
كامل حركات گذاري شده؛ در ترجمة متن سعي بر آن بوده تا با وفاداري به متن، رواني و شيوايي عبارات بر التزام بر الفاظ مقدم داشته شود. همچنين اسماء جغرافيايي و اشخاص شرح داده شده؛ و پس از ترجمة كتاب به بررسي كتاب پرداختهايم؛ و تا حدّ امكان آراء نويسنده و شيوة وي را در تأليف و برخورد با موضوع توضيح دادهايم.
فصل اول: كليات
مقدمهاي تحليلي بر كتاب
“البحر” در ديدگاه دانشمندان عربي به معناي آب بسيار است چه اينكه آن شور يا شيرين باشد؛ و غالباً بر آب شور اطلاق ميگردد؛ و جمع آن “أبْحُر، بُحُور و بِحار” است.2 ابن رشيق “وصف” را در اصل به معناي “كشف و اظهار”3 ميداند. در “لسان العرب” “وَصَفَ الشيءَ له: حلاّه”4 يعني آن چيز را براي او آراسته كرد. وصف در ادب: “روشي ادبي يا شعري يا نثري است كه طبيعت را به وصف و نمايش در ميآورد؛ و آن را آنگونه كه اديب ديده، و در ذهن او ميآيد، بيان ميكند”.5 قدامة بن جعفر “وصف” را “بيان احوال و شكل هر چيزي ميداند”6 و احمد بن فارس به نقل از خليل بن احمد فراهيدي (ت 175هـ) در تفاوت ميان صفت و نعت گفته است، كه نعت تنها در خوبيها و مدح است؛ امّا وصف شامل مدح و ذمّ است.7 از آنجا كه شاعران آنچه را دوست دارند و به تصوير ميكشند، پس توصيف آنها به مدح شبيهتر است؛ و آنچه را كه دوست ندارند، بيان ميكنند؛ پس توصيف آنها به هجا نزديكتر است؛ و نقّادان فن و ادب اين غرض از اغراض شعري را وصف مينامند نه نعت.8
“حاوي ايليا سليم” در كتاب خود “فن الوصف و تطوّره فى الشعر العربي” وصف را به سه نوع نقلي يا روايي، مادي يا حسي و وجداني يا عاطفي دسته تقسيم ميكند، و هريك را شرح ميدهد.9
وصف در شعر جاهلي غرض مستقلي نبود؛ بلكه شاعر آن را ابزاري براي رسيدن به هدف اصلي خود به كار ميبرد، تا اينكه بتواند عواطف و احساسات مخاطب را تحريك كند.
مهّمترين موضوعات وصف10 در جاهلي وصف اطلال11، شتر و اسب بود؛ و توصيف شتر و تشبيه آن به كشتي، تشبيه رايجي نزد شاعران جاهلي بود.12 امّا موضوع دريا و كشتي بيشتر بر زبان شاعران ساكن سواحل كه با دريا و كشتي ارتباط داشتند، جاري شده كه به صورت غير مستقل و پراكنده در اشعار جاهلي آمده است.13
در عصر اموي به خاطر اختلافات سياسي نياز به شعر سياسي شديد شد؛ و اين فرصت كمتري را براي وصف فراهم ميآورد؛ و شاعر اموي همچنان شعر جاهلي را مورد تقديس خود قرار ميداد؛ و به وصف اطلال و صحرا ميپرداخت. از اين رو وصف در اين دوره وصفي منعزل و در بارة صحرا بود؛ و معاني و موضوعات آن همانند وصف جاهلي بود.14
در عصر عباسي شاعران بر خلاف دورة اموي به رفاه و آسايش محيط خود پرداخته؛ و با آن كه از سبك و اسلوب عرب در آغاز كردن قصايد به اطلال و دِمَن به كلّي خارج نشدند، امّا برخي از شاعران سعي كردند سخن گفتن از اطلال و صحرا را ترك، و به جاي آن به كاخها، باغها و مناظر زيباي شهرها روي آورند؛ و سفر بوسيلة كشتي به سوي ممدوح و امثال آن فراوان شد؛ و اين تصوير در مقابل سفر شتر در بيابان قرار ميگرفت.15 وصف در شعر عباسي پر رنگتر بود؛ و با توسعة آن و تاثير پذيري از آثار فرهنگ ايراني به فن مستقلي تبديل گشت.16
وصف يكي از معروفترين اغراض قديمي شعر در ادب عربي محسوب ميشود؛ و آن پايه و اساس شعر عربي تلقّي ميگردد؛ بدين جهت است كه ابن رشيق قيرواني ميگويد: “شعر آن است كه اندكي از آن در بارة وصف باشد”17 زيرا اغراض ديگر شعر همچون مدح، هجا و رثا و… نيز وصف است. از اين رو ديوان شاعري نيست كه از فن وصف تهي باشد؛ و طبيعت در آن از اهميّت ويژهاي برخوردار است، شاعر در خلال اشعار خود از طريق مظاهر طبيعت به بيان احساسات خود ميپردازد. توصيف دريا و رود در ادب و شعر عربي يكي از موضوعات مهّم، امّا ناشناختة وصف به شمار ميرود؛ و شناخت اعراب قديم از دريا و ذكر مظاهر آن در شعر عربي از موضوعاتي است كه هنوز از جانب برخي از پژوهشگران جديد عرب و غير عرب نظراتي سلب و ايجاب در بارة آن داده ميشود.
آنچه مسلم است اين است كه شاعر جاهلي علوم و معارف خود را از طبيعت سخت و سنگدل الهام ميگيرد؛ امّا چون در بيشتر اوقات مظاهر طبيعت در اغناي آگاهي و شعور شاعر ناتوان است، از اين رو شاعر ديوار سخت صحرا را كنار ميگذارد؛ و از صحراي خود خارج ميشود تا آنچه را دورتر از صحرا قرار دارد توصيف نمايد؛ و لذا شاعر به توصيف دريا و مظاهر آن ميپردازد.
با اينكه كتابها و مقالات بسياري در زمينة شعر عربي نگاشته شد، و از زواياي مختلف آن را مورد بررسي قرار دادند، امّا با كمال تاسف بايد گفت كه اندك مقاله يا كتابي را ميتوان يافت كه به اين موضوع بپردازد؛ و اين امر آنگونه كه مورد توّجه شرقشناسان و محققان غير عرب قرار گرفته مورد توّجه محققان قديم و جديد عرب قرار نگرفت؛ و حسب اطلاعات و بررسيهاي بنده در اين زمينه به جز كتاب “حديث السندباد القديم” نوشتة دكتر حسين فوزي، و “ابن ماجد الملاّح” نوشتة دكتر أنور عبد العليم، و “ادب البحر” نوشتة دكتر احمد محمّد عطيّة و كتاب ديگري از دكتر محمّد ياسمين حمدي، كتابي ديگر در اين زمينه نوشته نشده جز محدود مقالاتي كه به صورت مختصر به اين به موضوع پرداختهاند؛ و هنوز بسياري از ميراث ادب عربي در بارة عالم دريا چون داستانهاي تاجران عرب و اخبار آنها به خاطر پراكندگي در كتابخانههاي مختلف اروپايي دور از دسترس پژوهشگران عرب قرار دارند.
از طرف ديگر محققان قديم و جديد عرب به شناخت و آگاهي شاعر جاهلي به دريا و توصيف مظاهر آن در اشعارش توّجه ننموده؛ و برخي از پژوهشگران جديد عرب و غير عرب چون استاد بار تولد18 و دكتر طه حسين بر اين باورند كه شعر عربي بويژه شعر جاهلي از توصيف دريا و رود تهي است؛ و برخي از نشانههاي آمده از آن در شعر جاهلي بر عدم آگاهي عرب جاهلي از دريا دلالت دارند.
در حالي كه كتاب “وصف البحر والنّهر في الشعر العربي” خلاف اين باور را اثبات ميكند. اين كتاب از محدود كتابهايي است كه به طور مستقيم تاثير دريا و رود را در شعر عربي از عصر جاهلي تا پايان عصر عباسي دوم بيان ميكند. نويسندة كتاب بر آن بوده تا با آوردن نمونه اشعاري از شاعران معروف هر دوره، و با شرح و تحليل آنها اثبات نمايد كه شاعران عرب با الهام گرفتن از محيط دريا تصاوير گوناگوني عرضه داشتند؛ و روند اين توصيف رو به كمال بوده؛ و سپس تصاوير و موضوعات وصف دريا را دسته بندي ميكند. با تحليلات دكتر عطوان ميتوان چنين نتيجه گرفت كه شعر عربي از زمان نشأتش تا پايان عصر عباسي دوم حتي در دوران معاصر بينصيب از توصيف دريا و رود نبوده؛ و آنچه در شعر عربي آمده حاكي از شناخت و تجربة دقيق آنها نسبت به دريا است؛ و هيچ شكي در آن نيست. هر چند تصاوير دريا نسبت به تصاوير صحرا و مظاهر آن كمتر است، زيرا شعر عربي زادة صحرا است، و در آن پرورش مييابد. ولي با اين وجود داراي تصاوير گوناگوني از دريا و مظاهر آن است. البته نميتوان تصاوير آن را به صورت مستقل يافت؛ و يا قصايد دريايي را از شعر عربي استخراج نمود، زيرا نظام رايج قصايد در آن زمان اجازة چنين چيزي نميداد.
مطالعة اين كتاب از دو جهت براي ما مفيد است: اول آنكه موضوعي جديد را در شعر عربي كشف ميكند كه محققان جديد به تفصيل بدان نپرداختهاند؛ دوم آنكه اين كتاب ميتواند پاسخي به كساني باشد كه تصوّر ميكنند عرب از دريا نا آگاه بوده، و از آن ترس داشته و شعر عربي از توصيف دريا تهي است.
1- عرب و دريا
از سه طريق ميتوان آگاهي و شناخت اعراب جاهلي را از دريا اثبات كرد؛ از طريق ادب و شعر؛ از طريق تاريخ و از طريق قرآن؛ از آنجا كه نويسندة كتاب حاضر تنها با اسناد شعري به موضوع پرداخته، لذا بر آن شديم تا از ديد تاريخي و قرآني نيز به مسألة مورد نظر بپردازيم، ابتدا نگاهي تاريخي به موضوع خواهيم داشت و سپس از طريق قرآن به بررسي اين موضوع ميپردازيم.
1- 1. در طول تاريخ
عرب در طول تاريخ همانند ديگر ملّتها با دريا ارتباط داشته است. در زير از طريق تاريخ ارتباط وي را قبل از اسلام تا پايان عصر عباسي به اختصار بيان ميكنيم.
1- 1- 1. قبل از اسلام
قبايل زيادي قبل از اسلام در سرزمين شبه جزيرة العرب پراكنده بودند؛ برخي از اين قبايل در سواحل دريا در اطراف شبه جزيرة العرب زندگي ميكردند؛ و برخي ديگر در بيابانهاي نجد و حجاز زندگي ميكردند. طبيعي است قبايلي كه در سواحل يا نزديكي دريا ميزيسته، به دريا و دريانوردي آگاهي داشته باشند؛ و از دريا در خدمت به منافع خود بهره جويند؛ البتّه اين قبايل در زمان جنگ و صلح با يكديگر ارتباط داشته، و تجارب و علوم دريانوردي آنها به يكديگر منتقل ميشد. از طرف ديگر موقعيت جغرافيايي سرزمين عرب كه از سه طرف به دريا متصل بوده به تطّور دريانوردي آن كمك كرده؛ و باعث به وجود آمدن روابط تجاري با شرق افريقا و سواحل ايران در خليج فارس و دريانوردي به هند شده است. همچنين درياي سرخ و خليج فارس و رودهاي نيل و دجله و فرات به عنوان گذرگاههايي طبيعي براي دريانوردي در حوزة درياي مديترانه و شرق آسيا محسوب ميشدند و بدين گونه سرزمين عرب از دو طرف بر راههاي تجاري جهان مشرف است.19
لذا تجارت با افريقا بويژه براي اعراب جنوبي چون، يمن و حضرموت بسيار آسان بود؛ و كشتيهاي تجاري محصولات يمن را به نواحي افريقا حمل ميكردند؛ و از آنجا كالاهاي گرانبهايي چون، چوب و عاج و نيز بَرده را به سرزمين عرب وارد ميكردند؛ و برده فروشي قبل از اسلام رواج فراواني داشت.20 همچنين كشتيهاي روم به سواحل افريقا و هند لنگر ميانداختند؛ و كشتيهاي ساسانيان و حبشه به بندر “جار” و “شعيبة” و “عدن” و ديگر بنادر عرب رفت و آمد ميكرده، و به داد و ستد ميپرداختند.21
اعراب قبل از اسلام در عرصة دريا و علوم دريايي داراي اكتشافات و دستاوردهايي بوده كه فرهنگ و تمدن بشري را غنّي ساخته، و بشر را به كشف علوم دريايي و جغرافيايي و علوم ناشناختة ديگر هدايت نمود. دكتر حسين فوزي در كتاب خود به نام “حديث السندباد القديم”22 و دكتر أنور عبد العليم در كتاب خود “ابن ماجد الملاّح”23 به طور كامل اكتشافات دريايي عرب را ذكر نمودهاند؛ از جمله شناخت بادهاي موسمي و اختراع بادبان مثلث (سه گوش) _ كه توسط آنها حركت كشتي در تندبادها ميّسر بود 24_ كشف جهت وزش بادها از طريق طلوع و غروب ستارگان، شناخت نجوم و برجها و هدايت شدن به وسيلة ستارة سهيل25 در سفرهاي جنوبي، از جمله اكتشافات عرب درگذشته بوده.26
بنا بر اين ميتوان گفت كه اعراب قديم از موقعيت شكوفايي تجاري منطقة خود بهره برده است؛ و همانطور كه دكتر “جواد علي” و “جورج فاضلو حوراني” اشاره ميكنند،27 از طريق وارد كردن مواد اوليّه كشتي، چون چوب و ميخ از افريقا، هند و ديگر كشورها امكان ساخت كشتي وجود داشته است.
امّا با اين وجود برخي به اشتباه تصوّر ميكنند كه اعراب قديم فرزند صحرا (ابن الصحراء) بوده، و صحرا تنها دنياي وي بوده، و به عالم دريا تجاوز نكرده؛ در صورتي كه با حقايق خارجي و تاريخي و جغرافيايي و ادبي مغاير است.
1- 1- 2. صدر اسلام و عصر اموي
اسلام اعراب را براي نشر دين الهي برانگيخت؛ از اينرو آنها براي نشر دين اسلام و تجارت و كسب علم در جهان متفرق شدند؛ و فتوحات بزرگ اسلامي صورت گرفت؛ و فتوحات اسلامي از طريق درياها و اقيانوسها باعث ساخت ناوگانهاي جنگي و همچنين باعث تجارت و گسترش گروههاي مهاجر در سواحل شرقي و غربي شده است. “هنوز 16 سال از هجرت نگذشت كه ناوگان عماني در سواحل رود سند و هند قرار گرفت”28 و در عهد خليفة دوم اولين ناوگان عربي در درياي مديترانه ساخته شد؛ ولي راه اندازي واقعي ناوگان عرب در درياي مديترانه د
