
در راستای هدف انقلاب است هیچ مشکلی با انقلاب پیدا نمیکنند و هر چه جلوتر میروند اثری از انحراف در رفتار و گفتارشان مشاهده نمیشود، امّا گروه دوم بهمرور با انقلاب مشکل پیدا میکنند. علّت آنهم این است که آنها دغدغهی اسلام و مردم را ندارند، بلکه دغدغهی خود رادارند. دقیقاً همانند کسانی که با پیامبر (صلی الله علیه وآله) اکرم همراه شدند. در این همراهی انگیزهها متفاوت بود. برخی همچون «سلمان» و «ابوذر» و «مقداد» به جهت رضای خدا و بهرهمندی از چشمهی زلال دین با پیامبر (صلی الله علیه وآله) همراه شدند و برخی دیگر به طمع رسیدن به ثروت و قدرت و شهرت در کنار آن حضرت ایستادند. در این دوران مسئولی که به دنبال منافع شخصی خود بوده و حبّ دنیا سراسر وجودش را گرفته، هرگز نمیتواند با ساختارهای انقلاب هماهنگ باشد. این افراد بالأخره با انقلاب اصطکاک پیداکرده و در این تقابل بعد از فتنهانگیزی و ایجاد زحمت برای مردم از مسیر نورانی انقلاب خارج میگردند.
پيامدهاي اشرافيت و تجملگرايي
روحيه رفاهطلبي در زمان حكومت امیر مؤمنان دو پيامد منفي داشت كه هر يك از آنها بهنوعی بنيان حكومت آن حضرت را خشكانيد. اولين پيامدش این بود که مردم از طرحهای اصلاحي سخت و پرمشقت علي حمايت نميكردند؛ مثلاً با تقسيم مساوي بيتالمال كه ميتوانست عدالت اقتصادي را در جامعه برقرار کند، مخالفت ميكردند و يا در ميدان جنگ آن حضرت را تنها ميگذاردند. ولي پيامد دوم و تلخترش اين بود كه برخي براي به دست آوردن درهم و دينار بيشتر به آن حضرت خيانت كرده، به بيتالمال دستاندازي ميكردند و يا به معاويه پيوسته و يا نيروهاي كارآمد نظام علوي را ترور ميكردند.
ب) قدرت و ریاست
طلحه و زبیر نخستین کسانی بودند که با امام علی (علیه الاسلام) بیعت کردند؛ اما پس از پایان مراسم بیعت، خصوصی به نزد آن حضرت رفتند و خواستار مشارکت در امر حکومت شدند! و ادعا کردند که اساساً انگیزه اصلی آنان از بیعت همین بوده است! و به امام علی (علیه الاسلام) تأکید کردند که باید در امور حکومتی و تصمیمات کلان کشوری با آنان رایزنی شود و از اینکه آن حضرت در تصمیمات خود و تقسیم قدرت و نحوه توزیع ثروت با آنان مشورت نمیکند سخت برآشفته و معترضانه از آن حضرت توضیح خواستند! آنان وقتی دیدند که نمیتوانند در تصمیمات حکومت مرکزی به سود خود نقشآفرینی کنند؛ از امام علی (علیه الاسلام) خواستند دستکم مسؤولیت برخی مناطق جهان اسلام از قبیل بصره و کوفه را به آنان واگذارد و مدعی بودند با این کار شاید اندکی از حق ازدسترفته آنان در دوران خلفای گذشته جبران شود! و وقتیکه از این راه هم نتوانستند به مقصود خود برسند، فتنه جمل را راهاندازی کردند.
عامل اصلی ایجاد فتنه صفین نیز همین ریاستطلبی و خودخواهی و هواپرستی حاکمان شام بود. معاویه سالها بعد از شهادت امام علی (علیه الاسلام) بهصراحت بیان کرد که جنگ او با آن امام ویارانش برای دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی نبوده است. هدف او احیای روزه و نماز و حج و زکات نبوده است. او به دنبال حکومت و ریاست و خلافت بوده است.
3) کبرو غرور
کبر یعنی اینکه شخص خود را از دیگران برتر و بالاتر میبیند .
در اصول کافی معنی کبر چنین بیانشده: کبر برخلاف تواضع یعنی کسی خود را از دیگران بزرگتر و بالاتر بداند ولی عجب یعنی انسان خودبین و خودپسند باشد.
مهمترين زمينههاي فساد و فتنه، غرور نابخردانه و غرق شدن در شهوتها است. غرور برخاسته از شهوت، انسان را به بيراهه ميكشاند و به ابتذال و پستي گرايش ميدهد. آدمي را از درون تهي ميسازد و او را به گردنکشی و طغيان وامیدارد. چنين شهوتي سبب ميشود آدمي، بيباكانه پردهي عصمت خويش را بدرد و غفلت زده، مرتكب گناه گردد.
اولین متکبر در برابر قدرت لایزال الهی شیطان بوده که از فرمان خداوند مبنی بر سجده در برابر حضرت آدم با استدلال اینکه من از او بهترم و من از جنس آتشم و آدم از خاک است بنابراین در برابرش سجده نمیکنم سرپیچی نمود
«قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چیز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل»149
با توجه به اینکه شیطان رهبر و فرمانده فتنه گران است پس فتنه گران همواره از این صفت شیطانی تکبر و خودبزرگبینی برخوردارند و همین خوی شیطانی نهتنها باعث فاصله گرفتن آنان از ارزشهای پسندیده شده بلکه موجب خلق روحیه دیکتاتوری در وجود آنها میشود. آنها مردم را پست و عقبمانده و سفیه بهحساب میآورند و اهل و دوستان خودشان را عاقل و صاحب اندیشه میدانند و همواره حرف خودشان را درست میداند حتی اگر نادرست باشد. در اینجاست که قرآن کریم میفرماید:
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ» و هنگامیکه به آنان میگویند که شما نیز مانند سایر مردم ایمان بیاورید، میگویند:«آیا ما نیز همانند مردم نادان ایمان بیاوریم آگاه باشید آنان خودشان ناداناند ولى نمیدانند»150
مستکبران حتی حاضر به شنیدن سخنان حق از انبیاء الهی هم نیستند بهطوریکه حضرت نوح تمام عمر خود به دعوت آنها صرف نمود لاکن هیچ تأثیری بر آنها نداشت «وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً»
«هر چه آنها را به توبه و انابه دعوت کردم تا گناهان آنها را ببخشى، انگشتبر گوش نهاده و جامه راتبهگیر کشیدند و در کفر و عصیان خود اصرار ورزیدند و مستکبر و مستکبرتر شدند»151
البته تکبّر انواع مختلفی دارد ازجمله تکبّر در برابر خداوند همانند تکبّر نمرود بهطوریکه خیال
جنگ باخدای آسمان را در سر میپروراند و یا تکبّر فرعون که میگفت:
«فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» آنگاه گفت که من خداى بزرگ شما هستم.152
نوع دیگری تکبّر در برابر پیامبر (صلی الله علیه وآله) ان خداست که آنها را از طبقه پست جامعه میدانند و خودشان را از طبقه شریف بهحساب میآورند.
فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ و گفتند: آیا به دو انسان که همانند ما هستند و قومشان بندگان ما بودند، ایمان بیاوریم؟153
و همین مستکبران به طبقه عامه مردم القا میکنند«وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ»
«اگر انسانى را که همانند خود شماست، اطاعت و پیروى کنید و هرآینه از زیانکاران خواهید شد154»
نوع دیگر تکبّر ، خود بزرگبینی نسبت به سایر مردم است و تحقیر سایرین نسبت به خود. حال ممکن است ریشه این تکبّر ناشی از اصل و نسب شخص یا جمال و زیبایی یا داشتن مال و اولاد یا داشتن زبانی تیز وبرا که حق را ناحق و برعکس گرداند و یا ناشی از داشتن قدرت اعم از جسمی یا شغلی یا اجتماعی و……. باشد لکن به هر صورت تکبّر عملی ناپسند است.
چقدر زیبا است کلام امام علی (علیه الاسلام)«عجبت لمتکبّر کان امس نطفة و هو فى غد جیفة» تعجب دارم از متکبّرى که دیروز نطفه بود و حالآنکه او در فردا مردارى است.
«منى را گویند و در اصل به معنی آب صاف است یا اندک آبى که در دلوى یا خیکى بماند نطفه155»
تکبّر هرگز به انسان اجازه تسلیم در برابر حق را نمیدهد و درواقع حجابی است که انسان را از دیدن حقیقت بازمیدارد در دوران معاصر بهوضوح شاهد تکبّر و تواضع افراد و رهبران جوامع و نتایج آن بودیم افراد متکبری همچون صدام و قذافی که یکی خود را سردار قادسیه و رهبر امت عرب میداند درحالیکه با بیرحمتی تمام ملت خود را چنان به فلاکت کشاند که صورت هر سفاک قبل از خود را سفید کرد و قبرهای دستهجمعی و جنایتی که تاریخ به خود ندیده بود را بر ملت خود رواداشت و یا قذافی که خود را پادشاه پادشاهان آفریقا میدانست برای حفظ سلطه خود چگونه دست و پای میزد وچه خونهای که بهناحق نری ریخت.
عاقبت، اولی را از دخمهای که بیشتر برای جمعآوری زباله شبیه بود از عمق زمین بیرون کشیدن . و همانند حیوانات وحشی دهان و دندانهایش را سربازان آمریکائی نگاه میکردن و دومی را از سوراخ دفع پساب از زیرگذر جاده بیرون کشیدن.
از طرفی به سیره پر تواضع امام خمینی) ره(که خود را خدمتگزار مردم میخواند نه رهبر و همیشه رضایت خداوند رامد نظر داشته و ملت را مشاء و عامل پیروزی میدانست و میفرمود : رهبر ما آن جوان 13 سالهای است که برای دفع دشمن خود را فدا کرد و همواره وحدت کلمه ملت را توصیه مینمود و با عمل و گفتار خویش مردم را به راه درست سوق میداد و همهچیز را از خداوند متعال میدانست و علاوه بر این مسئولان مملکتی را هرچند گاه یکبار متوجه نعمت خدا مینمود و از پیدا کردن شخصیت کاذب و تکبّر در آنها جلوگیری میکرد و میفرمود:هرکه گفت من این من شیطان است هر که گفت که باید من را اطاعت کنید این من شیطان است. همین تواضع پیر جماران بود که پرچم سازمان ملل را به احترام فوت ایشان نیم برافراشته کرد و ملت بزرگ ایران را 40روز سوگوار نمود و هماکنون مرقد مطهر ایشان زیارتگاه عاشقان آن بزرگوار و تمام آزادگان جهان شده است .
4) حسادت:
بسیاری از دشمنیها و فتنههای مخالفان ناشی از حسادت بر موفقیت طرف مقابل صورت میگیرد بهطوریکه همواره دشمن حسود چشم دیدن موفقیت رقیب اعم از اجتماعی، علمی ، فرهنگی و یا اقتصادی را ندارند چون در این شرایطی نمیتوان برتری و استعمار خود را حفظ کند. لذا متوسل به انواع حیلهها و فتنههای گوناگون شده تا از این موفقیتها جلوگیری به عمل آورد.
قرآن مجید در مورد یهودیهای حسود و فتنهگر میفرماید:«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»
«آیا بر مردم به خاطر نعمتى که خداوند از فضل خویش به آنان ارزانى داشته حسد میبرند؟ در حالى
که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایى بزرگ ارزانى داشتیم»156
این حقی است که خداوند عزوجل به تمام مردم بهطور مساوی تقسیم نموده پس چرا باید منحصر به عده خاصی باشد و یا اینکه در جای دیگر میفرماید: «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ»
« بسیارى از اهل کتاب باآنکه حقیقت بر آنها آشکارشده، از روى حسد، دوست دارند شمارا پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند. عفو کنید و گذشت کنید تا خدا فرمانش را بیاورد که او بر هر کارى تواناست»157
یعنی اینکه یهودیان که سر مشاء اکثر فتنههای تاریخاند حتی دیدن پیامبر (صلی الله علیه وآله) و دین مبین اسلام را نمیتوانستند تحمل کنند و همیشه آرزوی نابودی او و دینش را داشته و دارند و امید به ارتداد مردم به کفر و جاهلیت را بستند غافل از اینکه«کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ و أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»
در قرآن کریم چند داستان درباره حسد آمده که شاخصترین آنها جریان حسد قابیل نسبت به هابیل
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»
«(ای پیامبر (صلی الله علیه وآله)) داستان دو فرزند آدم را
