
پايتخت هخامنشي در کنار راه شاهي يکصد و يازده کاروانسرا ساخته شده بود. پيکهاي سريعالسّير که در هر منزل اسبهاي خود را عوض ميکردند فاصلهي شوش تا سارد را در ده روز ميپيمودند. اسبهاي پيکها براي آن که سُم اسب سائيده نشود، چون نعل آهني هنوز درست نشده بود، اختراع کفشکي براي چارپايان بارکش و چاپار به منظور حمايت از سُم آنها ايجاد شد. گاهي اين کفشکها با فلز مس ساخته ميشد با پوستين يا موي اسب ساخته ميشد. نعل حقيقي اسب از فلز آهن از قرن اوّل يا دوّم قبل از ميلاد به وسيلهي ايرانيها ساخته ميشد.
تصوير (3-21). راه شاهي
تصوير (3-22). قلمرو شاهنشاهي هخامنشي و نقشهي راه شاهي (روشنضمير، 1389: 189)
3-4-1-5 ايجاد لشکر جاويدان
براي اين که نيروي نظامي به قدر کفايت و با سرعت به جاهاي لازم برسد، داريوش لشکري ترتيب داده بود که موسوم به لشکر جاويدان بود، زيرا هيچگاه از تعداد آنها نميکاست و فوراً جاهاي خالي را پر ميکرد. تعداد اين لشکر ده هزار نفر بود.340 گارد جاويدان يا سپاه جاويدان (تصوير 3-23)، خبرهترين و يکي از بزرگترين نيروهاي جهان روزگار خود (حتّي به عقيده برخي از کارشناسان خبرهترين نيروي ويژه در طول تاريخ) که براي ايفاي دو نقش تربيت شده بودند، هم به عنوان گارد نگهدارندهي شاهنشاهي و هم به عنوان عضوي از ارتش در جنگهاي ايران و يونان در دوران هخامنشي ايفاي نقش ميکردند. رويدادنگاران نوشتهاند که سپاه جاويدان از بين جوانان بلندبالا و نيرومند و خوشسيما گزينش ميشد. اين سپاه ? سال بايد دورهي آموزشي را پشت سر ميگذاشت. در اين آموزشگاه افزون بر دانش آن زمان فنون جنگي را نيز فرا ميگرفتند، ولي مهمتر از همهي اينها، پرورش اخلاق بود که براي آنها ارزش داشت. افراد حاضر در سپاه جاويدان از قبايل پارس و ماد بودهاند. اين سپاه به ده هنگ هزار نفري بخش ميشد و از آن روي به آن سپاه جاويدان ميگفتند که هيچگاه از شمار آنها کم نميشد. اگر يک نفر بازنشسته يا کشته ميشد، بهشتاب فرد جديدي جاي او را پر ميکرد.341
تصوير (3-23). سنگنگارهي کمانداران، تزئيناتي مجلّل و معروف از بخش مسکوني کاخ آپادانا، ساخته شده توسّط داريوش اوّل در شوش را نمايش ميدهد. اين کتيبه از آجر سفالي برّاق ساخته شده است و بلندي آن 75/4متر و پهناي آن 75/3 متر ميباشد. هرودوت تاريخنگار يوناني اين سپاه برگزيده را فناناپذير (جاويدان) ميدانست. از اين کتيبه هماکنون در موزهي لوور در فرانسه نگهداري ميشود. (گيرشمن، 1368: 481)
3-4-1-6 رعايت حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسّط داريوش
چهرهي داريوش به عنوان عامل ايجادِ تحوّل در ساختار سنّتي دولت، اقتصاد و حقوق، بسيار برجستهتر است. تا پيش از داريوش، هر چند در پرتو رفتار و سياستهاي مداراآميز کوروش، امپراتوري هخامنشي چهرهي يک “حکومت خوب” را در ميان ملّتها به نمايش گذاشت، امّا هنوز از حيث حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، بسترهاي لازم فراهم نشده بود، هنوز وجه نظاميگري دولت -مانند بسياري از دولتهاي باستاني- بر ديگر وجوه چيره بود و نقش دولت در ساماندهي بنيانهاي اقتصادي همچنان کمرنگ بود. داريوش دست به اصلاحاتي زد که تا مدّتها آثارش بر چهرهي ايران نمايان بود. بسياري از اين اصلاحات که در نوع خود بيمانند بود، بستر را براي طرح حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شهروندان فراهم آورد؛ هر چند پادشاهان پس از او از زمينههاي ايجاد شده بهرهي چنداني نبردند. به هر رو داريوش در چارچوب ادبيّات امروزين حقوق بشر، براي تحقّق بخشيدن به آرمانهاي انسان رهايي يافته از تهيدستي و ترس، با بهرهگيري هر چه بيشتر از منابع موجود، به تعهّدات خود عمل کرد؛ هر چند مرجع اين تعهّدات در تئوري حکومتي شاهنشاهي ايران، شهروندان نبودند، بلکه اهورامزدا بود (چون شاه “فره ايزدي” را از او دريافت ميکرد و بنابراين تنها در برابر او مسئول بود.)342. با اين همه، برآوردن خواست مردمان به علّت بيم از سرکشي و شورش آنان، در عمل مهمترين دغدغهي پادشاهان بود.
3-4-1-6-1 قانونگذاري
نخستين بخش از اصلاحات داريوش، گذاردن قانون تازهاي بود که بايد در سراسر شاهنشاهي ايران اجرا ميشد. داريوش در سرگذشتنامهي خود، در بند 8 بهستان (کتيبهي بيستون) که در سال 520ق.م. نوشته شده، گفته است: “به خواست اهورامزدا، اين سرزمينها از روي داد من رفتار کردند؛ آنچهشان از من فرمان داده شد، آن کردند.”343 اين يک خودستايي بيهوده نبوده، زيرا در اوايل 519ق.م.، يعني در همان سال دوّم فرمانروايياش، ميبينيم که دادنامهي شاه در ميان بابليها به کار گرفته شده است. جملهي “از روي دادِ شاه بايد جبران کنند.” در يک سند فروش برده در بابل يافت شده است. در اين که قانونها، که با هم “دستور آيينهاي خوب”344 را فراهم ساخت، زير نظرِ خود داريوش گردآوري، بازبيني، و در دادنامهي تازه گذشته شده شکّي نيست؛ هر چند روشن است که اين دادنامه را به اين زودي نميتوانستهاند فراهم آورند، مگر اين که آن را بر پايهي دادنامهي ديگري که پيش از آن به کار ميرفته، نهاده باشند. اومستد، پژوهشگر تاريخ باستان، با مقايسهي دقيقِ “دستور آيينهاي خوب” داريوش با قانونهاي حمورابي345 به اين نتيجه رسيده است که دستورهاي داريوش به اندازهاي از نظر کاربرد واژهها و جملهبندي و همچنين از نظر درونمايه به لوحنوشتهي حمورابي شبيه است که “به ما ثابت ميشود کشوردار جوان (داريوش) از کشوردار کهنتر تقليد کرده است.”346 اين دستورها در بيستون، تخت جمشيد، شوش و نقش رستم موجود است. برخي از آنها، روي لوحه و پاپيروس نوشته و براي اجرا به استانها و ساتراپهاي امپراتوري ايران فرستاده ميشده است.
دستورهاي شاه که در برخي موارد با نظر مشاوران ويژه تهيّه ميشده، اساس قوانين را تشکيل ميداده است. در طول تاريخ ايران، اين نظامات با تعليمات و دستورهاي مذهبي، عرف و عادت آميخته شده و روي هم رفته قوانين و اصول جاري کشور را پديد آورده است.347 داريوش در مقام شاهنشاه نه تنها مهمترين قانونگذار در چارچوب امپراتوري خود بود، بلکه در رأس قوّهي قضايّيه نيز قرار داشت. بدينسان پادشاهان هخامنشي بيهرگونه محدوديّت حق داشتند در همهي دعاوي و مسائل مربوط به جرايم مداخله کنند.348
داريوش تا پايان زندگياش به “دستور آيينهاي خوب” ميباليد. بايد دانست که شهرت او همچون يک دادگذار پس از او زنده ماند. از ديد افلاطون، داريوش دادگذاري بوده است که دادهاي او شاهنشاهي پارسي را تا پايان زندگياش نگاه داشته بود. حتّي تا 218 ميلادي (نزديک به 740 سال بعد) “داد” شاه، هنوز همچون قانون حاکم نقل ميشد. به همين دليل است که ديودور سيسيلي (مورّخ سدهي يکم ق.م.) از داريوش به عنوان “ششمين قانونگذار مصر” ياد کرده است. هر چند داريوش را به علّت اجراي برخي مجازاتهاي خشن در مورد مخالفانش نميتوان همچون کوروش پادشاهي آزادمنش خواند، ولي بهمانند کوروش به اصل تساهل و تسامح و احترام به ملل گوناگون پايبند بوده است.349
3-4-1-6-2 برپا کردن اقتصاد سالم
داريوش امپراتوري خود را به بيست استان يا ساتراپي بخش کرد و سرپرستي هر يک را به فرمانروايي توانمند سپرد. وي به منظور گسترش بازرگاني و نزديک ساختن روابط استانها به يکديگر و نيز تأمين هدفهاي استراتژيک خود، دست به ساختن جادّهاهي بزرگ زد، از جمله جادّهي شاهي که افسوس را به شوش پيوند ميداد و از دجله و فرات ميگذشت و درازاي آن نزديک به 2400 کيلومتر بود؛ جادّهاي ديگر بابل را به هندوستان مربوط ميکرد. داريوش شبکهي اطّلاعاتي گستردهاي برپا کرد که مأموران آن کارهاي ساتراپها و فرماندهان نظامي را زير نظر ميگرفتند.350 از ديگر کارهاي بزرگ داريوش، که ارزش اقتصادي و راهبردي فراوان داشت، کندن کانال سوئز بود.351
با تثبيت اوضاع اقتصادي در دوران داريوش، در بيشتر نقاط کشور “سکّه” ابزار مبادله شد و اندک اندک بانکها نقشي برجسته در فعّاليّتهاي اقتصادي بازي کردند. از پديدههاي جالب اقتصادي در آن دوران، پاگرفتن بانکهاي خصوصي بود.352 اومستد مينويسد: “داريوش نه تنها کارگزار بزرگ بود بلکه به نسبت آگاهي و روشنانديشياش، يک کاردان برجستهي مالي بود. در ميان پادشاهان باستاني کمتر فرمانروايي مييابيم که مانند داريوش دريافته باشد که کاميابيِ يک ملّت بايد بر بنياد اقتصادي سالم گذاشته شود.”353
3-4-1-6-3 توجّه ويژه به توسعهي کشاورزي
ويژگيهاي جغرافيايي ايران، اهمّيّت کشاورزي در آيين مزديسنا و سياستهاي تشويقي و ترغيبي دولت، باعث شد که ايران به قامت يکي از کهنترين کانونهاي کشاورزي در جهان درآيد. شاه در برخي از بخشهايي کشور به گشت و گذار ميپرداخت و اگر ميديد که در استاني درختهاي بارآور و زمينهاي داير بسيار است، به والي پاداش ميداد و کرسيهاي ممتاز به او ميبخشيد و بخشي را به استان زير فرمان او ميافزود و اگر ايالتي را کم جمعيّت و باير ميديد و اين وضع را نتيجهي کمکاري و اخلاق بد فرمانروا ميدانست، جاي او را به ديگري ميداد.354 شاهان هخامنشي براي تشويق کشاورزي فرمان داده بودند هر کس زمينهاي بيحاصل را با آبياري آباد کند تا پنج پشت درآمد آن، از آن او و بازماندگانش باشد.355 از سوي ديگر، به کشاورزان وامهاي بيبهره داده ميشد.356 نامهاي از داريوش در دست است که به فرمانرواي گداتس فرستاده شده است. وي در اين نامه دستور داده است که در آسياي صغير و روسيه گياهان و درختان شرقي بکارند. شاه مينويسد: “من نيّت شما را در بهبود بخشيدن کشورم به وسيلهي انتقال و کشت درختان ميوهدار در آن سوي فلات در بخش علياي آسيا تقدير ميکنم.”357
داريوش، در وصيّتنامه منسوب به او، به انبارهاي غلّه در سراسر کشور اشاره ميکند، و از جانشين خود (خشايارشا) ميخواهد که ساخت آنها را پي گيرد تا کشور هيچگاه با کمبود خواربار روبهرو نشود: “ده سال است که من مشغول ساختن انبارهاي غلّه در نقاط مختلف کشور هستم و من ورش ساختن اين انبارها را که از سنگ ساخته ميشود و به شکا استوانه هست، در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليّه ميشود، حشرات در آن به وجود نميآيند و غلّه در اين انبارها چند سال ميماند بدون اين که فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غلّه ادامه بدهي تا اين که همواره آذوقهي دو و يا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشند. و هر ساله بعد از اين که غلّهي جديد به دست آمد از غلّهي موجود در انبارها براي تأمين کسري خواروبار از آن استفاده کن و غلبهي جديد را بعد از اين که بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو هرگز براي آذوقه در اين مملکت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود.” البتّه بايد دانست که تشويق مردمان به کشاورزي ريشهاي ژرف در آيين مزديسنا داشت: “اهورامزدا ميگويد: کسي که گندم ميکارد به اين ميماند که راستي ميافشاند و دين مزديسنا را پيش ميبرد.”358 ايرانيان براي توسعهي کشاورزي و رويارويي با کمبود بارش و تقسيم نابرابر منابع آبياري، از روشهاي تازهي آبياري چون آبياري مصنوعي بهره ميگرفتند.359
هخامنشيان با بهبود بخشيدن به روشهاي توليد، نگهداري و توزيع غلّه و با بهرهگيري هر چه بيشتر از دانستههاي فنّي و علمي موجود و نيز با اصلاح نظام کشاورزي به گونهاي که به بيشترين توسعه و به بهترين بهرهگيري از منابع طبيعي بينجامد، برنامهي کلان خود را بر افزايش سطح استانداردهاي زندگي مردمان گذاشتند.
3-4-1-6-4 توجّه ويژه به حقوق مربوط به کار
حقّ کار کردن360 و حقّ بهرهگيري عادلانه از کار (حقوق کار)361، در شمار حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بشر است و دليل آن هم به اهمّيّت نيروي کار به عنوان مهمترين عامل توليد در سراسر تاريخ بازميگردد. البتّه اين اهمّيّت به هيچرو به معناي رعايت شدن اين حقوق و حتّي به رسميّت شناخته شدن آن به عنوان يک “حق”، حتّي تا يکصد سال پيش نيست.
