
شايد بتوان گفت اولّين كتابي است كه مستقيماً به موضوع توصيف دريا و رود در شعر عربي ميپردازد، هر چند دكتر أحمد محمّد عطيّة در سال 1981م كتابي تحت عنوان “ادب البحر” تأليف نمود امّا وي تنها به صورت اشارهاي گذرا به شعر جاهلي پرداخت و از شعر اموي و عباسي چيزي ذكر نكرد و او بيشتر به نثر و داستتانهاي تاجران عرب چون حكايات سندباد و ديگر اسطورههاي دريايي سخن گفته، و كمتر به شعر پرداخته؛ لذا كتاب حاضر مجموعهاي كامل در اين زمينه محسوب ميشود؛ اگر چه مقالات محدودي نيز در اين زمينه نوشته شده ولي هيچكدام نتوانسته به مانند اثر دكتر عطوان به بررسي اين موضوع بپردازند، و حتّي بيشتر آنها از اين كتاب بهره جستهاند.
از ويژگيهاي مهّم اين كتاب ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1.مطالب و مباحث موجود در اين كتاب بيشتر حاصل مطالعات و نظرات شخصي نويسنده است و در مواردي كه نويسنده از ديگر منابع استفاده نموده تنها براي اثبات ادعاي خويش بوده.
2. اشعار آمده در اين كتاب از شاعران صاحب نام و آوازه در هر دوره و هر سبك بوده.
3. نويسنده در تحليل اشعار از دانش روانشناسي و اجتماعي و تاريخ بهره جسته است.
4. نويسنده در اثبات موضوع و نظرات خويش از برخي از منابع معتبر و دست اول عرب چون، “طبقات فحول الشعراء” از ابن سلام، “الحيوان” از جاحظ، “المفضليات” و “الأصمعيات” و ديگر منابع مهّم عرب و همچنين منابع غير عرب چون، “حضارة العرب” از گوستاو لوبون، “العرب والملاحة” از جورج فاضلو حوراني بهره برده است.
5. شواهد شعري بيان شده با موضوع بحث كاملاً مطابقت دارد و نويسنده به معاني نهفته از پس تركيب و اساليب توّجه داشته و به زيبايي آنها را بيان نموده است.
فصل دوم: ترجمة كتاب وصف البحر والنهر فى الشعر العربي من العصر الجاهلي حتّي العصر العباسي الثاني
مقدمه
پژوهش حاضر عقيدة رايج محققان را در مورد تهي بودن شعر عربي از توصيف دريا و رود تصحيح مينمايد؛ چرا که با استفاده از متون واضح و روشن و دلايل محکم اثبات ميکند که شاعران عرب از محيط دريا و رود در قصايدشان بهره گرفته؛ و با هنرنماييشان در الهام از دريا و پردازش آن، محيط دريا را با تصاوير گوناگون در اشعار خويش ارائه مينمودند.
اعتقاد رايج بسياري از پژوهشگران بر اين است که شاعران در دورة جاهلي نه دريا را ميشناختند؛ و نه در هنر خويش از آن الهام ميگرفتند؛ ليکن بر ما روشن شده است که شاعران جاهلي به طور حتم دريا را شناخته؛ و در آن تأملات گوناگوني داشته و مناظر گسترده و گوناگون آن را به تصوير کشيدهاند. تصويرسازي اعراب از دريا در زندگيشان عبارت است از اينکه: گاهي کجاوه بيابانپيما را به کشتيهاي دريانورد همانند کرده؛ وگاهي ديگر معشوقه را در زيبايي و ارجمندي به مرواريد گرانبها تشبيه مينمودند؛ و به سخن راندن از غواصي و غواصان ادامه داده و در توصيف استخراج مرواريد از دريا به تفصيل سخن ميراندند؛ و يا سفر دريايي تجاري يا تاريخي را توصيف ميكردند. و مرتبهاي ديگر مهارت سخنوري خود را در شعر و نثر به مهارت ماهي شناگر(شناكننده) در دريا تشبيه ميکردند؛ و گاهي نيز رودخانه را در طغيانيترين حالتش توصيف نموده؛ سپس ممدوح خويش را در کثرت عطا و فراواني بخشش بر آن برتري مي دادند.
در دورة اموي برخي از شاعران به توصيف سفر هودجهاي کوچنده از جايي به جاي ديگر روي آوردند؛ بدين صورت كه آنها را به کشتيهاي بزرگي84 که در رودهاي عراق و مصر در حال حرکتند، همانند ميکردند.
و ما به نوشتهاي زيبا از شاعري رزمنده (جنگجو) دست يافتهايم که با تصويري مفصل و طولاني، مخاطرات و اضطراباتش را از ترسناکي (وحشتناکي) دريا بعد از سوار شدن به کشتي به منظور جنگ، بيان نموده است.
شاعران دورة جاهلي و اموي توصيف سفرهاي صحرايي را ابزار ابتکار در قصايد خويش ميدانستند؛ ليکن در دورة عباسي اول شاعران، توصيف سفر خود با کشتي به سوي ممدوحان، يا سفر برخي ممدوحان با کشتي براي گردش در رودخانه را ابزار نوآوري در اجزاي قصايد که پس از مقدمه قرار ميگيرند، يافتند. از اينرو سفر در رودخانهها را بسيار توصيف مينمودند؛ به طوري که استعاره گرفتن از ويژگيهاي شتران و اسب و موصوف قرار دادن کشتي بدان ويژگيها بر توصيف اين سفرها چيرگي يافت؛ چنان كه پژوهشگر تصور ميكند كه آن شاعران نه كشتي بلكه اسب و شتر را توصيف ميكردند؛ اما شاعران پس از آنها تا حد بسياري از به استعاره گرفتن آن اوصاف و مقايسة کشتي با شتران و برتري دادن ميان آن دو کاستند.
در عصر عباسي دوم شاعران به توصيف سفر خود به سوي ممدوحان در رودخانهها علاقهمند گشته؛ و همچنان همان ويژگيهايي که شتران بدان توصيف ميشدند، را در توصيفات خود از کشتي به استعاره ميگرفتند. ابن رومي85 هنگامي که سفرش به سوي ممدوح و بازگشت خويش به خانوادهاش را از طريق کشتي، توصيف ميکند، در بيان دغدغهها و اضطرابات خويش (حالات دروني خود) به تفصيل سخن گفته است. بحتري86 نيز موضوع جديدي ابداع نموده، و آن توصيف زنده و بي نظير نبرد دريايي ميان ناوگان عرب و ناوگان روم است؛ كه هيچ شاعري در اين زمينه از وي پيشي نگرفته است.
و متوني که بدانها دست يافته و ثبتشان کردهايم، به خاطر تفاوت در مفاهيم هنري، فرهنگي و تاريخي از ارزشهاي گوناگوني برخوردارند. و به طور مجموع اين امر را بر ما آشکار ميسازند که شاعران عرب در ابداع واژهها و اصطلاح سازي براي توصيف حقيقي و واقعي از کشتي ناکام ماندهاند؛ چنانچه توصيف مسيب بن علس87 و أعشي، ميمون بن قيس88 (دو تن از شاعران دوره جاهلي) از غواصي و غواصان، ما را از اين موضوع آگاه ميسازد، که در دورة جاهلي اعراب يمامه و بحرين89 براي استخراج مرواريد و مرجان غواصي پيشه ميکردند؛ و کساني که به اين پيشه ميپرداختند، ازطبقات تهي دست بودند. اما توصيف بشر بن أبي خازم90 از يک سفر تجاري دريايي، ما را از روابط مستحکم تجاري دريايي عربها با هند در دورة جاهلي آگاه ميسازد؛ چرا که کشتيهايشان از بحرين به سوي هند در حرکت بوده؛ و انواع عطر و بخور و سلاح را از کشور هند وارد ميکردند، همچنين توصيف وي، ما را از شيوه عرب جاهلي در ساختن کشتي آگاه ميگرداند. در عصر اموي توصيف وحشت و هراس اعرابياي رزمنده از دريانوردي، ما را به اين نکته رهنمود ميسازد که دولت اموي در زمان خليفه هشام بن عبد الملک91 داراي ناوگاني بوده که در فتوحات اسلامي در درياي مديترانه مشارکت داشته است.
در عصر عباسي دوم توصيف بحتري از نبرد دريايياي که بين دو ناوگان عرب و روم روي داده، بر اين واقعه تاريخي مهم تاکيد ميکند که اعراب در عصر متوکل عباسي ناوگان بزرگي داشتهاند، که بر ناوگان روم چيره شده، و بيشتر کشتيهاي آنان را غرق کرده است؛ حقيقتي که تاريخ نگاران مسلمان با اشارهاي گذرا به آن پرداخته، و تاريخ نگاران بيزانسي (روم شرقي) آن را تحريف بسياري نمودهاند. اميد است نوشتهها و اشعاري که جمع آوري، وشرح و تحليل نموده، و منابعشان را ذکر کردهايم، براي پژوهشگران سودمند بوده؛ و از موضوعي بکر از موضوعات متروک شعر عربي پرده بردارد؛ و اميد که موضوعي مناسب باشد و مورد اعتماد پژوهشگران واقع گردد تا نتايجي دقيقتر و ژرفتر از استنتاجات ما از اين نوشته ها و اشعار برگيرند. حسين عطوان
باب اول: عصر جاهلي
بخش اول: ديدگاه محققان در بارة توصيف دريا و رود
مواردي همچون: آشنايي شاعر جاهلي با دريا، توصيف برخي از مظاهر دريا مانند آبهاي عميق و پهناور و امواج مرتفع و ويرانگرش؛ به تصوير کشيدن برخي از جنبههاي حيات همچون ماهيان و آبزيان به دست شاعر جاهلي، و گفتههاي او در بارة اينکه اعراب در امرار معاش خود با استخراج مرواريد و مرجان، بر دريا متکي بودند؛ و يا اينکه آنان کشتيهاي بزرگي را در دريا به حرکت ميانداختند؛ مورد اهتمام پژوهشگران پيشين و کنوني نبوده است.
ما از “محمد بن سلام جُمَحي92” چنين انتظار داريم که وي در حالي که در کتابش “طبقات فحول الشعراء” از شاعران يمامه و جزاير بحرين سخن ميگفت به تاثير دريا در شعر جاهلي نيز بپردازد؛ زيرا آنان برخلاف ديگر شاعران جاهلي _ که در نواحي صحرايي و اعماق آن، و در بيابانهاي نجد و حجاز زندگي ميکردند و به دريا آشنايي نداشتند _ با دريا آشنا بوده و در ساحل دريا ميزيستند؛ ناگزير بايد شعرشان از دريا تاثير پذيرفته باشد؛ و از دريا در هنر خويش بهره گيرند؛ بدان سبب که در مجاورت دريا قرار داشته و با آن در ارتباط بوده و نظارهگر غواصاني بودهاند که به استخراج مرواريد و مرجان اشتغال داشتند؛ و اينكه آنان کشتيهاي بزرگ موجود در دريا يا کشتيهاي باري که با محمولههاي گوناگون _ از دورترين سرزمينهاي مشرق زمين مانند چين و هند و ايران يا سرزمينهاي آفريقايي همچون حبشه (اتيوپي كنوني) يا کشورهاي حوزة درياي مديترانه _ به اسکلههاي سرزمينهايشان آمده و لنگر ميانداختند، را ميديدند. بنا بر اين ارتباط اعراب جاهلي با ديگر کشورهايي که با آنان رابطة بازرگاني داشتهاند، حقيقتي محرز و مسلم، و موضوعي اثبات شده است؛ و جاي هيچ شک و ابهامي در آن نبوده و نيازي به تکرار سخن در اين زمينه نيست.2
“ابن سلام” به هيچ موردي از موارد پيشين توجهي نکرده، و در کتابش تنها به اشارة تاثير محيط در کثرت يا قلت شعر جاهلي يا دشواري و سهولت اسلوب و شيوة بيان آن بسنده كرده است. او تنها چنين خاطر نشان ميکند که شعر جاهلي در محيطهاي باديهنشيني به سبب جنگهاي مستمر و دشواري زندگي رشد و نمو يافت و شکوفا گرديده؛ و شعري گران سنگ و استوار و شيوا بوده است. اما در ميان شهرنشينان بخاطر آرامش و ثبات، دچار سستي و رواني گرديده است. (ضعف و سستي بر آن غلبه يافته است).93
به نظر ميرسد که مواردي مانند توصيف اندک شاعران جاهلي از دريا و پراکندگي توصيفات ديگر (در بارة دريا) در بسياري از ديوانهاي شعري و منابع معتبر و نامعتبر دو عاملي باشند که “ابن سلام” را بر آن داشته تا تأمل در برابر تاثير محيط در شعر شاعران جزاير بحرين و يمامه را فرو گذارد؛ و نيز باعث شد وي نه به تشبيه نمودن شترانشان _ که مسافتهاي زيادي (مايلها) از بيابانهاي خشک و بيآب و علف را ميپيمايند_ به کشتيهايي بزرگي که امواج پرتلاطم دريا را ميشکافند؛ و نه به تصوير کشيده شدن طولاني و مفصل غواصان توسط شاعران جاهلي اهميتي ندهد؛ و همچنين دو عامل مذکور سبب گرديد که جاحظ94 _ علي رغم علم وسيع و دانش متنوعش _ از ايراد سخن دربارة ماهي و ديگر آبزيان در کتاب خود “الحيوان”95 خوداري کند؛ چرا که او در هيچ يک از اشعار جاهلي و اموي و عباسي به موارد بسياري از اشعاري که درباره دريا سروده شده باشند، برخورد نکرده تا بتواند از آنها توشه گيرد و بر آنها اعتماد کند و از آنها برداشت نمايد. از اينرو ميبينيم که ميگويد: “ما براي ماهي و ديگر آبزيان همزيستش که با آن متفاوت بوده، و در آبهاي شور و شيرين، رودها و درهها، و يا مردابها و آبهاي روان زندگي ميکنند، بابي جداگانه قرار ندادهايم؛ زيرا من در بيشتر اشعار مورد بررسي به شعري _که گواه و دليل بر وجود ماهيان و آبزيان بوده و محتوياتش داراي وصفي نيکو و مورد اعتماد و برانگيزانندة خواندن باشد _ جز اخبار ملوانان (دريانوردان) دست نيافتهام که آنها نيز مردماني هستند که سخن را سبب پاداش يا عقاب نميدانند؛ و هر قدر که خبر شگفت انگيزتر (دور از ذهن) باشد آن را با عبارتي پست و کممايه (بي ارزش) و مخارجي زشت، عجيبتر و شگفتتر قرار ميدهند”.96
