
فرمگيري، تعمير و نگهداري آسان، امکان پوششدهي مناسب، رعايت بهداشت، سازگاري با محيط استفاده و غيره) مي توانند آنها را به کار گيرند. البته نبايد از نظر دور داشت که ممکن است از ترکيب متعارف يا غيرمتعارف مواد فوق هم استفاده نمود. در اينجا شايد طرح اين سؤال بيمورد نباشد که با توجه به تنوع مواد و گستردگي ملاک هاي انتخاب آنها، آيا لزوم اجراي تحقيقات در استفاده از مصالح مناسب ضروري به نظر نمي رسد؟
2-11-6- تخريبگرايي وندليسم34:
تخريب گرايي به معني صدمهزدن به اموال ديگران از طريق اعمال خشونتآميز است. مسلماً هدف ما تعريف انواع مختلف وندليسم و يا تحليل ريشه هاي آن نبوده بلکه ارائه برخي راههاي مقابله از طريق پيشگيري و پيشبيني از ديدگاه طراحي تجهيزات شهري است که به طور خلاصه در ذيل آورده ميشود :
– مقاومنمودن محصولات به وسيله استفاده از مواد صحيح يا جايگزين (مانند انتخاب صفحات پلاستيکي شفاف از جنس پليکربنات به جاي شيشه).
– دور نگهداشتن ادوات از دسترس افراد (مانند قراردادن در ارتفاع).
– مراقبت و تعمير مداوم به منظور بي انگيزهکردن تخريب گرايان.
– پنهانکردن اتصالات و جزئيات تا حد امکان و يا استفاده از اتصالات ضد تخريب.
– در معرض ديد عموم قراردادن اثاثيه شهري.
– استفاده از حفاظهاي خارجي (نرده ها، حصارها، …) به گونهاي که براي سايرين ايجاد مزاحمت نکند.
– بکارگيري اتصالات مطمئن (مانند قفلهاي ضد حرارت و لولاهاي مخفي) و پرهيز از درزهاي فاصلهدار.
– ثابتکردن مبلمان در زمين و يا بالابردن وزن محصول به گونه اي که قابل جابجاشدن نباشد.
– نورپردازي محيط استفاده.
مبلمان شهري موضوعي چندمحوري است که طراحان، مهندسان، هنرمندان، جامعهشناسان و
روانشناسان براي پاسخگويي به بيشترين طيف نيازهاي شهروندان و صحيحترين سرمايهگذاري شهري در يک تيم بايد مشارکت کنند. مبلمان شهري يک موضوع کاملاً منطقهاي است، به اين معني که طراحي و انتخاب مبلمان شهري بايد دقيقاً بر اساس نيازهاي خاص منطقه انجام پذيرد؛ چنانچه حتي دو محله يا دو بوستان نزديک به هم، ممکن است کاربري هاي متفاوتي را در مورد مبلمان شهري داشته باشند. مبلمان شهري تأمينکننده بخشي از غناي سيماي شهري نيز محسوب ميشود (مسدد ، هاشمي ،1389، ص 72 -73)
2-11-7- عوامل سازنده سيماي هر شهر:
اگر در باب طراحي شهري متصور شويم كه عوامل ايجاد شده در طراحي، اجزايي هستند كه بتوان آنها را به ابيات شعر تشبيه كرد و كل موضوع طراحي شهري را نمودي از يك قطعه شعر دانست، چنانچه ابيات اين قطعه شعر به لحاظ محتوا و آهنگ با هم متناسب باشند، خواننده افكار و توانمندي شاعر را خواهد ستود، اما در صورت آشفتگي در شعر مي توان حدس زد كه شاعر آشنايي اي با كل موضوع نداشته است كه اين نتيجه گيري در رابطه با موضوع طراحي شهري نيز قابل تعميم است. يعني هر چه اجزاي طراحي شده در يك شهر به لحاظ شكل و محتوا با همديگر هماهنگ و متناسب باشند، بيننده در پايان نه تنها از كل سيماي يك شهر لذت خواهد برد بلكه به هماهنگي دستگاه هاي ذي ربط و آگاهي ايشان در امر طراحي شهري پي خواهد برد.
برخي عوامل و اشكال مبلمان شهري كه طراحي شده نيستند مانند پست هاي برق و مخابرات، تابلوهاي اطلاع رساني سازمان ها و نهادهاي مختلف شهر، صندوق هاي صدقات و… از يك طرف و عواملي كه براي زيبا سازي شهر به صورت آگاهانه و هدفمند طراحي مي شوند مانند فضاهاي سبز، مجسمه هاي شهري، چراغ هاي روشنايي و آب نماها از طرف ديگر مجموعه يي از مناظر شهري را ارايه مي كنند كه مكان يابي، مقياس ساخت و ايجاد ارتباط بين آنها مي تواند در موفقيت بيشتر موثر باشد. بنابراين به نظر مي رسد طرح مساله داراي ابعاد بسيار گسترده يي بوده و نياز است كه بررسي هر كدام از موضوعات به شكلي دقيق تر و همه جانبه صورت پذيرد . ( سهيلي ، 6 /6/90 ، 12)
2-11-8- پارک؛ از فضاي سبز تا رويداد هنري:
هنر ميتواند در زندهسازي پارکها نقش اساسي ايفا کند. درمقابل پارکها ميتوانند در حل مشکلات پيش روي هنرمندان و مؤسسات هنري ياري رسان باشند؛ اما در ايران بيشتر پارکهاي اوليه، باغهاي ايراني بودهاند که با تغيير کاربري به پارک تبديل شدهاند.
پارک و هنر متقابلا براي هم سودمندند. هنر ميتواند در زندهسازي پارکها نقش اساسي ايفا کند درمقابل پارکها ميتوانند در حل مشکلات پيش روي هنرمندان و موسسات هنري کمک کنند. و از آنجا که پارکها؛ مکانهايي مردمي در سطح شهرها هستند، جايي که ارتباطات در آنها؛ باعث رويارويي افکار با يکديگر ميشودٌ، اين فضاها ازجمله مکانهاي حياتي براي بيان فرهنگي جامعه و شهر در زندگي امروز به شمار آمدهاند.
در اروپا؛ پارکهاي شهري در طول آخرين سالهاي قرن نوزدهم معمولا ميزبان اجراهاي موسيقي بودهاند. با آغاز قرن بيستم؛ تئاتر و حتي شکل جديدي از رسانه فيلم در برنامههاي پارکها به نمايش گذاشته شد. امروز با شکوفايي عظيم در فعاليتهاي فرهنگي و هنري پارکها، فعاليتهاي اين فضاها از اجراهايي در مقياس وسيع فستيوالهاي هنري گرفته تا اقامتهاي طولاني مدت مؤسسات هنري گسترش زيادي يافته است. براي مثال، در نيويورک سال 1859؛ پارکهايي نظير پارک مرکزي، مونت موريس و ماهي هميلتون ميزبان کنسرتهاي دستههاي نظامي و آثار مشهور روز بودهاند. ازجمله ديگر برنامهها و کاربردهايي دنياي غرب براي پارکها قايل شده، به موارد زير ميتوان اشاره کرد.
از آنجا که پارکها هميشه مکانهايي براي برگزاري مراسم يادبود بودهاند؛ استفاده پارکها از مجسمهها و ديگر جلوههاي هنري حجمي، تاريخي طولاني يافته است. اولين سازماني که به حمايت از قرارگيري آثار هنري در پارکهاي شهري در سال 1872 تاسيس شد؛ انجمن هنري پارک فرمونت فيلادلفيا بود. اواخر دهه 1950 با برنامهريزي همين موسسه، شهرها برنامه (درصدي براي هنر) را بنيان نهادند که آنها را ملزم ميکرد تا درصد عمدهاي از بودجه پروژههاي شهري را به هنر مردمي بهخصوص در پارکها و مکانهاي عمومي اختصاص دهند. و امروز، مؤسسات خصوصي نظير (بنياد هنر مردمي شهر نيويورک) بهطور معمول براي آثار هنري موقت در پارکها برنامهريزي کنند.
در دهه 1920؛ فيلم در پارکها نمايش داده شد. امروز؛ پيشرفتهاي تکنولوژيکي؛ نمايش عمومي فيلمها در پارک را آسان و مقرون به صرفه کرده است که اين برنامه، مخاطبان را شبها به پارک ميآورد؛ يعني درست در زماني از شبانهروز که فراهم کردن فعاليتهاي سرگرمکننده در چنين فضايي سخت به نظر ميرسد. پارک آستين در شهر تگزاس آمريکا؛ برنامهاي را باعنوان (مهماني شبانه نمايش فيلم) ترتيب داده که در آن خانوادهها درکنار هم از تماشاي فيلمها لذت ميبرند.
و با وجود آنکه فراهم کردن امکانات ضروري براي تئاتر، اجراي آن را در فضاي باز مشکل کرده است، اين فعاليتهاي هنري در پارکها هنوز مورد توجه هستند. تنها در پارک مرکزي شهر نيويورک هر تابستان؛ بيش از دوازده تئاتر از نمايشنامههاي شکسپير اجرا ميشوند. از برنامههاي معروف و بزرگ تئاترهاي عمومي (شکسپير در پارک) تا (شکسپير در اجرا) که تماشاچيها براي هر صحنه متوالي در نمايش، تغيير مکان ميدهند و جايشان را عوض ميکنند.
کاربرد ديگر پارکها در اروپا؛ استفاده از آنها بهعنوان مکاني براي موزه و ساير مؤسسات است. يکي از بهترين نمونههاي اين نوع کاربرد؛ پارک جنگلي سنت لوئيس است که داراي پنج نهاد بزرگ شامل موزه هنري و 10000 صندلي در سالن آمفي تئاتر است.
اخيرا؛ مراکز تفريحي داخل پارک؛ مکانهايي مناسب براي فعاليتهاي آموزش هنر نظير کلاسهاي نقاشي و موسيقي بهخصوص براي کودکان شدهاند. يکي از شهرهاي پيشتاز در ساخت مراکز متعدد هنري در پارکها، مينسوتا است که با جمعيتي در حدود 360000 نفر؛ بيش از 50 مرکز عمومي را در خود جاي داده است. مراکز هنري اين شهر بيش از صدها فعاليت فرهنگي و هنري را براي گروههاي سني مختلف از کودکان گرفته تا افراد مسن فراهم کردهاند.
در بالتيمور نيز؛ پارکي هفت کيلومتري براي رانندگي و دوچرخهسواري و پيادهروي وجود دارد که هرسال با مؤسسه مريلند در کالج هنر همکاري ميکند. مؤسسه مريلند مسابقهاي را بين هنرمندان منطقه بالتيمور برگزار ميکند که در آن شرکتکنندگان بايد براي کيلومتر اول پارک؛ هنرهاي خاص محيطي متناسب با کارکرد آن را بيافرينند. در طول دو هفته برگزاري نمايشگاه هنري واقع در بخش ابتدايي پارک، اجراهاي موسيقي، فعاليتهاي مربوط به کودکان و تورهاي پيادهروي فضايي شادي بخش را در آن ايجاد ميکند. حتي تماشاچيان اين رقابتها هم ترغيب ميشوند تا کار هنري محيطي خودشان را زير نظر معلمان هنر خلق کنند.
هيأت هنري؛ برنامهاي براي آموزش هنر است که به صورت غيرانتفاعي در سياتل با مفهومي قدرتمند و ساده برگزار ميشود. آموزشدهندگان هنر در منطقه سياتل براي رفتن به پارکها و برگزاري کلاسهاي رايگان در پارکها استخدام ميشوند. اين هيأت؛ تمرکز خود را بر مراکز عمومي در پارکها متمرکز کرده است. اين برنامه نه تنها آموزشي رايگان با بهترين کيفيت را در نزديکترين محلهاي زندگي کودکان پوشش ميدهد بلکه ارتباطي طولانيمدت را بين هنرمندان و پارکها برقرار کرده است. و بهطور متوسط سالانه 1500 کودک از خدمات اين برنامه استفاده ميکنند.
2-11-8-1- فرهنگسراها؛ مدل ايراني
پارکهاي اوليه در ايران بيشتر باغهاي ايراني بودهاند که با تغيير کاربري به پارک تبديل شدهاند، اين موضوع نبود ابزار براي انجام فعاليتهاي اجتماعي را در اين فضا هارا قابل فهم ميکند. در ايران؛ مکانهايي مانند آمفيتئاترهاي روباز يا بسته و ديگر فضاهاي فرهنگي به تدريج و با گذشت زمان؛ در پارکها به وجود آمدهاند. اما از آنجا که سرعت ايجاد اين اماکن در شهرهاي مختلف کشور هنوز يکسان نيست ، بنابراين هنوز برخي پارکها عاري از چنين فضاهايي هستند.
با جانمايي و انجام زيرساختها در طراحي پارکهاي جديد در ايران پارکها ميتوانند مکاني حياتي براي بيان فرهنگي جامعه و شهر باشند و عناصر و اماکن فرهنگي و هنري در پارکها هم خودنمايي ميکنند .اگرچه اين موضوع در دوره نسبتا طولاني پس از انقلاب ديگر به شيوه آغازين آن رعايت نميشود. به عنوان مثال؛ در پارکهاي دهههاي 60 و70 هيچ مجسمهاي در هيچ پارکي به چشم نميآيد و اگر مجسمهاي در پارکي به کار رفته؛ مربوط به همين دهه اخير است يا بايد آن را در پارکهاي دهه 50 جستجو کرد. در اين دوران؛ هيچ طراح پارکي؛ خود را ملزم به پيشبيني محل نصب مجسمه در پارک نميداند و اين امر آنقدر طولاني ميشود که حتي در دانشگاهها در اين رابطه آموزشي داده نميشود. امروز نيز معمولا مکان نصب مجسمهها پس از ساخت پارک شناسايي ميشود و درنهايت الصاق مجسمه به فضاي پارکها بهصورت يک شيء تزييني است که به رسميت شناخته نشده و حضورش به وصلهاي ناچسب تبديل ميشود.
اگر استفاده از پارکهاي شهري بهعنوان صحنهاي براي نمايشها، جشنهاي فرهنگي، رويدادهاي موسيقي و مراسم يادبود از قرون نوزده در اروپا رايج بوده اما پارکهاي ايراني حتي در اين دست فعاليتها از پويايي به دور هستند.. نبود اين کاربري را به شيوه طراحي پارکهاي ايراني مرتبط است. اساس طراحي پارک در ايران براساس تبديل کاربري باغها به پارکهاي مدرن بوده لذا در اين باغها، بسياري از زيرساختهاي موردنياز وجود ندارد. در جريان تغيير کاربري نيز تا مدتها پارکهاي جديد تنها محلي براي قدم زدن و استفاده از فضاي سبز و سايه درختان بزرگ و کهنسال بودهاند.
آثار هنري از قبيل مجسمه نشان از ويژگيهاي يک جامعه دارد. بهعنوان مثال؛ ديدن يک مجسمه از جنس سنگ يا برنز مربوط به سدههاي گذشته در يک کشور نشان دهنده ميزان رشد و پيشرفت آن کشور در سدههاي گذشته دارد. زيرا حضور مجسمه نياز به الگوهاي شهرسازي مطلوبي دارد که تنها ميتوان با تدبيرهاي درست به آن دست يافت لذا مجسمههاي يک شهر ناگفته بيان ميکنند که شهر به دست چه کساني اداره ميشود. اگرچه در
