
برخلاف اسپارت نسبت به ايران اظهار انقياد يا وفاداري کرده بود، معهذا هنگامي که شورشهايي در شهرهاي يونانينشين آسياي صغير (غرب ترکيهي کنوني) درگرفت، اسپارتها، حاضر به حمايت از شورشگران نشدند و اين آتنيها بودند که حاضر شدند، به شورشيان کمک کنند. در سال ??? قبل از ميلاد مستعمرات يوناني به عليه ايرانيان شوريدند و اتّحاديّهي يوناني که در رأس آن آتن قرار داشت به سارد -پايتخت غربي هخامنشي و پايتخت سابق ليديه که پنجاه سال قبل به تصرّف ايران درآمده بود- يورش برد و تمامي شهر (به جز ارگ شهر که تسخير آن ممکن نشد و شورشگران از سارد عقبنشيني کرده و گرفتار تعقيب و انتقام ايرانيان شدند) و جنگل مقدّس آن را طعمهي حريق ساخت. طيّ اين آتشسوزي حومهي شهر نيز کاملاً سوخت.386 هر چند پارسيان، شورشيان را پس از مدّتي تار و مار کردند، امّا داريوش پس از استقرار امنيّت در آسياي صغير و جلب رضايت اهالي آن جا، در صدد لشکرکشي به يونان درآمد تا آتنيان را به ازاي آتشسوزي سارد، متنبّه سازد. مداخلهي آتنيها در ماجراي شورش، شاه را به سختي عصباني کرده بود و خطر يونانيها در آن سوي دريا را به داريوش يادآور شد. داريوش بر آن بود که با تکيه بر روشهاي مسالمتآميز و صلحجويانهي سياست خارجي همچون مذاکره و ديپلماسي به اهداف خويش نايل شود. وي در راستاي اين سياست در سال 491 ق.م سفيراني را به شهرهاي متعدّد يونان اعزام کرد تا از دولتهاي مزبور به نشانهي اطاعت، آب و خاک دريافت کنند. اکثر شهرهاي يوناني آب و خاک تقديم کردند امّا در آتن و اسپارت بر خلاف رسم و نزاکت بينالمللي، سفيران داريوش را کشتند.387 توضيح آن که “در آتن سفيران را از صخرهها در پرتگاه فرو افکندند و در اسپارت به درون چاه انداختند و به تمسخر پيشنهاد ميکردند که آب و خاک براي شاه ببرند.”388 با اين اقدام آتنيها و اسپارتيها، لشکرکشي داريوش براي تنبيه آنان اجتنابناپذير شد.
آن چه در اين جا لازم به ذکر است، اين است که اصول قواعد بينالمللي دنياي باستان بيشتر بر عرف و سنّت پايهگذاري شده بود. دولت هخامنشي به رعايت اين اصول و محترم شمردن آنها کاملاً مقيّد بود و نقض اين اصول را بيحرمتي بزرگ تلقّي ميکرد. هخامنشيان خود به عنوان بزرگترين امپراتوري زمان در شکلگيري حقوق بينالملل نقشي بسزا داشتند. عرف بينالمللي که تا آن زمان مورد احترام ملل بود و به صورت رويهي حقوقي درآمده بود عبارت بود از: 1- “مصونيّت نمايندگان سياسي [مصونيّت ديپلماتيک] ؛ 2- دادن آب و خاک به نشانهي اطاعت و فرمانبرداري؛ 3- اعلان جنگ با مشعل”.389
داريوش لشکرياني را مأمور نبرد با يونان کرد. وحشت و خشم بيسابقهاي که در يونان پديد آمده بود، باعث شد که آتن و اسپارت منازعات ديرين خود را فراموش کنند و براي دفاع از يونان با هم متّحد شوند. آتنيها و اسپارتيها با يکديگر متّحد شدند و سرانجام نبرد ماراتُن390 در سال 490 ق.م بين ايرانيان و يونانيان آغاز شد. اسپارت که با بيميلي خود را آمادهي همکاري با آتن کرده بود، بسيج خود را آنقدر به تأخير انداخت که وقتي نيروي او به کمک آتن رسيد، نبرد ماراتُن، به پايان رسيده بود. رودرويي دو سپاه ايران و يونان در جلگهي ماراتُن اتّفاق افتاد (تصوير 3-27) و دو لشکر
تصوير (3-27). نخستين جنگ بين ايران و يونان در سال ??? پيش از ميلاد و محلّ نبرد ماراتُن در سال ??? پيش از ميلاد ()
چند روز روي در روي هم بودند و هنوز سرداران آتن بين اعلام جنگ و اظهار انقياد ترديد داشتند. در يک شوراي جنگي، در نهايت تصميم به حملهي ناگهاني گرفته شد و تيراندازان ايران از انجام هر اقدامي بازماندند و يونانيان با شور و هيجان خود را فاتح يافتند.391 هرودوت از مقاومت خوب سربازان جاويد در قلب سپاه صحبت ميکند و اين که آنها در قلب يونانيان را وادار به عقبنشيني کردهاند. امّا بنا به دلايلي بهرهمندي در اين جنگ نصيب يونانيها شد و لشکريان ايران پس از چندي به دستور داريوش شاه به آسيا مراجعت کردند تا در سال آينده با ارتش قويتري عازم يونان شوند.
داريوش (522-486 ق.م) يونانيان را بسيار بيشتر از اسلافش “کوروش و کمبوجيه” شناخته بود. سفر جنگي او به سکائيه که در سالهاي 514-513 ق.م عليرغم نظر برخي از محقّقين با موفّقيّت انجام شد و آشنايي او را با اروپا و يونان بيشتر ساخت. پيش از نبرد ماراتُن که به سال 490 ق.م رخ داد، شناختي که دولت هخامنشي از دنياي يوناني داشت مبتني بر واقعيّتهاي غيرقابل انکاري بود که هنوز هم مطالعهي تاريخ روابط ايران و يونان به ما ارزاني ميدارد. نخستين تماس با يونانيان که در زمان کوروش رخ داده بود نخستين درسهاي شناخت را به ايرانيان داده بود، “جدايي بيانداز و زير فرمان بياور” تجربههاي بعدي و روابط جديدتر درس ديگري از مکتب يوناني به ايرانيان آموخت، “يونانيان را به آساني ميتوان خريد” و آنگاه نبردهايي که بين پارسها و ملل يوناني به وجود آمد درسهاي ديگري به آنان فرا داد، آنان ياد گرفتند که يونانيان تک تک، جنگندههاي بسيار خوبي بودند، چالاک و با سلاح خوب و شايسته اين که آنها را در سپاههاي پارسي درآورند، همچنين پارسيان نيز کشف کردند که شهرهايي که به يکديگر سخت رشک ميورزيدند، نميتوانستند به طور يگانه با هم کار کنند و دشوار نبود که دوستاني ميان آنها يافت که خود را بفروشند.392
سلسله جنگهاي ايران و يونان که از زمان داريوش بزرگ شروع گرديد، در زمان خشايارشا به اوج خود رسيد و متأسّفانه به دليل سياستهاي اشتباه و نادرست خشايارشا اين جنگها در نهايت ناکامي ايرانيها را به دنبال داشت.
3-4-2-4-4 اسپارت
به دنبال تحريکات آتن و شورش مستعمرات يوناني آسياي کوچک و آتش زدن سارد، پايتخت غربي شاهنشاهي هخامنشي، به وسيلهي آريستا گوراس393 و دولتهاي شورشگر آسياي کوچک، آنان که اميدي به پيروزي خويش نداشتند از دولتهاي يونان قارّهاي کمک خواستند و بدين سان بود که جنگ ايران و يونان آغاز گرديد. جدائي و پراکندگي در يونان از همان آغاز احساس ميشد. اسپارت که سرگرم تدارک جنگ عليه آرگوس394 (مرکز آرگوليد واقع در پلوپونز) بود و نيز نسبت به ايوني تکامليافتهتر از خود، هيچگونه علاقهاي نداشت از حمايت آريستا گوراس، خودداري نمود. کورينت و ساير شهرهاي يوناني متّحد اسپارت هم که علايق محلّي آنها برتر از منافع مبارزهي مشترک بود از شورشيان حمايت نکردند، تنها آتن که منافع حياتي آن بر اثر سلطهي دريايي پارسها تهديد ميشد، براي شورشيان بيست کشتي گسيل داشت، پنج کشتي ديگر نيز از جانب ارتري395 (شهري قديمي در ناحيهي اوبه) اعزام گرديد. در جنگ خونيني که بين طرفين درگرفت، شورشيان با وجود موفّقيّت نخستين (تصرّف سارد) به علّت فقدان کمک مؤثّر از جانب يونانيان اروپايي خود را کاملاً تنها يافتند و آنگاه پارسها با تصرّف دوبارهي بيزانس به سال 494 ق.م کليد بازرگاني و کشتيراني آسياي کوچک را به دست گرفتند و قدرت خود را بر ايوني از نو مستقر ساختند.396 بدينسان اسپارتيان از مقابله با پارسيان خودداري ورزيدند و از کمک به هموطنان يوناني خويش نيز پرهيز کردند. هنوز زمان نبرد سرنوشتساز فرا نرسيده بود.
در سال 492 ق.م مردونيوس-برادرزاده و داماد داريوش- در سمت فرماندهي نيروي دريايي و قواي زميني، در کنارههاي تراس به حرکت درآمد در نزديکيهاي کوه آتوس397 توفاني موجب پراکندگي و تفرقهي نيروي دريايي او شد و او ناچار از تعقيب نقشهاي که داشت دست کشيد. بدين ترتيب نخستين اردوکشي پارسها به نتيجهي مطلوب نرسيد. آنگاه داريوش سفرايي را مأمور ساخت تا از آتن و اسپارت قول اطاعت بگيرند ولي يونانيها، آنها را که به فکر تطميع عمّال دولتي افتاده بودند، کشتند. با اين پيشآمد، جنگ اجتنابناپذير مينمود. آتن با اسپارت از در دوستي درآمده و خواستار اتّحاد با وي شد. در سال 490، تعداد زيادي کشتي که اغلب آنان متعلّق به فينيقيان بود، مأمور نگهباني و حفاظت کشتيهاي حمل و نقل هزاران سرباز پارسي شد، پارسها به فرماندهي آرتافرن و داتيس در اين اردوکشي شرکت داشتند و فرماندهي آتنيها با ميلتيادس398، آريستيدس399 و تميستوکلس400 بود. فرماندهي عالي يونانيان به عهدهي ميلتيادس که بصيرت بيشتري در امور نظامي داشت، نهاده شد. قواي آتن در حدود ده هزار تن بود، شهر پلاته401 هم يک هزار تن را به کمک آتن فرستاد. پيش از حرکت نيروهاي آتني و متّحد آنان به سوي ماراتن، آتنيها فيليپ پيدد دوندهي آتني را نزد اسپارتيها فرستادند تا از آنان کمک بطلبند. فرستادهي تندرو، روز ديگر وارد اسپارت شد و به لاسه دمونيها چنين گفت: “لاسه دمونيها، آتنيها ميخواهند که شما آنها را ياري کنيد و نگذاريد که خارجيها بر يونان دست يابند.” اسپارتيها گفتند: “براي کمک کردن حاضريم، ولي امروز نهم ماه است و موافق عادات اسپارتي، تا قرص ماه تمام نباشد، نميتوانيم حرکت کنيم.”402 علّت کمک اهالي پلاته به آتنيها، روحيّهي حقشناسانهاي بود که آنها نسبت به کمکهاي سابق آتنيها داشتند. بدين ترتيب نبرد مشهور ماراتُن آغاز شد و يونانيان ناباورانه در آن پيروز شدند و رويارويي ايران هخامنشي با اسپارت به وعدهگاه ترموپيل موکول شد.
3-4-2-5 نقش درياها و آبراههها در سياست خارجي داريوش
داريوش با هدف شناخت راههاي دريايي جهان و افزايش توانمندي ايران براي استيلا يافتن بر آبراهها و تنگههاي استراتژيک فعّاليّتهاي اکتشافي بسياري انجام داد. حفر کانال سوئز و ارتباط مديترانه با اقيانوس هند، استراتژي دولتمردان ايران را در سياست کوتاه کردن راههاي بازرگاني دريايي جهان و اتّصال آنها به سواحل خليج فارس و درياي عمان نشان ميدهد. اين مرز، مرز آبي سرزمين اصلي امپراتوري هخامنشي را تشکيل ميداد.
3-4-2-5-1 خليج فارس و درياي عمان
با به قدرت رسيدن داريوش، تسلّط ايران هخامنشي بر کرانههاي شمالي و جنوبي خليج فارس و درياي عمان به اوج خود رسيد. داريوش در ستون اوّل بند ششم کتيبهي بيستون در توصيف ممالک امپراتوري گستردهي خود از سرزمينهاي دريايي پارس، خوزستان، بابل، زرنگ، گنداره، رخج و مکيا ياد ميکند و در کتيبهي تخت جمشيد (در ديوار پيشبند صفّه از طرف چپ بند 2) عربستان، ملّتهاي آن سوي درياها و ممالکي را که در مشرق و هندوستان هستند، خراجگذار خود ميداند.403
هرودوت ساگارتيها، سرنگيها، ثامانيان، اوتيان، ميکيان و مردم جزاير درياي عمان را ساتراپي چهارده ايران هخامنشي در زمان داريوش ميداند که شاه تبعيدشدگان را به جزاير درياي عمان ميفرستاد.404 اين ناحيه از جنوب شرقي تا سواحل شمال شرقي خليج فارس امتداد داشته و جزيرهي قشم از تبعيدگاههاي مهم هخامنشيان بوده است. اسکان زندانيان در اين مناطق دورافتاده سبب اقتدار ايران ميشد.405
داريوش پس از تسخير هند غربي در سال 512 ق.م اسکيلاس کارياندي را با هيئتي اکتشافي به درياي عمان فرستاد. بنابر روايت ارسطو در کتاب سياستنامه و نوشتههاي هرودوت، اين گروه از رود سند عبور کردند و سواحل بلوچستان را پيمودند و پس از گذر از سواحل عربستان از تنگهي بابالمندب گذشتند و به درياي سرخ وارد شدند و سپس از راه کانال سوئز به مصر سفلي گام نهادند و از آن جا به سوي درياي مديترانه رهسپار شدند. بر اساس متنهاي تاريخي، اين هيئت در بندر بنه شو در سواحل خليج فارس خوزستان سکونت داشتهاند.406
حاکميّت ايران بر سرزمينهاي جنوب تنگهي هرمز و شبه جزيرهي عربستان، بخش ديگري از فعّاليّت دولت هخامنشي براي نقشآفريني سياسي، نظامي و اقتصادي در منطقهي خليج فارس و درياي عمان بود. واژهي عرب و قلمرو اربايا بارها در آثار نويسندگان سدهي ششم آمده است که حکومت هخامنشي براي اشاره به بدويان و سرزمينهاي بين رودخانهي رودخانهي فرات تا مصر از آنها استفاده ميکرد. دولت هخامنشي به منظور تسهيل امور نظارتي، پايگاههاي متعدّدي در جزاير خليج فارس ساخت که نمونههايي از اين آثار چون مخازن آب در جزيرهي قشم
