
بادها، ابر، باران، زمین، درختان، نباتات، رودخانهها، مکانها، و… میباشد. ابن خفاجه در تصویرگریهای خود در توصیف پدیدههای آسمانی از جمله آسمان، ماه، خورشید، سیارهها، ستارگان، ابر، رعد و برق، باران، برف، تگرگ، فلق و شفق، کهکشان پرداخته است و روزها و شبها در انتظار صحنههای زیبا و دلربای پدیدهای آسمان به نظاره نشسته و مانند عکاسی ماهر، تصویرهای زیبا و خیره کنندهای را آفریده است.
2- دیدگاه ابن خفاجه در وصف آسمان درخشش شراب و چهره گرفته و عبوس شامگاه را با هم آورده است و این مسئله یعنی تناقض بین اضداد در میان شاعران اندلسی، امری رایج بود و ابن خفاجه نیز در اسلوب شعر چنین قضیهای را به کار گرفته است و شاعر به شبی تاریک و بارانی اشاره میکند که در آن به باده گساری مشغول است و به تصویر اختران آسمان که در برکه آب نمودار گشته اشاره میکند که آسمان پر ستاره تا افق دامن گسترانده است.
3- دیدگاه ابن خفاجه در توصیف ماه در ابیات شعریش از او خواسته با وی هم نشین و هم سخن شود و تصویری که وی از ماه ارائه داده مانند تصویر عاشقان و شاعران دیگر نیست که تنها سیمای زیبای معشوق خود را در آن میدیدند، بلکه چنین تصویرگری پند و اندرز را به ارمغان دارد که در آن میتوان فرجام و سرنوشت انسانها و حتی تمام دنیا در آن جستجو کرد. و در برابر چهار حالت ماه چهار نوع زندگی انسانها و طرز تفکرشان را بیان نموده است.
4- دیدگاه ابن خفاجه در توصیف خورشید بر این باور است که آن را در هنگام غروب به تصویر کشیده که نورآن کم فروغ گشته است. و به مانند شاعران رمانتیک، از عواطف و احساسات خود نیز سخن به میان آورده است. به طوری که کم فروغی نور آفتاب در نزد شاعر یادآور رنگ پریدگی چهره عاشق در هنگام فراق و جدایی با معشوق است که گویا آفتاب نیز به خاطر جدایی با زیباییهای طبیعت، آن چنان زرد چهره و شرمگین گشته است.
5- در میان ادبیات و فرهنگ ملتهای گذشته هرکدام از ستارگان نماد از چیزی و بر اثر جایگاه و موقعیت آنها به نسبت هم دیگر، سعد و نحس، یا اصطلاح نیک اختر و بداختر را به وجود آورده است مانند مثال: زحل نحس اکبر و مشتری سعد اکبر است.
– ابن خفاجه هر پدیدهای از گل را که در طبیعت با حواسش مشاهده مینمود و یا با عواطف و احساسات درونیش بدان متأثر میشد، آن را در بهترین صورت با رنگها و حرکات و بوی خوش عطر آگینش به تصویر کشیده است و برای آن تابلوهای هنری زیبایی با واژگان لطیف و اسلوبی از تشبیهات و استعارات همراه با نغمههای زیبای موسیقی آفریده است. و در میان نباتات به وصف گلها پرداخته است.
و در پایان به دانشجویان و دانشپژوهان پیشنهاد میگردد که شعرهای این خفاجه را با دیگر شاعران فارسی زبان که در مورد طبیعت و پدیدههای آسمانی و زمین شعر سرودهاند مقایسه کنند و یا وصف را در دیگر دورههای قبل و بعد عصر ابن خفاجه اندلسی بررسی نمایند تا به زیباییها و نوآوریهای دیگر در این زمینه دست پیدا کرده و طبیعت را با آنچه که هست در شعر شاعران وصاف طبیعت بررسی نمایند.
ملخص البحث
الوصف کفن (کأسلوب) هام و ذی أثر فی إزال غطاءِ عن عالَم الشعر الحافل بالأسرار و الرموز، تجلّی منذُ القدم فی تصاویر الشعراء، هذا الفن أصبح فما بعد ذا أثرٍ و قیمۀٍ عالیۀٍ لحد أنّه- کأساس للشعر- صار مزیّنا منمقا للصَّور الشَّعریه و مصوَّر التَّصورات البدیعیۀ للطبیعۀ و مع أنّ الوصف برزَ منذُ الأوّل مع إتّجاهِ إنعکاس العالم الواقعی أو کنقل أو أستنساخ للظواهر الطبیعۀ، لکنّه و مَعَ حدوثِ التطوّراتِ و التقلِّبات فی الحیاۀ الفردیه و الإجتماعیه للعرب و تَحضُّرِهِم بالحضاره المُدُن، ظَهر الوصفُ فی إتجاۀٍ جدیدٍ و تجلَّی فی الغالب فی صورۀِ أشعارٍ نفسیۀٍ یُصوَّر شخصیۀَ الشّاعر و عواطِفَه.
إستخدَم إبنُ خفاجه الوصفَ من بین الشعراء المصوَّرین و الرسّامینَ للطّبیعه، کوسیلۀٍ لتصویر الصُوَرِ النقلیّه و الوجدانیّه و اشتُهِرَ کشاعرٍ آفاقیٍ وَ وَالهٍ للطَّبیعه. وصل حظُ الشاعر من هذا الفن إلی حد ما سیطَرَ وصفُ الطبیعۀِ و عناصرِها علی أغراضه الشعریه و ألقی بظلَّها علَی کلَّ أغراضِها و صل قدرُ الطبیعۀَ عنده إلی حدٍ کبیرٍ أنَّه اقسمَ و حلفَ بها و لُقَّب «بالجنّان» و عاشقِ الطبیعه. ابنُ خفاجه الذی جعلَ الطبیعۀَ محلّاً لأفراحهِ و أحزانهِ و تأمّلاتهِ، کان کالشعراء الطبیَّعین المعاصرین یجدُ فی ناموس الطبیعه حلاً لمشاکلِ حیانهِ.
خلقَ أبنُ خفاجه صُوراً و لوحاتٍ متَّسمۀً بالجمال و الحیَویُّۀً و فی بعض الأحیان بالفکاهۀ من الطبیعه و ظواهرها التی کانت تُحرَّکُ عوطفّه، و کانت هذه الصُوَّر تنعکس شخصیّتَه الدّاخلیّهۀَ و تَبرز صُوراً من أفراحهِ و حبَّهِ و أحلامهِ.
لاشکَّ أنّ خلقَ التَّصاویر الحافلۀً بالحرکۀِ و الحیاۀِ نتجَ مِن تجاربِ الشَّاعر الحسَّۀِ مقابلَ الطبیعۀِ و الَّتی تتجلَّی فیها حواسُه الخمسُ بوضوحٍ.
اُشتُهرَ إبن خفاجۀَ فی التاریخ بالشاعر الوصَّاف، لأنَّ مُعظمَ دیوانهِ یدورُ حولَ وصف الطَّبیعۀِ. توصیفاتُهُ تُعدُّ أشدُّ حبویۀِ التَّصاویرِ فی الأدب الأندلس و حتَّی فی الممالیک الإسلامیه لأنَّه قد غطَّی علَی کلِ عناصرِ الطبیعۀِ حرکۀ و حیاۀً الَّتی إستعملَها فی دیوانه و تتجلَّی فیها قوۀً تخیّلهِ الجیَّاشَه.
إبنُ خفاجه إستخدمَ فی توصیفاتِهِ أسوباً جدیداً و متمایزاَ و منها: بَداً القصایدِ بوصفِ الطبیعۀِ، الأتَّعاظ و العبرۀِ مِن ظواهرِها، التراکمُ فی التَّصاویر، التشخیص و الحیاهُ فی عناصر الطبیعه و… و الإقتباس من المضامین الأسلامیه الَّتی زیَّنت و حبَّبت شعرَه.
و فی النهایه تُوُفّی الشاعرُ سنۀ خمس مائه و ثلاث و ثلاثین فی إثنتین و ثمانیه من عُمُرِه لکن لا یزال کنجمٍ یتلألؤُ فی سماءِ الأدب العربی و أخلِدَ إسمُه فی زُمِرِهِ العاشِقِین و الوالهِین للطَّبیعَۀ.
الکلمات الأصلیه: الوصف، الطبیعه، إبن خفاجه، التجدید.
منابع و مأخذ
الف) فهرست منابع عربی
قرآن کریم، 1383، ترجمه مهدی الهی قمشهای، تهران: چاپخانه بزرگ تهران.
1. ابن اثیر، ضیاء الدین، 1407: الثنل المسائر فی ادب الکتاب والشاعر، احمد الحوفی،ط2، لبنان، دارالنهفته.
2. ابن بسام، ابوالحسن شنرسین، 2000م: الذخیره فی محاسن اهل الجزیره، احسان عباس، ط1، بیروت، دارالمعرب.
3. ابن حمدیس، بی تا: دیوان، احسان عباسی، لا طا، بیروت ، دارصادر.
4. ابن خفاجه، 2006م: دیوان، تح: عبدالله ستره، بیروت، دارالمعرفه الشریف، العربی سالم، 2003م: دراسات فی الادب الاندلسی، ط1، بیروت دارالشموع.
5. ابن خفاجه، بی تا: دیوان، عمرفاروق الطباع، لا ط، بیروت، دارالقلم.
6. ——– ، 2000 م: دیوان، یوسف شکری فرحات، ط5 بیروت، دارالجیل.
7. ابن خلدون، 2000م: تاریخ المسمی بکتاب العبر، خلیل شحاده وسهیل زکار، ط1، دارالفکر.
8. ابن دحیه، 1954 م: المطرب من اشعار اهل المغرب، ابراهیم الآبیاری آخرین، بیروت.
9. ابن سهل، بی تا، دیوان، عمر فاروق الطباع، ط1، بیروت، دارالارقم.
10. ابن منظور، 1997م: لسان العرب، ط1، بیروت، دارصادر.
11. ابوتمام، 1413هـ.ق : دیوان، خطیب تبریزی، ط1، بیروت، دارالکتاب العربی.
12. امرولقیس، بی تا: دیوان، عمر فاروق الطباع، بیروت، دارالارقم.
13. امین، احمد: 1425 هـ.ق: ظهرالاسلام، ط1، بیروت، دارالکتب العلمیه.
14. بروکلمان، کارل، 1993م: تاریخ الادب العربی، یعقوب بکرورمضان عبدالوهاب، مصر، العامه الکتاب.
15. البستانی، بطرسن، 1997 م: ادباء العرب فی الاندلس، لا طا، دارالنظیرعبور.
16. بلاذری، احمد بن جابر، 1992م: البلدان وفتوحها واحکامها، سهیل زکار، ط1، بیروت، دارالفکر.
17. التوبخی، محمد، 1987م: المعجم المفصل فی الادب، دارالعلم للملایین.
18. جارثیا جومیث، امیلیو،2005 م: الشعرالاندلسی، حسین مونس ،ط 2، قاهره، دارالارشاد.
19. الجبوری، یحیی، 1970م: الشعر الجاهل حضائصه و فنونه، مصر، دارالفکر.
20. الحاوی، ایلیا، بی تا، فی الوصف وتطور فی الشعر العربی، ط 2، بیروت، دارالکتاب اللبنانی.
21. الخفاجی، عبدالمنعم، 1412هـ.ق: الادب الاندلسی(القطوع والتجدید)،ط1، بیروت دارالجبل.
22. خلیل، نبیل، 1985م: اتجاهات الشعر العربی فی القرن الرابع، دوحه، دارالتفانه.
23. الدایه، محمد رضوان، 1421هـ.ق: فی الادب الاندلسی، ط1، دمشق، دارالفکر.
24. الرافعی، مصطفی صادق، 1974 م: تاریخ آداب العرب، بیروت، دارالکتب العربی.
25. الزبیدی، محمد مرتضی الحسین، 1978: قاج العروی من جواهر القاموس، مصطفی حجازی.
26. الزیات، احمد حسن، 1416هـ .ق: تاریخ الادب العربی(للمدارس الثانویه والعلبا)، بیروت دارالمعرفه.
27. زیدان، الجرجی، 1957: تاریخ آداب اللغه العربیه، تحـ ، ثوقی ضعیف، بیروت، دارالعربیه .
28. السلامه، علی محمد، 1989: الادب العربی فی الاندلس، ط 1، بیروت، دارالغربیه.
29. الشریف، العربی سالم، 2003م: دراسات فی الادب الاندلسی، ط 1، دارالشموع النقافه
