
واقعی اضهار شده است. در حالی که در بررسی عوامل مؤثر در انتخاب دوست در دنیای مجازی مهمترین دلیل «آشنایی تصادفی با وی» عنوان شده است. «اضهار مهربانی و محبت از سوی دیگری» و «قرار داشتن فرد مورد نظر در کانون توجه دیگران»، از دیگر عوامل مهم در انتخاب دوست در شبکههای اجتماعی است که خود بیانگر رابطه میان عضویت و حضور در شبکههای اجتماعی و تغییر در سبک دوستیابی افراد است. علاوه بر این، در مقایسه معیارهای دوستیابی در دنیای مجازی و واقعی مشخص شد که بیشتر معیارهای دوستیابی در اینترنت و دنیای واقعی با یکدیگر تفاوت معناداری دارند؛ بهگونهای که بر این اساس با آزمونهای آماری با 95 درصد اطمینان میتوان گفت که به غیر از عوامل موقعیت اقتصادی و اجتماعی مشابه» و «جذابیت ظاهری» که تفاوت معناداری در دنیای مجازی و واقعی نداشتند، میانگین سایر عوامل برشمرده شده در جدول معیارهای دوستیابی، با یکدیگر تفاوت معناداری دارند.
ـ «ماکسیممسازی انتشار تأثیرات اجتماعی در شبکههای اجتماعی» پژوهش دیگری است که توسط درود (1388) در ارتباط با دامنه تأثیرات شبکههای اجتماعی در دانشگاه صنعتی شریف انجام پذیرفته است. در این رساله با استفاده از فرمولهای ریاضی تلاش شده دامنه تأثیرات اجتماعی در شبکههای اجتماعی بررسی شود. نتایج پژوهش بیانگر آن است که دامنه انتشار مطالب و آثاری که توسط افراد در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود، بسته به تعداد دوستان قابل مشاهده در صفحه اصلی فردی که اقدام به انتشار پیام کرده است، تعیین میشود. این مطلب میتواند نحوه اثرگذاری سبک زندگی مجازی اعضای شبکههای اجتماعی بر سایر اعضای شبکههای اجتماعی اینترنتی باشد؛ بهعبارت دیگر، نتایج این پژوهش نحوه تأثیرپذیری اعضای جوامع مجازی از گفتار و رفتار سایر اعضای جوامع مجازی را نشان میدهد.
ـ «کارکرد شبکههاي اجتماعی مجازي در عصر جهانیشدن»، عنوان مطالعهای است که رحمانزاده در سال 1389 انجام داده است. این مقاله در راستاي تبیین نقش شبکههاي اجتماعی مجازي درعصر جهانیشدن نخست به طرح موضوع پرداخته و سپس مفاهیم جهانیشدن، کنش ارتباطی، مشارکت ارتباط مؤثر، شبکههاي اطلاعاتی و ارتباطی، شبکههاي اجتماعی مجازي را توصیف و در ادامه ارتباط شبکههاي اجتماعی مجازي با جهانیشدن را تشریح نموده است محقق اظهار میدارد که بحث جهانیشدن و مقوله رسانهها چنان با یکدیگر پیوند خوردهاند که تصور تجربه کردن جهانیشدن بدون رسانهها و بهویژه شبکههاي اجتماعی مجازي، محال به نظر میرسد. شبکههای اجتماعی بهعنوان یکی از عوامل جهانیشدن، باعث همگرایی هر چه بیشتر کشورهای جهان در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شده است. در این میان، کشورهای سرمایهداری که در رسانههای پرقدرت همچون شبکههای اجتماعی، حضور و اختیار آن را در دست دارند، از این فرصت برای انتقال هرچه بیشتر فرهنگ و ارزشهای خود، و در نتیجه جلب توجه مردمان سایر کشورها بهره میبرند.
ـ «ارتباطات مجازي و سايبر سايكولوژي»، عنوان مطالعهای است که خانیکی و روحانی (1390) در آن به مطالعهی رابطهی ميان بهرهمندي دانشجويان فني دانشگاه تهران از وبلاگ با نگرش آنان دربارهی روابط مجازي میپردازند. اين مقاله به طرح نظريههاي جديد ارتباطات دربارهی جامعهی شبكهاي و ارتباطات مجازي و كاربرد آن در حوزهی سايبر سايكولوژي ميپردازد. در اين چهارچوب پس از ارائهی مباحث جديد نظري، به منظور ارزيابي دقيقتر آثار اجتماعي و روانشناختي شبكههاي مجازي و رسانههاي اينترنتي، «وبلاگ» را با توجه به گسترش روزافزون و جايگاه آن در ميان جوانان برگزيده است تا با اجراي تحقيقي پيمايشي، رابطهی ميان بهرهمندي از اين رسانه و نگرش افراد را دربارهی روابط مجازي تحليل كند. بر اين اساس، 310 تن از ميان دانشجويان دورهی كارشناسي دانشكدهی فني پرديس 2 دانشگاه تهران به شيوهی در دسترس داوطلبانه انتخاب شدند و بر مبناي ميزان و نوع بهرهمندي از وبلاگ در سه گروه اصلي «وبلاگر»، «بلاگگرد» و «هيچكدام» و دو زيرگروه جنسيتي (دختر و پسر) جاي گرفتند. پرسشنامهی سنجش نگرش مشتمل بر 22 پرسش در مقياس ليكرت است كه توسط پژوهشگران تدوين شده است. نتايج اين پژوهش معناداري رابطهی ميان بهرهمندي از وبلاگ و نگرش دانشجويان را در باب روابط مجازي نشان داد. علاوه بر آن، رابطهی ميان ميزان بهرهمندي از وبلاگ و اعتماد افراد به وبلاگ و روابط بلاگي نيز با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون بهعنوان فرضيهی دوم مورد ارزيابي قرار گرفته كه در اين سنجش معناداري رابطهی ميان دو شاخص بهدست نيامده است.
ـ «رويكرد دوفضايي به آسيبهاي مجازي و دين؛ نگرشها و تجربهها»، مطالعه دیگری است که عاملی و حاجی جعفری (1390)، انجام دادهاند. تجربهشناسي آسيبي كاربران فضاي مجازي ايران، چه نسبتي با اعتقاد ديني و اخلاقي آنها دارد؟ آيا ميتوان ميان سطوح مختلف دينداري و تجربههاي آسيبي، ارتباط معناداري يافت؟ از سوي ديگر آيا نسبتي ميان نگرشها به آسيبهاي مجازي (ناهنجاري و جرم) و سطح دينداري وجود دارد؟ ميان سه متغير تجربهشناسي آسيبي، نگرشسنجي نسبت به آسيبها و سطح دينداري كاربران فضاي مجازي ارتباط معناداري وجود دارد؟ موارد فوق، سؤالات اساسي است كه در اين پژوهش مورد بحث قرار گرفتهاند.
در اين مطالعه ابتدا پارادايم دوفضاييشدن تبيين شده و در ذيل اين نگاه، تبدیلهايي كه از آسيب فيزيكي به آسيب مجازي رخ ميدهد، مورد توجه قرار گرفته است. سپس دادههاي پرسشنامهی برخط با رويكرد اكتشافي در میان 609 نفر از کاربران فضای مجازی ایرانی جهت تجربهشناسي آسيبي، نگرشسنجي آسيبي و همچنين سنجش سطح دينداري مطالعه شده است. پس از آن رابطهی ميان سطح دينداري و تجربهشناسي آسيبي و سطح دينداري و نگرشسنجي آسيبي مورد بررسي قرار گرفته است.
نتایج مطالعه نشان میدهد ظرفيتهاي ذاتي فضاي مجازي، توسعه فراگيري را براي محيط آسيبي فراهم كرده است. اما در سوي ديگر، ميتوان از عللي نام برد، كه به زيرساخت و مختصات فضاي مجازي ارتباط ندارد و به تجربهی كاربران و در حقيقت تجربهی زيستي افراد و كاربران فضاي مجازي بازميگردد. كاربران عوامل اصلي تحركات اطلاعاتي، فكري و خلاقانه در فضاي مجازي هستند؛ گرايشها و تجربههاي زيستي و فكري كاربران به شدت بر فضاي مجازي اثرگذار است. همانطور كه اشاره شد اين فضا، جهاني است و همافزايي گسترده و متنوع اديان، فرهنگها و در عين حال ايدئولوژيهاي خاص كه جستجوگر سلطه فراگير هستند را نيز فراهم آورده است. بنابراين گستردگي تجربههاي زيستي و ذهني افراد و همچنين نگاه سلطهگرايانه براي توسعه يك فرهنگ خاص در جهان موجب ميشود كه فرهنگهاي متضاد در يك محيط واحد فرهنگي جمع شوند و منشأ ظهور آسيبهاي گسترده فرهنگي شوند. لذا امري كه در يك جامعه بهعنوان يك رفتار عرفي و پذيرفته شده تلقي میشود، در جامعه ديگر يك ناهنجار، گناه و بعضاً جرم اجتماعي محسوب ميشود. اجتماع رفتارهاي عرفي شده در يك جامعه و گناه در جامعه ديگر، دوگانگيهاي بسياري را توليد ميكند كه به لحاظ هويت ميتواند موجب ابهام هويتي، دورگهاي شدن هويت، سردي و سردرگمي هويتها شود. در حقيقت آسيبي كه فرد در فضاي فيزيكي زندگي دچار آن است با ورود فرد به فضاي مجازي به اين فضا منتقل ميشود و ممكن است علاوه بر تشديد و توسعهی آسيب در خود فرد، بسترهاي آسيبزايي نيز در فضاي مجازي ايجاد كند، كه به آسيبديدگي افراد زيادي منجر خواهد شد. بهعبارت ديگر ميتوان گفت محيط مجازي، محيط جهانيشدن عرضه رفتارهاست. ممكن است اين عرضه مصرف فراگير پيدا كند و ممكن است توسط مصرفكنندگان متفاوت؛ رفتارهاي متفاوتي را موجب گردد. از سوي ديگر شرايط محيطي ممكن است منشأ ظهور نوستالژيهايي شود كه رفتار تشديدشدهاي را در محيط مجازي بهوجود آورد. ممكن است ساختارهاي فضاي فيزيكي زندگي باعث جلوگيري از دسترسي افراد به آسيبها شود؛ فرد در جامعه يا اجتماعي زندگي و فعاليت ميكند كه اجازهی بروز آسيبها و فعاليتها را به او نميدهد. گمنامي و بيمرز بودن فضاي مجازي، اين امكان را در اختيار كاربران خود قرار ميدهد كه بدون توجه به مرزهاي اجتماعي و فرهنگي در فضايي جهاني سير كنند و در اين راه نوستالژيهاي آسيبي خود يا همان زمينههاي آسيبزاي درون خود و ناخودآگاه خود را در اين فضا جستجو كنند.
جبران نيز از جمله علل گرايش افراد به محيطهاي آسيبي و فعاليتهاي آسيبزاي فضاي مجازي است. فرد در فضاي مجازي در محيطي جهاني با قابليتهاي بيشمار مواجه ميشود و حس ميكند، كه در اين فضا ميتواند به جبران فعاليتهايي بپردازد كه در فضاي فيزيكي زندگي امكانپذير نيست.
در نهايت از ديگر عللي كه در حوزهی تجربهی زيستي و ذهني افراد قرار دارد، ميتوان به دسترسپذيري آسيب اشاره كرد. فرد ممكن است در فضاي فيزيكي زندگي خود به آسيب و محيطهاي آسيبزا دسترسي نداشته باشد. در بستر فيزيكي زندگي محيطهاي آسيبزا و فعاليتهاي آسيبزا كاملاً روشن و شفاف هستند و فرد ميتواند از خود در برابر آنها مراقبت كند و يا امكاني براي دسترسي به اين محيطها و فعاليتها در بستر فرهنگي و اجتماعي خانواده و دوستان خود نداشته باشد. اما در فضاي مجازي فرد بدون آنكه بداند آسيب در كجاست و چه محيطهايي آسيبزاست، در اين فضا حركت ميكند. اين حركت ممكن است فرد را تنها با يك كليك به حوزهی آسیبزا و محيطها و فعاليتهاي آسيبي فضاي مجازي بكشاند. اما با توجه به ساختار مفهومي آسيب دوفضايي كه پيشتر توضيح داده شد و با استناد به دادههايي كه اخيراً استفاده شد، ميتوان يكي از دلايل مهم در ايجاد و توسعهی آسيبهاي مجازي را عدم تبيين مفهومي مختصات فضاي مجازي دانست. اين امر، علت بالادستي است كه خود علتهايي همچون عدم تعريف كدهاي اخلاقي و ديني فضاي مجازي، عدم تصويب قوانين مناسب فضاي مجازي و عدم تعيين صلاحيت قضايي براي بررسي به جرمهاي مجازي و عدم تبيين ديني و شرعي رفتارها در فضاي مجازي را موجب ميشود. بنابراين ميبايست به تبيين مفهومي مختصات فضاي مجازي در بستر پارادايم دوفضايي شدنها كه نگاهي كلان به رابطهی ميان دو فضاي زندگي فيزيكي و مجازي دارد، پرداخت؛ تا از اين طريق در بخشهاي مختلف ديني، اخلاقي و قانوني بتوان رفتارهاي بهنجار ناهنجار و همچنين رفتارهاي مجرمانه را تبيين كرد.
از آنجا كه محيط مجازي گرايش به سمت واقعيت دارد و در تلاش است، كه يك محيط كاملاً واقعي و يا مرتبط با واقعيتهاي روزمره زندگي ايجاد كند، دينداري نيز بهعنوان يك واقعيت اجتماعي هم در محيط مجازي انعكاس مييابد و هم محيط مجازي را به منبع و مرجع جديد توسعه دينداري تبديل ميكند. لذا محيط مجازي مثل محيط فيزيكي تيغ دولبهاي است كه همه برندگي شرگرايانه و هم تابندگي خيرگرايانه دارد. اگر در محيط مجازي براي خير، نيكي و اخلاق و هنجارهاي اخلاقي اسلامي ظرفيتسازي و محتواسازي شود، با محيط جهاني و فراگير خير و نيكي و اخلاق و ظرفيت رفتار صالحانه مواجه خواهيم بود و اگر با شر و شرارت ظرفيتسازي شود، با جهانيشدن شر و شرارت مواجه ميشويم. دينداري سازوكار كنترلكننده و بازدارنده شر و پليدي و در عين حال سازوكار توليدكننده خير و نيكي فراگير و جهاني در محيط مجازي است كه بهعنوان يك عامل مهم به آن بايد توجه شود.
ـ بشیر و افراسیابی (1391) در پژوهشی به بررسی رابطه شبکه اجتماعی اینترنتی و سبک زندگی جوانان در میان کاربران پایگاه اینترنتی کلوب بزرگترین جامعه مجازی ایرانیان پرداختهاند. در همین راستا برای سنجش ارتباط میان این دو فضا اعم از زمانی که افراد به اینترنت اختصاص میدهند و سایر تأثیرات فرهنگی حضور و عضویت در شبکههای اجتماعی، از روش پیمایش اینترنتی و ارسال پرسشنامه به صورت آنلاین برای کاربران فعال کلوب استفاده شده است. افراد با اهداف متنوعی عضو این شبکهها می شوند که مهمترین آنرا سرگرمی دانستهاند. میان عضویت در شبکههای اجتماعی و نحوه
