
ت بين گروهي (ابداکشن ايستا) 192
جدول 4-86: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه نسبت هم انقباضي عضلات اسکاپولوتراسيک بين گروهها (ابداکشن ايستا) 192
جدول 4-87: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني در مورد مقايسه بين نسبت هم انقباضي عضلات مختلف اسکاپولوتراسيک در نگهداري ابداکشن بازو در سطح اسکاپشن 193
جدول 4-88: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه نسبت هم انقباضي بين زواياي مختلف ابداکشن بازو 194
جدول 4-89: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه نسبت هم انقباضي عضلات اسکاپولوتراسيک بين شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار 194
جدول 4-90: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه نسبت هم انقباضي عضلات اسکاپولوتراسيک بين شانهي برتر و غير برتر 195
جدول 4-91: نتايج اثر خالص و تعاملي فاکتورهاي مختلف بر ريتم اسکاپولوهومرال با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 196
جدول 4-92: نتايج آزمون اثرات بين گروهي با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 197
جدول 4-93: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين گروهها با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 197
جدول 4-94: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال در زواياي مختلف ابداکشن بازو با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 198
جدول 4-95: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 198
جدول 4-96: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين شانهي و غير برتر با اندازهگيري بهوسيله اينکلينومتر 199
جدول 4-97: نتايج اثر خالص و تعاملي فاکتورهاي مختلف بر ريتم اسکاپولوهومرال با تکنيک عکس گرفتن 200
جدول 4-98: نتايج آزمون اثرات بين گروهي با تکنيک عکس گرفتن 201
جدول 4-99: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين گروههاي مختلف با تکنيک عکس گرفتن 201
جدول 4-100: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال در زواياي مختلف ابداکشن بازو با تکنيک عکس گرفتن 202
جدول 4-101: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار با تکنيک عکس گرفتن 202
جدول 4-102: نتايج آزمون تعقيبي بونفروني براي مقايسه ريتم اسکاپولوهومرال بين شانهي برتر و غير برتر با تکنيک عکس گرفتن 203
جدول 5-1: ويژگيهاي دموگرافيک گروههاي تحقيق 205
جدول 5-2: اثر خالص و تعاملي فاکتورهاي مختلف بر سطح فعاليت عضلات شانه در طي ابداکشن ايستا و پويا 231
جدول 5-3: اثر خالص و تعاملي فاکتورهاي مختلف بر نسبت هم انقباضي عضلات مفصل شانه در طي ابداکشن ايستا و پويا 237
جدول 5-4: اثر خالص و تعاملي فاکتورهاي مختلف بر نسبت هم انقباضي عضلات اسکاپولوتراسيک در طي ابداکشن ايستا و پويا 241
فصل اول
مقدمه
1-1 مقدمه
بيومکانيک مفصل شانه يک زمينه تحقيقي جالب است که موردتوجه محققين زيادي قرارگرفته است. توانايي شانه جهت انجام حرکات وسيع، بر اساس تعامل ساختارهاي فراواني است که به محرک مکانيکي واکنش نشان ميدهند و بر طبق آن سازگار ميشوند. پايداري استخواني مفصل شانه زياد قابلتوجه نيست زيرا عدم تطابق کامل ميان سطوح مفصلي پروکسيمال بازو و حفره گلنوئيد1 وجود دارد. اضافه شدن لابروم فيبري غضروفي، همچنين حضور کپسول مفصلي و ليگامنتهاي مفصل گلنوهومرال پايداري مفصل شانه را افزايش ميدهند. پايداري مفصل شانه علاوه بر ساختارهاي تثبيتکننده ايستا، بيشتر توسط عضلات اطراف کمربند شانه حمايت ميشود که پايداري ديناميکي شانه را تأمين ميکنند. درواقع تثبيتکنندههاي ديناميکي و استاتيکي مفصل شانه در مقابل نيروهاي اعمالشده بر مفصل شانه واکنش نشان ميدهند تا پايداري را در پوزيشنهاي گوناگون، در طي حرکات مختلف مفصل شانه ايجاد کنند (Lugo et al, 2008).
حرکات پيچيده کمپلکس شانه شامل حرکات هماهنگ در مفاصل اخرمي ترقوهاي2، جناغي ترقوهاي3، گلنوهومرال4 و کتفي سينهاي5 است. شکل مفصل گلنوهومرال و تحريکپذيري کتف در ارتباط با قفسه سينه، مسئول اصلي ميزان تحريکپذيري اين مجموعه مفصلي (کمپلکس شانه) است (Forte et al, 2009). ميزان مشارکت مفصل اسکاپولوتراسيک6 در کينماتيک مجموعهي شانهي نرمال اولين بار توسط کاتچارت7 (1884) توصيفشده است (Cathcart, 1884). کادمن8 (1934) تعامل کينماتيکي بين کتف و بازو را بهعنوان ريتم اسکاپولوهومرال9 تعريف کرد (Codman,1934). پس از کادمن، اين تعريف بهصورت روشي معتبر براي تحليل حرکات ديناميکي مجموعهي شانه با نسبت 2:1 شناختهشده است (در طي ابداکشن کامل بازو به ازاي هر دو درجه حرکت در مفصل گلنوهومرال يک درجه حرکت در مفصل اسکاپولوتراسيک صورت ميگيرد. بهعبارتيديگر، در 180 درجهي ابداکشن شانه، 120 درجه حرکت در مفصل گلنوهومرال و 60 درجه در مفصل اسکاپولوتوراسيک صورت ميگيرد) (Inman et al, 1994). اينچنين يکپارچگي (هماهنگي) اجازه ميدهد تا کتف يک سطح پايدار براي حرکات گلنوهومرال ايجاد کرده همچنين امکان انجام حرکت بهينه بازو در طي دامنه حرکتي کامل را فراهم ميسازد (Lugo et al, 2008). اگر پوزيشن کتف تغيير کند اين الگوي نرمال حرکات يکپارچه ممکن است تحت تأثير قرار گيرد. به اين دليل ريتم اسکاپولوهومرال بهعنوان يک شاخص حرکتي کمپلکس شانه در بررسيهاي کلينيکي در نظر گرفته ميشود (Hebert et al, 2002, Myers et al, 2005, Ludewig et al. 2009).
مطالعات نشان دادهاند که ريتم طبيعي اسکاپوهومرال نيازمند فعاليت مناسب چرخش دهندههاي بالايي کتف است (De Mey et al, 2009, Luime et al,2004). چرخش دهندههاي بالايي کتف عضلات ذوزنقه بالايي، ذوزنقه پاييني و دندانهاي قدامي ميباشند (De Mey et al, 2009, Luime et al,2004). بهطورکلي اين عضلات در دستيابي به دامنه کامل فوروارد فلکشن و ابداکشن شانه مهم هستند (Ekstrom et al, 2003).
تصور بر اين است که در طي الويشن بازو در صورت کينماتيک مناسب کتف، حجم فضاي تحت اخرمي به حداکثر ميرسد بنابراين کاهش شيوع گيرافتادگي داخلي و خارجي عضلات روتيتور کاف اتفاق ميافتد Lehman et al, 2007, Lukasiewicz et al, 1999)). مطالعات نشان دادهاند که بزرگترين خطر براي گيرافتادگي زماني است که کتف به داخل بچرخد، تيلت قدامي و کاهش چرخش بالايي داشته باشد اين خطر زماني که ابداکشن در سطح اسکاپشن با چرخش داخلي انجام شود، افزايش مييابد (Escamilla et al, 2009). وارنر و همکارانش10 (Warner et al, 1990) مدارکي در جهت ارتباط گيرافتادگي شانه با کتف بالي شکل و نقص عملکردي کتف گزارش کردند. همچنين محققين گزارش کردهاند که عضله دندانهاي قدامي که چرخش بالايي، تيلت خلفي و چرخش خارجي در کتف توليد ميکند و باعث حفاظت از فضاي تحت اخرمي ميشود، (Ludewig et al, 2004) ضعف اين عضله ميتواند مرتبط با پاتولوژيهاي شانه باشد (Tsai et al, 2003, Glousman et al, 1988).
از طرف ديگر تحليلهاي الکتروميوگرافي نشان دادند که بيماران با گيرافتادگي شانه، افزايش فعاليت در ذوزنقه بالايي اما کاهش فعاليت در دندانهاي قدامي در طي الويشن بازو دارند (Ekstrom et al, 2003). افزايش فعاليت الکتروميوگرافي در ذوزنقه بالايي ميتواند فاکتوري در جهت تيلت قدامي و الويشن بيشازحد کتف و نهايتاً منجر به باريک شدن فضاي تحت اخرمي شود. به همين جهت حفظ ريتم طبيعي اسکاپولوهومرال نيازمند تمريناتي است که تعادل ذوزنقه بالايي، مياني، تحتاني و دندانهاي قدامي را برقرار کند (Ekstrom et al, 2003).
بهطورکلي مشارکت فعال و متعادل عضلات روتيتورکاف و اسکاپولوتراسيک براي توليد حرکات کارآمد و ثبات کمربند شانه ضروري است (Bertelli & Ghizoni, 2005). بهطوريکه تراپيستها برنامههاي تمريني را بر اين اساس پيشنهاد ميکنند (Ballantyne et al, 1993). طبق نظر گلوسمن11 مطالعات الکتروميوگرافي در جهت ارزيابي فعاليت عضلات و تهيه پروتکلهاي تمريني و توانبخشي اطلاعات مفيدي فراهم کرده است (Glousman, 1993). هرچند تعيين يک برنامه توانبخشي مناسب کمپلکس شانه در بازگشت سريع بيمار به حرفه و فعاليتش حياتي است و تعيين برنامههايي با بيشترين مزيت براي بيماران خاص با پاتولوژيهاي شانه، يکي از بهترين راهکارهاي درماني است، توصيههاي تمريني جهت جلوگيري از پاتولوژيهاي شانه بخصوص در ورزشکاران و افرادي که از اندام فوقانيشان بهصورت مکرر استفاده ميکنند از اهميت بيشتري برخوردار است.
رشتههاي ورزشي شنا، هندبال و تنيس بهعنوان فعاليتهاي پرتاب از بالاي سر12 طبقهبندي ميشوند. باوجوداين، حرکات انجامشده در اين رشتههاي ورزشي ازنظر کينماتيک، عمل عضله و تعداد تکرارها متفاوت است (Bak & Faunl, 1997, Borsa et al, 2005). اصل سازگاري خاص به نياز تحميلي13 بيان ميکند که بدن بهطور ويژه با نيازهايي که بر آن واقع ميشود سازگار ميشود (Sale & MacDougall, 1981). بر اساس اين اصل، انتظار ميرود که شانهي ورزشکاران رشتههاي شنا، تنيس و هندبال باوجوداينکه در ادبيات کلينيکي بهعنوان يک گروه (ورزشکاران بالاي سر) در نظر گرفته ميشوند، اختلافات معنيداري در ويژگيهاي فيزيکي شانه داشته باشند.
ازآنجاييکه در ورزشهاي بالاي سر درد شانه مشکلي رايج ميباشد (Ranson & Gregory, 2008) و مطالعات ميزان متفاوتي از صدمات شانه در ورزشکاران رشتههاي مختلف پرتاب از بالاي سر گزارش کردهاند (مطالعهاي گزارش کرده است که 66 درصد از شناگران در مقايسه با 57 درصد بازيکنان حرفهاي بيسبال، 44 درصد از بازيکنان واليبال دانشگاهي، 29 درصد از پرتابکنندگان نيزه دانشگاهي و 7 درصد از گلف بازان حرفهاي، صدمات شانهدارند) (Johnson, 1988) و ازآنجاييکه نقص ريتم طبيعي اسکاپولوهومرال ميتواند فرد را به پاتولوژيهاي مفصل گلنوهومرال مستعد کند و به دليل نقش مهمي که عضلات کمربند شانه در توليد و کنترل حرکات شانهدارند و نقص و تخريب اين عضلات ميتواند حرکت کتف، ترقوه يا بازو را تغيير دهد (Lugo et al, 2008) و مطالعات قبلي صورت گرفته در اين زمينه، بيشتر به بررسي ريتم اسکاپولوهومرال در افراد آسيبديده و غير ورزشکار پرداختهاند و مطالعات درزمينه ورزشکاران بالاي سر بهصورت يک گروه صورت گرفته و رشتههاي مختلف ورزشي بالاي سر با افراد غير ورزشکار مقايسه نگرديده و همچنين مقايسه فعاليت الکتروميوگرافي عضلات مجموعه شانه ورزشکاران رشتههاي مختلف پرتاب از بالاي سر و افراد غير ورزشکار در طي ابداکشن شانه در پارامترهاي مختلف الگوي فراخواني، سطح فعاليت و نسبت هم انقباضي عضلات بين شانهي برتر و غير برتر در شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار تاکنون صورت نگرفته، در اين تحقيق سعي بر اين است تا به بررسي و مقايسه فعاليت الکتروميوگرافي (الگوي فراخواني، سطح فعاليت و نسبت هم انقباضي) منتخبي از عضلات کمربند شانهاي و ريتم اسکاپولوهومرال بازيکنان هندبال، تنيس، شناگران و افراد غير ورزشکار در طي الويشن بازو در سطح اسکاپشن در دست برتر و غير برتر در شرايط اعمال بار و بدون اعمال بار خارجي پرداخته شود.
نتايج اين مطالعه ممکن است کاربردهاي زير را در برداشته باشد:
1- مطالعه اينکه آيا ورزشکاران رشتههاي مختلف پرتاب از بالاي سر الويشن بازوي برتر و غير برترشان را ازلحاظ کينماتيکي به روش مشابهي انجام ميدهند ميتواند براي ارزيابي و درمان اختلالات شانه اطلاعات مفيدي براي تراپسينها فراهم کند.
2- تعيين سهم مشارکت مفصل اسکاپولوتراسيک و مفصل گلنوهومرال در ريتم اسکاپولوهومرال در زواياي مختلف الويشن بازو، همچنين مطالعه فعاليت الکتروميوگرافي عضلات شانه (الگوي فراخواني، سطح فعاليت و هم انقباضي) در شانهي برتر و غير برتر ورزشکاران رشتههاي مختلف پرتاب از بالاي سر، ميتواند به تراپيسينها در
