
غرورآفرين در خاطرهها جاودان مانده است، درباره دلايل رشد آرام نقاشيهاي شهري در کشور و به خصوص تهران به«جوان» ميگويد:«متأسفانه در بدنه مديريت هنر شهري توجهي به تخصص نميشود. در حالي که شاهديم طي چند سال اخير کارهاي بزرگي در تهران در زمينه نقاشيهاي ديواري صورت گرفته است اما کمتر شاهد خلاقيت و تفاوتهاي بصري و توجه به بافت معماري و مخاطبان مناطق مختلف شهر تهران در آثار هستيم. کار روي فضاهاي روستايي و زندگي توأم با همزيستي در کنار طبيعت با وجود رنگهاي شاد و فرح بخش آن ميتواند سوژه مناسبي براي هنرمندان در زينت خيابانها و بزرگراههاي شهرمان باشد، اما تکرار و تأکيد بر طراحي مناظر شبيه به هم به جاي نشاط افزايي نوعي رکود و در جا زدن را به مخاطب انتقال ميدهد. دليل اين امر نيز محدود ساختن و انحصاري کردن توسعه فضاي نقاشي شهري از سوي سازمان زيباسازي به چند شرکت معدود است. در حالي که همگان بر اين جمله اذعان دارند که دايره بسط خلاقيت در هنر و آثار هنري فاقد مرزبندي است اما شاهديم که مسئله گسترش هنر شهري تنها در اختيار چند شرکت قرار داده شده و اينچنين است که آثار ارائه شده توسط آنها کارهايي عموماً ساده و تکراري هستند که شايد در گام اول در تغيير ديدگاه بصري و انرژي افزايي به مخاطبان خود موفق باشند اما به مرور و با تکرار تصوير، حس به وجود آمده در مخاطب خود را نيز به تکرار سوق ميدهند و عملاً از انجام کارآيي اصلي خود عقب ميمانند. در کنار اين مسئله توجه به بافت معماري منطقه و نوع مخاطبان و افراد حاضر در آن منطقه از شهر نيز نکته مهمي است که کمتر در بين آثار مورد توجه قرار گرفته است و دليل اين امر نيز به اين نکته باز ميگردد که در بين افراد متخصص آن شرکتها بيشتر معماران و شهرسازان حضور دارند و اين شرکتها کمتر در کادر تخصصي خود از نقاشان، گرافيستها و روانشناسان بهره ميبرند.
همانطور که اشاره شد مسئله مخاطبشناسي و بافتشناسي مناطق مختلف شهري در انتخاب طرح و موضوع نقاشي شهري نکته مهمي است که مورد توجه قرار نگرفته و اينچنين است که شاهديم در کنار کارهاي صورت گرفته در جاي جاي شهرمان کمتر بازخوردهاي مثبت مردم و مخاطبان اصلي اين هنر را ميتوانيم مشاهده کنيم.دکتر محمدکاظم فرامرزي، روانشناس با تأکيد بر اين نکته که مسئله رنگ و توجه به حضور آن در زندگي جوامع شهري و به خصوص کلانشهرها از نکات فوقالعاده مهمي است که با سلامت رواني افراد آن جامعه و امنيت رواني آن شهر ارتباط مستقيم دارد تصريح ميکند:«رشد افسردگي در جامعههايي که کمتر در آنها از رنگهاي شاد و متنوع در معماري و نقاشيهاي شهري استفاده ميشود بيشتر از شهرهايي است که توجه به زيباسازي و گسترش تنوع بصري در آنها جدي گرفته ميشود. ساختمانهاي بلند و سر به فلک کشيده، ديوارهاي سياه و سفيد، ترافيک سنگين شهري، آلودگيهاي موجود در يک جامعه شهري مانند هوا و صوتي و نظاير اين موارد از مهمترين علل تأثيرگذاري منفي بر روح و روان ساکنان جوامع شهري در زندگي مدرن هستند و آنچه در اين ميان نقش تعديلکننده و تعيينکنندهاي در سلامت رواني شهرنشينان دارد، همان معماري شهري، گسترش فضاهاي سبز و پارکها و تنوع بخشي بصري در سطح معابر عمومي است. به عنوان مثال شما ديوار مهدهاي کودک موجود در سطح شهر و نقاشيهاي شاد و رنگهاي متنوع به کار گرفته در آنها را با روحيه کودکانمان که به آن محيطها رفت و آمد ميکنند، مقايسه کنيد با دنياي آدم بزرگها، کارمندان و کارگران زحمتکشي که در همين پايتخت براي معاش و گذران زندگي در تلاش و تکاپويي خستگي ناپذير به سر ميبرند. به هر حال توان و انرژي فيزيکي انسان با سلامت روحي و رواني او در يک تعامل مستقيم است و متأسفانه در اين مورد ميتوان اذعان داشت که در جامعه شهري ما بيتوجهيهايي صورت گرفته است.
www.javanonline.ir
هنر شهري در سالهاي اخير به يكي از دغدغههاي هنرمندان بويژه مجسمهسازان تبديل شده است و آنها همواره در تلاش هستند تا با هنر دست و پروراندن سنگ و گل بتوانند چهره زمخت، بيرنگ و رو و خشن شهر را تلطيف كنند.از جمله فضاهاي مهم و وسيع، که البته مي توانند محمل هاي مناسبي نيز براي قرارگيري هنرهاي شهري و به ويژه مجسمه هاي شهري باشند، ميدان ها و پارک ها هستند. ( پورمند ، موسيوند ، 1389 -52 )
که به اين فضاها فضاي مياني گفته مي شود . دکتر حسين سلطان زاده در كتاب فضاهاي شهري در بافتهاي تاريخي ايران مطرح مينمايد كه منظور از عنصر يا فضاي مياني ،عنصر و فضايي است كه ميان ميدان احداث شده و داراي كاركرد معيني باشد، بنابراين هر عنصر يا فضايي كه به صورت اتفاقي و فكر نشده در ميام ميدان قرار گيرد و در صورت تغيير مكان ،هيچ تغييري در نحوه فعاليتهاي ميدان و برگزاري مراسم درآن روي ندهد از عناصر يا فضاهاي مياني به شمار نمي آيد. براي مثال در وسط بسياري از ميدانهاي محله اي بعضي از شهرها مانند يزد و نايين الوگاههايي (محل افروختن آتش) وجود داشت ]اكنون نيز آثا ري از آنها موجود است [ كه در بعضي از مراسم ، در آنها آتش مي افروختند. اين فضاها يا عناصر در قديم از تقدس برخوردار بودند. در ميان بعضي از ميدانهاي دوره معاصر نيز فضايي طراحي شده وجود دارد كه مجسمه ها و عناصري سمبليك در آنها نصب شده است ، اما اهميت كاركردي اين عناصر و منزلت آن در اعتقادات عامه چندان مهم ،عميق و قابل مقايسه با عناصري مانند الو گاهها نيست. (سلطان زاده ، 1372 ،)
3-6- شهرستانها وميادين آنها :
تا چندي پيش تنها فعاليت مجسمهسازي شهري خارج از پايتخت محدود به آثار حجمي تكراري بود كه از الگوي خاصي در طراحي تبعيت ميكردند. تكرار اين مكررات نه تنها ركود فضاهاي تصويري را در شهرهاي مختلف به ارمغان ميآورد بلكه امكان تجربههاي نو را از مجسمهسازان ميگرفت. علاوه بر اين آنچه در اين ميان بيش از همه نگران كننده بود عدم رشد درك تصويري شهروندان اين شهرها بود كه بيش از آن كه زاييده بضاعت اندك دانش بصري آنها باشد نتيجهي ايدهاي تكراري و اصرار كارفرمايان و اجراهاي بد مجريان و صنعتگران است كه به تكثير اين آثار ميپردازند. اين عوامل و در امان ماندن از نقد ديگران اين اجازه را نيز نميداد كه حتي مسئولين و كارفرماياني كه به اين معضل آگاهي داشتند دست به تجربههاي تصويري جديدتري بزنند. با اين تفاصيل جاي گلايه نيست كه مبلمان شهري در جامعه از رشد كيفي كمي برخوردار گردد. مجموع اين امور نيز موجب شده است تا دستاندركاران طراحي شهري براي رهايي از هرگونه بحث و مجادلهاي شيوهي پيشين را پيش گيرند و به همين دليل در گذر از جغرافياي شهرها نمادها و آثار ثابت و هم شكل همچنان كه هنوز مشاهده ميشود در ميادين، پاركها، معابر و… خودنمايي ميكنند. اما خوشبختانه به نظر ميرسد در بعضي از شهرستانها، مسئولين به اين مهم آگاهي يافتهاند و تلاش ميكنند تا با شكستن اين قاعدهها جلوههاي بصري تازهاي را براي شهروندان و گردشگران شهرها و ارمغان بياورند و رفتهرفته خلا موجود را پر كنند. www.iransculpture.ir
3-7برسي نقش نشانههاي شهري در تهران
شهري كه شهروندانش همواره درگير زندگي پردغدغه و شلوغ بوده و قطعا اين همه ازدحام و ترافيك تاثير مستقيمي روي روحيه و زندگي اجتماعي و فرديشان ميگذارد.در اين ميان مجسمهها و آثار حجمي در فضاهاي مختلف شهري ميتواند به تلطيف روحيه، آرامش شهروندان و خروج از فضاي شهرهاي صنعتي و ايجادحس نوستالژيك به شهري كه در آن زندگي ميكنيم، كمك كند. از سوي ديگر به گفته بسياري از كارشناسان، آثار حجمي و ساخت مجسمههاي فاخر و جانمايي آن در مناطق مختلف شهر ميتواند به بحث گردشگري شهري نيز كمك شاياني كند.
به گفته همايون ثابتيمطلق – مجسمهساز – نشانهها و مجسمههاي شهري آثاري هستند براي تمامي فصول يكي از بهترين امكانات را براي تغيير فضا و سيماي شهرها به وجود ميآورند. اين هنرمند مجسمهساز معتقد است مجسمهها و به طور كلي نشانههاي شهري، نه تنها به غناي بصري شهر و فضاي زندگي مردم كمك ميكنند، بلكه به عنوان نمادها و نشانههايي از فرهنگ و هويت جمعي ما قابل استناد هستند و از اين بابت است كه بايد رويكردي تازهتر و جديتر به آنها داشت.
نشانههاي شهري بخشي از خاطرات مردم شهر هستند. تهران، شهر تعريف شدهاي براي شهروندانش نبوده و در گذر زمان اندك اندك بر وسعت آن افزوده شده است. بر اين اساس داشتههاي خود را حفظ نكرده و همواره هر آنچه از گذشته برايمان باقي مانده يا نابود شده يا در حال تخريب است. اينها صحبتهاي طاهر شيخ الحكمايي، مجسمه ساز و رئيس انجمن هنرمندان مجسمهساز است.
او معتقد است تهران شهر وسيعي است و ميتواند نشانهها و مجسمههاي بيشماري را در خود جاي دهد و با گذشت زمان، اين آثار به بخشي از خاطرات مردم تبديل شود. همان گونه كه هماكنون برج آزادي يا مجسمه فردوسي تبديل به بخشي از خاطرات مردم و حتي نشانهاي براي آنها شده است.
شيخالحكمايي درباره اينكه در چند سال اخير اگرچه مجسمههاي زيادي ساخته شده است، اما هيچكدام از آنها تاثير مجسمههايي همچون مجسمه ميدان فردوسي (تصوير صفحه247) يا مجسمه ميدان حر را بر شهروندان نگذاشته است، ميگويد: «پيش از انقلاب تعداد مجسمههاي ساخته شده بسيار اندك و در نتيجه ميزان توجه به آنها بسيار زياد بود. از سوي ديگر اين مجسمهها با گذشت زمان به بخشي از تاريخ شهر تبديل شده است. قطعا اگر اكنون مجسمه فردوسي از ميدان فردوسي برداشته شود، مردم بشدت جاي خالي آن را احساس ميكنند. چونچشم و نگاه شهروندان به اين مجسمه عادت كرده است. قطعا اگر مجسمههاي ساخته شده در سالهاي اخير نيز شامل اين گذر زمان شوند، تاثيرگذار خواهند بود.»
طاهر شيخ الحكمايي با بيان مثالي درباره ساخت برج ميلاد،.(تصاوير صفحه204) توضيح ميدهد: «زمان زيادي از ساخت برج ميلاد در تهران نگذشته است، اما هم اكنون اين برج به يكي از المانهاي ساختمانسازي در تهران تبديل شده است و مردم در كنار آن، لحظهها و خاطرات خود را ثبت ميكنند. قطعا با گذر زمان اين برج همانند برج آزادي.(تصاوير صفحه203) و به بخشي از خاطرات بدل خواهد شد.» www.jamejamonline.ir
يکي از بهترين نمونه هاي مجسمه هاي شهري، بي گمان مجسمه “فردوسي” اثر استاد ابوالحسن خان صديقي است (تصوير صفحه247). استاد ابوالحسن خان صديقي، يک تنه کوشيد که مفاخر ايران را با واقعي ترين چهره ايراني شان مجسم کند و از اين بابت آثارش تاکنون در اين جامعه بي همتا و بي رقيب است. تجسم چهره هاي مفاخر فرهنگي ايران به او سپرده مي شود و در چنين فرصتي است که صديقي پايه هاي محکم پيکرتراشي و مجسمه سازي معاصر را برپا مي کند . (مميز،1388 ،7)
اين اثر در قلب ميدان فردوسي تهران و در اندازه و ارتفاع مناسب،براي ديده شدن از جهات گوناگون و اطراف ميدان، اجرا و نصب شده است. خود اثر نيز به لحاظ شيوه و تکنيک اجرا بسيار خوب کار شده است. ماده کار سنگ است که به دوام اثر کمک نموده است. ( پورمند ، موسيوند ، 1389،56)
3– 7 – 1 – سردر باغ ملي در تهران
سردرباغ ملي ازدروازههاي قديمي شهر تهران به شمار مي آمده است(تصاوير صفحات200الا202) . سردر باغ ملي ، از بناهاي به جا مانده از دوره قاجار مي باشد که در سال هاي ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ توسط جعفرخان کاشاني احداث شده است . اين بنادر خيابان سپه سابق ( امام خميني فعلي ) واقع است که در ضلع غربي آن وزارت امور خارجه و در ضلع شرقي آن اداره پست زمان رضا شاه پهلوي وجود دارد . سر در باغ ملي و ساختمان هاي مجاور آن به دستور مستقيم رضا شاه و توسط جعفر خان کاشاني و کمک آلماني ها در زمان پيش از بر افروخته شدن آتش جنگ جهاني دوم در تهران که پايتخت بود ساخته شد . در معماري داخلي آن از تصاوير کوروش و مردمان عهد هخامنشي استفاده شده است . اين ها بدين سبب است که معرفي فرهنک ايرانيان در آن زمان به دليل اينکه آلمان ها و ايرانيان هر دو از نژاد آريايي هستند شدت گرفت . در بالاي اين سردر پرچم شير خورشيد از هر
