
است.
اخلاق درباره بايدها، نبايدها و اولويتهاي رفتاري است و هميشه درباره چيزي نيست كه مطلقاً درست يا غلط، پذيرفته يا مردود، مطلوب يا نامطلوب است. اخلاق همچنين بهترين تصميم در شرايط خاصي است، يعني تعادل بين انجام كار خوب و ايجاد آسيب. بنابراين، اخلاق درباره تنظيم اصولي است كه براساس آن ها تصميم ميگيريم . ما اين اصول اخلاقي را در مورد تحولات پيچيده و مهيجي كه به سرعت در علم زیستشناسی و زيست پزشكي در حال رخ دادن است، به كار ميبريم.
درك رابطه بين حقوق و اخلاق مهم است. اخلاق، بينائي را تشكيل ميدهد كه حقوق بر مبناي آن ساخته ميشود، اما تمام اخلاق در حقوق گنجانده نشده است. قتل، خطا و خلاف قانون است و شخصي كه مرتكب قتل شود، مجازات ميشود. در اينجا، اصل اخلاقي ارزشمندي كه همان حق بر حيات است، در حقوق گنجانده شده است. اما، حقوق ميپذيرد كه اگر تحت شرايط خاصي فرد مجبور به قتل ديگري شود، مجازات او تعديل گردد. جادهاي را كه بر روي آن رانندگي ميكنيم در نظر بگيريد. اگر ما شخصاً يك طرف جاده را براي رانندگي انتخاب كنيم، خطر جدي آسيب و يا حتي مرگ ممكن است خود ما و ديگران را تهديد كند. لذا قانون تصميم ميگيرد كه ما در طرف راست يا چپ رانندگي كنيم. قانون همچنين در جايي كه بين اشخاص درباره منافع ديگران، اختلاف نظر وجود داشته باشد، دخالت ميكند.
دادگاهها اغلب ناچارند هنگام جدايي يك زوج، تصميم بگيرند كه حق حضانت اطفال، با كداميك از والدين باشد. ممكن است والدين و پزشكان درباره نوع درمان پزشكي كودك اختلاف نظر داشته باشند. براي جلوگيري از وقوع چنين مواردي از دادگاهها خواسته ميشود كه اصول اخلاقي را در هر مورد بررسي نموده، آنچه را قانون ميگويد. مشخص كرده و آنچه را بيش از همه به نفع كودك حكم نمايند.
اما در موارد بيشماري ما خودمان تصميم ميگيريم. جاني ويكينسون11، بازيكن راگبي انگلستان، از اينكه عكس وي بدون پيراهن گرفته شود، امتناع ميورزد. وي نه تنها نگران اين است كه از حريم خصوصي خود حمايت كند، بلكه معتقد است كه اگر پيراهن شخصي بر تنش باشد، جاذبه بيشتري دارد. اما ديويد بكام12 كاپيتان تيم فوتبال انگلستان، نظر ديگري دارد و از اينكه عكس وي بدون پيراهن برداشته شود، خيلي خوشحال است. در اين جا ميبينم كه ديدگاههاي مختلفي درباره حريم خصوصي و جاذبه جنسي وجود دارد.
درخصوص چيستي اخلاق و شاخههاي آن سخن بسيار گفته شده و ديدگاههاي مختلف مطرح شده كه از اهميت زيادي برخوردار است.
جانستون13 در تشريح يكي از متفرعات اخلاق، تحقيق اخلاقي را تحقيقي ميداند كه در آن به اين موضوع پرداخته نميشود كه جهان چگونه است، بلكه بيشتر به اين مسئله اهميت ميدهد كه جهان چگونه بايد باشد. روندي كه به گفته وي چندان در قيد توصيف نيست، بلكه در قيد تعيين تكليف درباره چيزي است كه ما بايد انجام دهيم. واژههايي همانند «بايد» و «لازم» است غالباً در بحث اخلاقي مورد استفاده قرار ميگيرند، اما اگر چه آنها به عنوان يك نقطه شروع مفيد هستند، بعضاً محدود كننده نيز ميباشند. چون چنين عباراتي در مورد مقررات مدرسه و آداب سفره نيز قابل استعمال هستند. كريج14 با بر شمردن پنج جمله كلي كه در مورد نظامهاي اخلاقي قابل اعمال است؛ توضيح مفيدي براي اين تعريف ارائه مينمايد. اين جملات عبارتند از:
اخلاق عموماً به سلامت انسان و حفظ جامعهاي آرام مربوط است، به نحوي كه همه بتوانند در آن منتفع شده و شكوفا شوند.
اخلاق، تكليف است به آن چه بايد انجام دهيم.
اخلاق رويكردي نظاممند است که از عقل به عنوان توجيه اخلاقي براي تعريف آنچه بايد يا نبايد انجام شود، استفاده مينمايد.
اخلاق اصولي را مجسم ميسازد كه قابل تعميم جهاني هستند، بنابراين اخلاق به همه افراد و مفاهيم اخلاقي مربوط است و دستورالعملها بايد به طور يكسان در مورد همه اشخاص اعمال گردد.
اخلاق مهمترين چيز است، يعني اخلاق بيشتر از قانون، سياست يا خودخواهي اهميت دارد.
اين رويكرد نظاممند به حل مشكلات، احتمالاً مهمترين جنبه اخلاق براي پرستاران ميباشد. والاس15 توصيفي براي اين رويكرد نظاممند ارائه نموده و خاطر نشان ميسازد كه مطالعه فرايند عقلاني انتخاب يك راهكار از ميان تعداد زیاد گزينه هاي پيش رو، متضمن شناسايي، ارزيابي و گزينش ارزشهاست. شايد گفتن اين امر منصفانه باشد كه تصميمگيري اخلاقي به همان اندازه كه به يافتن پاسخها مربوط است به پرسيدن پرسشها نيز مربوط ميشود. روشن است كه فرايند اتخاذ تصميمات دقيق اخلاقي زمانم ميبرد. اما پرستاران در جريان كار روزانه خود غالبا با معضلات اخلاقي مواجه ميشوند و ممكن است فرصت اندكي براي بررسي پاسخ فوري خود داشته باشند. به همين دليل است كه مطالعه اخلاق فايده اي بسياري براي پرستاران دارد، چون آنها را قادر ميسازد كه از پيش مسائلي را كه ممكن است مرتباً مطرح شوند مورد بررسي قرار داده و حداقل برخي مهارتهاي ساده تصميمگيري را كسب نمايند. اما همواره به پرستاران كم تجربه توصيه ميشود كه معضلات اخلاقي را با پرستاران مجرب ارشد يا متخصصان باليني كه تجربه بيشتري در اين زمين دارند، مورد بحث قرار دهند. (عباسي وديگران،1389: 147).
لانگستاف16 خاطر نشان ميسازد كه اخلاق، اساساً يك علاقه علمي است و بيشتر به اتخاذ تصميمات مربوط است. برنامههاي كارشناسي و برخي برنامههاي تخصصي كارشناسي ارشد، اكنون مطالعه اخلاق را در رأس برنامههاي آموزشي خود قرار دادهاند تا بدين وسيله فرصتهايي را براي تمرين و ممارست در اين مهارتها به دور از فوريتهاي باليني در اختيار پرستاران قرار دهند.
ماكس چارلزورت17 خاطر نشان ميسازد كه مشكل عمده اين است كه بحثهاي اخلاقي غالباً بين اشخاصي صورت ميگيرد كه تعابير بسيار مختلفي از معناي شرايط بحث چگونگي تفسير يا توصيف وقايع دارند و نيز داراي مواضع اخلاقي متفاوتي هستند. به اين دليل متمايز ساختن اخلاق از يك رشته مسائل ديگري كه غالباً با آنها اشتباه ميشود مفيد است. اين امر پرستاران را قادر ميسازد تا به ديگر نظامهاي ارزشي و ايده هايي كه ميتوانند در فرايند تصميمگيري اخلاقي نقش مفيدي داشته باشند توجه كنند. براي مثال، قبلاً مشخص شده است كه رفتار اخلاقي همان اخلاقي نيست. در متمايز ساختن اخلاق، همچنين بايد تصديق نمود كه همه اين عوامل احتمالاً در تصميمگيري اخلاقي نقش دارند. اگر چه پيتر سينگر18، عالم مشهور اخلاق زيستي، احتمالاً از اولين اشخاصي بود كه اين رويكرد تمايز سازي را پذيرفت . اما شماري زيادي از مؤلفان حقوقي، بهداشتي و اخلاق در زمانهاي اخير آن را پذيرفتهاند. مسائل ديگري كه براي بررسي اخلاقي مسائل پيش آمده بايد مدنظر قرار گيرند، عبارتند از:
اخلاق، مجموعه قوانين حرفهاي يا دستورالعملهايي نيست كه در صورت تبعيت، به رفتار صحيح منجر خواهد شد.
اخلاق، نزاتكت حرفهاي نيست.
اخلاق، سياست بيمارستاني يا مقام پزشكي نيست.
اخلاق، مذهب يا رفتار اخلاقي نيست.
اخلاق، قانون نيست.
اخلاق، حس ششم نيست.
اخلاق، نظر عمومي يا اجماع نيست.
2-2) اخلاق حرفه ای
اخلاق حرفه اي بنا به تعريف انجمن پيشرفت علم آمريكا عبارتست از:اصول و قواعدي كه به صورت حقوق و مسئوليت هاي محققين در ارتباطشان با هر يك از بخشها از جمله كارمندان،موضوعات تحقیق،مشتريان،دانشجويان و…مباحث اخلاق حرفه اي كمك مي كنند تا زماني كه فرد در محيط كاري با مشكلي كه به اخلاقيات مربوط مي شود مواجه شد يك راه حل حرفه اي را انتخاب كند.(گوتربارن،1999: 82)
اخلاق كار و اخلاق مشاغل بخشي از اخلاق حرفه اي هستند و بخش وسيعتر آن فراتر از زندگي فردي و شغلي بوده و با عملكرد سازمانها در ارتباط است با توجه به اينكه توجه به مسائل عيني در زمينه هاي حرفه اي مهمترين جهت گيري تعاملات اخلاقي است و مورد توجه دانشمنداني همچون گودپاستر در سال 1983،بلانچارد وپيل در سال1988،برنز و لانسا در سال 1990 قرار گرفته است.(سبكرو و ديگران ،1389)
اخلاق کار به عنوان یکی از زمینه های دانش مدیریت به شمار می رود؛ مخصوصاً از زمان تولد نهضت مسئولیت اجتماعی در دهه ۱۹۶۰. در این دهه نهضتها و جنبشهای آگاهی بخش اجتماعی توقعات مردم را از شرکتها بالا برد. مردم به این عقیده رسیده بودند که شرکتها باید از امکانات وسیع مالی و نفوذ اجتماعی خود برای رفع مشکلات اجتماعی نظیر فقر، خشونت، حفاظت از محیط زیست، تساوی حقوق، بهداشت و سلامت همگانی و بهبود وضع آموزش استفاده کنند. بسیاری از مردم ادعا می کردند که چون شرکتها با استفاده از منابع کشور به سود دست می یابند لذا به کشور مدیون بوده و برای بهبود وضع اجتماع باید کوشش کنند. (يزداني پرائي، حسن،1382: 3)
2-3) اخلاق سازماني
سازمان ها حداقل در شش جهت به اخلاق نياز دارند:ترويج تلقی درست و محيط آن در فرهنگ سازمانی،مميزی اخلاقی اهداف،مميزی اخلاقی تصميم ها و مقررات و شرح وظايف،اخلاقی سازی تعامل سازمان با محيط درونی و بيرونی،اخلاقی سازی تعامل بين شخصی در سازمان و حل معضلات و تعارضات اخلاقی در سازمان.(كاتون و تامپسون،2000: 168)
سازمان ها صرفا به دليل بصيرت و گرايش انسانی به اخلاق پايبندند.اقبال مردم به سازمان اخلاقی، سودآوری اخلاق،ايجاد برتری رقابتی و مزيت راهبردی فوايد اخلاقند نه اهداف آن.(قراملكی ،1388: 47).
در رهيافت استراتژيك به اخلاق حرفه ای،موفقيت يك سازمان در گروی اعتماد محيط به سازمان و آن هم در گروی پيش بيني پذيری سازمان برای محيط وآن هم به نوبه خود،در گروی مسئوليت پذيری سازمان است.بنابراين اخلاق حرفه ای در رهيافت استراتژيك ،مسئوليت پذيری سازمان در قبال حقوق همه عناصر محيط(داخلی و خارجی)سازمان تعريف می شود و نقشی راهبردی در موفقيت سازمان ايفا می كند.(قراملكی ،1388 :32).
2-3-1) مديريت اخلاق سازماني
شئون مختلف سازمان مديريتهاي گوناگوني را به ميان آورده است: مديريت منابع انساني، مديريت فروش، مديريت توليد، مديريت خريد و امثال آنها. اخلاقيات سازمان تنها به بخشي از سازمان محدود نيست بلكه همه شئون سازمان را در توليد، خريد، فروش، منافع انساني، مديريت و خدمات مالي فرا ميگيرد. سازمان اخلاقي صرفاً در مواجهه با مشتري اخلاقي نيست بلكه اخلاقي بودن بر همه فعاليتهاي سازمان و همه اركان آن (اعم از ساختار، شرح وظايف، منابع انساني و حتي فناوري) پرتو ميافكند و آنها را متمايز ميسازد. اخلاقيات سازمان به تبع فراگيري آن نسبت به شئون گوناگون حرفهاي، پيچيدگيهاي فراواني به ميان آورده است. از طرف ديگر توسعه و پيچيدگي در سه محيط كسب و كار ملي، منطقهاي و جهاني، امر نهادينه سازي و سامان بخشي به اخلاقيات سازمان را دشوارتر كرده است (قراملكي،1388 :125).
در پرتو اين پيچيدگي ميتوان پرسيد: مسئوليت اخلاقيات سازمان با چه كسي يا نهادي است؟ آيا دانش افزايي، ايجاد خود انگيختگي و افزايش مهارتهاي رفتار اخلاقي از وظايف هيات مديره است؟ برنامههاي تحقق اخلاقيات سازمان چگونه است؟ آيا اخلاقيات سازمان محتاج مديريت خاصي است؟ آيا همان گونه كه در برخي از سازمانهاي ايراني رايج است روابط عمومي و يا مديريت منابع انساني و يا مديريت آموزش جايگاه مناسب ترويج و نهادينه سازي اخلاق است؟ آيا اخلاقيات سازمان محتاج بخش مستقلي از مديريت است؟
2-3-2)اصول اخلاقي در سازمان
اخلاقيات سازمان بر ارزشهاي عام و جهان شمول اخلاقي استوارند. اين ارزشها را اصول اخلاقي ميناميم و سند جامع اخلاقي سازمان را بر آن بنا ميكنيم. اصول اخلاقي هم در مسئوليتهاي اخلاقي سازمان در قبال حقوق محيط حضور دارند و هم در عهدنامه اخلاقي منابع انساني و صاحبان مشاغل خود را نشان ميدهند. به عنوان مثال اصل احترام بر همه تعاملهاي درون سازماني و برون سازماني حاكم است. سازمان نسبت به مشتري، كاركنان، رقبا، تامين كنندگان و ساير ذي نفعان بايد به ديده احترام بنگرد و حق تكريم را ادا كند، همان گونه كه مديران نسبت به كاركنان و كاركنان نسبت به مديران با همين الگوي اخلاقي تعامل ميكنند. به همين دليل
