
و سیاحان فرنگی به دست بیاید. به نظر نگارنده این پژوهش در رسیدن به اهداف خود بسیار خوب عمل کرده است و تفاوت آن با پژوهش پیش رو در دورهی تاریخی مورد مطالعه و همچنین استناد به آثار نقاشی برای اثبات مدعا میباشد.
-شرف جهان، رزیتا؛”بررسی تصویر زن در عصر قاجار “، کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشگاه تهران،1375
پایان نامه ی فوق که در سه بخش تدوین یافته است به بررسی تصویر زن در کل دوران قاجار پرداخته که یک بخش آن مربوط به دوران فتحعلی شاه قاجار میباشد. در کل نثر آن بسیار ادبی و با موضع گیری های شخصی نگارنده همراه است، بعضی از تصاویر منسوب به دورهی قاجار مربوط به این دوران نبودهاند؛ و حجم مطالب بسیار زیاد و در حدود 756 صفحه میباشد. تفاوت آن با پژوهش حاضر در این نکات است که اولا سعی شده بازه ی زمانی کمتری انتخاب شود تا نتیجه گیری دقیق تری حاصل شود و همچنین استفاده از نظریههای مربوط به جنسیت و تعمیم آن به آثار نقاشی از دیگر تفاوتهای آن است؛ و باز هم توجه به موضوع حضور پسران جوان در کنار تصاویر زنان.
-لاری، مریم؛”تصویر زنان در دورهی قاجار، رویکرد بینامتنی “، دکتری پژوهش هنر، دانشگاه هنر
خانم لاری در این پژوهش به اوضاع اجتماعی زنان در این دوران توجه نموده اند و به بررسی تمام آثار تصویری اعم از نقاشی، قلمدان نگاری، دیوارنگاری و کتاب آرایی پرداخته اند و در قسمت چهارچوب نظری به بررسی نظریهی بینا متنیت باختین پرداخته اند ولی در فصل آخر در تطبیق چهارچوب نظری خود بر آثار تصویری نتوانسته اند بهطور موفق عمل نمایند. تفاوت پژوهش حاضر در این است که فقط به بررسی آثار نقاشی در دورهی فتحعلی شاه پرداخته شده و همچنین از نظریهی گفتمان بهجای نظریهی بینامتنیت استفاده شده است. همچنین به موازات توجه به اوضاع زنان به وضع اجتماعی مردان و شرایط آنان در این دوره توجه شده است.
اما در کل باید به این نکته توجه نمود که تعداد بسیاری از پژوهشهایی که پیش از این در باب نقاشی قاجار انجام گرفتهاند بیشتر جنبهی توصیفی داشته و همهی آنان پیرو آثار گذشتگان خود ادعاهایی تکراری را بیان نموده اند. ولی در پژوهش پیش رو علاوه بر انتخاب یک متودولوژی برای تحلیل نقاشیهای این دوران که سعی بر آن شده که بهطور اخص به مسئله ی جنسیت در این دوران توجه شود، کاری که پیش از این کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
1-7- مبانی نظری
پاسخ گفتن به پرسشهای این پژوهش نیازمند رفتن به سمت نظریه گفتمان میباشد. در این راستا به منظور حرکت صحیح در مسیر پژوهش از رهیافت گفتمانی میشل فوکو در باب تحلیل متن بهره خواهیم برد، وی مدعی است که گفتمان است که دانش تولید میکند، نه سوژههایی که در آن گفتمان سخن میگویند. سوژه ها شاید بتوانند متون خاصی تولید کنند، ولی آنان در چارچوب اپیستمه یا شکل بندی گفتمانی یا رژیم حقیقت متعلق به مقطع زمانی و فرهنگ خاص عمل میکنند. سوژه در چارچوب گفتمان تولید میشود. این سوژهی گفتمان نمیتواند بیرون از گفتمان باشد؛ زیرا باید تابع گفتمان باشد. یک ساختار گفتمانی را بهواسطهی نظاممندی ِآرا، نظرات، مفاهیم، شیوههای تفکر و رفتاری که در بطن یک بافت خاص شکل گرفتهاند و بهواسطهی تأثیرات آن شیوههای تفکر و رفتار میتوان شناسایی کرد. بدین ترتیب میتوان فرض کرد که مجموعهای از گفتمانهای زنینگی و مردینگی وجود دارد، چون زنان و مردان به هنگام تعریف خود بهمثابه سوژههای جنسیت مند، در درون گسترهی خاصی از پارامترها رفتار میکنند.
حال اگر بپذیریم که هدف نشانهشناسی درک نظامی از نشانهها بدون توجه به ماهیت و محدودیتهای آن است و ابعاد اجتماعی نظامهای نشانهای جزء جداییناپذیر ماهیت و عملکرد این نظامها هستند بهطوریکه این نظامها را هرگز نمیتوان بهطور منزوی مطالعه کرد. در پژوهش پیش رو از طریق ادغام آرای فوکو در باب گفتمان و نظریات پیرامون نشانهشناسی اجتماعی به تحلیل و تفسیر متون خواهیم پرداخت.
1-8- روش و ابزار پژوهش
چنآنچه گفته شد این پژوهش از نوع پژوهشهای کیفی است و جمع آوری اطلاعات در آن بهصورت کتابخانه ای و مطالعهی منابع مختلف اعم از کتاب، پایان نامه ها، مقالات و طبقه بندی آرا و اطلاعات و توصیف و تبیین دیدگاه ها از لحاظ نظری صورت میگیرد. همانگونه که در بالا اشاره شد برای دست یابی به اهداف پژوهش از تلفیق تحلیل گفتمان و نشانهشناسی اجتماعی بهره خواهیم برد.
1-9- جامعۀ آماری-نمونه آماری
1-9-1- جامعه آماری
جامعه آماری شامل کلیهی نقاشیهایی است که از دورهی فتحعلی شاه قاجار در ارتباط با موضوع جنسیت بر جای مانده است.
1-9-2- نمونه آماری
بررسی 40 اثر نقاشی مربوط به دوران فتحعلی شاه قاجار که همسو با دیدگاه ما در ارتباط با مسئله ی جنسیت در آن دوران میباشند.
2- فصل دوم
چارچوب نظری: تحلیل گفتمان
2-1- تبارشناسی گفتمان
امروزه «تحلیل گفتمان» از رایج ترین عبارتهایی است که در حوزههای گوناگون علمی مورد استفاده قرار میگیرد. دانش هایی همچون زبانشناسی، نشانهشناسی، بلاغت، سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه و بسیاری دیگر از تحلیل گفتمانی برای تحقیق و پژوهش در پیکرهی مطالعاتی خود بهره می برند. در حقیقت، تحلیل گفتمان به رشته ی خاصی تعلق ندارد و یک نظریه و روش بینارشته ای محسوب میشود؛ بنابراین یک گفتمان نه مجموعهای انتزاعی از احکام، بلکه مجموعههایی از پاره گفتارها یا جمله ها، احکامی هستند که در بطن یک بافت اجتماعی وضع میشوند، توسط همان بافت اجتماعی تعین مییابند و موجبات تداوم هستی آن بافت اجتماعی را فراهم می آورند.
ریشهی این مفهوم را میتوان در فعل یونانی «discurrere» که به معنای سرگردان و آواره بودن، پیمودن، طی کردن، از مسیر خارج شدن، حرکت کردن در جهات مختلف و … است، شناسایی کرد. اگرچه مفهوم گفتمان به معنی تجلی زبان در گفتار یا در نوشتار به کار برده میشود، اما در بیان کلاسیک، بر زبان بهعنوان «حرکت و عمل» همواره تأکید می شده است.
«واژهی گفتمان که سابقه ی آن در برخی از منابع به قرن چهاردهم میلادی میرسد در فرهنگ فشرده ی کالینز 1998 اینگونه تعریف شده است:
1) مراوده ی کلامی؛ سخن، گفت و گو؛ 2) بررسی فرمال یک موضوع در گفتار یا نوشتار؛
3) یک واحد متنی که زبان شناسان برای تحلیل پدیدههای زبانشناختی به کار میگیرند، این واحد متنی بیش از یک جمله را شامل میشود؛ 4) To discourse: توانایی در استدلال (منسوخ)؛
5) To discourse on/upon سخن گفتن یا نوشتن بهصورت فرمال یا صوری دربارهی [چیزی]
6) انعقاد یک مباحثه 7) پخش کردن (موسیقی) (منسوخ)» (میلز،1388: 8).
برای این مفهوم در زبان فارسی، معادل های گوناگون ذکر شده که از جمله میتوان به «گفتار»، «سخن»، «وعظ و خطابه»، «درس و بحث»، «مقال» و «گفتمان» اشاره کرد؛ اما واژهی گفتمان را برای اولین بار، داریوش آشوری در یکی از مقاله های خود، تحت عنوان «نظریهی غرب زدگی و بحران تفکر در ایران» به کار برده است. در دهه های اخیر، مقولهی گفتمان در عرصهی نظریههای ادبی، فلسفی، جامعهشناسی، سیاست، روانکاوی و حتی روانشناسی اجتماعی و سایر حوزهها و رشتههای علوم اجتماعی مورد توجه اندیشمندان و نظریه پردازان قرار گرفته است که به بیان ساده مجموعهای از گزاره ها و پاره گفتارهایی است که یک مفهوم کلی را در برمیگیرد و واجد معنا، نیرو و تأثیر در یک بافت اجتماعی است.
«گفتمان راجع به تولید دانش به کمک زبان است. ولی خودش از رهگذر عمل تولید میشود و از آن جا که تمام عمل های اجتماعی حاوی معنا است، تمام اعمال سویه ای گفتمانی دارند؛ بنابراین گفتمان در تمام اعمال اجتماعی وارد میشود و بر آنها تأثیر میگذارد.» (هال،1386: 62). در تحلیل گفتمان مجموعه شرایط اجتماعی، زمینهی وقوع متن یا نوشتار، گفتار، ارتباطات غیرکلامی و رابطهی ساختار و واژهها در گزاره های کلی نگریسته میشود. واژهها هر کدام بهتنهایی مفهوم خاص خود را دارا هستند اما در شرایط وقوع و در اذهان گوناگون معانی متفاوتی دارند.
«به اعتقاد یورگنسن و فیلیپس گفتمآنگونه ای کنش اجتماعی است که در تولید جهان اجتماعی- شامل دانش، هویت ها و روابط اجتماعی- و در نتیجه حفظ الگوهای اجتماعی خاص نقش دارد. این نگرش ضد ذات گرا است: یعنی اینکه جهان اجتماعی به نحو اجتماعی ساخته شده است و در نتیجه، شرایط خارجی نیستند که ویژگیهای جهان اجتماعی را مشخص یا از پیش تعیین میکنند، انسانها نیز صاحب مجموعهای از ویژگیهای ثابت و اصیل یا ذات نیستند.» (یورگنسن و فیلیپس،1389: 24).
«نظریهی گفتمان اساساً در زبانشناسی متولد شد و تاکنون مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. اگرچه زبانشناسی مدت ها از تحلیل گفتمان غافل مانده بود، اما در سال 1952 زلیگ هریس، زبان شناس ساختگرای آمریکایی، بررسی واحد بزرگتر از «جمله» را در کانون توجه زبانشناسی قرار داد و آن را تحلیل گفتمان نامید.» (سلطانی،1383: 154). «که خط سیر تحول آن از «شناخت زبان بهعنوان پدیدهای در خود» به «شناسایی نقش زبان در انعکاس و بازتولید روابط و مناسبات اجتماعی» است. »(کلانتری،1391: 27).
«در تحلیل گفتمان ساختگرا، گفتمان بهمثابه زبان، بزرگتر از جمله تعریف میشود. با گسترش نقشگرایی در دهه های 60 و 70 میلادی، عده ای از زبان شناسان، مفهوم بافت را نیز وارد تحلیل گفتمان کردند و گفتمان را بهمثابه زبان به هنگام کاربرد در نظر گرفتند. این نوع از تحلیل را میتوان تحلیل گفتمان نقش گرا نامید. منظور از بافت در تحلیل گفتمان نقش گرا شرایط زمانی و مکانی محدودی است که زبان در آن به کار میرود. زبانشناسی انتقادی، قدرت و ایدئولوژی را نیز وارد جریان غالب تحلیل گفتمان در زبانشناسی کرده و در دههی 80 و 90 رشد قابل ملاحظه ای پیدا کرد و به تحلیل گفتمان انتقادی معروف شد. سیر تحول تحلیل گفتمان در زبانشناسی را میتوان در قالب تحلیل گفتمان ساختگرا، تحلیل گفتمان نقش گرا و تحلیل گفتمان انتقادی خلاصه کرد. وجه مشترک این سه رویکرد این است که در آنها زبان بزرگتر از گفتمان است.» (سلطانی،1383: 154).
«این نظریه بر نقش زبان در بازنمایی و نیز ایجاد واقعیت اجتماعی تأکید میکند؛ بنابراین نظریه، دسترسی به واقعیت تنها از طریق زبان میسر است؛ اما بازنمایی واقعیت از طریق زبان هرگز بازتاب واقعیت از پیش موجود و عینی نیست، بلکه در این بازنمایی، زبان در ایجاد واقعیت نقش ایفا میکند. در واقع جهان محصول گفتمآنهاست. البته این نظریه وجود واقعیت را نفی نمیکند، اما معتقد است اشیا و پدیده ها تنها از طریق گفتمان معنا مییابند. در این نظریه زبان صرفاً گذرگاه انتقال اطلاعات و بازنمایی صرف واقعیت نیست، بلکه ماشینی است که جهان اجتماعی را میسازد و معنادار میکند. هویت ها و روابط اجتماعی نیز محصول زبان و گفتمانها هستند و تغییر در گفتمان تغییر در جهان اجتماعی را به همراه خواهد داشت و نزاع گفتمانی به تغییر و بازتولید واقعیت اجتماعی منجر میشود.» (حسینی زاده،1383: 182).
«اگر نگوییم این فلسفه بود که امکان معرفت شناختی پیدایش نظریات مختلف گفتمان را در معنای جدیدشان، پس از چرخش زبانشناختی به وجود آورد، میتوان مدعی شد که تثبیت، بسط و گسترش و جهت گیری بعدی آن مرهون تأملات فلسفی در این باب و رفع مشکلات معرفتی از مسیر آن بوده است.» (کلانتری،1391: 33). « تأکید بر زبان و زندگی روزمره و تعریف انسان در رابطه و در درون آنها، به نوعی به گور سپردن سوژهی آگاه دکارتی بود. این روند تحولات تاریخی را از سیطره ی یک دانای کل خارج ساخت و آن را بر پویش های زندگی روزمره و عمل مبتنی کرد» (همان: 150). در هم تنیدگی زبان و جهان و زندگی روزمره و تبدیل شدن زبان به اصلی ترین مسئله در تمام جریآنهای فکری منجر به سر برآوردن نظریهی گفتمان از دل این تلقی ها و تفکرات شد.
چنانکه دریدا میگوید «وقتی زبان تمام مسائل را دربرمیگیرد…همه چیز به گفتمان بدل
