
سکنهي کلخيس (کَلشيد) و اقوام همسايهي ايشان با مشارکت ساير اهالي قفقاز که حدّ نهايي امپراتوري بودند، همچنين اعراب که با کمبوجيه پيمان بسته بودند. هدايايي به دربار ميفرستادند که عبارت بودند از: اتيوپيها: دوليتر، طلا، دويست قطعه چوب آبنوس، بيست قطعهي درشت عاج فيل؛ سکنهي کلخيس: هر چهار سال يک بار صد غلام و کنيز؛ اعراب: هزار تالان و هر ساله تقريباً بيست و پنج تن کُندر.220
بر اين اساس، ميتوان گفت که کمبوجيه و کوروش در پي کسب غنائم بيشماري در نتيجهي فتح ماد، ليدي، بابل و مصر به ثروت زيادي دست پيدا کرده بودند که شايد هم اين غنائم را کافي ميدانستند. ولي بايد توجّه داشت که هر دو فاتح پارسي، هرگز سازمان اداري و مالي را از نظر دور نداشتند. هر دو به ويژه براي نگهداري ارتش و لشکرکشيهاي خويش، به وجوه قابل ملاحظهاي نياز داشتند. کوروش بعد از هر کشورگشائي، گنجينههاي پادشاهان مغلوب را به پايتخت خود روانه ميکرد. به احتمال فراوان، کمبوجيه نيز به پيروي از شم سياسي پدر پرداخت. با توجّه به گفتههاي هرودوت ميتوان گفت که شهرهاي يونيه در اين زمان نيز، عيناً مانند دوران تسلّط ليدي مجبور به پرداخت خراج بودند. در اصل، اساس کار ساده بود؛ تمام اقوامي که فرمانروايي و برتري پارس را پذيرفته بودند، بايد هدايا يا خراجها را به حکومت مرکزي، به صورت جنسي يا فلزّات گرانبها ميپرداختند. اقداماتي مثل معافيّت اقوام حبشي، کلشيدي؛ عربها و قوم آرياسپ به خاطر کمک به ارتش کوروش که وي آنها را نيکيکنندگان ناميد، نشان ميدهد، در اين زمان ماليات، ولو موقّت و ناپايدار وجود داشته است. از طرف ديگر، نامهي داريوش به حاکمش گاداتس221 در ليدي نشان ميدهد که بعضي از معبدها، از جمله معبد “آپولو” که در نامه به آن اشاره شده است، طرف توجّه فاتحان پارسي بود و از ماليات معاف بودند. در اين نامهي داريوش حاکمش را بر حذر ميدارد، از اين روي که وي از باغبانهاي اين معبد ماليات گرفته است؛ معبدي که کوروش بزرگ آن را از ماليات معاف کرده بود. در مورد برديا پسر کوروش نيز همين امر صادق است.222 وي در ازاي از دست دادن تخت پادشاهي، تنها ايالات شرقي را به دست آورده بود. ايالت شرقي در زمان هخامنشيان، بسيار طرف توجّه پادشاهان آن بود. در دورههاي بعد از کوروش بزرگ، ميبينيم که تعدادي از شاهزادگان و فرزندان پادشاه به عنوان حاکمان اين نواحي گماشته شدند؛ مانند يشتاسپ برادر اردشير اوّل (465 تا 424قبل از ميلاد).
نکتهاي را که بايد در دورهي حکومت کمبوجيه در نظر داشت، لشکرکشي به مصر است. پارسيان بر خلاف مصريان، فينيقيان و يونانيان، نيروي دريايي نداشتند. فتح بابل و به دنبال آن فرمانبرداري کشورهاي فينيقيه، سوريه و فلسطين در زمان کوروش و کمبوجيه سبب شد که که امپراتوري پارس، از يک طرف صاحب نيروي دريايي عظيمي متشکّل از فينيقيها (و بعداً قبرسيها) و مردم سوريه شود، از طرف ديگر، بتواند پايگاه مستحکمي در شرق درياي مديترانه در منطقهي فلسطين به دست آورد. با اين حال، امپراتوري پارس از خود نه کشتي داشت و نه دريانوردي. در تشکيل نيروي دريايي پارس، کمک شايان و قابل توجّه را فينيقيها بر عهده داشتند. آنها از همان آغاز، به دليل رقابت با تجّار يوناني، تابعيّت دولت جهاني پارس را پذيرفتند. تشکيل نيروي دريايي، تاکتيک بسيار مهمّي از طرف فاتح مصر بود. ولي براي اين امر مهم، وي به منابع مالي و انساني فراواني احتياج داشت. بنابراين، مجبور بود که اين منابع را از اقوام زيردست تأمين کند و شايد يکي از عللي که هرودوت به وي عنوان فرمانرواي خودکامه داد، ناشي از همين موضوع بود. وي بر خلاف گفتهي هرودوت که ميگويد پارسيان وي را جبّار ميدانستند،223 بايد گفت که اين عنوان را احتمالاً اقوام تابع به او دادهاند؛ چرا که پارسيان -اگر از حيث ماليات فرض کنيم- از ماليات معاف بودند. نکتهي مهم ديگري دربارهي نظام ماليات در دوران کوروش و کمبوجيه اشارهي هرودوت به حکومت مغ غاصب، سمرديس است. با غصب حکومت توسّط سمرديس (اسم يوناني شدهي بردياي ايراني)، هرودوت اشاره ميکند که وي در مدّت هفت ماه حکومتش، اتباع خود را از مزيّتهاي عمده برخوردار ساخت. مغ تمام ساکنان قلمروي خود را تا سه سال از پرداخت ماليات و انجام خدمات نظامي معاف کرد.224 معافيّت از ماليات از طرف سمرديس يا همان بردياي دروغين، خواه اقدامي خيرخواهانه بود يا اقدامي عوامفريبانه، نشان ميدهد که حدّاقل در دورهي کمبوجيه اقوام زيردست به پرداخت خراج موظّف شده بودند. از نظر هرودوت، قوم پيشکشدهنده کمتر از قوم خراجدهنده مطيع و وابسته بود. وي ترتيب زماني تقديم هدايا را با خراج متفاوت ذکر ميکند: هر ساله، براي حبشيها هر دو سال يک بار و کلشيديها هر چهار سال يک بار مکلّف به پرداخت بودند. هرودوت همچنين تصريح ميکند که ليبيها و يسرفهايها نه تنها براي کمبوجيه هدايايي آوردند، بلکه خراجي را که بر خود تحميل کرده بودند نيز، ارسال ميداشتند.225
به اعتقاد داندامايف، پارسها مجبور به پرداخت ماليات نبودند، امّا ظاهراً از دادن مالياتهاي جنسي معاف نبودند. روش هديه گر چه حفظ شده بود، امّا اين روش به هيچ وجه داوطلبانه نبود. در اين زمينه نيز مبلغ معيّني مقرّر شده بود، ولي هدايا برعکس مالياتها به صورت جنسي پرداخت ميشدند.226 ميزان پيشکشي داوطلبانه بايد به ميزان و حدود معيّني ميرسيد. شايد در مورد ميزان هديه، قبلاً با پادشاه مذاکره ميشد. احتمالاً اهالي سيرنه، مذاکرهي لازم را انجام نداده بودند يا هداياي آنها به حدّ معيّن نرسيده بود و همين امر، باعث شد که کمبوجيه آن را تحقيري نسبت به خود بداند. در جريان معافيّت سه سالهي سمرديس، مشخّص نيست که آيا هدايا نيز از پرداخت معاف شدهاند يا خير. ولي معاف شدن آنها اين نکته را از ذهن خطور ميدهد که امپراتوري در دوران بسيار کوتاه خود، از سال 550 تا 522 ق.م. چنان گسترده شده بود که فاتحان قبلي فرصت تأسيس سازماني دائمي و منسجم براي اصولي کردن و رسمي کردن ماليات، هدايا و ساير امور امپراتوري را پيدا نکرده بودند. بر اثر نارضايتي مردم از کمبوجيه که داريوش صريحاً به آن اشاره دارد،227 احتمالاً غاصب (بردياي دروغين) و مشاوران وي به اين فکر افتاده بودند که حدّاقل براي حفظ امپراتوري، نه در جهت فروپاشيدن فتوحات دو فاتح بزرگ، به طور موقّت يعني به مدّت سه سال ماليات و سربازگيري را معلّق گذارند تا بتوانند، در کنار رضايت و خشنودي اقوام تابع، به اصلاح نظام خراجگذاري و سازماندهي آن بپردازند. احتمالاً اين تفکّر اصلاحگرانه و شمّ اقتصادي و سياسي او، سرمشقي براي داريوش شد تا وي خود را بنيانگذار دولت پارسي معرّفي کند. بنابراين، با توجّه به گفتههاي ضدّ و نقيض هرودوت و گفتههاي کتزياس، ميتوان اين طور حدس زد که در دورهي کوروش و مخصوصاً کمبوجيه، نظام خراجگذاري و ماليات مرسوم بود؛ با اين تفاوت که از دقّت لازم برخوردار نبود و احتمالاً موقّتي بود و رسميّت زمان داريوش را نداشت.
3-2-2 سياست خارجي کمبوجيه
3-2-2-1 توسعهطلبي و ادامهي فتوحات کوروش
پس از مرگ کوروش، کمبوجيه (522-529 ق.م) سلطنت کوتاهي داشت. او بر آن شد تا به نيّات پدرش جامهي عمل بپوشاند. وي موفّق شد به مصر حمله کند و آرزوي پدر را در تصرّف مصر برآورده سازد. کمبوجيه سياست توسعهطلبي را پيش گرفت و به محض نشستن بر تخت سلطنت، مسئلهي مصر را در رأس اهداف و برنامههاي سياست خارجي خود قرار داد. او ابتدا به فرونشاندن شورشهاي ايالات داخلي پرداخت که در هنگام تعويض قدرت پادشاهي به پادشاه ديگر به طور معمول در ايران رخ ميداد و سپس، در سال 525 قبل از ميلاد به مصر لشکرکشي کرد.228 کمبوجيه براي غافل کردن آمازيس پادشاه مصر مسير خشکي را به جاي دريا براي لشکرکشي برگزيد و به همين دليل ناچار بود از صحراي گرم و بيآب عربستان عبور کند. طيّ سياست عاقلانه با سلطان عربستان قرارداد اتّحاد و عبور بيضرر بست و ضمن برخورداري از مساعدت اعراب، آب مورد نياز سپاه عظيم خود را تأمين کرد. همچنين از مساعدت متّحداني چون دولت يهودي فلسطين و شهرهاي فنيقي بهرهمند شد.229
ايرانيان در ماه مه سال ??? پيش از ميلاد خود را به پلوزيوم که دروازهي شمال شرقي مصر محسوب ميشد رساندند و با سپاه مصر درگير شدند و سرانجام سپاه کمبوجيه بر سپاه پسامتيخ غلبه کرد. شهر مقدّس و کاهننشين هليوپوليس نيز در برابر کمبوجيه ايستادگي کرد ولي اين مقاومت طولاني نبود و بهزودي شکسته شد. فرعون پسامتيخ سوّم به “کاخ سفيد” خود در پايتختش ممفيس عقبنشيني کرد. کمبوجيه نمايندهاي به سوي او فرستاد و وي را دعوت به تسليم کرد امّا مردم ممفيس اين نماينده و ملوانانِ قايقِ او را کشتند. پس از اين، شهر محاصره شد و پس از ده روز مقاومت، در ماه ژوئن سال ??? پيش از ميلاد، بدون هيچ قيد و شرطي تسليم شد و به اين ترتيب، هخامنشيان با پيمودن درهي نيل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخير کردند.230 کمبوجيه در ابتدا با پسامتيخ به ملاطفت رفتار کرد و او را به عنوان ساتراپ مصر منصوب کرد ولي پس از آنکه پسامتيخ عليه او شورش کرد، به قتل رسيد و بهجاي او يک فرماندهي ايراني بهنام آرياند، ساتراپ مصر شد.231
عواملي چون: نارضايتي کاهنان مصر، خيانت مزدوران فرعون و… سبب شده بود تا مصر در سال 525 ق.م با کمترين درگيري و مقاومت تسليم شود.232 مهمترين دلايل لشکرکشي کمبوجيه به مصر عبارت بودند از:
1- کين جوئي: از آن جا که آمازيس فرعون مصر با دشمنان کوروش پيمان اتّحاد بسته بود تا ايرانيان را به زانو درآورد؛ بيم آن ميرفت که وي روزي از ترس جان خود بر ايران بتازد؛
2- بلندپروازي کمبوجيه: وي مردي بود جنگي و بلندپرواز و خودکامه تا دشمن را از پاي درنميآورد و به مقصود خويش نميرسيد، آرام نميگرفت؛
3- زرخيزي و موقعيّت جغرافيايي مصر: کشور مصر سرزميني گندمخيز و بارور بود. علاوه بر آن گندم مصر محصول استراتژيک محسوب ميشد و کمبوجيه به اين امر واقف بود که با فتح مصر ميتواند هر گاه بخواهد از ارسال گندم به سرزمين يونان جلوگيري کند.233
کمبوجيه پس از حمله به مصر، نظم و امنيّت را برقرار کرد، سياست تساهل ديني پدرش را در پيش گرفت، نيروهاي خود را از معابد اشغالشده فرا خواند و مسؤوليّتهاي اجرايي بيشتري به مصريها، از جمله اوجاهورسنت سپرد و درآمدهاي پيشين معبد الههي نيت در سائيس را مقرّر کرد.234 بر اساس قوانين سنّتي شاهانهي مصري، او رسماً “فرعون مصر” لقب گرفت و خود را “شاه مصر عليا و مصر سفلي” و “از نسل خدايان هوروس، رع و اوزيريس” ناميد. اين سياستها همانند کارهاي پدرش در بابل بود و با هدف جبران گذشته و جذب مصريها صورت گرفت ولي با شورش پسامتيخ سوم، به يکباره پايان يافت.235
نوشتههاي روي تنديس اوجاهورسنت (تصوير 3-10) که امروزه در موزهي واتيکان نگهداري ميشود، نشان ميدهد که سياست کمبوجيه در مصر، دقيقاً پيرو سياست پدرش کوروش در بابل بوده است.236 کمبوجيه به اوجاهورسنت دستور داد که عناوين سلطنتي را براي او بياورد تا خود را با فرعونهاي پيشين همتراز کند. علاوه بر اين، کمبوجيه ميخواست خود را به عنوان وارث قانوني سلطنت مصر معرفي کند.237 در تبليغات حکومتي نيز چنين عنوان ميشد که کمبوجيه، پسر کوروش و نيتتيس دختر فرعون آپريس است و بنابراين کمبوجيه از طرف مادر، مصري است.238 دليل حملهي او به مصر نيز، گرفتن انتقام پدربزرگش از فرعون آماسيس عنوان ميشد که پيشتر غاصبانه سلطنت را از آپريس ستانده بود و اکنون کمبوجيه سلطنت بر مصر را که حق قانوني خاندانش بوده را پس ميگيرد.239 ظاهراً داستان ازدواج کوروش با دختر فرعون مصر بعدها توسط کاهنان مصري جعل شده تا فتح مصر را به يک نوادهي فرعون که به روايات آنان کمبوجيه باشد، نسبت دهند.240
تصوير (3-10). مجسمهي اوجاهورسنت که در موزهي واتيکان نگهداري ميشود (کورت، 1386: 49)
3-2-2-2 تأسيس نيروي دريايي
در دورهي کمبوجيه،
