
شناخته میشوند.
تقریبا تمامی مفسران آثار فوکو براساس واژگان خود وی فعالیت وی را به دو دورهی «دیرینه شناسی» و «تبارشناسی» تقسیم میکنند. فوکو در دور اول زندگی خود در پی دیرینه شناسی علوم انسانی بوده است و این رشته تأملات را در تاریخ جنون، پیدایش کلینیک، نظم اشیاء و دیرینه شناسی دانش بسط داده است. دور دوم وی معمولاً با عنوان تبارشناسی و کتاب های مراقبت و تنبیه و تاریخ جنسیت معرفی میشود. شرایدن (1994) کتاب نظم گفتار فوکو را به نوعی نقطهی چرخش و تحول فوکو از دیرینه شناسی به سمت تبارشناسی ارزیابی میکند.
2-2-1- تاریخ جنون
« این کتاب شرایط تاریخی ظهور تمایز میان عقل و جنون را نشان میدهد و در مسیر تحلیل این ظهور نشان میدهد که چگونه حوزههای علمی روانشناسی و روان پزشکی شکل گرفتند. فوکو بر این باور است که تمایز پر رنگی که امروزه میان مجانین و عاقلان ترسیم میکنیم امر جدیدی است که توسط روان شناسان و روان پزشکان بر ساخته شده است و در سدههای میانه چنین تمایزی وجود نداشت. فوکو در این اثر سعی کرد نشان دهد که چگونه امور گفتمانی و غیرگفتمانی به جنون بهمثابه یک برساخته ی تاریخی شکل داده و در نتیجهی تحولات خود که برساخته از اقتضائات و کارکردهای جدید بود، تحولات آن را سبب شد. وی تحلیل میکند که چگونه سوژه و ابژهی نظامهای گفتمانی شکل میگیرند. نکته ی مهمی که باید در خوانش تمامی آثار فوکو مد نظر قرار داد این است که مفهوم گفتمان در نظر وی تفاوت عمیقی با ایدئولوژی دارد. اساسا گفتمان یک مفهوم پساایدئولوژیک است؛ زیرا در حالی که مفهوم ایدئولوژی کماکان آبستن صدق و کذب است، گفتمان فارغ از آن بر برساخته بودن صدق و کذب و کاربست «رژیم حقیقت» تأکید دارد.»(کلانتری،76:1391).
2-2-2- پیدایش کلینیک
« فوکو در صدد بود که چگونگی شکلگیری سوژه را در فراشد تحولات دانش به تصویر بکشد؛ اما این بار سوژه ای به نام بیمار که خود ابژهی پزشکی مدرن شد. در این اثر نیز بر خصلت زبانی و گفتمانی جامعه تأکید دارد و با تأکید بر خصلت تعیین کنندگی گفتمان، سعی دارد نشان دهد که چگونه تطورات و تحولات زبانی و گفتمانی در عرصهی پزشکی منجر به تولید سوژهی مدرن و ازآنجا علم انسان شد.»(همان،80).
2-2-3- نظم اشیاء
وی در این اثر بر عناصر گفتمانی و قواعد شکلگیری و همچنین بر خصلت زبانی گفتمان و برساخته های آن تأکید میکند. فوکو در این اثر عناصر غیرگفتمانی را از دایرهی تحلیل خود خارج کرد و به عبارتی آنها را نیز گفتمانی تلقی کرد و بیرون از عرصهی گفتمان چیزی را متصور نشد؛ و به ردیابی مسیر زاده شدن موجودی به نام انسان که هم سوژه و هم ابژهی معرفت مدرن بود از خلال نسبت و ارتباط میان واژهها و چیزها پرداخت و بدین ترتیب مرگ سوژهی دکارتی استعلایی را اعلان و هرگونه دانشی را که بر آن مبنا تأمل میکند رد کرد. فوکو در این اثر سه دوره که بر هر یک از آنها یک «سامان دانایی» یا «فضای معرفتی» یا «اپیستمه» (episteme) حاکم بود مشخص میکند و با رصد نمودن گفتمانهای حاکم بر هر یک از این دوره ها، ویژگیهای معرفت شناختی وحدت بخش آنها را مشخص میسازد.
اپیستمه «راستای حقیقت» هر عصر را مشخص میکند که امکان حدوث گفتمانها و اشکال خاصی از معرفت و علم را مشخص میسازد. وی بر این مبنا، سه عصر رنسانس، کلاسیک و مدرن را که نه در توالی تراکمی و یا تکاملی با یکدیگر، بلکه در رابطه ای گسست آمیز با یکدیگر قرار دارند مشخص میکند و بدین ترتیب اندیشهی پیشرفت را به چالش میکشد. (کلانتری،1391: 103).
2-2-4- دیرینه شناسی دانش
«کتاب دیرینه شناسی با مقایسه ی دو روش متفاوت در نگارش و تاریخ تفکر آغاز میشود. نخست روش تاریخ سنتی است که شامل تحلیلهایی است که در آن حاکمیت سوژه را فرض گرفته و تایخ تفکر را استمرار وقایع و تفکراتی که محصول آگاهی انسان خود مختار است متصور میشود؛ و روش دوم که روش دیرینه شناسی فوکو میباشد با رد تمامی صورتهای اومانیستی و ذهن مدار، سوژهی خودمختار را از صحنه خارج ساخته و بر تحلیل قواعد شکلگیری صورت بندی های گفتمانی و «گسست معرفت شناختی» آنها از یکدیگر تأکید میکند؛ و با نفی سوژهی آگاه در هر شکل دکارتی و آلتوسری آن هر گونه اندیشهی استمرار و تداوم را در تاریخ نفی میکند و به نقاط افتراق، شکست ها و گسستگی ها بهعنوان قاعده ی تحول یا تبدل تاریخی تأکید میکند. فوکو موضوع اصلی در تحلیل خود در بررسی گفتمانها را «گزاره» یا «حکم» معرفی میکند. آنها را اموری تماما زبانی میداند که تأثیر آنها از رهگذر عمل و کردارهایی که درون گفتمان روی میدهند اعمال میشوند. وی قصد دارد اثر یک گزاره بهمثابه امری زبانی را در شکلگیری گفتمانها و لذا تاریخ نشان دهد. موضوع مطالعهی دیرینه شناسی، چگونگی شکلگیری گفتمانها و قواعد صورت بندی آنهاست. فوکو معتقد است هر صورت بندی گفتمانی با چهار عنصر اساسی سر و کار دارد: صورت بندی موضوعات، صورت بندی قواعد اظهار و بیان، صورت بندی مفاهیم و صورت بندی راهبردها.» (کلانتری، 1391:108). او معتقد است که همهی خصایص درون گفتمانی هستند و برای صورت بندی گفتمانی قائل به تقدم و تأخر نیست. هر آنچه هست گفتمانی است و از هیچ نیروی غیر گفتمانی تبعیت نمیکند و ریشهی شکلگیری گفتمان از نظر وی در زندگی روزمره نهفته است.
« از منظر وی هدف دیرینه شناسی آن نیست که متذکر تغییرات شود و آنها را به عوامل زیست شناختی یا روان شناختی نسبت دهد، بلکه در پی آنست که بهطور جزئی چگونگی تبدیلات عناصر متفاوت، خصایص روابط نظامهای صورت بندی، روابط میان قواعد مختلف صورت بندی و نهایتا روابط میان گفتمانهای مختلف دنبال گیری شود.» (همان:114).
2-2-5- نظم گفتار
« فوکو در نظم گفتار چرخشی را به سمت تبارشناسی آغاز میکند. البته وی این چرخش را گسست آمیز نمیداند بلکه تبار شناسی را مکمل دیرینه شناسی میداند.» (کلانتری، 1391: 121). وی در این کتاب فرایندهای نظارت بر گفتمانها را به دو بخش نظارت درونی و نظارت بیرونی تقسیم میکند. «نظارت درونی خود به چهار بخش: تفسیر، اصل مولف، سازمان مواد علمی و دسترسی به گفتمانها تقسیم میشود؛ و نظارت بیرونی یا همان دستگاه طرد و کنارگذاری به سه بخش: ممنوعیت، تقسیم بندی و نخواهندگی (ترسیم مرز عقل و دیوانگی) و حقیقت و خطا (اراده به حقیقت) قابل تقسیم بندی میباشد. وی سعی میکند در این افق جدید تمامی آثار پیشین خود را بازآرایی کند. ذر حالی که در آثار دیرینه شناسانه ی خود در صدد بود که به تحلیل قواعد صورت بندی ها بپردازد که چیستی و نظم و ترتیب گفتمانها را در دانش مرتبط با انسان معین می کرد، در تحلیل تبارشناختی عزم آن دارد که پرده از شرایط پیدایش آنها بردارد. »(کلانتری، 1391: 121).
2-2-6- مراقبت و تنبیه
«فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه استدلال میکند قدرت با استتار خود در معرفت، خود را اعمال میکند. وی در پرداختن به شیوههای دقیق مراقبت قصد دارد چگونگی نفوذ قدرت در درون بدن ها از رهگذر دانش و معرفت را تشریح کند. وی با مطرح کردن مفهوم انضباط، افراد را از ابتدا ابژهی کنترل و تربیت قرار میدهد و از قدرت میکرو فیزیکی نام می برد که محمل برخورد دانش، قدرت، ذهنیت و بدن است. زین پس قدرت با اراده ی معطوف به حقیقت، به برساخت «نظام حقیقت» در قالب علوم انسانی و اجتماعی میپردازد و هرگونه فعالیت کنترلی و نظارتی را در لوای این نظام حقیقت سامان داده و بدین طریق سوژههای سر براه و مطیع میسازد.» (همان:122). وی در این کتاب نشان میدهد که چگونه حقیقت همواره در متن روابط اجتماعی ساخته میشود و خرد و عقلانیت جنبه هایی از تلاش برای سلطه است.
2-2-7- تاریخ جنسیت
«در این اثر فوکو در صدد است علاوه بر نشان دادن وجه تولیدی قدرت در فراهم نمودن نظامهای حقیقت مربوط به امور جنسی (اراده ی معطوف به حقیقت در حوزهی امور جنسی)، به این مسئله نیز بپردازد که قدرت مشرف بر حیات چگونه خود را بر نوع بشر و نیروی حیاتی آن (تولیدمثل، مرگ و میر، تندرستی و …) اعمال میکند.» (کلانتری، 1391:124). وی در صدد رسیدن به فهمی از شکلگیری، رشد و توسعه ی «تجربه ی جنسیت» در جوامع غربی است به ویژه آن فرایندهایی که از گذر آن افراد دربارهی خویش در مقام «ابژه های جنسی» اندیشیده اند. وی جنسیت را تجربه و برساخته ای تاریخی و گفتمانی میبیند که آثار زایای قدرت و معرفت بر آن حک شده است.
« قدرتی که در ابتدا بهظاهر در جهت سرکوب به راه افتاد، وجه تولیدی خود را نشان داد و با دامن زدن به گفتمانهای مختلفی که حول و حوش سکس با نیت رصد جزیی و دقیق نشانههای سکسی در جهت کنترل آن شکل گرفتند، نه تنها شرایط امکان بسیاری از شاخههای معرفتی را ممکن ساخت که نیز سوژههایی با انبوهی از نقاط سکسی فعال تولید کرد.» (فوکو، 1384: 35). «بدین ترتیب میل، قدرت و گفتمان توأمان خود را بر سوژهی سکسینه شده حک کردند. بدین طریق انسان غربی هویتی سکسینه یافت و در پرتو ساز و کارهای قدرت و پیدایش علوم انسانی، انسان غربی بطور هم زمان سوژه و ابژهی دانش شد و توسط آن به انقیاد کشیده شد. »(کلانتری، 1391: 128).
2-3- فوکو: تبارشناسی جنسیت (sexuality)
« میشل فوکو، دورهای را در فضای غرب تا ابتدای سدهی هفدهم با ویژگیهای خاص تمیز می داد، یعنی تا پیش از عصر عقل گرایی و حاکم شدن گفتمان روشنگری که وی از آن تحت عنوان دورهی رک گویی جنسی، دورهی دم خوری سهل گیرانه و دورهی جلوه نمایی بدن ها نام می برد. در این دوره جنسیت به وضوح در حوزهی عمومی جامعه حضور دارد، دیده میشود، لمس میشود، احساس میشود. بدن ها جلوه گری میکنند، همواره حضور دارند، بدون اینکه گناهی تلقی شود و یا اینکه منع شوند.
به اعتقاد فوکو با آغاز دورهی مدرن و پاگیری بورژوازی، به نظر میرسد این طبقه، سامانه ی جنسی متناسب با خود را نیز شکل میدهد؛ اما این سامانه بهصورت تاریخی، تدریجی و همراه با پشت سر گذاردن فراز و نشیب هایی شکل یافت. پس از آغاز دوران مدرن، در ابتدا شاهد حبس جنسیت و تصاحب آن به دست خانواده ی زناشویی هستیم. این یعنی ادغام شدن سکس در کارکرد تولیدمثل با وضع قوانین خانواده و تحمیل الگوی زوج مشروع به جنسیتی که تا آن زمان میتوانست بسیار آزادانه، در عرصهی عمومی حضور داشته باشد. در واقع میتوان گفت که به اعتقاد وی، با توسعه ی خانواده ی بورژوازی ما شاهد سرکوب نمودهای دیگر جنسیت هستیم؛ اما سرکوب جنسیت در ابتدای دورهی مدرن نه به معنای نابودی آن، بلکه به معنای انقیاد آن و با کار بستن آن در جهت خواسته های بورژوازی بوده است؛ بنابراین مراد از سرکوب، به اعتقاد فوکو، در واقع، تظاهر کردن به عدم وجود، حکم کردن به سکوت دربارهی آن و ممنوعیت بروز و بیان آن در قالب گونه ای پاک دینی مدرن بوده است.» (رهبری، 97:1388). بنابراین فوکو توصیفی به این شکل از دوران سهل گیری جنسیت ارائه میدهد:
«گویا در ابتدای سدهی هفدهم هنوز نوعی رک گویی متداول بوده است. اعمال جنسی چندان مخفی نمی شدند. کلمات بدون توداری افراطی و چیزها بدون پرده پوشی به کار می رفتند. با امر نامشروع نوعی دم خوری سهل گیرانه وجود داشت (…) بدن ها جلوه نمایی میکردند.»
(فوکو، 1384: 9)
«گفتمانها چارچوبهایی هستند که به جهان خارج، شکل و معنا می بخشد. آنها بهمثابه تولیدات تاریخی و فرهنگی، دائما در معرض تغییر و تحول اند. در پرتو تغییر گفتمانها، نحوه ی نگاه به جهان عوض میشود. گفتمانها هم چون روابط قدرت چیزهایی را حفظ و چیزهای دیگری را حذف میکنند؛ بنابراین با شکلگیری بورژوازی مفاهیم بنیادی تغییر میکند.
خانواده ی زناشویی سکسوالیته را تصاحب میکند و به تمامی، در کارکرد مهم تولید مثل ادغام میکند. در مورد مسائل جنسی سکوت حاکم میشود. زوج مشروع و تولید مثل گر است که قانون وضع میکند. این زوج خود را بهمنزلهی الگو تحمیل میکند. هنجار ارج نهاده میشود، حق سخن گفتن را برای خود حفظ میکند و در عین حال اصل
