
ذوزنقه تحتاني
3-5-2-2-1-7 دندانهاي قدامي
از آزمودني خواسته ميشد تا فلکشن بازو را در مقابل مقاومت انجام دهد. سپس انقباض در ناحيه قدامي عضله پشتي بزرگ در سطح زاويه تحتاني کتف لمس ميشد. الکترودها در جهت موازي با تارهاي عضلاني قرار ميگرفت.
شکل 3-8: محل قرارگيري الکترودها براي عضله دندانهاي قدامي
3-5-2-2-1-8 پشتي بزرگ
بعد از لمس کتف، الکترودها تقريباً 4 سانتيمتر زير نوک پاييني کتف45، فاصله بين ستون فقرات و لبه خارجي تنه در زاويهاي مايل (تقريباً 25 درجه) قرار ميگرفت.
شکل 3-9: محل قرارگيري الکترودها براي عضله پشتي بزرگ
3-5-2-3 روش جمعآوري و تجزيهوتحليل اطلاعات الکتروميوگرافي
پس از آمادهسازي پوست، نصب الکترودها و آشنايي آزمودني با آزمونهاي اندازهگيري، آزمودني بهصورت تصادفي فلش کارتهايي که بر روي آن آزمونهاي مختلف اندازهگيري نوشتهشده بود را انتخاب ميکرد. هدف از تهيه فلش کارتها بهمنظور تصادفي بودن آزمونها بود. براي اندازهگيري اطلاعات EMG تعداد 10 فلش کارت تهيهشده بود. فلش کارتهاي مربوط به اطلاعات EMG در مورد اندازهگيري اطلاعات EMG در زواياي 45،90،135 و 160 درجه ابداکشن شانه در دست برتر و غير برتر در شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار خارجي بود (4 وضعيت ابداکشن (زواياي 45،90،135 و 160 درجه) × 2 وضعيت دست برتر و غير برتر × 2 شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار خارجي). در مرحله اول آزمودني يکي از فلش کارتهاي مربوط به دست برتر و غير برتر را بهصورت تصادفي انتخاب ميکرد سپس آزمونهاي ابداکشن در پوزيشنها و وضعيتهاي مختلف آن دست را انتخاب ميکرد. آزمودني هر آزمون را دو بار با 30 ثانيه استراحت بين تکرارها انجام ميداد و ميانگين تکرارها جهت تجزيهوتحليل موردبررسي قرار ميگرفت.
آزمودنهاي حرکت الويشن بازو در سطح اسکاپشن به شرح ذيل بود:
1- انجام ابداکشن 160 درجه شانه (از صفر تا 160 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 4 ثانيه.
2- انجام ابداکشن 45 درجه شانه (از صفر تا 45 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 1 ثانيه و نگهداري آن به مدت 3 ثانيه.
3- انجام ابداکشن 90 درجه شانه (از صفر تا 90 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 2 ثانيه و نگهداري آن به مدت 3 ثانيه.
4- انجام ابداکشن 135 درجه شانه (از صفر تا 135 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 3 ثانيه و نگهداري آن به مدت 3 ثانيه.
شکل 3-10: شکل شماتيک از انجام آزمونهاي ابداکشن شانه براي جمعآوري اطلاعات EMG
ريتم حرکت در زواياي مختلف ابداکشن شانه توسط مترونوم کنترلشده بود. بهمنظور کنترل حرکت ابداکشن در سطح اسکاپشن از يک پايه فلزي استفادهشده بود. اين پايه 30 درجه قدام نسبت به سطح فرونتال قرارگرفته بود (شکل 3-11). زواياي 45،90،135 و 160 درجه براي هر آزمودني با استفاده از يک بست فلزي که قابلانتقال بود بر روي پايه فلزي مشخص ميشد (با استفاده از اينکلينومتر مقدار زاويه ابداکشن هر آزمودني مشخص ميشد و بست فلزي بر روي پايه فلزي در آن زاويه تنظيم ميشد). بهمنظور جلوگيري از حرکت جانبي سر و تنه در حين انجام آزمونها از آزمودني خواستهشده بود تا به هدف مشخصشده در راستاي ديد او در فاصله 2 متري نگاه کند. از يک فرد کمکي جهت تائيد پوزيشن مناسب و صحيح شروع و ادامه حرکت صحيح ابداکشن استفاده شده بود. اين فرد در پشت سر آزمودني بافاصله قرار ميگرفت و حرکت را تائيد ميکرد.
شکل 3-11: انجام ابداکشن شانه در 45 درجه ابداکشن در سطح اسکاپشن با اعمال بار خارجي
جهت محاسبه الگوي فراخواني عضلات از اولين آزمون حرکت ابداکشن (انجام ابداکشن 160 درجه شانه (از صفر تا 160 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 4 ثانيه) و جهت محاسبه سطح فعاليت عضلات و نسبت هم انقباضي از سه آزمون ديگر حرکت ابداکشن هم در حالت ديناميک و هم در حالت ايستا استفاده شد. بهعنوانمثال در دومين آزمون حرکت ابداکشن از اطلاعات انجام ابداکشن 45 درجه شانه (از صفر تا 45 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 1 ثانيه جهت بررسي سطح فعاليت و نسبت هم انقباضي عضلات در حالت ديناميک (45-0 درجه) و از اطلاعات نگهداري بازو در ابداکشن 45 درجه به مدت 3 ثانيه براي بررسي اطلاعات سطح فعاليت و نسبت هم انقباضي عضلات در حالت ايستا در اين زاويه استفاده شد. پس از انجام آزمونهاي حرکت ابداکشن آزمونهاي MVIC (حداکثر انقباض ايزومتريک اختياري) عضلات مربوطه کسب ميشد. معمولاً آزمودنيها آزمونهاي MVIC و آزمونهاي مختلف ابداکشن دست برتر يا غير برتر (بهصورت تصادفي) را در يک جلسه و در جلسه ديگر آزمونهاي MVIC و آزمونهاي مختلف ابداکشن دست ديگر را انجام ميدادند. در هر دو جلسه آزمونهاي MVIC در پايان کار گرفته ميشد تا اثر خستگي عضلات تأثيرگذار نباشد. فاصله زماني 30 ثانيه استراحت بين تکرار هر آزمون ابداکشن و 3 دقيقه استراحت بين آزمونهاي MVIC، جهت پيشگيري از خستگي در نظر گرفتهشده بود.
براي تجزيهوتحليل دادههاي حاصل از الکتروميوگرافي در متغير سطح فعاليت، از نرمافزار Mega Win و فيلتر ميانگذر 10 تا 450 هرتز استفاده شد. بدين منظور براي نرمال کردن سيگنالهاي الکتروميوگرافي، اطلاعات RMS هر عضله به مقدار حداکثر انقباض ايزومتريک (MVIC) آن عضله تقسيم و سپس در عدد صد ضرب گرديد. در اين مورد براي محاسبه سطح فعاليت عضلات درحرکت ديناميک ابداکشن (از صفر تا 45 درجه به مدت يک ثانيه، صفرتا 90 درجه به مدت دو ثانيه، صفر تا 135 درجه به مدت سه ثانيه) اطلاعات RMS هر عضله در مدتزمان اجراي هر حرکت بر مقدار حداکثر انقباض ايزومتريک (MVIC) آن عضله تقسيم و سپس در عدد صد ضرب ميگرديد. در حالت ايستا نيز اطلاعات RMS هر عضله در مدتزمان نگهداري پوزيشن ابداکشن (45، 90 و 135 درجه) بر مقدار حداکثر انقباض ايزومتريک (MVIC) آن عضله تقسيم و سپس در عدد صد ضرب ميگرديد.
در مورد ترتيب فراخواني عضلات، زمان شروع به فعاليت اولين عضله بهعنوان مبنا در نظر گرفته ميشد و زمان شروع به فعاليت ساير عضلات از اين زمان کم شده و نسبت به آن سنجيده ميشد (زمان شروع نسبي). درواقع تقدم و تأخر ترتيب فعال شدن عضلات بر اساس اختلاف از زمان عضلهاي است که زودتر شروع به فعاليت ميکند. در مطالعات روشهاي مختلفي براي تعيين شروع فعاليت عضله گزارششده است.
1. گذشتن آستانه فعاليت الکتريکي عضله در ارتباط با 10 درصد حداکثر انقباض اختياري (Cools et al. 2002,2003) يا 20 درصد حداکثر انقباض اختياري (lllyés and Kiss, 2006)
2. گذشتن ميانگين فعاليت الکتريکي خط پايه با دو انحراف استاندارد (Moraes et al., 2008) يا سه انحراف استاندارد (Barden et al., 2005.)
در اين مطالعه از روش دوم گذشتن ميانگين فعاليت خط پايه با دو انحراف استاندارد (Moraes et al., 2008) استفاده گرديد. در اين مورد دادهها بعد از يکسويه شدن با فيلتر باترورث46 1/3 هرتز پالايش ميشدند.
جهت محاسبه نسبت هم انقباضي عضلات سينرژيست کتف (عضلات اسکاپولوتراسيک) (ذوزنقه بالايي- دندانهاي قدامي، ذوزنقه مياني- دندانهاي قدامي، ذوزنقه تحتاني- دندانهاي قدامي) و جهت محاسبه نسبت هم انقباضي عضلات مفصل شانه (دلتوئيد مياني – پشتي بزرگ، دلتوئيد قدامي- پشتي بزرگ، تحت خاري- دلتوئيد مياني، تحت خاري- دلتوئيد قدامي) از فرمول نسبت هم انقباضي که توسط رادولف و همکارانش ارائهشده است (Rudolph et al, 2000) استفاده شد.
با استفاده از معادله بالا، هم انقباضي بالا دلالتکننده سطح فعاليت بالاي دو عضله درحاليکه هم انقباضي کم دلالتکننده سطح فعاليت کم دو عضله يا سطح فعاليت بالاي يک عضله در امتداد با سطح کم فعاليت عضله ديگر ميباشد (Rudolph KS et al, 2000, Myers et al, 2009).
بدين منظور اطلاعات EMG نرمالايز شده براي هر عضله (مقدار RMS تقسيم بر MVIC ضربدر صد) در فرمول مربوطه قرار ميگرفت و نسبت هم انقباضي عضلات مختلف محاسبه ميشد.
3-5-2-4 روش اندازهگيري MVIC عضلات
اطلاعات حداکثر انقباض اختياري عضلات با استفاده از حرکات زير به دست آمد (Wickham et al, 2010).
1. انجام ابداکشن در 90 درجه الويشن بازو در سطح فرونتال در برابر مقاومت.
2. انجام فلکشن در 90 درجه الويشن بازو در سطح ساجيتال در برابر مقاومت.
3- انجام ابداکشن در 90 درجه الويشن بازو در سطح اسکاپشن در برابر مقاومت.
4. انجام ريترکشن درحاليکه دستها در کنار بدن قرارگرفته بودند در برابر مقاومت.
5. انجام اکستنشن در صفر درجه الويشن شانه در سطح ساجيتال در برابر مقاومت.
6. انجام چرخش خارجي در 90 درجه الويشن شانه با چرخش خنثي در برابر مقاومت.
تمامي اين حرکات در پوزيشنهاي يادشده درحاليکه آزمودني بر روي صندلي نشسته بود با اعمال مقاومت براي دست برتر و غير برتر انجام ميشد. پشت آزمودنيها از صندلي فاصله داشت و در تمامي موارد از آزمودنيها خواستهشده بود که بدون انحراف جانبي سر و تنه و بدون کمک از دست ديگر با حداکثر تلاش حرکات موردنظر را به مدت 3 ثانيه انجام دهند. بيشترين فعاليت عضلات در اين 6 حرکت بهعنوان حداکثر مقدار MVIC آن عضله در نظر گرفته ميشد. فاصله بين اين 3 ثانيه انقباض جهت تجزيه و تحليل مورد استفاده قرار ميگرفت. 3 دقيقه استراحت بين هر آزمون MVIC براي جلوگيري از خستگي در نظر گرفته شده بود. آزمودني هر حرکت را دو بار انجام ميداد و ميانگين تکرارها براي تجزيه و تحليل مورد استفاده قرار ميگرفت.
3-5-2-5 روش اندازهگيري ريتم اسکاپولوهومرال
براي اندازهگيري ريتم اسکاپولوهومرال در اين مطالعه از دو روش تکنيک عکس گرفتن و اينکلينومتر استفاده شد. هدف استفاده از اين دو روش اولاً تعيين روايي بين اين دو روش و ثانياً با توجه به اينکه استفاده از اينکينومتر داراي مزايايي ازجمله قابلحمل بودن، روش ساده استفاده و محاسبه، ارزان بودن و غيرتهاجمي بودن براي اندازهگيري چرخش بالايي کتف ميباشد (روايي استفاده از اينکلينومتر براي تعيين چرخش بالايي کتف با سيستم رديابي الکترومغناطيسي سهبعدي نيز قبلاً توسط جانسون و همکارانش در سال 2001 تأييدشده است (Johnson et al, 2001)) و با توجه به اينکه کلينسينها اغلب ترجيح ميدهند از اين وسيله در ارزيابيهاي کلينيکي خود استفاده کنند، بدين منظور قصد استفاده از اين دو روش براي اندازهگيري و محاسبه ريتم اسکاپولوهومرال را داريم.
3-5-2-5-1 اندازهگيري ريتم اسکاپولوهومرال با تکنيک عکس گرفتن
در تکنيک عکس گرفتن، پس از تعيين و علامتدار کردن لندمارکهاي استخواني بر روي کتف و ستون فقرات (مهره دوم پشتي، پنجم کمري و خار کتف) از آزمودني در حالت ايستاده خواسته ميشد تا اکستنشن کامل آرنج، وضعيت خنثي مچ را انجام دهند. از آزمودني خواسته ميشد تا بهطور فعال ابداکشن بازوي برتر يا غير برتر را در شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار خارجي (بهصورت تصادفي) را در سطح اسکاپشن انجام دهد و در 45، 90 و 135 درجه نگه دارد). از آزمودني خواسته شده بود هر 45 درجه حرکت را در 1 ثانيه انجام دهد، اين کار با مترونوم تنظيم شده بود. زواياي ابداکشن شانه براي هر آزمودني قبل از شروع حرکت بر روي ميله فلزي که بهمنظور انجام صحيح ابداکشن شانه در سطح اسکاپشن تهيه شده بود، با استفاده از يک بست فلزي مشخص شده بود (با استفاده از اينکلينومتر زواياي ابداکشن 45، 90 و 135 درجه هر آزمودني بر روي ميله فلزي مشخص شده بود، اينکلينومتر بهطور عمودي دقيقاً زير سر متحرک دلتوئيد با استفاده از يک نوار متصل به بازو شده بود). در هر يک از زواياي ابداکشن يادشده از پشت آزمودني عکس گرفته ميشد (ارتفاع پايه دوربين با توجه به قد هر شخص تعيين ميشد) و با استفاده از نرمافزار اتوکد ميزان چرخش
