
عليه عراق، نگهداري تروريستهاي مظنون خارج از تشريفات صحيح قانوني و خروج از موافقتنامههای بينالمللي راجع به محيط زيست، درست يا اخلاقي محسوب ميشود(قراملكي،1388: 128).
بنابراين ما هنوز با اين پرسش روبرو هستيم كه چگونه تصميمي اخلاقي بگيريم؟ چندين نظام در اين مورد به ما كمك ميكنند. آنها از ما ميخواهند كه درباره گزينههاي پيش رو به خوبي فكر كنيم، پيامدها و عواقب آنها را در نظر بگيريم و فوايد يا ضررهاي احتمالي را پيشبيني كنيم حال بايد از چه فرضياتي شروع كنيم؟ تام بيشامپ21 و جيمز چيلدرس22، دو عالم اخلاق آمريكايي، رويكرد بسيار مفيدي را تحت عنوان «اصل اخلاق زيست پزشكي» كه نخستين بار رد سال 1979 منتشر شده است، ارائه نمودهاند. همانگونه كه عنوان كتاب نشان ميدهد، اصول اخلاقي، به پيشرفتهاي سريع در علم زيست پزشكي مربوط ميشوند، اما رعايت چارچوبهاي اخلاقي در بسياري زمينههاي ديگر نيز مفيد است. آنها، تاكيد نمودند كه چندين اصل اخلاقي وجود دارد كه بايد در نظر گرفته شود و به آنها اولويت داده شود، اين اصول هميشه اعتبار برابري نداشته و گاهي با هم در تعارض هستند.
اولين اصل، اصل استقلال23 يا خودمختاري است، يعني گفتن اينكه ما نميتوانيم چيزي را برخلاف خواستههاي يك شخص انجام دهيم. بنابراين، يك پزشك نميتواند به درمان پزشكي برخلاف خواستههاي يك بيمار اقدام كند، هر چند كه پزشك چنين درماني را ضروري بداند. هر چقدر كه دادن پول براي صندوق خيريه، اخلاقي باشد، كارفرما نميتواند درصدي از حقوق شخص را برداشته و به صندوق خيريه بدهد. البته، استقلال، محدوديتهاي خود را دارد. ممكن است بخواهيم در يك مكان عمومي سيگار بكشيم، اما آيا صدمه ناشي از قرار گرفتن ديگران در معرض دود سيگار مهمتر از استقلال و خودمختاري شخص است؟
مسئوليت ما در برابر ديگر اشخاص، فايده رساندن به آنهاست. ما نبايد به ديگران آسيب برسانيم. بنابراين، وظيفه يك پزشك ارائه درمان مفيد است. البته، در عمل، اين امر اغلب كاري توازن بخش است. براي مثال، ممكن است يك دارو مفيد باشد. اما ناگزير داراي عوارض جانبي است. بنابراين، تصميمگيري براي تجويز آن، مستلزم مقايسه اهميت اين دو است. آيا فايده، مهمتر از آسيب است؟ آيا ميتوان آسيب را محدود كرد؟ اگر ما قوانين قمار را آزاد كنيم، اشخاصي كه بخوانند قمار كنند، ميتوانند با راحتي بيشتري اين كار را انجام دهند و درآمد دولت افزايش مييابد، اما اين خطر وجود دارد كه اشخاص بيشتري به اين عمل غير اخلاقي با تمام نتايجي كه براي آن ها و خانوادههايشان دارد، اعتياد پيدا كنند.
يكي ديگر از اصول اخلاقي، اصل عدالت است. يعني اينكه ما مسئوليت داريم به پيامدهاي گستردهتر تصميمات خود نگاه كنيم. اين موضوع نيز به راحتي در پزشكي درك ميشود. ممكن است يك داروي جديد براي عده كمي از بيماران مفيد بوده، ولي خيلي گران باشد. درانگلستان، بودجه مراقبتهاي بهداشتي محدود است و بنابراين، هزينه براي دارو ممكن است به اين معنا باشد كه پول كمتري براي چيزهايي در دسترس است كه به نفع عده بسيار بيشتري است. بنابراين، يك بيمارستان چه بايد بكند؟ آيا بودجه را براي دارو هزينه كند يا آن را صرف تهيه تجهيزات بيمارستان نمايد؟
اين اصول از آنجا كه چيزي جز قرائت كمرنگي از اخلاق سنتي نيستند، مورد اعتراض قرار گرفتهاند. مسلماً آنها مبتني بر ارزشهاي كليدي، به ويژه سنت يهودي – مسيحي و اصول يوناني براي جستجوي خوبي و عدم استفاده از ديگران به عنوان وسيلهاي براي رسيدن به هدف هستند.ارزش اين اصول در اين است كه چارچوبي را براي انديشيدن و بررسي همه گزينهها و پيامدهاي يك اقدام پيشنهادي فراهم ميسازند. به ويژه در زمينه علم نوين زيست پزشكي، پاسخ دادن به يك تحول با «اَه اَه» يا «بَه بَه» بسيار ساده است. ممكن است واكنش غریزی ما اين باشد كه اين تحول خاص وحشتناك است و هرگز نبايد اجازه داد ك اتفاق بيفتد. يا ممكن است اين باشد كه شگفتانگيز است و امكانات بسياري را فراهم مينمايد. اينها، دقيقاً شاخصيهايي بود به پرسشهايي كه با تولد «لوئيس براون»24، اولين نوزاد لوله آزمايشگاهي جهان در سال 1978 مطرح شد. از اسپرم انسان باري بارور ساختن تخمكم در لوله آزمايشگاهي استفاده شد و شرايط براي رشد و تكامل جنين حاصل فراهم شد. سپس، جنين در رحم مادر كار گذاشته شد . سپس با طي دوران بارداري لوئيس به دنيا آمد. اين امر متضمن توليد چندين جنين در آزمايشگاه بود، اما فقط يكي از آنها تبديل به نوزاد شد. برخي مردم انتقاد كردند، زيرا معتقد بودند اين كار دخالت در خلقت خداوند است. به علاوه جنينهاي زيادي ك هدر واقع كه انسان هستند، در اين فرآيند نابود ميشوند. ما نبايد توليد مثل را از عشق جنسي جدا كنيم.اكنون، زوجهایی كه نميتوانند از راه طبيعي بچهدار شوند، با اين روش ميتوانند به آروزي خود كه داشتن فرزند است، برسند. در حالي كه هر دو پاسخ قابل درك است، هیچیک، كليه مسائل مربوط را مورد بررسي عميق قرار نميدهد. اگر قرار باشد كه ما بهترين تصميم اخلاقي را كه ميتوانيم بگيريم، اين تصميم مستلزم تأمل دقيق و انديشمندانه است.
در جاي ديگر ما فرآيندي تدريجي را براي انجام اين كار آغاز كردهايم. اخيراً رويكردي مشابه به وسيله عادل شامو25 و ديويد رسنيك26، علماي اخلاق آمريكايي پيشنهاد شده است كه نقل آن، گرچه به شكلي اصلاح شده، اما مفيد است: (قراملكي،1388: 130).
آليس27 با دو موضوع، يكي از اهداي خون و ديگري تكليف براي حضور در يك جلسه مهم مواجه شده است. اگر براي اهداي خون برود، ممكن است زندگي بيمار نيازمندي را نجات دهد، اما ديگر نميتواند در جلسه حاضر باشد. حال بايد چگونه تصميمگيري نمايد؟
آليس ميتواند اين اقدامات را اتخاذ كند:
مسأله را براي خودش تعريف كند. آيا بايد براي اهداي خون برود يا در جلسه حاضر شود؟
اطلاعات مربوطه را جمعآوري كند. نياز به خون چيست؟ آيا نياز به اهدا كنندگان از گروه خوني خاص وي هست؟ ماهيت جلسه چيست؟ حضور در جلسه تا چه اندازه حائز اهميت است؟
گزينهها را تنظيم كند. آيا اينها مشتركاً انحصاري است؟ آيا او ميتواند به جلسه رفته و در فرصت ديگري براي اهداي خون برود؟ آيا تاريخ جلسه قابل تغيير است؟
گزينهها را به اصول مورد بحث مرتبط سازد. اهداي خون، از كمك به ديگران حمايت ميكند. رفتن به جلسه از اهميت وفاي به عهد حمايت ميكند. امكان رعايت هر دو اصل به وسيله تغيير تاريخ يكي يا ديگري وجود دارد. اما ممكن است اصول ديگري نيز وجود داشته باشند كه بايد مورد بررسي قرار گيرند: اصول حقوقي، اقتصادي، حرفهاي يا شخصي.
هر موردي را بايد در نظر گرفت: واقعيتها، همچنين اصولي مهم هستند. ممكن است آليس، گروه خون نادري داشته باشد و خون او شديداً مورد نياز باشد؛ اين واقعيتها اهميت قابل توجهي در تصميمگيري دارند. ممكن است شخصي گروه خون معمولي داشته باشد و ممكن است جلسه، تنها جلسهاي باشد كه وي ميتواند تحول جديد و بسيار با ارزشي را ايجاد نمايد. در اين مورد، آليس احتمالاً تصميمي خواهد گرفت كه به جلسه برود.
تصميم گيري كند و آن را به اجرا بگذارد.
در اين روند، مشورت كردن با اشخاصي كه به قضاوت آنها اطمينان داريم، غالباً مفيد است. افكار بلند ميتواند موضوعات را روشن كند. گاهي عقب ايستادن و بازنگري نظام ارزشي خود مهم است. معمولاً در زندگي روزانه، زمان اجازه اين كار را نميدهد، اما گاهي، وقت گذاشتن براي بررسي اينكه چگونه ميتوان تصميم گرفت، ميتواند بسيار ارزشمند باشد.
در مورد مسائل سريعالتحول، مرحله ديگري لازم است. تصميمات، بايد در پرتو اطلاعات جديد، مورد بازنگري قرار گيرند. يك مثال خوب پزشكي از اين مورد آن است كه در اولين رروزهاي بيماري فراگير ايدز، يك بيمار مبتلا به ذاتالریه مرتبط با ايدز، در بخش مراقبتهاي ويژه، تحت درمان قرار نميگرفت، چون پيشرفت ايدز، بيشتر از يك سال طول نميكشيد. امروزه، در زماني كه درمان دارويي، تا حد زيادي دوره بيماري را بهبود داده است، درمان مراقبتي شديد، تحت چنين شرايطي كاملاً مناسب است.
گاهي، تصميمگيري اخلاقي ميتواند بسيار دشوار باشد. اتخاذ بهترين يا اخلاقيترين تصميم، مستلزم انديشيدن دقيق ميباشد. اغلب، ما بايد، نه به راه حل مطلوب، بلكه به بهترین راه حلي كه تحت شرايط موجود ميتوانيم به آن برسيم، راضي باشيم. از مباحث فوق ميتوان چنين نتيجه گرفت:
اخلاق تصميمگيري دربارهی بايدها و نبايدها است.
از قديم الايام، مردم براي يافتن بهترين راه حل در پرتو تصميمگيريهاي اخلاقي تلاش كردهاند.
پيشينيان، فیلسوفان، مذاهب و دانشمندان همه به راهي كمك كردهاند كه ما بر اساس آن در قرن بيست و يكم ميتوانيم به بررسي اخلاقي برسيم.
سه رويكرد اصلي در اخلاق وجود دارد: اخلاق تكليف گرا، اخلاق نتيجهگرا و اخلاق فضيلتگرا. اخلاق مبتني بر حق، گاهي به عنوان رويكرد چهارم تلقي ميشود.
اخلاق زيستي، به مسائل پيچيده ناشي از تحولات سريع در علم زيست پزشكي در پنجاه سال گذشته ميپردازد و قلمرو آن به مسائل جهاني و محيط زيست نيز گسترش مييابد.
داشتن چارچوب منظمي براي گرفتن تصميمات اخلاقي ضروري است.
2-9) اهميت درك مفاهيم اخلاقي
اصطلاحات اخلاق، رفتار اخلاقي، حقوق، تكاليف، تعهدات، اصول اخلاقي، قواعد اخلاقي، اخلاقاً صحيح، اخلاقاً غلط، نظريه اخلاقي، اصطلاحاتي هستند كه استعمال آن ها در بحثهاي اخلاقي متداول است. شاغلين حرفه پزشكي همانند ديگران ممكن است هنگام بحث درباره حوادث زندگي و وضعيتهاي حرفهاي كه داراي بعدي اخلاقي هستند، برخي از اين اصطلاحات را مورد استفاده قرار دهند. اما اين اصطلاحات هميشه به طور صحيح به كار برده نميشوند و نتيجه ناخوشايند بحث و مذاكره را درباره مسائل اخلاقي در بردارند و در نتيجه مشكلات و سردرگميهايي را به وجود ميآورند كه قبلاً وجود نداشته يا در صورت برخورد شايستهتر قابل اجتناب بودند.
يك نمونه قابل توجه استفاده نادرست از اصطلاحات اخلاقي را ميتوان در گرايش برخي پرستاران به مترادف دانستن اصطلاحات حقوق و مسئوليتها يا تكاليف و در نتيجه قابل استفاده بودن آنها به جاي يكديگر يافت. نمونهاي از اين مورد را ميتوان در اعلاميه مواضع شوراي بينالمللي پرستاران28 راجع به حقوق و تكاليف پرستاران، اتخاذ شده در اجلاس شوراي نمايندگان ICN برزيل در ژوئن سال 1983 يافت كه به موجب آن پرستاران حق دارند در محدوده مجموعه قوانين اخلاق و قانون پرستاري عمل نمايند29. هنگامي كه ماهيت حقوق و تكاليف مورد بررسي قرار گيرد، روشن خواهد شد كه اصطلاح حق در اين مثال، در واقع همان تكليف است.
يك اشتباه معمول ديگر گرايش پرستاران به تفكيك قائل شدن بين اصطلاحات اخلاق و رفتار اخلاقي است. آن ها به اين دلايل تفكيك قائل ميشوند كه از ديدگاه آنها رفتار اخلاقي متضمن مجموعه ارزشهاي شخصي يا خصوصي است، در حالي كه اخلاق به يك مجموعه ارزشهاي كلي و عمومي رسمي بيشتر مربوط است. در واقع هيچ اختلاف مهم فلسفي بين اصطلاحات اخلاق و رفتار اخلاقي وجود ندارد و تمايز قائل شدن بين آنها غير ضروري و گيج كنند است. نياز به تحقيقي انتقادي در عمل حرفهاي اخلاقي مورد تصديق انديشمندان حوزه اخلاق زيستي است و اشخاصي كه در يك زمينه فرهنگي مشترك بزرگ ميشوند، در چيزي سهيم هستند كه بيشامپ و چيلدرس آن را يك رفتار اخلاقي مشترك مينامند؛ يعني يك رشته هنجارهاي اصلي و ابعاد رفتار اخلاقي كه اكثر مردم آنها را به عنوان چيزهايي مهم و مرتبط ميپذيرند (براي مثال، به حقوق ديگران احترام بگذاريد، به اشخاص بيگناه صدمه نزنيد، دزديدن نادرست است، خلف وعده نادرست است و غيره) و بحث اخلاقي درباره آنها اتلاف وقت خواهد بود30. اما فرض يا پذيرفتن اين امر اشتباه خواهد بود كه يك رفتار اخلاقي مشترك به خودي خود براي قادر ساختن پرستاران به مقابله با بسياري از مسائل پيچيده اخلاقي كافي است. در حالي كه ممكن است دستگاه اخلاقي عادي محرك و راهنمايي براي رفتار اخلاقي باشد، اما غالباً براي راهنمايي به هنگام
