
حقوق بینالملل بشردوستانه و امنیت انسانی نیز جلوهگر میشوند، لذا با توجه به ویژگیهایی که حملات سایبری دارد، لزوم رعایت اصول وقواعد حقوق بینالملل بشردوستانه در این گونه درگیریها نیز احساس میگردد و از آنجاییکه استفاده از این تسلیحات نوین، در پارهای موارد هنوز تبعات آن مشخص نگردیده، لذا دولتها و جامعه جهانی به فکر پیشگیری قبل از درمان افتادهاند و در دو دهه اخیر سعی در ضابطهمندکردن فضای سایبر داشتهاند.
“از آنجاییکه فلسفه وجودی حقوق بینالملل بشردوستانه، ایجاد قواعد محدودیتزا در زمینه استفاده از تسلیحات و حمایت از ابناء بشری میباشد و هدف از تدوین قواعد حاکم برحملات سایبری نیز ایجاد امنیت انسانی در عصر فناوری اطلاعات میباشد لذا این دو حقوق از نظر موضوعی اشتراک داشته و در بسیاری از جهات با هم در تعامل خواهند بود.”463
التبه همانطورکه درمباحث بعدی نیزمفصلاّ بحث میگردد، با توجه به نوپا بودن رویکرد حقوقی به حملات سایبری، در پارهای ازموارد این مسئله با حقوق بینالملل بشردوستانه درچالش میباشد که البته تا زمان برقراری و تدوین یک حقوق جامع وحاکم برحملات سایبری، میتوان از اصول و قواعد حقوق بینالملل بشردوستانه استفاده نمود و هرجا که کمبودی احساس گردد میتوان به حقوق بینالملل عرفی یا اصولی همچون شرط مارتنز روی آورد. ازطرفی دیگر هر دوی این حقوق (حقوق بینالملل بشردوستانه و حقوق حاکم برحملات سایبری ) برمسئله امنیت متمرکز بوده واشتراک غایی آنها نیز همین مسئله امنیت و به خصوص امنیت انسانی در کنار امنیت ملی میباشد و بنابراین در هر دوی آنها، توجه و تأکید ویژهای بر مفهوم امنیت انسانی گردیده است.464
بند دوم: معيار تشخيص حملات سایبری به عنوان جنگ نامتقارن از منظر حقوق بینالملل بشردوستانه
حمله به نقاط ضعف دشمن و در عین حال پرهیز از رویارویی با توانمندیهای دشمن قدمتی دیرینه به اندازهی خود جنگ دارد به خصوص با پیشرفت و توسعه فناوریهای جدید این رویکرد جدیتر شده و در مخاصمات و درگیریهای چند سال اخیر استفاده از این فناوریها باعث تضعیف اراده برخی کشورها در رویارویی با کشورهای با فناوری بالا شده است هرچند که در مواردی اندک، این رویکرد نتیجه عکس داشته است. به این نوع رویارویی، جنگ ناهمگون یا نامتقارن میگویند که با توسعه فناوری اطلاعات و حملات سایبری جنگهای نامتقارن در حملات سایبری نیاز به بازتعریف مجدد و بررسی مفاهیم و ویژگیهای آن دارد.
الف- مفهوم جنگ نامتقارن
جنگ نامتقارن در اصطلاح به نبردهایی گفته میشود که طرفهای درگیر در آن از توانایی نظامی یکسانی برخوردار نیستند و بر خلاف جنگهای کلاسیکیفرمول مشخصی برای موقعیتهای خاصّ نظامی ندارند بلکه از عملیات گوناگون، معمولاً با استفاده از عامل غافلگیری برای ضربه زدن به دشمن استفاده میشود 465
در واقع با ملاحظات منطق ریاضیممیتوان اینگونه انگاشت که سطح امکانات بالای یک طرف درگیری باعث اجتناب از رویارویی، رو در رو (مستقیم و متقارن) از طرف دیگر ضعیفتر میشودت
فریدمن میگوید: “ضعفا در مقابل قدرتمندان باید از روشهای نامتقارن استفاده کنند و روشهای انتخابی، به تجزیه و تحلیل طرف ضعیف از نقاط آسیب پذیر طرف قدرتمند بستگی خواهد داشت”. چالز دونلپ میگوید: “در وسیعترین معنا، مفهوم نامتقارن در جنگ، «جنگی را توصیف میکند که به دنبال اجتناب از توانمندیهای حریف است… رویکردی که سعی دارد روی هر آنچه ممکن است محاسن و مزایای نسبی یک طرف در مقابل نقاط ضعف نسبی دشمن باشد تمرکز کند.”466 اگر چه این توصیفات آشکارا نادرست نیست، اما آنها نه خیلی روشنگر و نه خیلی خاص است. تعریف دیگری که اخیراً مطرح شد، تا حدی مفید تر است، چرا که به ابعاد متفاوتی اشاره میکند که در آن میتوان جنگ را آغاز و نامتقارن یافت و از آن بهرهبرداری نمود: اخیراً یک نویسنده اظهار کرده است که«از طریق بهکارگیری توان نظامی، سیاسی، تکنولوژیکی و استراتژیهای نامتقارن میتوان به طور موفقیتآمیزی توانمندیهای دشمن را متزلزل کند. اگر چه ممکن است دشمن نتواند در میدان جنگ سنتی پیروز شود ولی استراتژیهای به کار رفته ممکن است برتری دشمن را خنثی کند، ارادهی جنگی وی را تحلیل برد، در توانایی او برای عملیات مؤثر وقفه ایجاد کند یا او را از انجام عملیات کلی باز داردد
در سال 1997 در گزارش چهار سالانه بررسی دفاعی ایالات متحده مفهوم تهدید ناهمگون مورد توجه جدی قرار گرفت.تالبته همانطور که در بالا ذکر گردید، این چنین جنگی، یک جنگ نو و تازه نیست، بلکه در طی قرون متمادی، جنگجویان همواره به دنبال راه و روشی برای خنثی کردن و اجتناب از اعمال قدرت دیگری در جنگها علیه یکدیگر با تکیه بر نقاط قوت خود علیه نقاط ضعف دشمن بودهاند و در هر گوشه و کنار دنیا از راهبرد ناهمگون همواره سود میجستند. در راستای این روش جنگی بود که ژنرال گرینج مسئول اجرایی معاون رییسجمهوری وقت آمریکا در اواخر قرن 20 در مقاله خود از جنگ ناهمگون با نام “روش قدیم و نگرانی جدید” یاد کرد.
با توجه به ویژگیهای حملات سایبری، در صورتی که حملات سایبری در آستانه یک حمله مسلحانه قرار گیرد میتوان این حمله را نوعی از جنگ نامتقارن دانست که در این صورت، حقوق بینالملل بشردوستانه قابلیت اعمال پیدا میکند.
با توجه به اینکه اطلاعات نقش اول را در هر نوع جنگي بازي ميكند، لذا فضای سایبر یکی از مساعدترین مکانها برای دسترسی به اطلاعات طرف مقابل میباشد و بنابراین کشورها با استفاده از نوعی از حملات سایبری همچون بهرهبرداری سایبری467، میتوانند به اطلاعات مهم و حیاتی کشور هدف دست یابند و از طرفی دیگر با اطلاعات به دست آمده میتوانند به زیرساختهای حیاتی کشور مقابل حمله نمایند که این نوع حمله میتواند مصداقی از جنگ نامتقارن باشد البته اگر به آستانه موردنظر در تعریف حملات سایبری رسیده باشد. بنابراین در جنگهاي نامتقارن اطلاعات دو كاركرد دارد. يكي اينكه بتوان با كمك آن، اهداف و برنامههاي طرف مقابل را كشف و در مقابل آنها پدافند كرد يا اهدافي كه قرار است مورد حمله قرار بگيرد شناسايي شده و در زمان معيني به آنها حمله كرد. كاركرد دوم، ارائه اطلاعات غلط به طرف مقابل است. اطلاعات همواره در جنگهاي كلاسيك و نامتقارن نقش بسيار بالايي دارد و ليكن در جنگهاي نامتقارن اطلاعات به موقع و دقيق اهميت بالاتري نسبت به جنگهاي ديگر دارد. چراكه در جنگ نامتقارن فرض بر اين است كه ميتوان با قدرت سلاح و آتش كمتر، تخريب بيشتري انجام دادم 468
ب- ويژگيهاي جنگ نامتقارن در قالب یک حمله سایبری
با توجه به اهداف جنگهای نامتقارن، یکی از مهمترین دلایل حمله سایبری، تضاد منافع یک کشور ضعیف در مقابل منافع حیاتی یک کشور قوی میباشد و به همین دلیل طرف ضعیفتر، انگیزه بیشتری برای جنگ نامتقارن دارد.
با این کار، عملاً روحیه طرف مقابل مقداری ضعیف میشود که خود باعث تضعیف اراده طرف مقابل خواهد شد و در واقع با اینگونه حملات، معمولاً هم روحیه طرف مقابل تضعیف میشود و هم به نوعی باعث فریب آنها و غافلگیر کردن دشمن میشود. همچنین در حملات سایبری به شیوه نامتقارن، علاوه بر بخش نظامی، به بخشهای دیگر جامعه همچون سیستم فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیز آسیب وارد میآید.
بند سوم: معيار تشخيص حملات سایبری به عنوان جنگ نیابتی از منظر حقوق بینالملل بشردوستانه
یکی از روشهای غیرمتعارف و غیرمستقیم جنگی، جنگ نیابتی میباشد که با توسعه فناوری اطلاعات، اینگونه مخاصمات در فضای سایبر نیز قابل پیش بینی میباشند که در ذیل به آن میپردازیم.
الف- مفهوم جنگ نیابتی
جنگ نیابتیج469وضعیتی است که در آن قدرتهای درگیر به جای اینکه مستقیماً وارد جنگ با یکدیگر شوند با حمایتهای مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی از کشورها یا گروههای مسلح دیگری که با قدرت مقابل یا متحدین آن در جنگ هستند، سعی در تضعیف آن قدرت یا فشار بر آن مینمایند. در بسیاری از موارد به علت توان بالای نظامی قدرتهای اصلی، درگیری نظامی مستقیم آنها با یکدیگر میتواند هزینههای سیاسی، اقتصادی و انسانی بالایی را برای هر دو طرف در پی داشته باشد و از این رو طرفین تلاش میکنند که بدون وارد شدن به جنگ تمام عیارااز طریق حمایت از گروهها و دولتهای ثالث به طرف مقابل ضربه بزنند. در موارد دیگری ممکن است دو قدرت اصلی به جنگ مستقیم با یکدیگر مشغول شده باشند، اما همزمان در مناطق دیگری با حمایت از گروهها و کشورهای ثالث به جنگ نیابتی با قدرت مقابل نیز بپردازند. جنگ نیابتی خالص تقریباً وجود ندارد، زیرا گروههایی که با یک کشور خاص در جنگ هستند معمولاً به دنبال منافع و هدفهای خاص خود هستند که ممکن است با منافع و هدفهای کشور حامی آنها یکی نباشدی
ب- ويژگيهاي جنگ نیابتی در قالب یک حمله سایبری
معمولاً بیشترین کاربرد جنگهای نیابتی، در دوران جنگ سرد بوده است، اما با پیدایش فضای سایبر، به نظر میرسد که برخی از کشورها برای پنهان شدن از دید طرف مقابل و ضربه زدن به آن، از این فضا استفاده نمایند زیرا با توجه به ویژگیهای فضای سایبر، دولتها میتوانند از طریق یک دولت یا بازیگر غیردولتی دیگر به حملات سایبری مبادرت نماید که خود مصداقی از جنگهای نیابتی میتواند باشد، زیرا به این وسیله میتوان بدون درگیری مستقیم با قدرت مقابل و ورود در یک جنگ بزرگ و بسیار پرهزینه، به فشار بر قدرت مقابل ادامه داد نمونه بارز اینگونه حملات، حملات به گرجستان، تأسیسات هستهای ایران و اخیراً حمله به شرکت سونی را میتوان عنوان نمود. هرچند که این موارد به حد جنگ نرسیدهاند اما با توجه به تعریف جنگهای نیابتی میتوان عنوان حملات سایبری نیابتی به آنها داد.
بند چهارم: فایده اعمال حقوق بینالملل بشردوستانه درحملات سایبری : قواعدی ذو وجهتین
با ضابطهمند کردن فضای سایبر در چهارچوب حقوق بینالملل بشردوستانه هم فضای سایبر، فضایی امن برای مراودات بین مردم و تعاملات بینالمللی میشود که درآن فضا امنیت انسانی به حداکثرمیرسد وهم لزوم رعایت ضوابط حقوق بینالملل بشردوستانه در فضای سایبر، باعث نمایان شدن کارکرد واقعی حقوق بینالملل بشردوستانه که همانا حمایت از کرامت انسانی بوده است میشود.
در اینجا لازم به ذکر است با تمام تمهیداتی که حقوق بینالملل برای ضابطهمند کردن روابط بینالمللی در قالب معاهدات و در رأس آنها، منشور ملل متحد انجام داده است اما هنوز نقطه ضعفی به نام “عدم پایبندی به تعهدات” درن ظام حقوقی بینالمللی از گذشته به جا مانده است هرچند که با ایجاد حوزههای جدیدی همچون مسئولیت بینالمللی دولت، مسئولیت کیفری بینالمللی و… تا اندازهای از”عدم پایبندی” کاسته شده است اما با توسعه حقوق بینالملل درچند دهه اخیر، حقوقدانان بینالمللی در اکثر معاهدات از “تدابیر اعتماد ساز” در قالب مفاد معاهدات و ایجاد ضمانت اجرا در خصوص ” عدم پایبندی به تعهدات ” این معضل را حل نمودهاند.
در این راستا یکی از مشکلات عمده در ضابطهمند کردن فضای سایبر و سوق دادن این فضا به سمت “انسانی شدن”، همانا عدم پایبندی برخی کشورها به اصول و قواعد فعلی و عدم اعتماد بقیه کشورها به ضوابط فعلی بوده است لذا به نظر میرسد در کنار ضابطهمند کردن استفاده از فضای سایبر در حوزه حقوق بینالملل، بایستی تدابیر اعتمادساز نیز در هر معاهده یا بیانیهای پیشبینی گردد تا مشکلاتی را که در دهههای قبل در اجرای معاهدات بینالمللی وجود داشته است در معاهدات مرتبط با فضای سایبر با آن روبرو نشویم.
یکی از پیشنهاداتی که برای تدوین تدابیر اعتماد ساز در معاهدات و موافقتنامههای بینالمللی ارائه گردیده مربوط به پیشنهاد آقای “جان براوسکی”470 میباشد که به زعم ایشان تدابیر اعتماد ساز به سه دسته تقسیم میشوند :
1.محدودیتها؛
2.تبادل اطلاعات؛
3. نظارت و تحقیق
محدودیتها در واقع
