
میداند.175
صاحب جامع البیان در ذیل آیه شریفه 29 سوره نسا مواردی همچون قمار و ربا و به طور کلی آن چه را که شارع از آن نهی کرده را در زمره باطل میداند و میگوید که خداوند با بیان این آیه در صدد نشان دادن این موضوع است که شما مسلمانان نباید اموال دیگران را به باطل بخورید.176 همو در ذیل آیه 188 سوره بقره مینویسد: اکل مال به باطل، اکل به غیر از وجهی است که شارع مباح نموده است.177 شانه چی در تفسیر آیه 29 سوره نسا، تمام تصرفات و تملکات نامشروع خواه به واسطه غصب و سرقت یا در نتیجه معامله فاسد یا ربا و غیره باشد را جز اکل مال به باطل دانسته است.178
با توجه به مباحث لغوی و تفاسیری که در مورد اکل مال به باطل گفته شد دانسته میشود که اوّلاً منظور از اکل مال به باطل، مطلق تصرفات و تملکات است. ثانیاً منظور از مال هر چیزی اعم از پول، منافع و اسناد مالی را شامل میشود. ثالثاً منظور از باطل، مطلق تصرفات و تملکات حرام و غیر قانونی است مثل سرقت، ربا، قمار، غش، رشوه و سایر تصرفات عدوانی میباشد. از نظر اسلام هر گونه تصرف در اموال و داراییها باید بر اساس حق و عدالت و بر مبنای صحیح صورت بگیرد و هر چه که غیر از این باشد، حرام و باطل است. بر این اساس، تحصیل مال از راههای نامشروع و با استفاده از ابزار و وسایل غیر مجاز حرام است و «باطل» با عمومیت واطلاقش همه را شامل میشود، حتی مطابق آنچه برخی گفتهاند گستردگی معنای باطل نیز همین معنا را اقتضا میکند که نه تنها تحصیل مال از راههای غیر مشروع بلکه صرف و خرج کردن آن در مسیرهای حرام و ناپسند نیز باطل است. از طرفی در جامعه اسلامی هم دخل و هم خرج، هم تولید و هم توزیع بایستی با معیارهای صحیح و شرعی انجام بپذیرد.179
بنابراین باطل منحصر به موارد خاصی نیست بلکه مفهومی عام و گسترده دارد و هر گونه تجاوز به حقوق و تصرف در اموال دیگران، اموال عمومی و حتی تصرفات ناروا و غیر مشروع در اموال خویش و نیز هرچه که غیر حق باشد باطل شمرده میشود. پس در نتیجه باید گفت که باطل بر تمام عوائد نامشروع و هر تصرف غیر حقی اطلاق دارد. بنابراین اساس استدلال ایشان بر عرفی بودن باطل استوار است و در نقد کسانی که قائل به بطلان شرعی هستند، آورده است که اگر مراد از باطل، باطل شرعی باشد، فایده آیه حرمت اکل مال به باطل فی الذاته به چند مورد که در شرع بیان شده محدود و منحصر میشود و در نتیجه بسیاری از موارد باطل را در بر نمیگیرد. حال آن که همانطور که گفته شد باطل دارای دو معنا و مفهوم عام و وسیعی است و به مصادیق خاص محدود نمیشود.180شیخ انصاری نیز در بسیاری مسائل، ملاک باطل را عرف میداند.181
نکته ای که لازم به ذکر است، این که تشخیص باطل و فهم باطل زمانی به عرف واگذار میشود که در مورد بطلان یا عدم بطلان امری، از ناحیه شرع، نصی در دست نباشد یا مصادیق یا مواردش بیان نشده باشد البته در مواردی که بین فهم عرف و فهم شرع از باطل، تعارض وجود داشته باشد، فهم شرع مقدم است. نکته دیگر این که نقش زمان و مکان در تشخیص باطل بسیار حائز اهمیت است. لذا نمیتوان فقط مواردی که مفسران و فقها به عنوان مصادیق باطل بر شمردهاند، منحصربه عنوان مصادیق باطل بیان کرد؛ زیرا با دگرگونی شرایط زمان و مکان، امکان دارد شکلهای دیگری از باطل، به وجود آید و همگی از مصادیق روشن باطل باشند.182
3-1-1-2. آیات خاص
دسته دوم آیات به طور خاص از قمار نهی میکنند. این آیات با تبیین مفاسد قمار آن را تحریم مینمایند. در این قسمت به بررسی آیات اصلی پرداخته میشود.
الف) آیه 219 سوره بقره
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» از شراب و قمار از تو میپرسند، بگو: در آن دو، گناهی بزرگ و منافعی برای مردم وجود دارد و گناهشان از سودشان بیشتر است. از عبارت (اثم کبیر) برمی آید که شراب و قمار گناهی بزرگ است.
در آیه 219 سوره بقره، سود و زیانهای شراب و قمار با هم مقایسه شده و برترى زیانها و گناه سنگین آنها بر منافعشان، به صراحت و روشنی بیان شده است. منظور از سودها و منافع پراکنده، گذرا و محدودى که شراب و قمار براى مردم دارد و این آیه با تعبیر و منافع للناس، به آنها اشاره نموده، میتواند سودهای مادى که از راه فروش شراب به دست میآید باشد، یا منافع خیالى که به سبب تخدیر حاصل از مستى شراب و غفلت از غم و غصهها باشد183 شاید از قبیل تأثیر شراب در تسکین بعضى بیماریها باشد؛ نظیر تسهیل هضم، تکثیر ادرار، تقویت شهوت، پدید آوردن بى باکى در میدان جنگ و ستیزه و یا محبت و نشاط گذرا، یا باز شدن دست می گسار و قمار باز به بخشش مورد نظر باشد. از اینها گذشته، آنچه از نظر عامه مردم سود پنداشته شده و همین از قدیم، منشأ و سبب شیوع شراب و قمار گردیده، همان انصراف از دردهای درونى، حوادث و گریز از واقعیات زندگى و تسکین موقت است. مردمى که نه چون حیوانات فاقد درکاند و نه چون انسان مترقى درک برتر و ایمان و هدفى دارند و معناى زندگی را نفهمیدهاند، ناچار باید همین شعله دود آلود و بی فروغ خرد و اندیشه را یکسر خاموش کنند و خود را به مرتبه دیگر حیوانات تنزل دهند و به لانه و پناهگاههای خیالی روى آورند.184
این منافع، در برابر زیانهای فوق العاده اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى آن بسیار ناچیز است. بنابر این، هیچ انسان عاقلى برای آن سود کم به این همه زیان تن در نمىدهد. گناهى که در آنها است زیادتر از منافع آنها بوده؛ زیرا استفادههاى آنها محدود ولى گناه آنها موجب غضب پروردگار عالم میگردد، در صورتى که در برابر آن، نفع ناچیز و محدودى به دست آمده است.185
ب) آیات 90 و 91 سوره مائده
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»
«إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.»
كلمه (خمر) بطورى كه از لغت استفاده مىشود به معناى هر مايع مست كننده است و در اصل معنايش ستر (پوشيدن) است و اگر مسكر را خمر و پوشاننده خواندند، بدين جهت است كه عقل را مىپوشاند و نمىگذارد ميان خوب و بد و خير و شر را تميز دهد و كلمه (ميسر) در لغت به معناى قمار است، البته ميسر در عرب بيشتر در يك نوع خاصى از قمار استعمال مىشود و آن عبارت است از انداختن چوبه تير كه از لام گرفته شده است186و اما چگونگى اين قمار اينطور بوده كه شترى را مىخريدند و نحر مىكردند و آن را بيست و هشت قسمت مىكردند، آن گاه ده چوبه تير كه يكى نامش «فذ» و دوم «توأم» و سوم «رقيب» و چهارم «حلس» و پنجم «نافس» و ششم «مسبل» و هفتم «معلى» و هشتم «منيح» و نهم «سنيح» و دهم «رغد»، نام داشت قرار مىدادند و همه مىدانستند كه از اين بيست و هشت سهم يك جزء سهم فذ است و دو جزء سهم توأم و سه جزء سهم رقيب و چهار جزء سهم حلس و پنج قسمت سهم نافس و شش سهم از آن مسبل و هفت قسمت كه از همه بيشتر است از آن معلى است و هشتم و نهم و دهم سهم نداشتند، آن گاه به شكل بختآزمايى دست مىبردند و يكى از آن ده تير را بيرون مىآوردند، اگر فذ بيرون مىشد، يك سهم از بيست و هشت سهم را به كسى كهفذ را به نامش بيرون آوردند مىدادند و اگر توأم بيرون مىشد دو سهم و همچنين و اگر يكى از سه چوبه منيح و سفيح و رغد به نام كسى در مىآمد، چيزى از آن سهام عايدش نمىشد، با اينكه صاحبان اين سه سهم در دادن پول شتر شركت داشتند و اين عمل هميشه ميان ده نفر انجام مىشد و در تعيين اينكه چه كسى صاحب فذ و چه كسى صاحب توأم و يا آن هشت چوبه ديگر باشد با قرعه تعيين مىكردند.187
«قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ» كلمه (كبير) با ثاى سه نقطه يعنى كثير نيز قرائت شده و كلمه (اثم) از نظر معنا نزديك است به كلمه (ذنب) و نظاير آن و آن عبارت است از حالتى كه در انسان، يا هر چيز ديگر يا در عقل پيدا مىشود كه باعث كندى انسان از رسيدن به خيرات مىگردد، پس اثم آن گناهى است كه به دنبال خود شقاوت و محروميت از نعمتهاى ديگرى را مىآورد، اما مىگسارى مضراتى گوناگون دارد، يكى مضرات طبيعى و يكى اخلاقى و يكى مضرات عقلى و اما مضرات اخلاقى شراب اين است که انسان را به ناسزاگويى وا مىدارد و مرتكب هر جنايتى و قتلى مىشود و اما ضررهاى عقليش اين است كه عقل را زايل و تصرفات عقل را نامنظم میکند.
اين آيات به حسب سياق بى ارتباط به هم نيستند و مثل اين است كه پشت سر هم يا يك دفعه نازل شدهاند، به هر حال اين آيات همگى در مقام بيان احكام شراب و قمار هستند که سابقاً در ذيل آيات«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما، آيه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» كه اين دو آيه با آيه«قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ» و آيه مورد بحث تا جمله«أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» اگر همه يك جا در نظر گرفته شوند سیاقهای مختلفشان اين معنا را مىرساند كه شارع مقدس شراب و قمار را تحريم فرموده است.188. آن گاه در ادامه همان بیان را به تحريم خاص و به صورت نصيحت بيان كرده و فرموده است: بگو كه گر چه براى مردم در اين دو يعنى شراب و قمار منافعى است، ولیکن گناه آن دو از نفعشان بزرگتر است.
ده خصوصيت در اين آيات كه تشديد و تاكيد حرمت شراب و قمار را مىرسانند عبارتاند از:
1. از جهت اينكه كلمه انما در آن بكار رفته است.
2. اينكه شراب را پليد و رجس خوانده شده است.
3. اينكه آن را عمل شيطان ناميده است.
4. از جهت اينكه مشتمل بر امر صريح است به اجتناب از آن.
5. از جهت اينكه فرموده است در آن اجتناب، انتظار و توقع رستگارى هست.
6. از اين جهت كه مشتمل است بر بيان مفاسدى كه بر آشاميدن شراب مترتب است.
7. از اينكه مىپرسد، آيا اين مقدار از بيان مرتكبين اين عمل را از عمل زشتشان باز مىدارد يا نه؟
8. از اينكه بعد از آن همه تاكيد آنان را به اطاعت خدا و رسول امر نموده از مخالفتشان بر حذر مىدارد.
9. آنكه مىفرمايد خداوند از اينكه شما اطاعتش بكنيد يا نكنيد بى نياز است.
10. اينكه در يك آيه بعد مىفرمايد: «لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ» سابقاً يعنى در اوّل همين سوره بحثى در باره خمر و ميسر و انصاب و ازلام گذشت و گفته شد كه خمر عبارتست از هر مايعى كه در اثر تخمير خاصيت سكر و مستى به خود گرفته باشد و خوردنش عقل را تيره و بيهوده كند و ميسر عبارتست از جميع انحاء قمار، «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»«رجس» (به كسر را) بنا بر آنچه راغب در مفردات خود گفته مانند نجس هر چيز پليدى را گويند189 و اما «رجاست» (به فتح را و سكون جيم) به معناى وصف پليدى است و پليد بودن مواردی كه در آيه ذكر شده است از همين جهت است كه مشتمل بر وصفى است كه فطرت انسانى نزديكى به آن را براى خاطر آن وصفش جايز نمىداند، چون كه در آن هيچ خاصيت و اثرى كه در سعادتش دخيل باشد و احتمال دهد كه روزى آن خاصيت از آن پليدى جدا شود، نمىبيند، كما اينكه چه بسا آيه شريفه«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» هم اشاره به اين معنا داشته باشد، چونبه طور مطلق گناه خمر و ميسر را بر نفع آنها غلبه داده و هيچ زمانى را استثنا نكرده و شايد از همين جهت پليدىهاى مذكور را به عمل شيطان نسبت داده و كسى را با شيطان شريك در آنها نكرده، چه اگر در آنها جهت خيرى بود لا بد از ناحيه غير شيطان بود و آن غير
