
مصاحبهای اعلام کرده بود که ميان نظاميان و نيز غیرنظامیان تفاوتي نمیگذارد و با ضربه زدن و کشتن جهانگردان خارجي درواقع میخواهد رژيم مصر را از درآمد هنگفت ناشي از جهانگردي محروم کند. در اوايل اين دهه (1990)، عمليات خشونتبار بسيار مهمي در ایالاتمتحده به وقوع پيوست که ذهن همه جهانيان را به خود مشغول کرد. اين حادثه، بمبگذاری در مرکز تجارت جهاني در نیویورک بود که به تلفات گسترده غیرنظامیان منجر شد. همانگونه که میدانیم، اين نوع خشونت گسترده در سالهای 1995 به بعد نيز عليه سفارتخانههای آمريکا در آفريقا و سپس پایگاههای آمريکايي در عربستان سعودي و يمن و سرانجام در 11 سپتامبر 2001 در نيويورک انجام شد و هزاران کشته از خود بهجای گذاشت.
از آنجا که خشونت در عراق به خشونت فرقه ای تبدیل شده است، در اینجا لازم بود که ابتدا به ریشههای اين نوع اعمال خشونت که ما آن را فرقهای نامیدهایم، پي ببريم و سپس به علتیابی رواج اين نوع خشونت در ميان اسلامگرایان، بهویژه اسلامگرایان مغرب عربي بپردازيم.
گفتار ششم: خشونت فرقهای دولت اسلامی عراق و شام
اگر بخواهیم خشونت فرقهای را در قالب گروهک تکفیری دولت اسلامی عراق و شام بررسی کنیم به این پدیده برخورد میکنیم که دولت اسلامی عراق و شام (داعش) مثل اندیشه چپ، یک فروخفتن و خاموش شدن ایدئولوژیهای مقاومت یا عدم خروش اندیشههای سکولاریستی است. این ایدئولوژیها میتوانند خشم فروخفته طبقات سرکوبشده یا اقشار تضعیفشده را عیان کنند. روسو در همین ارتباط میگوید وقتیکه طبقه تضعیفشده یا عقبافتاده به جریانهای رقیب نگاه میکنند، تصور میکنند حقش توسط جریانهای مقابل تضییعشده است. بهطور مثال وقتی یک فقیر به ثروتمندی نگاه میکند، ثروت را ناشی از کار و تلاش آن فرد نمیداند بلکه تصور میکند که سهم یاحقش دزدیده شده است.
چنین مسئلهای در سطح فرا فردی و جریانهای تمدنی هم وجود دارد؛ یعنی احساس میشود که حقوقی پایمالشده است. به همین دلیل کینهای در دل یا حس انتقامی به وجود میآید. داعش بر این حس انتقام و کینه سوار میشود و احساس رضایت را در سطح فردی، اجتماعی و تمدنی به وجود میآورد. داعش با برقراری پیوند میان مذهب، نارضایتی و خشونت چنین کاری را انجام میدهد. خشونتی که پیکارجویان داعشی به خرج میدهند ماهیتاً و بهصورت کیفی خیلی متفاوت از خشونتهای کلاسیک نیست. بهطور مثال در جنگ صدام تعداد زیادی ترور در داخل عراق روی داد ولی این ترورها هرگز نتوانست جهانی شود؛ چون دولت عراق در عمل سعی میکرد برکارهای خود سرپوش بگذارد؛ یعنی در اینجا خشونت جنبه رازآلود پیدا میکند. ولی در داعش خشونت نشانه میشود، تفاوت راز و نشانه این است که راز میل به پنهان شدن دارد، اما در نشانه چنین میلی وجود ندارد. دولتها سعی میکردند خشونت علیه رقبایشان به خرج دهند، اما خشونت را پنهان کنند و نگذارند که خشونت به بیرون درز کند؛ اما این مسئله در نماد برعکس است. در نماد، خشونت به خرج میدهند و نهتنها نمیخواهند این خشونت را پنهان کنند، بلکه دوست دارند این خشونت را در چرخهای قرار دهند تا علنی شود؛ بنابراین در ماهیت خشونت تفاوتی وجود ندارد فقط شکل و شمایل آن متفاوت است و این باعث شده که شبکههای جهانی آن را در چارچوب رعب جهانی قرار دهند. خشونت مبتنی بر نماد با خشونت کلاسیکی که میل داشت راز بشود، فرق میکند. مثلاً در دولتهای کلاسیک قبل از داعش میزان کشتهها و سرکوبهای خونین زیاد است ولی این واقعیتها بعدازاینکه دولتها از بین میروند تازه نبش قبر میشود؛ بنابراین فضا برای رونمایی از کشتار کهنه میشود. اما داعش از ابتدا کشتار خود را علنی میکند. این دو نوع نگاه به مفهوم خشونت و استفاده از خشونت است (www.feirahi.ir).
پیشینه تئوریک و نظری داعش فقه تکفیری است. وقتی به ساختار دولت داعش نگاه میشود مشاهده میگردد که در قلب تپنده دولت داعش شورای شرعیاش یا کمیته شرعیاش قرار دارد. پتانسیلی از قدیم در فقه اهل سنت تحت عنوان «فقه تکفیر» وجود داشت و داعشیها نیز بر اساس همان متدولوژی عمل میکنند (بنیهاشمی، 1381 ،16).
در همه گرایشهای اهل سنت فقه تکفیر وجود دارد فقط در میزان و اندازه با یکدیگر تفاوت میکنند. از فقه تکفیر برای کنترل نظم اجتماعی استفاده میشد، اما اکنون کار ویژهاش تغییر کرده و تبدیل به ابزاری برای ایجاد رعب شده است. همانطور که کشتار از راز به سمت نماد حرکت کرد، در فعالیت داعش هم از فقه تکفیر در اهل سنت برای کنترل نظم اجتماعی استفاده میشود تا جامعه به بینظمی نرسد و مردم حرفهای ساختارشکن نزنند. اما در حال حاضر تبدیل به ابزار خشونت نمادین شده است.
شورای شرعی برای داعش حائز اهمیت است، بهطور مثال اگر به فیلمهای داعش توجه شود، مثلاً فیلمی که در آن خلبان اردنی آتش زده شد، صحنهای ویژه به نمایش درآمد. در این صحنه عدهای روایت و آیات قرآن مربوط به «قصاص» را موردتوجه قرار میدهند. در قصاص گفته میشود که با همان ابزاری که کسی به شما حمله کرده، او را مجازات کنید. در این فیلم استدلال میشود که چون هواپیما سقف بتنی مردم را بر سرشان ریخته و خانهشان را آتش زده، حالا باید این خلبان هم آتش زده شود و بعد سقف بتنی را روی سرش ریخت تا قصاص انجام شود. این همان نظام توجیهی است که در متدولوژی اهل سنت وجود دارد؛ یعنی شما نمیتوانید بگویید که از آن عدول شده است. در مورد داستان غرق کردن زندانی آنهم همین موضوع رعایت شده است؛ یعنی یک نظام توجیه سنتی و درعینحال استحاله شده در پشت این اقدامات وجود دارد؛ و نمیتوان گفت که چنین چیزی در فقه اهل تسنن وجود ندارد (www.feirahi.ir).
مبحث دوم: تسری یافتن خشونت در مناطق دیگر
لازمه تسری خشونت از یک منطقه به منطقهی دیگر داشتن شرایط شکننده در حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. کشورهای منطقهی که شرایط پذیرش خشونت در خوددارند معمولاً از مؤلفههای زندگی دموکراتیک بهره زیادی ندارند و هنوز از رکود دموکراتیک که شامل ایفای نقش ضعیف از سوی شهروندان، سطوح پایین مشارکت سیاسی، سوءاستفاده مکرر از قدرت توسط مقامات دولتی، برگزاری انتخابات با مشروعیت مبهم، سطوح بسیار پایین اعتماد عمومی به موسسات دولتی و ضعف نهادینه دولتها است، رنج میبرند. بدین ترتیب، نقصان دموکراسی، فساد اقتصادی، فقر عمومی، سطوح پایین تعامل اقتصادی با بازارهای جهانی و نهایتاً عمیقتر شدن شکاف میان حاکمان و عموم مردم، وضعیت مناسبی برای تسری خشونت فراهم میسازد. (Cartothers,2002, 243 ).
چند عامل هستند که زمینههای تسری خشونت به مناطق دیگر میشوند که عبارتاند از:
الف) بیثباتی منطقهای ـ اگر منطقهای دستخوش منازعه مسلحانه و بیثباتی باشد و مستعد آن است که بیشتر در گرداب خشونت، منازعه و بیثباتی فرورود؛
ب) رادیکالیسم مذهبی ـ اگر منطقه دچار نوعی گسست بین مذاهب مثلاً مسیحی و اسلامی یا که درون مذاهبی مثل شیعه و سنی باشد، دستخوش منازعات محلی با بعد مذهبی خواهد شد و در معرض خشونت قرار میگیرد و میدان فعالیت عناصر افراطی میشود؛
ج) گسترش جرائم سازمانیافته ـ فقر و ضعف برخی دولتهای منطقهای سبب میشود که یک منطقه به کریدوری برای انواع قاچاق و دیگر جرائم سازمانیافته تبدیل شود؛ و
د) منابع استراتژیک ـ منابع طبیعی و استراتژیک مثل نفت و گاز طبیعی یا معادن و بنادر راهبردی که طالبان زیادی دارد و آن منطقه مسیری منطقی برای دسترسی به این منابع و انتقال آنها به بازارهای جهانی است.
این عوامل باعث گردیدهاند که یک منطقه محل تنازع میان قدرتهای خشن و معارض شود که سیاستهای منطقهای تهاجمی خود را بر مبنای منافع متعارض خود تدوین میکنند.
اوضاع داخلی یک منطقهی بحرانی و پرخشونت میتواند توازن قدرت را بین مناطق نزدیک تغییر دهد. هرگونه تحولی در روابط و توازن قدرت در منطقه، ابتدا مناطق همسایه را متأثر میکند، سپس این دایره محدود با پیوستن تعدادی از مناطق دیگر وسیعتر میشود. وضعیت و شرایطی که یک منطقه دارای خشونت با آن مواجه میباشد، میتواند حکایت از آن داشته باشد که تهدیدات واگراییهایی که منطقه با آن مواجه است بسیار متنوع و متعددند. انواع تهدیدهای امنیتی را میتوان در قومگرایی، اختلافات مرزی، ناسیونالیسم افراطی، جداییطلبی، نابرابریها و مشکلات اقتصادی جستجو کرد. بهبیاندیگر، یک منطقه با داشتن تعارض و خشونت هم به جهت بحرانهای درونزاد مانند منازعات قومی و هم به جهت عوامل برونزاد که از سوی قدرتهای ذینفوذ بر منطقه تحمیل خواهد شد، همواره با مشکلات امنیتی روبهرو خواهد بود ( واعظی،1382، 190).
شکل 1-1 مدل خشونت
نتیجهگیری
در این فصل به مبحث خشونت و رفتار جنبشهای اسلامی پرداختهشده است که خشونت را پدیدهای تاریخی دانسته که در ادوار گذشته نیز وجود داشته است؛ اما علیرغم پیشرفتهای روزافزون بشری این پدیده هنوز هم پابرجاست و فارغ از ملیت، نژاد، طبقه اجتماعی و حتی میزان توسعهیافتگی کشورها همچنان خشونت با شدت و ضعف متفاوت در کشورها و روابط بین آنها وجود دارد.
واژهی خشونت معمولاً به وضعیتی اشاره دارد که در آن، گروه انسانی معینی (خواه قبیلهای، قومی، زبانی، مذهبی، اقتصادی- اجتماعی، سیاسی و یا غیر آن) با گروههای انسانی معین دیگری به دلیل ناسازگاری واقعی یا ظاهری اهدافشان، تعارضی آگاهانه داشته باشند. لوئیس کوزر خشونت را چنین تعریف میکند، «مبارزهای بر سر ارزشها و مطالبهی منزلت، قدرت و منابع نادر که در آن هدف هر یک از طرفین خنثی کردن، صدمه زدن و یا نابود ساختن رقبای خویش است». همچنین متفکران و نظریهپردازان سیاسی، جامعهشناسان، روانشناسان، حقوقدانان و دیگر دانشمندان علوم، نظریات مختلفی در مورد خشونت ارائه کردهاند که در اینجا به آنها اشارهشده است.
به خشونت و انواع آن در جنبشهای اسلامی، علل اصلی و چگونگی رفتارهای خشونتبار در اسلام در این فصل نیز به آن پرداختهشده است. در اینجا عنوان شد که براي پاسخ دادن به علت توسل جنبشهاي اسلامگرای دهه 1990 به خشونتهاي کورکورانه تروريستي، بحث درباره چند مسئله ضروري بود لذا در اين رابطه، نخست بحث کوتاهي پيرامون مسئله خشونت و دیدگاههای موافق و مخالف با کاربرد آن از سوي جنبشهاي اسلامي پرداخته شد و سپس به طبقهبندی عمليات خشونتبار گروههای اسلامگرا از آغاز ظهور آنها دهه 1930 ميلادي – تا پايان قرن بيستم موردمطالعه قرار گرفت.
در این راستا، پس از بحث درباره خشونت افراطي و توسل برخي گروههای اسلامگرا به آن، به مباني فکري طرفداران کاربرد اين نوع خشونت، بهویژه بنيادهاي فقهي آن در آثار فقهاي اهل سنت پرداختهشده است و پس از بحثهای مربوطي به خشونت، تحولات دهه 1990 به بعد و چگونگي ترکيب دیدگاهها و تشکيلات جریانهای اسلامگرای غرب و شرق عربي در منطقه خاورمیانه و بازتاب اين نوع هم کاري در عمل کرد جنبشهاي اسلامي، چه عليه دولتهای عرب و چه نيروهاي غیر عرب، موردبحث قرار گرفت.
انواع خشونت نیز مورد بحث قرار گرفت و خشونت فرقهای که از تعصب شديد عقيدتي به يک آيين يا مجموعه عقايد خاص در برابر ساير آیینها و مجموعهها ناشي میشود و از خشونت واکنشی و خشونت ایدئولوژیک متمایز شد. تعصب فرقهای باعث میشود تا پيروان آن، ارزش مطلق و حقيقت را خاص آيين خود ببينند و ساير آیینها را گمراهي و انحراف مطلق بهحساب آورند. در آخر نیز مبحث تسری یافتن خشونت به آن اشارهشده است که چگونه خشونت از مرزهای یک منطقه عبور کرده و به مناطق دیگر سرایت میکند. براین اساس مدلی برای خشونت، انواع، اهداف و چگونگی تسری آن ارائه گردید تا مبنایی برای فصول آتی باشد.
فصل سوم:
بحران عراق و محیط امنیتی خاورمیانه
بحران عراق و محیط امنیتی خاورمیانه
مقدمه
منطقه خاورمیانه، در طول تاریخ مدرن خود،
