
شکست مواجه گرديد.
در واقع عربستان از زمان مرگ حافظ اسد و بخصوص روي کار آمدن بشار اسد نگاه مساعدي به سوريه نداشته است. چرا که بشار اسد بسيار مستقلانه تر از سياست هاي منطقه اي عربي عمل نموده است. مثلاً در دهه 1990 مثلث عربستان، مصر و سوريه جهت دهنده به ديپلماسي کلي جهان عرب بود و مشکلات و بحران هاي جهان عرب در چارچوب اين مثلث تعريف مي شد. اما از زمان به قدرت رسيدن بشار اسد، اين مثلث تضعيف شد و نهايتاً از سال 2005 و با ترور رفيق حريري به طور کامل از هم فروپاشيد و به دو محور تقسيم شد که يک محور مشخصاٌ ايران و سوريه است. براي همين عربستان هيچ نگاه مساعدي به نظام سوريه بعد از حافظ اسد نداشته و بحران سوريه فرصت خوبي را براي عربستان فراهم نموده است تا با ساقط کردن اسد، سياست هاي راديکالي وي را نيز از ميان بردارد.(کرمي 30 آبان 1391)
ب ) تلاش براي توسعه سلفي گري در سوريه
يکي از دليل عربستان براي مداخله در سوريه و تقويت جبهه مخالفان بشار اسد، ارائه الگوي نظم جانشين در منطقه با انديشه سلفي گري است. امري که حاکي از تقابل ايدئولوژيکي است و به اقليت علوي حاکم در مقابل اکثريت سني بر مي گردد. در مقطع اخير سلفي ها به نوعي حامل گفتمان اسلام گرايي افراطي هستند که البته نسبت به القاعده ملايم تر محسوب مي شوند. در واقع عربستان حامل اين گفتمان مي تواند بسترساز ايجاد نوعي تنش مذهبي باشد. در واقع امر، عربستان از اين فاکتور در تلاش است تا با نشان دادن تقابل شيعي و سني و حمايت از اکثريت سني ضمن مهار مخالفان داخلي و حفظ همبستگي ميان آنها، حمايت خود را از برادران اهل تسنن سوريه که در زير مشت آهنين نظم علوي و متحد وفادار ايران شيعي قرار دارند، ابراز دارد. امري که به دولت عربستان اجازه مي دهد تا اعتبار مذهبي خود را به مخالفان داخلي اش نشان دهد. وهابيوني که در رسانه ها و تلويزيون هاي ماهواره اي به گريه افتاده و خواستار جهاد در سوريه هستند. وهابيوني که به دليل داشتن مواضع قشري و سفت و سخت، با مخالفت علما و قضات درجه اول و صاحب نفوذ مذاهب اربعه در شهرهايي چون دمشق و قاهره روبه رو شدند. در واقع بحران سوريه براي عربستان حاکي از کشتن دو پرنده با يک سنگ است.
در واقع تفسير وهابي در نگاه عربستان به آنچه که در سوريه مي گذرد وجود دارد، کمک هايي که سعودي ها به مجاهدين افغان در شوروي نمودند از اين زاويه معنا مي يابد. سعودي ها در اواخر دهه 1970 به مدد ثروتهاي نفتي، جبهه ضد کمونيستي و مبارزه با دولت ها و جنبش هاي کمونيستي را در پيش گرفتند و با بيش از 5/7 بيليون دلار در قالب کمک هاي خارجي و تسليحاتي در مصر، يمن شمالي، پاکستان و سودان به تقويت نيروهاي وابسته به خود بودند. حمايت از عمليات هاي ضد شوروي و ضد ليبيايي و حمايت از هم پيمانانش در آنگولا، چاد، اريتره و سومالي. اکنون هم حمايت هاي مالي و تسليحاتي که از مخالفان و ارتش آزادي بخش در سوريه مي نمايد، همگي تلاشي است براي تقويت و روي کار آوردن سني هايي که در خلاء قدرت همراهي خود را با عربستان نشان دهند. رياض اکنون روي کمک اخوان المسلمين و متحدانش حساب باز کرده است. اخوان المسلمين بهترين گروه سازمان يافته محسوب مي شود که به احتمال زياد مي تواند در دراز مدت خلاء قدرت را در اين کشور پر کند. رياض در طول سه دهه گذشته به تمام معارضين فراري به ويژه اخوان المسلمين و سلفيهاي تندرو پناه داد و آنها در مؤسسات فرهنگي، دانشگاهي و آموزش به خدمت گرفت. رياض اميدوار است موقعيت بشار اسد در سوريه را با رهبري سني مذهب خود هماهنگ کرده و از دمشق يک دولت مخالف با ايران بسازد. اين اميدي است که رياض در کوتاه مدت به آن دل بسته است، چرا که احتمال دارد سوريه با جنگ داخلي مواجه شود، درگيري ها و جنگ هاي فرقه اي که در نهايت مي تواند به ايجاد دولتي جديد منجر گردد.
هر چند نبايد اين نکته را نيز از نظر دور داشت که رشد سلفي گري و حمايت از انديشه هاي سلفي مي تواند حکم شمشير دولبه را براي عربستان داشته باشد. حمايت هايي که تحت عنوان ارزش هاي عرب در جهاد عليه اتحاد شوروي در افغانستان دهه 1980 انجام شد، فاکتور اصلي در توسعه القاعده بر اساس ايده سلفي بود که بعدها عليه حاکمان سعودي چرخش پيدا نمود. از سوي ديگر حمايت هايي که از قوه مققنه انتخابي در عربستان سعودي مي شود، اقدام قابل توجهي از فعاليت هاي سلفي است که چرخشي در انديشه هاي سياسي سلفي به حساب مي آيد، امري که قبلاً توسط اين گروه به عنوان انديشه اي غير اسلامي تعبير مي شد. همچنين رشد فعاليت هاي دموکراتيک سلفي در مصر مي تواند نعمت درهم برهمي براي حاکمان سعودي باشد.( کرمي ،30 آبان1391)
7-5-2-4 دورنماي اهداف عربستان در سوريه
موج تحولات جهان عرب، محيط ژئوپليتيکي و ژئوکالچري عربستان سعودي را در محاصره تحولاتي قرار داد و موجب شد تا سياست حفظ وضع موجود اين کشور به چالش کشيده شود. بر اين مبنا بحران سوريه کانوني شد تا عربستان بتواند معادلات قدرت در حال شکل گيري را دگرگون سازد و در مقابل نظم ايجاد شده موازنه ايجاد کند. نقشي که عربستان در چارچوب استراتژي غربي – عربي بازي مي کند، تضعيف سوريه يا حذف نقش منطقه اي سوريه را مي طلبد.
در سطح ژئوکالچري نيز مي توان اذعان نمود که تقابل گفتماني موجود باعث ميشود تا کل موضوعات خاورميانه از بحث نوع حکومت و تغيير نظامهاي سياسي در اثر ظهور جنبش هاي مردمي به سمت تنشهاي مذهبي سير کند. اين روند مبتني بر نوعي استراتژي براي حفظ بقاي نظام سياسي اقتدارگرا و سنتي سعودي و ارتقاي جايگاه و نفوذ و نقشآفريني منطقه اي عربستان محسوب مي شود. نقشي که با حذف سياست هاي راديکاليستي سوريه و حمايت از جريان سلفي در منطقه معنا پيدا خواهد نمود. بر اين مبنا پشتيباني مالي، رسانه اي و تسليحاتي به مخالفين سوري مي تواند تعديل فشارها و قيام هاي جهان عرب و مديريت تحولات به سمت و سوي نوعي تغييرات با سازوکار قاعده مند را در پي داشته باشد که تبادل قدرت و انتقال قدرت و خروج نخبگان سابق از قدرت را قاعده مند کند. در پايان ميتوان گفت که موفقيت عربستان در ساقط کردن نظام سوريه مي تواند موفقيت مهمي براي احياي نقش منطقه اي عربستان و آينده سياست هاي عربي سعودي ها باشد و بر ژئوپليتيک خاورميانه و شکل گيري ائتلاف ها و دسته بندي هاي جديد منطقه اي تأثيرات قابل توجهي بر جاي بگذارد.(کرمي ،30 آبان1391)
گفتار ششم
6-2-4 عملکرد تشکيلاتي جنبش القاعده و نقش مهم آن در تحرکات اخير خاورميانه
1-6-2-4 فرايند تشكيل سازمان القاعده
در شكل گيري القاعده علاوه بر اشخاصي كه رهبري و مديريت سازمان را عهدهدار بودند، دولتهاي متعددي مانند عربستان، پاكستان و ايالات متحده نيز همكاري بسيار مؤثري داشتند كه بدون اين همكاريها امكان تأسيس چنين تشكيلاتي وجود نداشت. اين سازمان در اواخر دهه 1970، با عنوان دفتر “مكتب الخدمه” و با هدف آموزش، پشتيباني و تجهيز مجاهدين عرب براي جنگ با شوروي سابق آغاز به كار كرد. مبارزان عرب توسط سازمانهاي “خيريه” عربي، از كشورهاي خود به منطقه جنگ منتقل و در آنجا تجهيز و پشتيباني ميشدند. برخي از اين كاروانها پس از انتقال به پيشاور، با عبور از چند مرحله در نهايت به بنلادن ميرسيدند كه شخصاً نظارت كلي بر روند مهاجرت “مجاهدان عرب” را بر عهده داشت. اين مسير از شهر قاهره آغاز ميشد و با گذر از شهر جده در نهايت به پيشاور ميرسيد. اعزام اين داوطلبان از طريق چند مؤسسه زير صورت ميگرفت. (فدوي،1380:ص29)
مؤسسة محمدبنلادن (پدر اسامه) در قاهره
اين مؤسسه وظيفه مهاجرت بسياري از كارگران مصري را براي كار در عربستان سعودي به منظور توسعه حرمين شريفين برعهده داشت. شركت پدر بنلادن پيمانكار اصلي طرح توسعه حرمين بود و وزارت كشور عربستان دستور داده بود كارگران ماهر و مهندسان مورد نياز را جذب و اعزام كند. داوطلبان مبارزه با شوروي كه بسيج آنها با هماهنگي شخص اسامه به طور محرمانه انجام ميشد، همراه با اين نيروهاي كار اعزام ميشدند.
سازمان جهاني امدادرساني اسلامي (مقر اين سازمان در عربستان است)
اين مؤسسه كه فعاليت خود را در قاهره انجام ميداد و توانست شمار زيادي از مجاهدان را براي فعاليت در دفاتر امدادرساني در پيشاور جذب كند، مورد اعتراض مقامهاي امنيتي مصر بود. دفاتر و نهادهاي وابسته به اين سازمان در سطح جهان به 1112 نهاد، شركت و درمانگاه ميرسيد كه همگي تحت عنوان “هيأت بينالمللي امدادرساني اسلامي” و با تأمين مالي عربستان سعودي فعاليت ميكردند. مؤسسه محمدبنلادن نيز از طريق دفاتر امدادرساني اسلامي، از پانزده نهاد بينالمللي كه در شهر پيشاور به امور پزشكي رسيدگي ميكردند، حمايت كرد. در اين نهادها نهصد عرب از جمله سيصد مصري كه زير نظر محمد شوقي اسلامبولي و اسلامگرايان مصري هوادار او فعاليت ميكردند، مشغول كار و فعاليت بودند.
دفاتر اتحاديه جهاني اسلام
مسئول آن شيخ اوايل بن ابراهيم جليلدان (سعودي) بود و مقر اصلي آن در شهر مكه قرار داشت. وي به رغم تلاش نتوانست جواز فعاليت در خاك مصر را بيابد و مقامهاي امنيتي مصر، خواسته آنان را رد كردند. طبق گزارشهاي امنيتي و اطلاعاتي مصر، مؤسسه محمدبنلادن به هركدام از داوطلبان اعزام به پيشاور 300 دلار ميداد كه 180 دلار در قاهره و باقي را هنگام ورود به جده ميپرداخت. در ازاي اين مبلغ، اين داوطلبان گذرنامههاي خود را به امانت ميگذاشتند و گذرنامههاي ديگري دريافت ميكردند. آنان پس از ده روز اقامت در مهمانسراي انصار كه آكنده از داوطلبان عرب، آسيايي و افريقايي بود، مستقيماً از طريق فرودگاه بينالمللي جده عازم شهر مرزي پيشاور ميشدند. در آنجا چند كميته ايجاد شده بود كه از جمله آنها كميته ويژه آموزش نظامي و مطالعه نقشه هوايي افغانستان، كميته اداري مسئول خوراك و پوشاك و كميته آموزشهاي اسلامي داوطلبان بود. بسياري از عربها مانند ابوهاجر العراقي، ابونضال السوري، ابوآدم السوداني، ابوصفيه اليماني، ابوحفص السعودي، ابودوست البنغالي و ابوحبيب البحريني مسئوليت كميتهها را برعهده داشتند. به گفته بنلادن، بيش از پانزدههزار نيروي جوان، اين دورههاي آموزشي و نظامي را سپري كردند كه بيشتر آنان عرب بودندو به اين علت آنان را مجاهد “عرب ـ افغان” ناميدند. .(خليل اسعد،1380:ص3و36-35)
آنچه باعث نواختن شيپور جنگ عليه شوروي شد و گروههاي مختلف عرب را گرد آورد، ميتوان به دو مورد زير اشاره كرد:الف) تبليغات گسترده اخوانالمسلمين در سراسر كشورهاي عرب و اسلامي درباره اهميت جهاد اسلامي و ضرورت بسيج همه امكانات مالي و جاني براي حمايت از مسلمانان كه در آن زمان به “جهاد” با شوروي تفسير ميشد. خطباي عرب در اين دوره بسيار آتشين و بسيجكننده سخن ميگفتند.
ب) تمايل سازمانهاي امنيتي كشورهاي عربي براي رهايي از دست جوانان بنيادگرا كه از طريق نشستها و جلسات در مساجد، كشمكش بيپاياني را با دولتمردان آغاز كرده بودند و درگيري خونيني با تشكيلات امنيتي بسياري از كشورهاي عرب و اسلامي داشتند. از ديد مقامهاي امنيتي، سفر به افغانستان تنها راه مشروع و قانوني رهايي از زيرا به نظر آنان، جوانان توان پايداري در برابر شوروي را نداشتند و به زودي از پا درميآمدند.(خليل اسعد،1380:ص36)
2-6-2-4 اهداف امريكا، پاكستان و عربستان از تشكيل القاعده
گذشته از اهدافي كه اعضاي القاعده در اين فعاليتها دنبال ميكردند و در آن مقطع ايجاد حكومتي مطلوب در افغانستان مهمترين خواسته آنان به شمار ميرفت، امريكا، عربستان و پاكستان نيز در اين زمينه خود را صاحب منافعي ميديدند كه همكاري آنان را عميقتر ميكرد.
1-2-6-2-4 اهداف و منافع امريكا
به گفته زبيگنيو برژينسكي، وزير خارجه اسبق امريكا، ايالات متحده در گمراه كردن شوروي در حمله به افغانستان نقش مهمي ايفا كرده است. او ميگويد: “طبق روايت رسمي تاريخ، كمك سيا به مجاهدين در سال 1980 آغاز شد؛ يعني پس از حمله شوروي به افغانستان در 24 دسامبر 1979. اما واقعيت اين است كه در 3 ژوئيه 1979
