينروست که خيلي از سران تحت تأثير دعوت پيامبر اکرم قرارگرفته و دين اسلام را اختيار ميکردند.
پيامبر6با تشکيل حکومت و به دست گرفتن قدرت سياسي، به سلب موانع برخورداري انسان از کرامت و اثبات آنچه کرامت انسان را به ارمغان ميآورد، اقدام کرد. پيامبر6پيام دعوت خود را در پاسخ به سؤال مفروق، يکي از بزرگان بني شيبان چنين معرفي ميکند: “در حقيقت، خدا به دادگرى، نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم بازميدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد كه پند گيريد.”357 مفروق گفت: به خدا که تو به تمامي اخلاق و اعمال نيک، دعوت کردي. مردمي که از حق روي گرداندند و تو را تکذيب کردند و با تو دشمني ورزيدند، سخت گمراهاند.358
معصومين، نسبت به پيروان اديان و فرق مختلف، برخوردي مسامحه آميز داشتهاند که يک الگوي رفتاري در آداب معاشرت با غيرمسلمانان به شمار ميآيد. سلوک معصومين با عالمان مذاهب و سران اديان به نحوي است که برخي از پيروان اين فرق، به اشتباهات خود در مسائل اعتقادي و کلامي، اعتراف نموده و گاهي با آنها به مباحثه ميپرداختند و آنها نيز با تساهل و تسامح و به دور از تعصّب و سختگيري، به بحث ميپرداختند. معصومين؛ نه تنها با عالمان، خواص و شخصيتهاي مقدس اديان برخورد درست و شايستهاي داشتند بلکه نسبت به عوام و تودهي اين فرقهها نيز با رفق و مدارا رفتار مينمودند.359 لطف و مداراي معصومين؛ در رفتار با غيرمسلمانان و حتي مخالفان به حدّي است که راوي ميگويد: “به امام رضا 7گفتم براي پدر و مادرم دعا کنم با اين که حقّ امامان و آل پيامبر:را نشناختند. امام فرمود: به آنها دعا کن و براي آنها صدقه بده و اگر در قيد حيات هستند و حق را نميشناسند، با آنها مدارا کن زيرا رسول خدا6فرمود: خداوند مرا با رحمت مبعوث نمود نه با درشتي و نامهرباني.”360 در اهمّيّت رفق و مدارا با ديگر انسانها در فرهنگ و سيره معصومين همين بس که آنها يکي از خصوصيات مؤمن حقيقي را مدارا کردن با مردم معرفي مينمايند؛ چراکه خداوند عزّوجلّ، پيامبرش را به مدارا با بندگان، امر فرموده است.361
روايات فراواني ديگري است که احترام به شخصيتهاي مقدس اديان و مقدسات آنها قابل استنباط است که در ذيل به چند مورداشاره ميشود:
الف) پيامبر اکرم 6: “هرکس به يکي از معاهدان اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکليفي بر او تحميل نمايد، روز قيامت خودم دشمن او خواهم بود.”362 معلوم است که توهين به شخصيتهاي مقدس آنها موجب آزار معصومين:ميشود.
ب) پيامبر اکرم6: “هرکس اهل ذمّه را آزار رساند، مرا آزار رسانده است.”363
ج) پيامبر اکرم6: “به فقيران از پيروان هم? اديان الهي صدقه بدهيد.”364
د) امام علي7در بخشي از نامهاش به مالک اشتر ميفرمايد: “اي مالک! مهربان باش و رعيت را با چشمي پر عاطفه و سينهاي لبريز از محبت بنگر. زنهار که چون درندهاي به غارت جان و مال آنان بپردازي؛ فرمانبرداران تو از دو صنف بيرون نيستند؛ يا مسلمان و برادر ديني تو هستند و يا پيروان مذاهب بيگانهاند که در اين صورت همانند تو انساناند.”365
مالک اشتر فرمانرواي ملّتي شده بود که به تبعيت سياسي حکومت اسلامي درآمده ولي اکثريت آن مسيحي و اقليت آن مسلمان بودند. براي اداره چنين کشوري، امام7چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومي مردم مصر دستور ميدهد که گويي ميان آنان حتي يک مسلمان وجود ندارد.
ه) داستاني نقلشده است که: امام صادق7دوستي داشت که همواره امام و هم رکاب ايشان بود. روزي به علت عقب افتادن غلامش از وي، غلام را صدا زد، اما جوابي نشنيد، براي بار دوم و سوم نيز صدا زد و جوابي نشنيد، بعد عصباني شده و گفت: ولد الزنا کجايي؟ به محض بيرون آمدن اين جمله رکيک از زبان او، امام صادق7ايستاد و با ناراحتي بسيار دستان خود را به کمر گرفت فرمود: سبحانالله! نسبت ناروا به مادر او ميدهي؟ تصوّر من اين بوده که انسان باتقوا و با ورعي هستي، اما امروز فهميدم که هيچ تقوايي نداري، آن مرد گفت: فدايت شوم من که چنين نسبتي به او دادم واقعاً ميدانم که مادر او مشرک و از کشورهاي دوردست است. امام فرمود: آيا نميداني که هر قوم و گروهي به تناسب عقايد خود، ازدواجي دارند؟ از من دور شو! راوي ميگويد: من تا آخر عمر نديدم که امام صادق7با او رفتوآمدي داشته باشد.366
و) اميرالمؤمنين7هنگامي كه شنيد گروهي از يارانش در روزهاي جنگ صفين به لشكر شام دشنام ميگويند فرمود: “بهراستيکه من نميپسندم شما دشنامگو باشيد.”367 اين روايت بيانگر اين است که مؤمن توهين نميکند.
ز) در رساله امام صادق7که به اصحاب خود نوشته است آمده است که: “از دشنام گفتن به دشمنان خدا اجتناب کنيد هر چند عناد و دشمني خود را به گوش شما برسانند تا مبادا از روي دشمني و ناداني خدا را دشنام دهند.”368
ح) امام علي7 وقتي خبر کشيده شدن خلخال از پاي يک زن ذمه را شنيد فرمود: “اگر براي اين حادثه تلخ، مسلماني از روي تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است”369 بيانگر اين است که امنيت غير مسلمانان را همانند مسلمانان به وجود ميآوردند و حق هيچ گونه تعرض و اهانتي به اديان ديگر نبود.
رواياتي كه ذكر شد دليلي بر اثبات جايز نبودن توهين به شخصيتهاي مقدس اديان است.
گفتار دوم: معابد
عبادت از ضروريات هر ديني است. پيروان اديان مي توانند آزادانه به عبادت بپردازند و معابدي براي خود داشته باشند. مسلمانان نيز نمي توانند متعرّض عبادت آنها گردند و به معابد آنان، توهين کنند. اسلام به پيروان اديان، آزادي در انجام عبادت که لازمهاش حقِ داشتن معبد و پرستشگاه ميباشد را داده است.
هنگامي که نمايندگان مسيحيان نجران در مسجد النبي به حضور پيامبر اسلام6رسيدند، پيش از آنکه وارد مذاکره شوند اظهار کردند که وقت نماز رسيده است پيامبر6اجازه داد که نماز خود را در مسجد بخوانند و آنان درحاليکه رو به مشرق ايستاده بودند نماز بهجاي آوردند.370
اقليتهاي مذهبي در اسلام محترم هستند و همه گونه آزادي براي انجام فرايض مذهبي خوددارند و حکومت اسلامي موظّف است از حقوق آنان به بهترين وجه حفاظت کند.371
نظر فقها در مورد معابد اديان ديگر در کشور اسلامي به شرح ذيل ميباشد:
1. معابدي که قبلاً در شهرها وجود داشته، سپس اسلام به آن منطقه گسترشيافته است و اکثريت آنان مسلمان شده اند يا شهر به دست مسلمانان افتاده است، اتفاق نظر بر اين است که به اين گونه معابد هيچگونه اهانتي نميشود. دليل بر اين حکم علاوه بر احاديث، عمل اصحاب ميباشد.372
2) معابدي که در اراضي صلح ساخته ميشود، بستگي به شرايط و مواد صلحنامه دارد مثلاً اگر با اهل آن سرزمين صلح کردهاند که زمين از آنان باشد و خراج بدهند و يا در صلحنامه شرط احداث معبد را لحاظ کردهاند، ميتوانند معبد بسازند و توهين به چنين معابدي جايز نيست. اگر در صلحنامه زمين از آنِ مسلمانان اعلامشده، چنانچه در صلحنامه شرط نکرده باشند، نميتوانند معبد بسازند. اگر امام مصلحت ديد که در صلحنامه قسمتي از زمين مختص مسلمانان را براي ساختن معبد در اختيار اديان قرار دهد مجاز به انجام آن است، همانطور که اگر صلاح ببيند ميتواند همه آن را در صلحنامه به اديان واگذار کند؛373 چون اگر امام مصلحت مسلمانان را در موردي ببيند، موظف است آن را در راستاي مصلحت انجام دهد.
3) معابد تازه تأسيس در شهرهاي اسلامي، در شهرهايي که به دست مسلمانان ساختهشده يا در جنگ به دست آنان فتحشده است؛ چون اراضي از آن مسلمانان است، پيروان اديان نمي توانند در آنجا معبد بسازند، چراکه پيامبر6از ساختن کنيسه و معبد در کشور اسلامي نهي کردهاند.374 برخي از فقها375 اين عدم جواز را موکول به شرط در قرارداد ذمّه کردهاند؛ اگر در قرارداد ذمّه اين شرط لحاظ شده، جايز نيست به اين استدلال که شايد کمک به گناه باشد. چنان چه در صلحنامه از ساختن معبد سخني به ميان نيامده و مطلق گذاشته شود،احتمال دارد که با ساختن معبد قرارداد ذمّه نقض شود؛ زيرا ماندن اهل کتاب در کشور اسلامي بدون انجام عبادتشان ممکن نيست، پس نميتوان از ساختن عبادتگاه جلوگيري کرد همچنان که از ساختن مسکن نمي توان آنان را باز داشت.376 البته اجازه زندگي دادن به آنان در کشور اسلامي قرينه حاليه است که اجازه انجام عبادت به آنان دادهشده و از آنجا که براي عبادت نياز مبرم به معبد دارند، پس بر اساس قرارداد ذمّه گرچه قيد هم نشده، ميتوانند معبد بسازند.377 به اعتقاد اکثريت قريب به اتفاق فقها، احداث معبد براي اديان در کشور اسلامي ممنوع است. حال اين سوال مطرح است که وقتي اسلام به اهل کتاب اجازه سکونت در کشور اسلامي را داده، چگونه ميتوان تصوّر کرد که اجازه عبادت نداده است؟ در پاسخ ميتوان گفت که اسلام به آنان اجازه انجام عباداتشان را در کشور اسلامي حتي در بعضي مواقع بر حسب مصلحت در مساجد مسلمانان داده است – همچنان که پيامبر به نصاري نجران اجازه اقامه نماز در مسجد النبي را دادند- و بر مسلمانان توهين به معبد آنان را ممنوع کرده است و گفته فقهايي که به صورت احتمال بيانشده خالي از وجه نيست؛ چون ممکن نيست اجازه سکونت به آنان داده شود، ولي اجازه عبادت داده نشود و محل عبادت همچون مسکن از حقوق اوليه اديان به شمار ميرود.
به طور کلّي نميتوان اديان را از ساختن معبد باز داشت، چراکه اين احتمالات خالي از وجه نيست، البته اگر روايات صحيحه اي بر ممنوعيت ساخت معابد اديان وجود داشته باشد گريزي از آن نيست و ظاهراً از نظر عامه فقيهان چنين برداشت ميشود. ظاهراً درصورتيکه امام يا نماينده ايشان مصلحت ببيند ميتواند به آنان اجازه ساختن معبد دهد؛ بهعبارتديگر، حکم اولي، ممنوعيت احداث معبد براي اديان در سرزمينهاي اسلامي است؛ اما در صورت وجود مصلحت در اين امر امام ميتواند حکم حکومتي را بر طبق مصلحت مجاز بودن ساخت معبد اعلام کند يا در صورت ضرورت بر اساس حکم ثانوي، مجاز بداند.
البته باز مسأله قابل تأمّل است چراکه جمعيت اديان رو به فزوني است و آنان نميتوانند براي عبادت به معابد قديمي اکتفا کنند و از طرف ديگر احتمال اجازه سکونت به آنان است احتمالي عقلايي است.
مسأله ديگر اين است که مرمت و تعمير معابد و همچنين بازسازي معابد مخروبه در بلاد اسلامي به اعتقاد فقها جايز است و حتي مسلمانان مجازند در تعمير آنها اجير شوند- البته برخي378 آن را مکروه دانسته اند- اگر معبد خراب شد يا براي بازسازي تخريب کردند، اکثر فقها جايز دانستهاند که ميتوانند بهجاي آن معبدي نو بسازند.379
بر بازسازي معبد، احداث صدق نميکند؛ چون گذشت ساليان متمادي باعث تخريب معبد ميشود و بازسازي در ادامه همان معبدي است که بقاي آن اجازه
