
د ساختند.50
در دوره اسلامی، فیلسوف و متکلم خراسانی ابوزید بلخی در قرن سوم رساله ای که به نام (حکمه وضع النرد و الشطرنج) نوشته و گفته است که بازی نرد، نمودگار موضع کلامی جبریون بوده و شطرنج نمودگار موضع عدلیون است.51 زیرا که بازیکن شطرنج اختیار و تدبیر به کار میبرد اما نردباز به اتفاق و تقدیرخود را رها کند.52قهستانی از فقهای حنفیه بازی با آن را بالاجماع مسقط عدالت دانسته است.53
3-2-1-7. کعاب
کعاب، جمع «کعب» به (كسر كاف، به فتح كاف و سكون عين) استخوانی است که بین تخته پا و استخوان ساق پا قرار گرفته است. برخی دیگر آن را یکی از 7 قطعه استخوان مچ پا که در فاصله بین دو قوزک پا قرار دارد گفتهاند.54فقیه دیگری کعب را استخوانی میداند که در جانب قدم قرار دارد و مانع از اتصال استخوان پا به پشت پا و در نتیجه سهولت راه رفتن میشود.55 اما ابو عبیده در اصل آن را استخوانی میداند در قسمت انتهایی ساق پا56 در تفسیر شاهی آمده که كه مراد از كعب استخوان مرتفع در مفصل ساق كه مجمع قدم و ساق است.57
این استخوان را در تلقی عوام استخوان قاب نامند. به فارسی قاب بازی، بازی با قاب نوعی قمار بود كه ايرانيان و روميان با آن بازى مىكردند که ظاهراً با شش عدد بجول بازی میشد و در عهد شاه عباس بزرگ معمول بود که با قاب گوسفند بازی میکردند. یک طرف قاب دزد و طرف دیگر آن عاشق نامیده میشد.
4-2-1-7. اربعه عشر
«اربعه عشر» نوعى قمار بوده كه در قديم الايام معمول بوده که براى بازى آن نوعى ابزار چوبى ساخته شده بود كه گوىهاى كوچكى جهت بازى در خانههایش میانداختند. فقها در باب تجارت، در بحث قمار از آن به عنوان وسيلهاى كه با آن قمار مىشده است، ياد كردهاند.58بعضى بقّيرى را همان «اربعة عشر» دانستهاند.59
5-2-1-7. خواتیم
«خواتیم» جمع خاتَم به معنای انگشتریها میباشد. خواتیم با خواتم جمع خاتِم و آن نزد «اهل جفر» حروف هفتگانه میباشند که پیوسته جدا به کار برده میشوند و هیچگاه با حروف دیگر در نوشتن پیوستگی پیدا نکنند. ظاهر آن است که مراد از خواتیم «لعبه الثلاث» باشد. لعبه الثلاث معرب «سه در» است. چرا که گفته شده ظاهراً مراد از لعبه الثلاث سدر باشد که معرب واژه فارسی سه در میباشد60. سدر، کُنار راگویندو آن میوه ای است معروف، شبیه به آلوچه و در هندوستان بسیار است و آن بازی ای است که در آن با میوههای درخت کنار، بازی شبیه به بقیری صورت میگیرد.61
6-2-1-7. پاسور
پاسور متشکل از ۵۲ عدد صفحه مقوایی یا پلاستیکی است. ورق بازی شامل 4 دسته کارت به نامهای خشت، دل، خاج و پیک است و هر دسته دارای اعداد 1 تا 10 و سرباز و بی بی و شاه است.
از این ورقها برای انواع بازی و سرگرمی، شعبده بازیها، چشمبندی و تردستیها، ساختن خانههای با ورق و نیز برای قمار استفاده میشود. هر ورق در یک طرف دارای شکلی و علامتی است که با بقیه ورقها متفاوت است و طرف دیگر همه آنها (در یک دست ورق) کاملاً مشابه یکدیگر میباشند. پاسور را همانطور که کتب لغت معنی کردهاند، نوعی از بازی ورق میباشد.62 این نوع ورقها که معمولاً 52 عدد است با طرز خاصی بین افراد، قماربازی میشود که در صورت غلبه و برد فردی که فائق آمده بازی تمام میگردد. در این بازی اکثر مواقع برد و باخت است و در مواردی هم بدون برد و باخت با هم بازی میکنند. باید گفت بهترین مصداق امروزه برای آلات و وسایل قمار در کشور همین پاسور است. مراجعه به محاکم و نظاره کردن پروندهها این مطلب را میفهماند. لورد، پوکر، آسی بلوط، سرقاپ و بیست و یک از آلات مخصوص قمار شناخته شدهاند و در جایی دیگر نقل شده که بانک، گنجقه، اربعه عشر، ورتوش، فروس قرمز، ایاز، بیقوط، اس، هشت و نه هفت بالا هفت پایین و… از جمله این آلات هستند.63
3-1-7. میسر
از منظر قرآن کریم «قمار» با «میسر» تفاوتی ندارد و هر دو به یک معنا هستند.64 خداوند از قمار تعبیر به میسر کرده به این دلیل که در قمار، شخص قمارباز با سهل وآسانی مال دیگری را بدست میآورد.65قمارباز را «یاسر» نیز گفتهاند66 از ریشه «یسر» به معنی آسانی و علت نامیدن قمار به میسر بدان جهت است که بهوسیله قمار، مال دیگران توسط قمارباز، بهآسانی به چنگ میآید.67 «يسر» در برابر واژه «عسر» قرار دارد68 كه به معناي زحمت و سختي است. «ميسر» مصدر است و به موقعيتي گفته ميشود كه شخص خود را در آن موقعيت قرار میدهد تا بتواند بهآسانی، خواستههاي خود را به دست آورد. واژهي «ميسر» در قرآن داراي بار معنايي منفي است و همرديف با خمر (شراب) آمده است.69 خمر، اگرچه به مسكراتي مانند شراب انگور و خرما گفته ميشده است، اما همچنين به معناي چيزي است كه پوشاننده تعقل و زدودنِ حساسيتهاي انسان در برابر مسائل و مشكلات است.70ازاینجهت شايد بتوان گفت كه ميان «ميسر» و «خمر» رشتههاي معنايي و شباهتهايي وجود دارد.71بسياري از تفاسير و كتب لغت، واژه ميسر را «قمار» معنا كردهاند؛72 اما با توجه به اينكه خود واژهي قمار هم عربي است، ميتوان گفت كه معناي ميسر با قمار متفاوت است و چنان چه مشتقات ديگر اين واژه در قرآن بررسي گردند تفاوت جدي اين دو واژه با یکدیگر روشن خواهد شد.73البته ميسر در عرب بيشتر در يك نوع خاصى از قمار استعمال مىشود و آن عبارت است از انداختن چوبه تير كه ازلام نامیده شده است.74
مفسرین گفتهاند: میسر همان قمار است75 و یا نردو شطرنج هر دو میسر هستند.76 پیغمبر (ص) در شرح واژه میسر فرمود: «کل ما تُقُومِرَ به حتی الکعاب والجوز.»77 میسر هرچیزی است که با آن قمار شود حتی قاب بازی و گردوبازی. زمخشری هم در تفسیر خود همین معنا را برگزیده است.78 البته در وجود حرمت، اظهر بازی با آلات مخصوص قمار مدنظر است.79کاربرد اصطلاحی و فقهی هر یک از سه واژه (قمار، میسر و رهان) یکی است و از هر سه معنای واحدی منظور است؛ یعنی مسابقه بر چیزی به انگیزه غلبه و پیروزی در کسب مال. معادل فارسی این واژهها (برد و باخت) است.80
البته این سه کلمه در معنای لغوی متفاوتاند: میسر از یسر به معنای آسانی و سهولت است.81رهان به معنای مالی که برد و باخت میشود82 و قمار معنای پیروزی دارد.83 از این روبهکارگیری این سه واژه در معنای فقهی برد و باخت بی تناسب با معنای لغوی آنها نیست. در برد و باخت، مال یا چیز دیگر در میان است که به آسانی و سهولت به چنگ میآید و نوعی غلبه و پیروزی را به همراه دارد. هریک از این سه کلمه، به جهت تناسب با یکی از این جهات به استخدام معنای جدیداصطلاحی در آمده است.84
4-1-7. معامله
ازنظر لغوی معامله به معنای عمل متقابل طرفینی است. به همین دلیل به معنای دادوستد نیز آمده است؛85 اما در فقه اسلامی، اصطلاح معاملات در معانی زیر بهکاررفته است:
الف. در مفهوم عام خود، معاملات در مقابل عبادات قرارگرفته است.86
ب. در مفهوم خاص، معامله عملی است که نیاز بهقصد انشا دارد. در این معنا، معامله اعم از عقد و ایقاع است.87
ج. در مفهوم اخص، معامله به معنای هر عقد و عمل حقوقی است که با انشای طرفین تحقق مییابد.88درجایی دیگر معامله به معنای اخص را عقود مالی معوض دانستهاند.89باوجوداین فقها در معنای خاصی، اصطلاح معامله را در معاوضات و عقود مالی به کار میبرند که جنبه دادوستد دارد و معامله را با مبادله اموال مساوی دانستهاند.90 به نظر برخی از فقها معامله تبدیل دو رابطه اعتباری به اعتبار تبدیل متعلق آنها (عین و منفعت) است.91عمل حقوقی مجاز را بهطورکلی معامله حقوقی مینامند که بر اثر آن ایجاد، تغییر و یا اسقاط حق میشود.92
معامله در اصطلاح معاصر ما، عقدی است معوض و مالی که در آن دو مال مبادله میشوند؛93 مانند بیع و اجاره. شایعتر از این حالت، مبادله کالا به کالا و یا وجه نقد است.94تعریف مختار از معامله همین تعریف میباشد که تنها شامل قراردادهای مالی است در این معنای اعم است که معامله مترادف عقد و قرارداد قرار میگیرد.95مفاهیم عقد، معامله و قرارداد در فقه و حقوق به یک معنا هستند و این سه مفهوم با یک معنای خاص که همان معامله باشد بکار رفتهاند.96
عقد در لغت دارای چندین معنا است و آنچه متناسب بامعنای اصطلاحی آن است به معنای (رَبَط) یعنی بستن، گره زدن، عهد و پیمان است.97 عقد در اصطلاح عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر، درباره امری حقوقی نسبت به یکدیگر متعهد و ملتزم شوند.98 قانون مدنی عقد را اینگونه تعریف کرده است (عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و موردقبول آنها باشد.)99 این تعریف از دید حقوقدانان دارای اشکالات عدیدهای است که مهمترین آن جامعیت100 و مانعیت است.101
قرارداد واژهای است فارسی و در لغت به معنای قول، شرط، پیمان و قرار بستن بهکاررفته است.102 معنی قرارداد در محاورات عمومی و در اصطلاح خاص حقوقی، یکسان است و عبارت است از همان معنای تحلیلی که برای عقد ذکرشده: همکاری متقابل اراده دو یا چند شخص در ایجاد ماهیت حقوقی.103
5-1-7. احکام وضعی قراردادها
حکم وضعى مقابل حکم تکلیفی است. نامگذارى این نوع احکام به احکام وضعى بدان جهت است که غالب این احکام موضوع حکم تکلیفی واقع مىشوند104. حکم وضعى بر خلاف حکم تکلیفی مشروط به شرایط تکلیف نیست؛ از این رو، حکم وضعى نسبت به انسان فاقد شرایط تکلیف نیز جارى است.105 بر خلاف حکم تکلیفی که به صورت مستقیم با فرد در ارتباط است، حکم وضعى ارتباطی غیر مستقیم با فعل مکلّف دارد، مانند احکامى که علقۀ زوجیت را تنظیم و برقرار مىسازد.106
منظور از وضعیت حقوقی حکم وضعی است که در قانون برای آن تعهدی ثابت میشود مانند صحت و بطلان. به حکم وضعی یک قرارداد، وضعیت حقوقی قرارداد گویند.107 قرارداد ممکن است دارای یکی از احکام صحت، بطلان، نفوذ، عدم نفوذ لزوم و جواز و قابلیت فسخ باشد.108 تمام این وضعیتها را میتوان در سه گروه صحت، بطلان و عدم نفوذ خلاصه کرد. صحت و بطلان مربوط به تحقق و عدم تحقق عقد در عالم اعتبار و جواز و لزوم راجع به دوام عقد است و وضعیت صحت را باید شامل نفوذ، عدم نفوذ و قابلیت فسخ دانست و عقد صحیح را باید در بر گیرنده عقد نافذ و عقد غیر نافذ و عقد قابل فسخ معرفی کرد. برخی از حقوق دانان قرارداد غیر نافذ را از اقسام قرارداد صحیح شمرده و و حکم وضعی قراردادها را به صحیح و باطل تقسیم کردهاند.109این تقسیم بندی برگرفته از عبارات فقیهان است که عقد غیرنافذ را صحیح قلمداد کردهاند.110 قرارداد صحیح یا نافذ به قراردادی گفته میشود که دارای تمام شرایط اساسی صحت معاملات باشد (ماده 190 ق. م) در مورد عقود معین، علاوه بر داشتن شرایط عمومی باید شرایط اختصاصی عقد نیز موجود باشد. البته برای صحیح دانستن یک قرارداد لازم نیست که آثار آن نیز در پی انشا ایجاد شود، چنان که در عقود معلق، تأثیر عقد منوط به حصول معلق علیه است. (ماده 189 ق. م).
فساد از بین احکام وضعی به دلیل ارتباط با مبحث طرح شده در ذیل مورد بررسی قرار میگیرند.
فساد مصدر «فسد یفسد» و از باب یفعل است.111 زبان عرب فساد را در برابر صلح و صلاح112 و به معنای هلاکت، اضمحلال، تلف، خلل، اضطراب، وارد کردن ضرر و بطلان میدانند.113صحت به معنای اجزاء، سقوط اعاده و قضا در عبادات و عدم ترتب اثر مقصود در معاملات میباشد. این تعریف که به اعظم فقها منسوب است.114 مورد پذیرش معاصرین نیز قرار گرفته است.115 برخی بر این تعریف خرده گرفتهاند که این تعریف، بیشتر لوازم صحت و فساد را در بر گرفته است؛ چرا که لازمه صحت و فساد در عبادات اجزاء و عدم اجزاء و در معاملات ترتب و عدم ترتب اثر مقصودمی باشد.116
در نهایت میتوان گفت که صحیح یعنی چیزیکه اثر مطلوب و مرغوب بر آن مترتب شود و فاسد چیزی است که بر آن اثری مترتب نمیشود117؛ به گونه ای که گویی آن شیءاصلا مصداقی برای کلی طبیعی عبادی یا معاملاتی مورد نظر نمیشود.118 فرد واجد تمام اجزا و شرایط را معتبر و صحیح و فرد فاقد یکی از
