
پيامها كه با دخل و تصرف در مواد و با قرار دادن غير طبيعي آن در محيط شكل مييابد، ارتباط انسان با انسانهاي ديگر را به وجود آورده است. به عنوان مثال ميتوان به امر اطلاعرساني، اخطار يا ابراز احساسات به همنوع، اشاره نمود.
2-6-9- هنر در فضاي همگاني:
بشر از زماني كه حضورش ثبت شد، آثاري از خود به جاي گذاشت و در طول قرنها تا به امروز كه حكومتهاي شهري تشكيل شدهاند شاهد آثاري هستيم كه او سعي در نشانهگذاري آنها داشته و تلاش كرده در محيطي كه زندگي ميكند از خود به جاي بگذارد. هرچند كه خاستگاه عمومي اين آثار مدام در حال تغيير است و به ويژه در دوره معاصر شاهد تغييراتي بيشتري در اين عرصه هستيم .http://tandismag.ir
در اين جريان هنرهايي مانند نقاشي و مجسمهسازي شكل ميگيرند؛ روندي كه به موجب آن، هنر با توسعه تمدن و زندگي شهري، شكل تكاملي و پوياي خود را پيدا مي کند.شايد بتوان گفت مجسمه و مجسمهسازي در كنار ديگر دستاوردهاي فرهنگي و هنري، جايگاه خاصي در به نمايش گذاشتن تخيلات، نگرش به هستي، احساسات و آرمانها در طول تاريخ داشته است. در حقيقت مجسمههاي شهري بخش اصلي و مهم از مجموعه هنر عمومي را شامل ميشود. واژه هنر عمومي به هر گونه اثر هنري اطلاق ميشود كه در حوزه عمومي جامعه و معمولاً فضاهاي باز نصب و اجرا شود و دسترسي به آن براي عموم آزاد باشد. اينگونه آثار هنري معمولاً براي مكاني خاص طراحي و اجرا ميشوند و تلاش مي شود تا با ديگر عوامل محيطي، اجتماعي و فرهنگي محل نصب اثر، ارتباط داشته باشند. بناهاي يادبود و مجسمههايي كه در ميادين شهرها نصب ميشوند، از قديميترين اشكال هنر عمومي هستند كه سابقهاي چند صد ساله دارند. ميتوان گفت كه اغلب آثار معماري نيز به نوعي در حيطه هنرهاي عمومي قرار ميگيرند. در سالهاي اخير فضاهاي شهري و جنبههاي مختلف آن، از مبلمان شهري گرفته تا نورپردازي و نقاشيهاي ديواري، به مكاني براي عرضه و اجراي آثار هنر عمومي، تبديل شدهاند. در عين حال بايد توجه داشت كه هنر عمومي محدود به آثار هنري مادي و فيزيكي نيست و شعرخواني، تئاترهاي خياباني، اينستاليشن و ديگر آثاري از اين قبيل نيز در حيطه آن قرار ميگيرند. هنرمندان هنر عمومي، نقطه آغاز كشف و گسترش خلاقيت در فضاهاي زيست انساني هستند. اين را ميتوان در بررسي تاريخ و سير تطور مدنيتپذيري و شهرنشيني كه خود از جذابترين مباحث انسانشناختي است مشاهده نمود. در نتيجه تعامل هنرمندان با پديدهاي پويا به نام شهر است كه جامعهشناسان و برنامهريزان شهري در گامهاي نخست تدوين طرحهاي پايهاي عمران شهري توجه ويژهاي به آن دارند.
آنچه كه در اين افق بيشترين سهم توجه را به خود اختصاص ميدهد، بيشك حضور سازنده انسان در فضاي شهر و تعريف تنوع در كاربريهاي فضايي است. از منظري ديگر، اگر شناخت نيازهاي انساني را در شهرها، به نوعي، كشف تلقي كنيم، پاسخ گويي به آنها نيز، تعريفكنننده گونهاي خلاقهانديشي است كه هنرمندان، سهم انكارناپذيري در ظهور و ثبوت آن دارند. به همين سبب است كه شهر، در بطن مفهوم خود، مجموعهاي از قابليتهاي ارتقاءپذير هنري را پرورش ميدهد. معماري فضاهاي متنوع شهري از گوياترين نشانههاي اين قابليت است. بر همين منوال ميتوان مجموعه رفتارهاي انسان با فضاهاي شهري را در اين قلمرو قابل تعريف ديد و تفاهم انسان با محيط زندگي شهري را، قلمرو كشف خلاقانهاي دانست كه به مرور زمان كاربريهاي فضاهاي شهري را متحول مي سازد. براي رسيدن به نقطه آغاز تعامل هنرمندان با شهر، نخست ميبايست زمينههاي هنرورزي را در شهر بازبيني نمود و از خود پرسيد كه: هنر در چه نقطهاي اتفاق ميافتد و انعكاس حضور هنرمند در معماري اجزاي يك شهر چه بازتابي دارد؟ چنين رفتاري تفكيك فضايي شهر را موجب ميشود. هر چند كه پاسخ گفتن به اين پرسشها مستلزم داشتن تعريفي جامع و گويا از «شهر» و «هنر» است. با اين حال طيفهاي متنوع تأثيرات هنرمند را ميتوان در هويت بخشيدن به شهر، چگونگي تركيببندي فضاهاي مختلف و مورد نياز شهروندان و ساختارشناسي عمومي شهر ديد. به طور كلي هنر در اماكن عمومي، گذشته از زيباشناختي كلاسيك آن و با اندك تغيير در نوع و سليقه سفارشدهنده، شامل پيكره شخصيتها، آبنماها، سواركارها و نيز بناي يادماني كه به عنوان نماد يا نشانهاي بارز براي شهر تلقي شده، ميشود. هنر در فضاي همگاني امروزه، در ميادين، پاركها، محوطههاي مسكوني و حاشيه بزرگراهها، طراوت تازهاي به محيط شهري داده است. اين آثار به دليل شرايط اقتصادي خاصي كه بر آنها حاكم است، تحت سيطره سفارشدهندگان خاص و عموماً دولتي قرار ميگيرد و از اين منظر، اين آثار در گذشته بيشتر رويكردي سياسي به خود گرفته و گاه نيز از آزادي بيشتري برخوردار بوده و هنرمند با انديشه و بينشي خلاقانه به آفرينش آنها ميپرداخت. هنر محيطي با گسترش در كشورهاي مختلف و بنا به شرايطي كه مدرنيته در آن جوامع ايجاد مي كرد، تجربههاي متفاوتي را پشت سر گذاشته است. بدين ترتيب نوعي از هنر مجسمهسازي شكل ميگيرد كه با بيرون آمدن از محيط گالريها و موزهها، با فرهنگسازي، دريافت جامعه را نسبت به دانش بصري ارتقا داده و در نتيجه مخاطب را در انديشيدن به پيرامون و كشف شيوههاي تازه نگريستن با هنرمند سهيم ميسازد. مجسمهسازي محيطي مبتني بر ظرفيت فردي و آفرينش شخصي نبوده، بلكه نوع لحن و ريتم انتقال اطلاعات، مضمون و تناسب آن با «وظيفه محيطي»اش حائز اهميت است. بدين لحاظ ميزان اثرگذاري و تحميل آن به محيط «از لحاظ اندازه، سادگي، پيچيدگي و جاذبه بصري» بايستي با اهميت كاربردي آن تطابق داشته باشد و به عنصري انساني و مطلوب در محيط تبديل شود.
مجسمهسازي محيطي ميتواند به عنوان يكي از اركان پايه در طراحي محيطي، در ايجاد فضاهاي نوين شهري، فضاهاي مطبوع، دلچسب و داراي توان ايجاد تعلق ذهني، فضاهاي خلاق شهري و نيز فضائي لايق انسان معاصر مؤثر افتد.
2-6-10- ميادين شهري:
تزئين ميادين با مجسمه، يكي از كاركردهاي خاص و مهم مجسمهسازي است. ميادين به عنوان مفاصل حركت شهري، جايگاه خاصي در منظر شهرسازي دارند. از طرفي ميادين بنابر شكل خاصشان نسبت به خيابان، در هنگام عبور مدت زمان بيشتري در معرض ديد هستند؛ همين امر موجب ميشود كه نگاه بيننده ساكن و يا در حال حركت، معطوف به آن شود. از سويي يكي از خصوصيات ميدان، فضايي وسيعتر نسبت به خيابانهايي است كه به آن وصل شدهاند، بنابراين ميادين غير از عملكرد تقسيم ترافيك، مركز ثقل توجه عيني براي مسافرين و پيادهها هستند.
ميادين، با توجه به شرايط، موقعيتها و خصوصيات بصري خاصشان، جايگاه مناسبي براي استقرار مجسمه ميباشند. ميدان -با حركت محيطي و دايرهاي معطوف به مركز- و مجسمه -به عنوان جسمي كه از نقاط و وجوه مختلف قابل تعريف است- پيوند و ارتباط ويژهاي با يكديگر مييابند. ناظر درون خودرو به هنگام رسيدن به ميدان با كاهش سرعت مواجه است، لذا خيره شدن او به اثر حجمي در يك ميدان، ميتواند به تجربهاي زيباشناسانه منجر گردد.
ترافيك و سكون خودروها در ميادين، غالباً امري معمولي است و ميتوان احساس خستگي و ضعف را كه به علت سپري شدن زمان طولاني حادث ميشود، در مواجه با اثري حجمي تعديل نمود. چيزي كه ميتواند اين فضاي خسته كننده را ذيروح و با طراوت نمايد المانهاي حجمي و مجسمه است. مجسمه ميتواند آرامش و طراوت را به فضاي زندگي تزريق نمايد و ذهنيت بينندگان و عابرين را به يك تجربه مشترك و ارزشمند رهنمون سازد. اين خود نشاندهنده تأثيرات خاص مجسمه است كه ميتواند به بهبود و بالابردن كيفيت فضاهاي شهري منجر شود.
2-6-11- هويت در فضاي شهري:
بحث ديگري كه در مقوله مجسمههاي شهري مطرح است، اصالت آثار و توجه به هويت بومي اثري است كه در فضاي شهر قرار ميگيرد، هويت در ساختار تجسمي هنر امروز از ارزش مضاعفي برخوردار شده است. هويت در فضاي شهري، از طريق ايجاد تفاوتهاي معنيدار، باعث ايجاد دلبستگي و خاطره ذهني ميشود. هويت، امري عام است و به شيوههاي متفاوت ايجاد ميشود. هويت ميتواند از كاربرد متفاوت محيط ناشي شود (هويت كاربردي) هويت ميتواند از كيفيات معماري ناشي شود، هويت ميتواند از نحوه ساختار فرم و فضا «فشردگي، بازي، پستي، بلندي» ناشي شود. (هويت بصري) هويت ميتواند با ترافيك در ارتباط باشد. لذا كنترل ساختار فرم و فضاي شهري و عوامل بصري آن ميتواند هويت بصري بسازد، هويت معماري را تقويت و متناسب با هويت كاربردي، شكل، ريتم، لحن و ساختمان عناصر الحاقي بصري، فشردگي و بازي فضاي حركت و فعاليت چيدمانها…. را تعيين كند.
مجسمههاي فرهنگي و فضاي مؤثرشان، روابط آنها با محيط و معماري پيرامون، و سرشت و سرنوشتشان در طول ساليان، خود عاملي است براي ايجاد خاطره جمعي و آنها را به مكانهاي داراي هويت شهر تبديل مي کند.
عناصر كهن، ساختمانها، مجسمهها و فضاهاي داراي هويت به انسانهاي آن محيط، گذشتهاي به قدمت خود ميبخشند و در جريان تحويل يابنده محيط به عناصر ثابتي براي اتصال به گذشته، حس هويت تقويت شده و احساس ماندگاري ايجاد ميشود.
مجسمههاي شهري و محيطي ميتوانند به مهمترين عرصه اتصال مجسمهسازي با اقتصاد، رونق فعاليت مجسمهسازي، گسترش كمي آن، پرداخت هزينههاي بخش آوانگارد مجسمهسازي، ايجاد هويت زنده اجتماعي براي آن و ايجاد شرايط و زمينه كلي رشد و تحول آن گردند.
تعيين خصوصيات حجمي محيط (هويت حجمي سيماي شهر) بر اساس بررسي عناصر حجمي و شيوه ارتباط آنها با يكديگر، از عرصههاي تعامل مجسمهسازي و محيط است. نيازمنديهاي عمومي بصري شهرها، در مكانها و مناطق مختلف، ويژگيهاي محلي كسب ميكنند. اين ويژگيها عمدتاً تابع خصوصيات كاربردي محل و منطقه، (خدماتي، توليدي، تجاري، مسكوني ، آموزشي ، فراغتي و…) خصوصيات جغرافيايي طبيعي، (پستي و بلندي نوع گياه) مختصات معماري منطقه، گروه ديدار كننده، فرهنگ اجتماعي و بصري وي، شيوه ديدار بيننده (سواره، پياده و سرعت و فاصله ديدار) قرار ميگيرند. لذا مجسمهسازي محيطي تابع شرايط كاربردي، مختصات بصري و سبك معماري، مخاطب و ترافيك خواهد بود و بدين گونه هماهنگي خود را با محيط تأمين ميكند و عملكرد معيني مييابد و تابع قواعد زيباي عملكردي قرار ميگيرد. گستره مجسمهسازي محيطي از نيازمنديهاي صرفاً بصري تا نيازمنديهاي اطلاعرساني تبليغي و فرهنگي را در بر ميگيرد.
با توجه به قواعد مطرح شده اي كه ماحصل تجربهي سالهاي بسيار هنرمندان و شهرسازان بوده و به اثبات عملي و اجرائي رسيده است؛ مجسمههاي شهري بايستي كه بر بستري از بررسيهاي كلي ضوابط عمراني گسترش و توسعه شهر، طراحي محيطي و نيازمنديهاي مجسمههاي شهري صورت گيرد و در زمينههاي زير به بررسي بپردازد:
تعيين خصوصيات حجمي شهر – مشخصههاي مثبت و منفي – تعيين نيازمنديهاي حجمي و راهحلها – تعيين مناطق مطلوب و قابل گسترش – تعيين امكانات حجمسازي براي كمك به حل مناسب دشواريها –بررسي ضوابط سازگاري و پيوند مجسمهها با محيط – بررسي مختصات فضاهاي نصب – بررسي مختصات گوناگون فضاهاي متفاوت نصب مجسمه – فراهم آوردن اطلاعات لازم جهت تهيه برنامه ادواري نيازمند براي مجسمه شهري، بررسي امكان همكاري مجسمهساز بعنوان مشاور، در طراحي محيطي جهت انطباق رفتارهاي مشخص ساختاري مجسمه براي محيطي كه مجسمه بايد نصب شود، در نهايت اينكه شكلگيري مجسمهسازي شهري بر اساس نياز و مطالعات مربوط، آن را از لحاظ شاخصهاي مورد توجه، به طراحي محيطي و طراحي صنعتي نزديكتر كرده است تا به مجسمهسازي ناب.
http://urbansculpture.javanblog.com
2-7- مجسمه شهري:
امروزه شهرها به محل هايي براي انجام فعاليت هاي تکراري وزندگي ماشيني شهروندان تبديل شده اند. خيابان ها و ميادين انباشته از هرج و مرج و عوامل و عناصر مزاحم بصري، شنيداري و رفتاري گوناگوني است که شهروندان را به نوعي دچار آشفتگي روحي وجسمي حاد کرده اند. موضوعي که به راستي يک معضل در جامعه
