
فرایند سیاسی مشارکت نکرد و همه انتخاباتهای متوالی را تحریم کرد. شیخ حارث الضاری، ازجمله شیوخ فتنهگر عراق که حمایت وی از تروریسم بارها به اثبات رسیده است، برای تأکید بر حضور و فعالیت خود در تحرکات مسلحانه تروریستی در موصل و دیگر مناطق شمالی بغداد اقدام به تشکیل گروه مسلحی به نام کتیبههای انقلاب بیستم کرد که وابستگیاش به خارج از عراق معرف خاص و عام است.
ارتش یاران اهل سنت: گروه تروریستی ارتش یاران اهل سنت، ازجمله گروههایی است که فرار فرماندهان و نیروهای ارتش متهم به ارتباط با دیگر گروههای تروریستی ازجمله داعش را از دست کُردها و اهالی موصل و تکریت و مناطق غربی عراق فراهم کرد و اغلب آنها دارای روابطی با گروههای مسلح تروریستی فعال در عراق هستند که در سقوط شهر موصل به دست داعش نقش بسیار مهمی را ایفا کرد.
شورای نظامی: این شورا از دیماه سال 1382 بعد از درگیری میان تظاهرکنندگان و نیروهای دولتی در استان انبار تأسیس شد و سپس به تمام استانهای سنی نشین عراق امتداد یافت. در اواخر دیماه تمام گروهها و شوراهای نظامی پراکنده در مناطق سنی نشین تحت عنوان «شورای عالی نظامی انقلابیون عراق» با یکدیگر ادغام شدند. هویت اعضای این تشکل بهدرستی مشخص نیست و گفته میشود ژنرالهای برکنار شده ارتش سابق عراق آن را اداره میکنند. یکی از افسران نیروی هوایی سابق به نام «مزهر قیسی» خود را سخنگوی شورای نظامی معرفی کرده است. این شورا ماهیانه گزارش عملیات خود را بر اساس جدولی معین اعلام میکند و تکتک فعالیتهای خود و تلفات نیرویهای مالکی را درج میکند.
شورای عشایر: این شورا از هفتاد قبیله و عشیره بزرگ تشکیلشده و بیش از ۴۰ گردان رزمی دارد. این گردانها در استانهای انبار، نینوا، صلاحالدین، دیاله و تأمیم (با مرکزیت کرکوک) وجود دارند و در شهرها و روستاهای رمادی، خالدیه، کرمه، فلوجه و بخش نامعینی از بغداد آماده نبرد هستند. تعداد جنگجویان این شورا به هزاران نفر میرسد که از یک فرماندهی متمرکز با رهبری ژنرالهای پیشین ارتش عراق برخوردار است. در لایههای میانی فرماندهی عشایر رؤسای قبایل قرار دارند که کاملاً هماهنگ با فرماندهی کل عمل میکنند. همچنین این شورا از انبار سلاح و مهمات خوبی برخوردار هستند که شامل سه دسته سبک، متوسط و سنگین میشود.
جماعت انصار اسلام: این جماعت یک گروه سلفی-جهادی است که توسط یک روحانی کُرد بنام «ملاکریکار» در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد. افراد این گروه پیش از آمدن نیروهای آمریکایی به عراق، در رشتهکوههای مرزی قندیل فعالیت میکردند اما در سال ۲۰۰۳ به داخل عراق نقلمکان کردند. این گروه در سال ۲۰۰۵ با ابومصعب زرقاوی رهبر القاعده در عراق بیعت کرد. این امر موجب شد که اختلافات عمیقی در داخل آن شکل بگیرد. با خروج نیروهای آمریکایی از عراق در سال ۲۰۱۱، جماعت انصار اسلام نبرد مسلحانه را تعلیق نمود و به فعالیت سیاسی در استانهای نینوا، کرکوک و بخشی از استان دیاله روی آورد. این گروه یک تشکل بسته با حساسیت بالای اطلاعاتی به شمار میآید که هیچکس از درون تشکیلات آن خبر ندارد و بیشتر رهبران آن بانامهای مستعار فعالیت میکنند. یکی از رهبران آن با نام ابوعمر عراقی مشهور است که در استان نینوا تشکیلات این جماعت را اداره میکند. از آمار دقیق نیروهای آن اطلاعات کافی وجود ندارد اما برآورد میشود که در حدود ۵ هزار نفر هستند و در درگیریهای اخیر در شهرهای موصل، کرکوک و دیاله بهشدت فعال میباشند (رمضان زاده ،1393، 95).
مبحث دوم: تأثیرگذاری بحرانهای عراق بر محیط منطقه خاورمیانه
مسئلهی که در این خصوص مطرح است تأثیرگذاریهای است که یک بحران خصوصاً بحران عراق در منطقه ایجاد میکند و بیشترین تأثیرات را بر کشورهای همسایه خود میگذارد و باعث دخالت آنها در بحران میشود، دخالت مستقیم یک یا چند کشور همسایه در جنگ داخلی عراق نمونهی از آن است. چنین چیزی مکرراً در جریان جنگهای داخلی عراق مشاهده گردیده است و میتواند شرایط را بهطور چشمگیری دستخوش تغییر کند. بدون اشاره به جزئیات باید گفت در اغلب موارد دولتهای همسایه به حمایت از یک یا چند گروه درگیر در جنگ میپردازند تا بدین طریق از خطر سرریز جنگ داخلی به کشور خود (در قالب تحرکات پناه جویان، تروریستها، تجزیهطلبها و غیره) بکاهند، تقاضاهای مردمی جهت کمک به همکیشان یا گروههای قومی مشابه در کشور در معرض جنگ داخلی را پاسخگویند و یا مانع نفوذ دیگر دولتهای همسایه در کشور درگیر جنگ داخلی شوند. اگر متحدان گروههای نیابتی دولتهای همسایه با شکست مواجه گردند در آن صورت این دولتها یا باید عقبنشینی کنند یا تلاشهای خود را مضاعف کرده و نیروهای خود را به داخل کشور در حال جنگ اعزام کنند. بسیاری از کشورها گزینه دوم را انتخاب میکنند: سوریه در لبنان، ناتو در بوسنی، هفت کشور مختلف در کنگو و غیره.
وضعیت غالباً میتواند رو به وخامت بگذارد، زیرا هنگامیکه یکی از همسایگان به کشور درگیر جنگ تجاوز میکند دیگر همسایگان نیز ممکن است در راستای حفظ منافع خود و یا جلوگیری از تصرف تمام یا بخشی از کشور درگیر جنگ توسط همسایه دیگر دست به اقدام مشابهی بزنند. تجاوز اسرائیل به لبنان در سال 1982 بیشتر به خاطر بیرون راندن سوریها بود تا متوقف ساختن سرریز تروریستها به درون اسرائیل (هرچند از دخالت سوریه در لبنان در سال 1976 استقبال شده بود). لذا در اینجا با تمرکز بر بحران عراق به وضعیت تأثیرگذار متقابل کشورهای همسایه و بحران عراق پرداخته میشود.
گفتار اول: ترکیه
کشور ترکیه یکی از کشورهای است در بحران عراق بیشترین تأثیر را میپذیرد و این تأثیرگذاری در موارد زیادی اتفاق میافتد. لذا در اینجا ابتدا مهمترین نگرانیهای که کشور ترکیه در منطقه دارد پرداخته میشود و بعد تأثیرگذاری این نگرانیها در بحران عراق موردبررسی قرار خواهد گرفت.
کردها: مسئله کردها در رأس مسائل ترکیه قرار دارد. در تاریخ سیصدساله اخیر (عثمانی – ترکیه) همواره میان دو قومیت ترک و کرد مشکل و درگیری وجود داشته است. ترکها کشتارهای فجیعی نسبت به کردها به عمل آوردند؛ و تا زمان تورگوت اوزال بهصورت قانونی حتی هویت ایشان را انکار میکردند و آنها را ترک کوهی میخواندند. کردها نسبت به ترکها همواره با عینک بدبینی نگریستهاند آنها را تجاوزگر تلقی مینمودند. کردها پس از سالها تحمل سرکوب در دهه هشتاد با سازماندهی جدید تحت عنوان پ.ک.ک جنگ مسلحانه خونین وسیعی را با دولت ترکیه به راه انداختند. رهبر این گروه با همکاری سرویسهای اطلاعاتی کشورهای آمریکا و اسرائیل و یونان و کنیا در سال 1999 دستگیر شد. بااینحال، این گروه علیرغم تغییر نام هنوز باقیمانده و موجب نگرانی بسیار ترکیه است. کینه کردها که سالها به دست ترکیه سرکوبشدهاند هنوز زنده است و ترکها خوب میدانند که این کینه انگیزه کافی را برای تداوم مبارزه در کردها ایجاد میکند. به همین دلیل، علیرغم اعلام گروه جایگزین پ.ک.ک یعنی پ.د.ک (حزب دموکرات کردستان) از سوی کردها مبنی بر تغییر مشی مسلحانه به مشی سیاسی، ترکها این ادعا را نپذیرفتهاند و کماکان به دنبال ریشهکن کردن کردها هستند.
جریانات مذهبی: این مسئله خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی ایران تشدید گردید. ترکیه کشوری مسلمان با مردمی مذهبی و سابقهای غرورانگیز از تاریخ خلافت اسلامی در عهد عثمانی است. شکلگیری احزاب و جریانات اسلامگرا که حکومت لائیک ترکیه را به چالش طلبیدهاند، واقعاً اسباب نگرانی دولت ترکیه شده است و ازآنجاکه جریانات مذهبی ترکیه – خصوصاً از زمان اربکان – بر اساس سازوکارهای انتخابی و پارلمانتارلیستی روی کار آمدهاند، یک معضل جدی در دموکراسی ترکیه پدید آوردهاند.
مشکلات اقتصادی: بیماریهای مزمن و مختلفی اقتصاد ترکیه را سالهاست که میآزارد و علیرغم سیاستهای متعددی که در زمینة خصوصیسازی، گسترش تجارت با سایر کشورها و استقراض از منابع مالی بینالمللی صورت گرفته است، کماکان بدهی کلان 60 میلیارد دلاری، تضعیف شدید پول ملی، تورم و گرانی سرسامآور و مسائل دیگر اقتصاد ترکیه را تا لبة پرتگاه پیش برده است تا جایی که اجویت علیرغم میل باطنی خود ناچار شد پیشنهاد صندوق بینالمللی پول را مبنی بر انتخاب کمال درویش بهعنوان وزیر اقتصاد کابینه بپذیرد. کمال درویش پس از مدتی بهعنوان اعتراض از دولت خارج شد و امروز بهعنوان یکی از چهرههای مطرح برای تصدی مقام نخستوزیری ترکیه محسوب میشود.
پیوستن به اتحادیه اروپا: پیوستن به اتحادیه اروپا به یکی از آرزوها و رؤیاهای ترکیه تبدیلشده است. اهمیت حیثیتی و سیاسی تحقق این رؤیا برای ترکها بیش از منافع اقتصادی آن اهمیت یافته است؛ زیرا ازنظر آنها غرور ملی ترکها که در جریان شکست امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول جریحهدار گردید، با پیوستن به اروپا تا حدودی ترمیم خواهد شد.
چالشهای داخلی: ساختار سیاسی داخلی ترکیه با توجه به تعدد احزاب و قدرتطلبیهای ایشان در کنار سیطره ارتش همواره شکننده بوده و موجبات بحرانهای بسیاری را فراهم آورده است (www.csr.ir).
مشکلات، ناشی از مسائل فوق در جریان بحران در عراق تاثیرگذار بوده است. دو مسئله جریانات مذهبی و پیوستن به اتحادیه اروپا در سیاست ترکیه در قبال بحران عراق چندان دخیل نیستند و سیاست ترکیه در مورد عراق، کمتر تحت تأثیر این دو موضوع قرار میگیرد. مهمترین وجوه تأثیرگذاری این دو مسئله، در مخالفت برخی گروههای اسلامی در ترکیه باسیاست جنگطلبی در منطقه و خصوصاً همکاری با آمریکا و نیز اعتراض نسبت به همکاری ترکیه با آمریکا علیه یک جنبش اسلامی (داعش) و نیز در اعتراضاتی که اتحادیه اروپا در قبال رفتار ترکیه با کردها، لزوم حذف مجازات اعدام، بهبود روابط با همسایگان بهویژه یونان، ایجاد شرایط لازم برای آزادی بیان و نهایتاً انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در ترکیه دارد خود را نشان میدهد.
اما سه مسئله دیگر یعنی مسئله کردها و مشکلات اقتصادی و چالشهای داخلی بهشدت تحت تأثیر بحران در عراق قرار خواهند گرفت.
مواضع ترکیه نسبت به کردها
ترکیه از اواسط دهه 80 میلادی درگیری پردامنهای با کردهای ترکیه داشته است که تحت فرماندهی گروه پ.ک.ک عمل میکردند. ارتش ترکیه بر مبنای آموزههای میراث آتاتورک در جریان مسئله کردها تنها گزینه برخورد نظامی را برگزید و در این گزینش نهتنها هیچگونه انعطافی به خرج نداد بلکه کوششی هم برای تفکیک کردهای معمولی از گروههای مسلح قائل نشد. از سوی دیگر ترکیه چشم خود را از واقعیت ارتباط عمیق پ.ک.ک با کردهای عراقی فروبسته بود و اساس تماس با این گروهها در سیاست ترکیه جایی نداشت. به همین دلیل ترکیه علیرغم صرف بودجه عظیم و دادن تلفات انسانی زیاد نتوانست بر این مشکل فائق آید.
در این دهه گروه پ.ک.ک همواره از پشتیبانی معنوی و امکانات پناه گرفتن نزد گروههای مختلف کرد عراقی بهره میگرفت و بهعبارتدیگر شمال کردستان عراق مأمن و محل تدارکات آنها بود. حکومت ترکیه تنها از اواخر این دهه به فکر برقراری ارتباط با گروههای کرد عراق افتاد؛ اما این دوران با عملیات وحشیانه و حملات شیمیایی ارتش عراق به کردهای عراق و سپس پایان جنگ ایران و عراق و به انفعال کشیده شدن گروههای کرد عراقی مصادف شد. بهطوریکه هر دو گروه بارزانی و طالبانی درازای دریافت امتیازات محدودی با صدام قرارداد امضا نمودند.
اما پس از حمله آمریکا به عراق در جریان آزادسازی کویت در اوایل دهه نود میلادی وضعیت کردهای عراقی دگرگون شد و با ایجاد منطقه امن بالای مدار 36 درجه توسط آمریکا و تشکیل حکومت خودمختار کردهای شمال عراق، کردها جایگاه جدیدی در سیاست کشورهای منطقه به دست آوردند. گروههای کرد عراق از دیرباز روابط مستحکمی با ایران داشتند لذا تحول مذکور موجب تغییر عمدهای در سیاستهای ایران نسبت به کردها نشد؛ اما این وضعیت جدید اسباب نگرانی شدید ترکیه را
