
برخي از ديدگاههاي مؤلف دريغ نورزد.
4. از مواردي كه نويسندة كتاب مورد انتقاد قرار ميگيرد اين است كه اعلام جغرافيايي و اشخاص را شرح و توضيح نداده، كه اين كار توسط مترجم صورت گرفته و با استفاده از منابع معتبر چون “معجم البلدان” و “وفيات الأعيان” و ديگر منابع دست اول به شرح آنها پرداخته.
5. مؤلف بيشتر به عنوان شعر و موضوع توصيف دريا پرداخته؛ امّا وي از بُعد فنّي به اشعار نپرداخته؛ در حالي كه زيباترين تشبيهات و استعارات و ديگر فنون بياني و بديعي در اشعار وجود دارد؛ به عنوان مثال در ابيات بشار بن برد در مدح يزيد بن عمر بن هبيرة فزاري در ص 55 كتاب استعارههاي زيبايي آمده؛ مثلاً در بيت اول “مَلْعَبِ النّونِ” كنايه از رود فرات است؛ در بيت چهارم “الثّيّب” استعارة مصرحه از كشتي مستعمل است، ودر همين بيت “العَذراء” استعارة مصرحه از كشتي تازه ساخته است؛ يا در ابيات نابغة ذبياني در ص 35 در بيت اول “فَما الفراتُ إذا… ” كه ادامة آن در بيت آخر آمده “يَوْماً بِأجودَ منْه سَيْبَ نافِلةٍ …. ” ميتوان دو فن بديعي را استنباط نمود: اول فن استطراد؛ چرا كه ميخواست رود را به ممدوح تشبيه نمايد؛ ابتدا به رود پرداخته و در سه بيت به توصيف آن مشغول شده و سپس در بيت چهارم آن را به بخشش ممدوح تشبيه نموده؛ و همچنين در اين ابيات فن مبالغه از نوع غلو وجود دارد؛ زيرا نابغه مدعي است كه بخشش ممدوح از آب فرات بيشتر است كه اين هم عقلاً و هم عادةً غير ممكن است. موارد بسيار ديگري از فنون بياني و بديعي در ابيات وجود دارد، امّا عطوان بدانها توّجهي نداشته است، و در اين مورد مورد انتقاد قرار ميگيرد.
6. مطالب و دلايل نويسنده در هر باب بسيار مختصر و كلي است؛ وي در اثبات هر مطلب تنها با آوردن اشعاري از يك يا دو شاعر اكتفا ميكند؛ مثلاً در عصر عباسي دوم تنها با آوردن اشعاري از ابن رومي و بحتري باب را به پايان ميرساند؛ يا در بيان سفر تجاري دريايي در ص 27 تنها اشعاري از بشر بن أبي خازم آورده در صورتي كه در اين زمينه اشعاري از نابغه70 و بشامه بن عمرو71 موجود ميباشد. همچنين نويسنده به اين مطلب اشاره نكرده كه چرا حركت تجاري در شعر جاهلي بسيار اندك است.
7. از نظر نگارش مؤلف كتاب حاضر روش علمي و تحليلي داشته؛ زيرا بعد از بيان اشعار مورد نظر _ جز در مواردي _ معمولاً به شرح و تحليل ابيات پرداخته و سپس نتيجهگيري نمود.
8. از زيبايي اسلوب نويسنده اين است كه وي در تلاش بوده تا اشعار را از ابعاد تاريخي و ديني و اجتماعي و رواني تحليل نمايد؛ به عنوان مثال ابيات مسيّب بن علس يا أعشي ميمون بن قيس72 در ص 22و 23 را از بُعد تاريخي بررسي نمود؛ و چنين ميگويد كه اين ابيات اسناد تاريخي دقيقي محسوب ميشوند؛ زيرا از اين امر خبر ميدهند كه در آن زمان افرادي از عرب و غير عرب به حرفة غواصي مشغول بودهاند؛ و از بُعد اجتماعي اينكه غوّاصان از طبقة فقير جامعه بودند؛ و از بُعد رواني اينكه غوّاص در هنگام غوّاصي با احساسات خود ميجنگيد تا اينكه آن خطرات را به جان بخرد و به صيد آن مرواريد برود، و تا اينكه با به دست آوردن آن به خوشبختي جاودانه برسد؛ و اينكه از آغاز جواني آرزوي به دست آوردن آن را داشته است. البّته عطوان به بُعد خيالي و توّهمي ابيات توّجهي نكرده؛ چرا كه حفاظت جنّ قوي هيكل از آن مرواريد (ابيات أعشي در ص 25) كاملاً غير واقعي است. همچنين نويسنده ادوات صيد مرواريد و صيدگاههاي آن را بيان نكرده در صورتي كه در ابيات ادوات آن كشتي، لنگرگاه، طناب و روغن ذكر شدهاند. از ديگر نمونههايي كه عطوان به بررسي ابعاد تاريخي و ديني پرداخته، ابياتي از أميّة بن أبي صلت در توصيف سفر كشتي نوح در ص 28 و 29 ميباشد.
9. نويسنده غالباً در بيان يك موضوع به پيگيري آن در ابواب ديگر نيز پرداخته، امّا بايد توّجه داشت كه وي به سؤالات احتمالي در هر مسأله پاسخ نداده؛ مثلاً در تشبيه كجاوه به كشتي در ص 15 كتاب ميتوان اين سؤالات را مطرح كرد: 1- چرا شاعران جاهلي كجاوه را به كشتي تشبيه نموده؟ 2- چرا تشبيه طرفه بن العبد و مثقب عبدي از تشبيه ديگر شاعران برتر و مفصلتر است؟ 3- چرا بيشتر شاعران به كشتي “عَدْولى” اهتمام ورزيده؟ و از بيان كشتي “عَدْولى” چه نتيجهاي استنباط ميشود؟ در زير به ترتيب براي اين سؤالات پاسخهايي به اختصار ميدهيم: 1- شايد يكي از دلايل تشبيه كجاوه به كشتي، نزديكي اين دو تصوير به يكديگر در كوچ نمودن باشد؛ يا جنبش و لرزش آن دو در هنگام حركت؛ يا اينكه عبور كجاوه در خطرات بيابان همانند حركت كشتي در امواج طوفاني و هولناك در دريا باشد.
2- اينكه هر دو شاعر از اهالي بحرين بوده و در سواحل دريا زندگي كرده، و تصاوير آنها ناشي از مشاهدات آن دو از دريا و دريانوردي و ملوانان و كشتيها باشد.
3- از اينرو شاعران به كشتي “عَدْولى” اهتمام ورزيده كه “عَدْولى” منطقه يا روستايي در بحرين بوده كه به صنعت كشتي سازي معروف شده بود. همچنين اين نوع كشتي را در شعر نابغه73 و أبي دؤاد أيادي74 و عمرو بن قميئه75 نيز مييابيم؛ ولي عطوان به آن اشارهاي ننموده است.
10. در موارد بسياري لغات آمده در ابيات كتاب با منابع مراجعه شده متفاوت بوده؛ از اين رو در قسمت ترجمه، آن لغات را متناسب با آن منابع تصحيح نمودهايم؛ و در اين باره توضيحات كافي ارائه گرديد.
11. نويسنده در هنگام بيان شواهد شعري از ميان شاعران كساني را انتخاب ميكند كه معروفترين هر دوره و هر سبك باشند.
5- 2- 3. رويكرد نويسنده به موضوع
از جمله مواردي كه در بررسي يك كتاب در نظر گرفته ميشود، مطالعة رويكرد نويسنده به موضوع مورد بحث و نحوة برخورد او با مسائل است. ما در قسمت قبل به طور مفصل از شيوه و اسلوب نويسنده در بيان مطالب و تأليف كتاب سخن گفتيم، و اكنون شيوة عمل او را در بارة موضوع كتاب مورد بررسي قرار ميدهيم.
موضوع كتاب چنانچه بارها بدان اشاره گرديد توصيف دريا و رود در شعر عربي از زمان جاهلي تا پايان عصر عباسي دوم ميباشد؛ نويسنده كوشيده تا با ديدي علمي به مسألة مورد نظر بپردازد؛ از اينرو پس از مقدّمه ديدگاه محققان قديم و جديد عرب را در مورد آگاهي عرب نسبت به دريا و وجود وصف دريا در شعر عربي بيان كرده است. اصل كار نويسنده در تأليف اين كتاب بر اين استوار بوده كه شاعران عرب به دريا پرداخته و از محيط دريا در شعر خود الهام گرفته؛ و به صورت گوناگون اين الهام را در اشعار خويش نشان دادهاند؛ بر خلاف تصوّر ديگر پژوهشگران كه بر اين باورند شعر عربي از توصيف دريا و رود تهي است؛ زيرا آنها در باديههاي نجد و حجاز زندگي ميكردند؛ از اينرو نسبت به دريا شناختي نداشتهاند. نويسنده سعي داشته تا با تأليف اين كتاب اين موضوع را اثبات نمايد؛ امّا نحوة برخورد وي با اين موضوع از برخي جهات قابل نقد و بررسي است كه در زير اشاره ميكنيم و گاه در تكميل گفتههاي وي مطالب مفيدي ارائه خواهيم داد.
1. نويسنده به معناي لغوي و اصطلاحي “وصف” اشارهاي نكرده؛ در صورتي كه شايسته بود در بارة وصف و تطّور آن از زمان جاهلي تا عباسي توضيحاتي ارائه دهد، لذا ما در قسمت “تعريف مسأله و بيان سؤالهاي اصلي تحقيق” به طور كامل معناي وصف را بيان كرديم و از تطوّر آن تا پايان عصر عباسي به اختصار سخن گفتيم.
2. عطوان بدون اينكه به تاثير طبيعت و مظاهر آن در شعر عربي اشارهاي نمايد، مستقيماً به بررسي وصف دريا در شعر عربي پرداخته؛ در صورتي كه دريا بخشي از طبيعت به شمار ميرود؛ و طبيعت و مظاهر آن از دير باز براي صاحبان فن و هنر به ويژه شاعران اولّين الهام كننده محسوب ميشود؛ و طبيعت همواره در طول حيات شاعر همراه وي ميباشد؛ و شاعر عناصر تجربه و آگاهي خود را از طبيعت الهام ميگيرد؛ و كمتر ادبي ميبينيم كه از طبيعت و ابراز احساسات شاعران به طبيعت در آن نباشد.
از اينرو طبيعت مهّمترين منابع ابداع فنّي ميباشد، و بايد تاثيري روشن در شعر عرب داشته باشد، كه با دلايل قاطع و اسناد روشن ميتوان اثبات نمود كه شاعران عرب در تمام دورههاي ادبي از جاهلي تا عباسي و حتّي معاصر از درياها و رودها و باغها و بيابانها الهام گرفته؛ و اين الهام را به صورت تصاوير گوناگون در اشعار خويش عرضه ميداشتند.76 و شعر عربي و شعر هر ملّتي از محيط و طبيعت آن نشأت ميگيرد.77
هر چند تصاوير دريا و رود در شعر عربي نسبت به صحرا و مظاهر آن كمتر است،78 زيرا شعر عربي زادة صحرا است و در آن پرورش يافته، پس طبيعي است كه قسمت اعظمي از آن شعر در بارة صحرا و مظاهر آن باشد؛ از اينرو صحرا در جوانب مختلف آن چون شكل و مضمون و افكار و معاني و موضوعات آن تاثير عظيمي داشت. امّا با اين حال شعر و ادب عربي داراي تصاوير گوناگوني از محيط و مظاهر دريا ميباشد كه عطوان آنها را با تأليف اين كتاب بيان كرده است.
نكتة مهّمي كه عطوان بدان اشاره نكرده اين است، كه محقّق شعر عربي نميتواند موضوعات مستقل و خاص طبيعت و صحرا و دريا را در شعر عربي بيابد؛ بلكه اثر و نشانههاي هر يك را به صورت پراكنده در موضوعات مختلف شعر چون مدح، رثاء و هجا و ديگر اغراض شعري مييابد؛ زيرا نظام رايج قصيده در آن زمان اجازة چنين چيزي نميداد؛ و اگر پژوهشگر بخواهد اثر هر يك را به صورت كامل و دقيق بيابد پس بايد ديوانها و مجموعههاي شعري مختلف عرب را در دورههاي مختلف ادبي بررسي نمايد تا به هدف خود دست برسد.
3. مسألة شناخت عرب از دريا و مظاهر آن در شعر عرب مورد توّجه خاورشناسان و پژوهشگران غير عرب نيز قرار گرفته؛ ولي عطوان به آنها اشارهاي ننموده، از جمله استاد علاّمه فاسيلي بار تولد79 كه بر اين باور است كه توصيف دريا در شعر عربي و جاهلي نيامده و همچنين ميگويد: “اصحاب سيرة نبوي سفرهاي دريايي پيامبر را به سواحل دريا و يا بنادر نزديك به مكّه و جده را ذكر نكردند”80
4. عطوان موضوع آگاهي و شناخت عرب به ويژه عرب قبل از اسلام و وجود وصف دريا و رود را در شعر عربي، تنها از منظر ادبي و با دلايل شعري اثبات ميكند؛ در صورتي كه از دكتر عطوان انتظار ميرفت كه از ديدگاه تاريخ و قرآن نيز اين موضوع را مورد بررسي قرار دهد؛ و اين يكي از ايرادات جدّي به نويسنده به شمار ميرود. شايسته بود عطوان در آغاز هر باب ابتدا تاريخچهاي از ورود عرب به دريا و دريانوردي در درياي مديترانه و درياهاي جنوبي و صنعت كشتيسازي رايج در سرزمين عرب و ارتباط آنها از طريق دريا با كشورهاي ديگر بيان نمايد و سپس اشعار مطابق با موضوع را ارائه دهد. از طرف ديگر تقريباً هر آيه از قرآن كريم اشارهاي به دريا و كشتي و رود و باران و آب و فوايد آن ميباشد، امّا دكتر عطوان هيچ آيهاي از قرآن را به عنوان دليلي بر اثبات ادعاي خويش ذكر نكرده، و ما در ابتداي فصل اول از ديدگاه تاريخ و قرآن موضوع را بررسي نموديم و براي روشن شدن مسأله به اختصار مطالبي را بيان نموديم.
5. عطوان به اثر دريا در نثر ادب عربي اشارهاي نكرده؛ درحالي كه اشارة به آن خالي از فايده نيست؛ زيرا بسياري از تاجران عرب از زمان جاهلي اقدام به دريانوردي نموده و علاوه بر تجارت به امور فرهنگي و علمي و تمدني نيز توّجه داشتند؛ از مشهورترين جهانگردان تاجر عرب را ميتوان از ياقوت حموي صاحب معجم البلدان و مسعودي صاحب “مروج الذهب”81 و ابن بطوطة نام برد؛ و تاجران عرب بسياري از داستانهاي دريايي و حكايات ملّي و اسطورهاي را روايت نمودند. زيرا همواره دريا عرصهاي نيكو براي تفسيرات ادبي و اسطورهاي چون اوديسة هومر و حكايات دريايي سندباد و داستانهاي دريايي و حماسي و ملّي هزار و يك شب82 تا انواع ديگري كه در طول تاريخ بر ادب عربي تاثير گذاشت؛ و با اسطوره و واقعيت و رمانتيك گرد آمدهاند؛ و هدف از آنها كشف طبيعت دريا و تفسير آن و استفادة از آن براي منافع بشري و گشودن آفاق جديدي در برابر وي بوده است.83
5- 2- 4. ويژگيهاي كتاب
اين كتاب يكي از مهّمترين كتابهايي است كه در اين موضوع نگاشته شد، و
