
الْفَرْوِ مَقْلُوباً»
«روزگاري خواهد آمد که اسلام را همانند پوستيني وارونه خواهند پوشيد.»219
اسلام پوششي برای انسان است و او را از خطرها و بلاها حفظ ميکند، اما افرادي آن را مثل پوستيني وارونه ميپوشند. آنچه در زير است، به رو ميآيد و آنچه بالاست به زير ميرود. اینها و بسياري چيزهاي ديگر، از آثار فتنههايند.
اميرالمومنین هشدار ميدهند:
«فَلا تَکونُوا أنْصَابَ الْفِتَنِ وأعْلامَ الْبِدَع»
«مبادا شما تابلوي فتنهها و نشانههاي بدعتها شويد»220
فتنهها خواهند آمد، اما شما حواستان جمع باشد که تابلوي فتنه، عامل بدعتگذاري و ترویجدهنده بدعتها نشويد. اين سخنان، بيانگر وظايف فردي ما، هنگام فتنه هستند.
توجه داريم که ترس و نگراني از فتنه، فقط ازسرِ مشکلات مادي و ضررهاي مالي و جاني و مانند آنها در فتنهها نيست. آنچه بيشتر دربارهاش نگرانيم و از آن ميترسيم، از دست رفتن دين، باورها و ارزشهاست. فتنههايي که در قرآن و روايات و کلمات بزرگان نيز ذکرشدهاند، بيشتر، فتنههايي هستند که با دين و سرنوشت آدمي و سعادت و شقاوت و آخرت او ارتباط دارند. اگر ما نگران لطمه خوردن دينمان هستيم، بايد ببينيم دين از چه جهاتي آسيب ميبيند. مهمترين جهتي که ممکن است دين آسيبپذير شود، باورها و ارزشها يا فرهنگ ديني است؛ اينکه چه اعتقادي داريم و به چه ارزشهايي دلبستهایم؛ يا بهعبارتدیگر، به هستها و بايدهايي که جنبه بنيادي دارند، توجه کنيم. براي اينکه بتوانيم دين خود را حفظ کنيم، بايد درباره اين اعتقادات و ارزشها، معرفت قوي داشته باشيم و اعتقادات، باورها و ارزشهاي ديني را هرچه محکمتر، مستدلتر و يقينيتر کنيم. در برخي دعاها آمده است:
«وَأنْ تَهَبَ لِي يَقِيناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَإِيمَاناً يَذْهَبُ بِالشَّک عَنِّي»
«خدايا به من يقيني بده که در قلبم جاي بگيرد، وایمانی بده که شک و دودلي را از من بزدايد»221
اولين لطمه به دين انسان، اين است که درزمينة اعتقادات و ارزشها سست شود. پس براي اينکه کسي با اين خطر روبهرو نشود و اگر روبهرو شد، بتواند مقاومت کند، بايد ايمان خود را تقويت کند. البته تکليف همه یکسان نيست و پایه عقل و معرفت و امکانات براي علوم و معارف گوناگون یکسان نيست. ولي هرکس بايد دغدغه حفظ اعتقادات ديني خود را داشته باشد و ارزشهاي اسلام را درست شناخته، در اين مسير فريب نخورد. پس تقويت ايمان، افزايش سطح معرفت و شناخت يقيني باورها و ارزشها، وظیفه عموم مردم است.
2. رجوع به قرآن
در فضای فتنه، یعنی در فضایی که حق باطل باهم آمیختهشده است و گردوغبار چنان برخاسته که نه راه حق را میتوان تشخیص داد و نه جاده انحرافی را یکی از بهترین معیارها رجوع به قرآن است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) اکرم در حدیثی میفرمایند:
«فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق»
«زمانی که فتنهها چون ظلمت و تاریکی یکپارچه شمارا فراگرفت، پس به قرآن پناه برید.»222
را نجات از فتنهها تمسک به قرآن و مراجعه به معارف قرآنی است. نخبگان جامعه باید سعی کنند ضمن مراجعه روشمند به قرآن و معارف قرآن کریم، در فهم مقاصد قرآن از چارچوب موازین عقلائی فهم خارج نشوند و هوا و هوسهای خود را به قرآن تحمیل نکنند.
3. تمسک به اهلبیت پيامبر
اين سفارشي است که پيامبر اکرم براي نجات از فتنههاي بعد از خود به برخي از يارانش کرد. آن حضرت خطاب به عمار فرمود:
«اعَمَّارُ إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ صِنْفَيْنِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ ثُمَّ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَة»
«اي عمار، بعد از من فتنههايي رخ خواهد داد. در آن شرايط از علي و حزب علي پيروي کن؛ چراکه علي با حق است و حق با علي. …»223
امام علی (علیه الاسلام) به بیانهای مختلف، یکی از راه ای درامان ماندن از آسیبهای فتنه را تمسک به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)، بهعنوان نزدیکترین افراد به آن حضرت ویاران و گنجینههای علم و ابواب رسالت، میداند. آن حضرت پس از اشاره به بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و دعوت او و بعد از اشاره به فتنههایی که بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) رخ داد، میفرماید:
گروهى در درياى فتنهها فرورفته، بدعت را پذيرفته و سنّتهاى پسنديده را ترك كردند، مؤمنان کنارهگیری كرده و گمراهان و دروغگویان به سخن آمدند. مردم! ما اهلبیت پيامبر صلی اللّه عليه و اله و سلّم چونان پيراهن تن او، ویاران راستين او و خزانهداران علوم و معارف وحى و درهاى ورود به آن معارف، هستیم، كه جز از در هیچکس به خانهها وارد نخواهد شد و هر كس از غير در وارد شود، دزد ناميده مىشود.224
زمانی که ابوسفیان و عباس، عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و تجمع برخی از مردم مدینه در سقیفه برای تعیین جانشین آن حضرت، به نزد امام علی (علیه الاسلام) آمدند و از او خواستند که قدم جلو گذارد تا با او بهعنوان خلیفه پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیعت کنند، اما امام علی (علیه الاسلام) که عمق این فتنه و خطرات کشنده آن را برای انقلاب نوپای اسلامی میدید، باظرافت از آنان خواست که از اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیروی کنند و امواج فتنه را با تمسک به کشتیهای نجات امت بشکنند و خود را جلوتر از ائمه و دلسوزتر از آنان برای اسلام ندانند.
4. حفظ هوشياري و پرهيز از سواری دادن به فتنهگران
دسته دوم از وظايف فردي آن است که حواسمان جمع باشد، مرکب فتنهگران نشويم. فتنه تنها اين نيست که فردي براي خودکاری صورت دهد يا ندهد، مصلحتي تأمين کند يا مصلحتي از او فوت شود. يکي از مشکلات فتنه اين است که گاه کسي ابزاردست فتنهگران ميشود. گاهي ناخواسته، از کسي سوءاستفاده ميکنند، درحاليکه خود چنين نميخواهد. حضرت امیرالمومنین فرمود:
«کنْ فِي الْفِتْنَةِ کابْنِ اللَّبُونِ لا ظَهْرٌ فَيُرْکبَ وَلا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ»
«در زمان فتنه، مثل شتر دوساله باش؛ نه پشتي دارد که بر او سـوار شـوند و نه پستانـي که او را بدوشـند»225
«رهـبر معظـم انقلاب ـ مدظله در جلسهاي اشاره کردند که برخي افراد، از اين کلام سوءاستفاده ميکنند و ميگويند: مقصود حضرت آن است که در فتنه به کناري برو و به هيچچيز کاري نداشته باش. اين معنا اشتباه است. حضرت نميفرمايد: به کناري برو و آرام بنشين؛ بلکه ميگويد: مواظب باش سواري ندهي و از تو سوءاستفاده نکنند»
يکي از امور بسيار شايع در فتنهها، آن است که کساني ناخواسته و بدون طرح و برنامه، ابزاردست ديگران ميشوند و از رفتار، گفتار، نشستوبرخاست و حتي از سکوتشان سوءاستفاده ميشود. سکوت کردن درجایی که بايد سخن گفت، سواري دادن به فتنهگران است و کاري به نفع آنان خواهد بود. همچنين ممکن است اگر کسي مال يا موقعيت اجتماعي دارد، فتنهجويان، از مال يا موقعيت اجتماعي و آبروي او بهره ببرند. دراينصورت، مانند پستان شيردهي است که شيرش را ميدوشند، اگرچه خود راضي نباشد.
5. امربهمعروف و نهيازمنکر
مسئله دوم اين است که چون فتنه، پديدهاي اجتماعي است و فقط شامل امتحانهاي فردي نميشود، ما بايد نگران ديگران نيز باشيم. اينگونه نيست که اگر کسي دين خود را حفظ کرد، وظیفه ديگري نداشته باشد. در اسلام، همگان مسئولاند و نظارت عمومي بر عهده همه مردم است. اين وظيفه با تعبيرات گوناگون در قرآن کريم آمده است. در سوره والعصر آمده است:
«وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر»226
آيه نميفرمايد که اهل سعادت، خود اهل حق و صبرند، بلکه ميفرمايد: به همديگر سفارش ميکنند که حق را رعايت کنيد و صبر و مقاومت داشته باشيد. ابتدا الذين آمنوا آمده است که ریشه همهچيز است و پيشتر اهميت آن را بيان کرديم. تعبير عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ به وظايف فردي اشاره دارد؛ اما ما در برابر ديگران نيز مسئوليت داريم که در عبارت توَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر به آن اشارهشده است. بزرگترين نماد اين مسئوليت، امربهمعروف و نهيازمنکر است.
یا در آیات دیگر آمده است:
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکر» ِ227
در روايات آمده است که امربهمعروف و نهيازمنکر، اعظمِ فرايض است. ِبهَا تُقَامُ الْفَرَائِض؛228 فرايض ديگر با امربهمعروف اقامه ميشوند. بنا بر قاعده ادبي، اطلاق اين جمله مقتضي آن است که امربهمعروف، از نماز نيز مهمتر است. سپس خود روايت، استدلال ميکند که بزرگتر بودن اين فريضه از فرايض ديگر، به اين جهت است که اگر امربهمعروف و نهيازمنکر از جامعه برداشته شود، ساير فرايض هم ترک ميشوند. بقاي فرايض ديگر، بستگي به اين فريضه دارد. اين همان مسئوليت اجتماعي و يکي از تکاليف دشوار زمان ماست که بايد شروط و مراتب آن را درست بشناسيم. شايد در هيچ زمان ديگري، امربهمعروف و نهيازمنکر بهدشواری اکنون نبوده است؛ چون اين فرهنگ عمومي الحادي و شيطاني در همه عالم رواج يافته که هرکس آزاد است و ديگري حق مداخله در زندگي او را ندارد. بنابراين اگر به کسي بگويند که چنین کن، بهجاي پذيرش، برميگردد و به آمر به معروف پرخاش کرده، کار او را فضولي در امور خود ميداند! باآنکه امربهمعروف و نهيازمنکر، بزرگترين خدمت به جامعه است، فضولي در کار ديگران تلقي ميشود، نقدر مهجور و متروکشده که بزرگان ما نيز درباره آن اشتباه ميکنند. آنها ميپندارند که امربهمعروف، فقط در شرايط خاصي بايد اجرا شود، زيرا واژه «معروف» يعني شناختهشده، ادامیکه شناختهنشده، نبايد امربهمعروف کرد. ما بر اساس فرهنگ شيعي، باور داريم که امام حسين براي امربهمعروف کشته شد. ما چنين فرهنگي داريم که براي امربهمعروف و نهيازمنکر، ا پاي جان بايد پيش رفت.؛ ما فرهنگ امروز جهاني ميگويد که اين کار فضولي در کار ديگران، سيار زشت و بيادبانه است. اين فرهنگ الحادي غربي است، ه امواج آنهمه کشورها ازجمله کشور ما را تااندازهاي فراگرفته و بر آن اساس تربیتشدهایم و همينگونه تلقي ميکنيم. پس دومين وظيفه، احياي امربهمعروف و نهيازمنکر بهمنزله مسئوليتي همگاني و نظارتي عمومي بر کار يکديگر است. پس بايد به مسئوليت خود در برابر ديگران توجه داشته باشيم و از سخنان و شعار عوامانه «عيسي به دين خود و موسي به دين خود» بپرهيزيم؛ زيرا اسلام ميگويد با رعايت آداب و شروط لازم، بايد به کار همه مسلمانان ديگر توجه داشته باشيد و به وظیفه خود در برابر آنان عمل کنيد.
پس اگر احتمال تأثير ـ هـرچند اندک ـ وجود داشـته باشد، بايد به دیگران موعظه کرد. قرآن درباره اصحاب سبت ميفرمايد:
«لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّکمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»
«افراد ساكت و بيخيال، به آمران به معروف گفتند]: چرا گروهي که خدا آنان را نابود يا عذاب خواهد كرد، موعظه ميكنيد؟ گفتند: تا (ما) عذري در پيشگاه خداوندگارتان داشته باشيم و شايد (آنان بازگشته)، تقواپیشه كنند»229.
مردم در مقابل کساني که تخلف کرده و ماهي گرفته بودند، دودسته شدند: دستهاي با آنها هيچ برخوردي نکردند؛ اما دسته ديگر، آنها را موعظه و نهيازمنکر کردند. وقتي عذاب نازل شد، آنها که موعظه و نهيازمنکر کرده بودند نجات يافتند و ديگران که سکوت کرده بودند، به همراه صيادان گناهکار عذاب شدند. گروه نجاتيافته، در پاسخ به اعتراض گروه ساکت گفتند: اولاً به اين منظور که عذري در پيشگاه خدا داشته باشيم که همان اتمامحجت است، اين کار را کرديم و سپس به پندپذيري آنان اميد داشتيم. ولعلهم يتقون. معلوم ميشود
