
است. اين نظر سنجي تا اندازه اي در زمان ديدار سرهنگ قذاقي از فرانسه به حقيقت پيوست که طبق همه نظر سنجيها مورد تأييد فرانسوي ها نبود. فراي دلايل موقعيتي، علل افت محبوبيت دولت که نخست وزير را هم تحت تأثير قرار مي دهد، پيش از هر چيز، نظم اجتماعي است.
آخرين تحقيق IFOP نشان ميدهد که اکثريت کارگران، کارمندان و مديران از سارکوزي ناراضي هستند و اکنون فقط در بين گروه سني بالاي 65 سال که عملاً غير فعال هستند، از محبوبيت برخوردار است[….]
BVA نشان ميدهد که فقط 18% فرانسويها فکر ميکنند که سياست حمايت سارکوزي قدرت خريد آنها را بالا ميبرد، 5% تخمين ميزنند که تغييري در آن ايجاد نميکند و %25 معتقدند که قدرت خريد آنها را کمتر ميکند. در LH2 قدرت خريد از بين 10 مورد مطرح شده، در جايگاه هفتم در بين پيامدهايي که سارکوزي به بهترين وجه به آنها رسيدگي ميکند، قرار گرفته است. با وجود اين مخالفان که از رهبري غير رسمي و جهت گيري آشکار محرومند، نميتوانند از مشکلات دولت استفاده کنند. در همان نظر سنجي TNS – Sofres %40 از افرادي که از آنها نظر سنجي به عمل آمده، از رئيس جمهور و %72 از مخالفان تصويري منفي دارند. طبق BVA تنها %16 از فرانسويها فکر ميکنند اگر حزب سوسياليست بر سر قدرت بود بهتر از دولت فعلي عمل ميکرد. در فقدان قدرتي متناوب و قابل قبول، سارکوزي راحت تر ميتواند با يک دورۀ عدم محبوبيت کنار بيايد.
اين مقايسهها بر معناي مطالعات نمودار IFOP از دولت هستند که از سال 1958 منتشر ميشوند.
اريک دوپن اين مقاله را براي استفاده و نقل قول در اختيار ما قرار ميدهد و با اين کار تصميم فيگارو براي چاپ نکردن آن، نمونه اي از حماقت رسانه اي را توصيف ميکند. بدون شک بيش از اينها شاهد چنين سانسورهايي ساده و ناخوشايند خواهيم بود.
قطعاً در روز انتشار اين نظر سنجي فرانسوا ويون کمتر از نيکلاسارکوزي از عدم محبوبيت رنج ميبرد. او که به عنوان يک زير دست کينه توز و برندۀ يک کرسي سياسي رسانه اي که شخص دوم مملکت را با ويژگيهاي لوس و بي معني توصيف کرده بود، معرفي شده است و هنگامي که برخي رسانهها از ويون به عنوان يک برنده ياد ميکردند، سارکوزي در عرض 7 ماه، 12 امتياز از دست ميداد. ويون در هفتههاي بعد بالاتر مي آيد و کاملاً از رئيس جمهور سبقت ميگيرد. به نظر ميرسد در اوايل فوريه او چندان از اين پيروزي دشوار که بسياري از رسانهها گمان ميکنند قدرت به او عطا کرده است، لذت نميبرد. همان گونه که زمان در گذر است و همان طور که اريک دوپن در مقالة مخفي خود توضيح ميدهد: «افکار امروزه نسبت به دهههاي گذشته بسيار بي ثبات تر هستند و عصر سياسي به شکل قابل ملاحظه اي شتاب گرفته است». واقعيتهاي امروز لزوماً واقعيتهاي فردا نيستند. باز هم پيروزيهاي ديگري از اين دست اتفاق ميافتد. و کسي در فکر اين نيست که يکي قبل از ديگري اتفاق بيافتد.
نه روزنامه نگاران در گفتههاي خود و نه رسانهها از بين پيامهاي تبليغاتي خود اين ايده را که بايد معناي شفافيت را به اطلاع رساني بازگرداند، تقويت نميکنند. به ما ميگويند که بايد خوانندگان شنوندگان و بينندگان را در دريافت اخبار همراهي کرد و به آنها در درک پيآمدهاي واقعي و ابعاد مختلف آن کمک کرد. رمزگشايي و باز هم رمزگشايي. بايد جايگاه واقعي خوانندگان را به آنان بازگرداند. خوانندگاني که خسته شدهاند از اينکه صرفاًٌ مصرف کنندۀ اخبار باشند و از اين پس مأمور شدهاند تا به نوبة خود، تقريباً با همان سمتي که مأموران تحقيق در هيئت تحريريه دارند، اخبار توليد کنند. به عنوان مثال تمام اصول عقايد فرم کونتر ژورنال (journal – Contre) متعلق به ليبراسيون همانند تمام اصول و عقايد فرمهاي مختلف خواهد بود که به سرعت تمام واکنشهاي مقابلهها را نشان ميهد، واکنش هايي که به نوبة خود تبديل به سرمقالههاي واقعي ميشوند که در دسترس همه يا تقريباً همه قرار ميگيرند.
اطلاع رساني مبهم احساسي است که اطلاع رساني تا اين حد دچار خلاء و نقص توانايي اش در مطلع کردن محض نباشد.
معمولاً اخبار و امر خبر رساني از فقدان شفافيت و همراهي رنج ميبرد و با روند خاص خبرهاي آژانس و مکاتبات که اين جريان را اشباع ميکنند، بي رحمانه توليد ميشوند. تا زماني که هيچ شروعي براي رمزگشايي پيش بيني نشده باشد تا چارچوب، معني و پيآمدهاي آن را شرح دهد، ديگر نميتوانيم اصل خبر را در يابيم. اخبار از ريشه قطع شده و منزوي و به طور کلي نامفهوم و مبهم ميشود.
چه اتفاقي ميافتد؟ چه اتفاقي افتاده و چه حادثه اي در جريان است؟ چگونه اين جريان در مقايسه با اجزاء قبلي که من هم در آن مشارکت داشتم جايگاه خود را پيدا ميکند؟ چه ارتباطي در بين است؟
اين هم مثالي که با دقت بيان خواهد کرد چگونه همراهي و برجسته نمايي معنا در ارائه اخبار سازماندهي ميشوند.
آخر هفته 30 مارس 2008 رسانهها بدون ذکر جزئيات خبري کوتاه را که FDD اعلام کرده بود، تکرار کردند: هواپيماي فالکون پزشکي در فرودگاهي در گويان مستقر شده و آماده است تا اينگريد بتان کور، گروگان فرانسوي- کلمبيايي را که از فوريه 2002 گروگان گرفته شده، در شراطي که ربايندگان او را آزاد کنند پشتيباني کند.
ولي چگونه؟ آيا جزئيات جديدي روشن شده اند؟ آيا تماسها برقرار است؟ آيا دولت در حال مذاکره دربارۀ موقعيتهاي جديد يا حربههاي جديد است؟ آيا زندگي گروگان بيش از هفتههاي پيش تهديد ميشود؟ آيا فرانسه در يک دورۀ جديد مذاکرات غير رسمي با ديگر طرفين صحبت، ذي نفع است؟
هيچ. فقط يک فالکون جمهوري فرانسه که در انتهاي يک مسير در گويان، 24 ساعت منتظر است. سپس عصر يک شنبه 30 مارس به ما ميگويند که هواپيما به همان شکل مرموز که به گويان آمده بود، عازم فرانسه شد.
اطلاع رساني چيست؟ آيا اصلاً اصلاع رساني وجود دارد؟ چه کسي مي تواند هشداري را که خبر داغ رسانه هاي شنيداري- ديداري در طول آخر هفته بود، توجيه کند. يک شنبه 30 مارس خدمات کاخ اليزه اعلام کرد:
« ما اخباري دربارۀ حل قريب الوقوع مشکل نداريم.»
در حالي که روز دوشنبه 31 مارس ليبراسيون اين مطلب را منتشر کرد:
«ديروز کميتة حمايت از اينگريد بتان کور اعلام کرد: در حال حاضر هيچ خبر درستي که اميدوار کننده و حاکي از آزادي قريب الوقوع گروگان باشد در دست نيست.»
هيچ خبري، اما اخبار مثل هميشه در يک روز يک شنبه. تکرار اخبار، پخش مجدد، حلقه زني: گزارشگري که در گويان است، اعلام ميکند که هواپيماي پزشکي در گويان مستقر شده با فرض اين که اينگريد بتان کور آزاد شود. اين خبر را آژانسهاي خبري، تلويزيون ها، راديوها، روزنامههاي آنلاين از سر ميگيرند بدون آنکه کسي به اهميت آن، حاشيههاي آن و معناي آن پي ببرد.
نگران کننده تر اين است که تمام تعابير را با توجه به شرايط و جزئياتي که عمداً به نفع گروگان مخفي نگه داشته شده، نقش بر آب مي کند و هيچ جزئيات ديگري مرتبط با موضوع فالکون پزشکي حتي بعد از آزادي نامزد سابق انتخابات رياست جمهوري کلمبيا در اختيار عموم قرار نمي گيرد.
خبري با تنوع و تغيير بسيار بيش از هزار بار، تنها در عرض يک هفته از سرگرفته و دوباره منعکس شد. با تمام نمايشي که موضوع ميتوانست به راه بيندازد، فقط عدم اطمينان خود را با جملات شرطي و يا چنانچه بيان ميکرد.
مثال ديگري که در زمان حال به صورت گسترده تفسير و شرح داده شده و به خوبي نشان ميدهد که اخبار، نامفهوم شده است. اعلام گستردۀ احتمال همه گيري آنفلوانزاي مکزيکي يا H1N1 در زمستان سال 2010- 2009 در پايتخت، اگر آن را با اهميت گفتهها بسنجيم، در هاله اي از تشويش فوق العاده فرو رفته بود. منابع وزارتي با تفاسير رسانه اي که با عبور از صافي دهها توصيه و نظر کارشناسي پزشکي در زمستان و بهار سال 2009 منتشر شد، رها شدن از يک کشش واقعي- اگر نخواهيم نظر اخبار را تداعي کنيم! – دربارۀ خطرات اين بيماري مسري که در درجة بالاي اهميت براي سازمان بهداشت جهاني قرار دارد، کاملاً غير ممکن به نظر ميرسد. گفتهها و بيانيههاي متناقض، تکذيبيه ها، کارشناسيها و نظرات متضاد جامعه را فرا گرفته است و شهروند عادي نميتواند ارزيابي روشني از آنچه در زمستان پيش رو در انتظار جمعيت فرانسه است، داشته باشد.
جريان غالب بر افکار که در بسياري از بلاگها و نظرات مستقل آنلاين ارائه شده در گزينة عدم قطعيت برابر است با خطر، به وضوح نشان داده شده است. اين گرايش آميخته به اعتماد و تا حدي اطمينان بخش، راه خود را پيدا کرده است. پيامهاي متعدد رسمي هشدار، فقط اخباري هستند که قبل از هر چيز قصد دارند با پيش بيني سرزنشها در مورد عدم فعاليت شان که از هنگام شيوع جنون گاوي و آنفلوانزاي پرندگان در سال 2003 به اثبات رسيده بود، از خود حفاظت کنند.
در اصل به نظر نميرسيد هيچ راه حل درستي از طرف جبهة اطلاع رساني صادر شود. حال چه به دليل شيوع بي خطر و متداول آنفلوانزاي زمستاني و چه به دليل يک همه گيري خاص که ميتواند صدها تن را مبتلا کند و حتي هزاران نفر را در بين جمعيت در خطر به کام مرگ بکشاند. تنها چيزي که ميشد شنيد به يک موج خبر خلاصه ميشد که مستقل از يکديگرند و شمار مبتلايان و مرگ و ميرهايي با دلايل نامعلوم، اقدامات دولتي که تا حدي مبهم و گنگ بودند يا تغيير در ذخاير دوز واکسنهاي موجود را در نظر ميگرفتند.
يک خبر شبانه که قطعاً باعث افزايش مراقبت ها مي شود ولي هيچ گونه توضيح يا آموزشي دربارۀ گفته هايش ارائه نمي کند.
چند عنوان و خلاصة مطبوعات که اين آشفتگي غريب را نشان ميدهند.
آشفتگي و سردرگمي در اطراف ويروس کشنده ( www.lematin.ch)
روسيلن بکلو و سردرگمي دربارۀ آنفلوانزاي نوع A ( Exprimeo.fr )
سردرگمي در بريتانيا
در مصاحبه اي در روزنامة گاردين ، وزير بهداشت اندي بورن هام تأکيد کرد که بر خلاف آنچه تدابير اوليه براي مبارزه با آنفلوانزا توصيه ميکنند، زنان اميدوارند که بارداري آنها به تعويق نيافتد. (17 اوت 2009، لو موند )
کانالهاي تلويزيوني و آنفلوانزا:
آژير قرمز، همه چيز روبراه است! ( 6 مي 2009www.arretsurimages.net, )
آنفلوانزا: « ما ترديد داريم» ( 26 ژوئية 2009, لو ژورنال دو ديمانش )
آنفلوانزا، از ترديد تا توهم؟ ( 29 ژوئية 2009، ليبراسيون )
و اين تضاد در عنوان و خبر لوموند که قرار است اعلام شود توسط يک خواننده خشمگين مشخص شده است :
« فرانسه اولين مرگ ناشي از آنفلوانزاي نوع A را ثبت ميکند. اين بازي با کلمات روزنامة
لو موند در اين اوضاع وخيم اصلاً مناسب نيست. شما نشان ميدهيد که فرانسه تسليم آنفلوانزا نشده است و اين در تضاد کامل با عنوان شماست. اين موضوع رقت انيگز است. » (30 ژوئية 2009،
ژان لوک )
تحليلهاي نظر سنجيهاي متناقض در مورد نگراني هايي که اين همه گيري احتمالي بوجود آورده نيز، قابل ملاحظه هستند.
نگراني در برابر آنفلوانزاي نوع A ولي اطمينان به آمادگي کشور
دولت با رسانه اي کردن گستردۀ عمل آماده سازي فرانسه در برابر اين همه گيري احتمالي، دربارۀ شيوههاي پيش بيني شده براي مقابله با اين بيماري به مردم اطمينان ميدهد ولي با اين کار ظاهراً آنها را در مورد اهميت اين همه گيري نگران کرده است.
( نظر سنجي بين المللي BVA که 18 ژوئية 2009 در لو فيگارو به چاپ رسيده است. )
نظرسنجي: آنفلوانزاي نوع A واقعاً فرانسويها را نگران نميکند.
( 1 اوت 2009،تکرار درNouvelobs.com، Ifop -Dimanche Ouest France )
و حکايت نيمة پر ليوان، همان نظر سنجي در عنوان يک روزنامة ديگر به شيوۀ زير تفسير شده است:
نظر سنجي: آنفلوانزاي نوع A، 3/1 فرانسويها را به وحشت انداخته است.
( 1 اوت 2009, www.paris-normandie.fr Ifop – Dimanche Ouest France, )
و بالاخره اين توضيحات به شکلهاي مختلف و مطابق با قضاياي جاري همانند مثالي که در بخش بحران اقتصادي
