
مهارتهاي زندگي، نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگي زمان حال ميانديشد بلكه به توانمندي آنان در آينده نيز تأكيد دارد و به فرد كمك ميكند تا از تواناييها و ضعفهاي مهارتي به سوي مهارتهاي توانمند و سازنده، حركت نمايد. در واقع هدف نهايي مهارتهاي زندگي اين است كه افراد، مسئوليت برتري و شايستگي فردي خويش را بپذيرند. اين شايستگي فردي، شامل احساس كفايت و شايستگي سطح بالا، سلامت رواني، خودشكوفايي و پذيرش مسئوليت فردي مي باشد. لذا مجموعه مهارتهاي زندگي، اهداف پيشگيرانه، كنترل و مديريت مشكلات را دارد و همانند يك رويكرد آموزشي هم براي مداخلات گروهي و هم فردي مناسب است (نلسون جونز128،1992؛ نقل از آقاجاني، 1385).
هدف از آموزش مهارتهاي زندگي، افزايش تواناييهاي رواني- اجتماعي و در نهايت پيشگيري از ايجاد رفتارهاي آسيب زننده به بهداشت جسماني و رواني و ارتقاي سطح سلامت روان افراد است (سازمان بهداشت جهاني، 2000).
هدف اصلي برنامه آموزش مهارتهاي زندگي بر اين اصل استوار است تا به وسيله اين برنامه، در خلال آموزش و تحصيل، فرصتهايي فراهم گردد تا كودكان و نوجوانان علاوه بر كسب تواناييهاي خواندن، نوشتن، رياضي و … مهارتهاي زندگي را نيز فرا گيرند و يا فرصتهايي براي سراسر افراد جامعه ايجاد شود تا مهارتهايي را كسب كنند تا بتوانند در مورد خود، انسانهاي ديگر و كل اجتماع به طور شايسته، مؤثر و مطمئن عمل نمايند. در حقيقت در برنامه آموزش مهارتهاي زندگي عوامل رواني- اجتماعي مانند عزت نفس، خودپنداره، شبكه هاي حمايتي- اجتماعي، استرسها و نحوهي كنار آمدن با آنها مورد توجه قرار ميگيرد. اين برنامه يك برنامه آموزشي است كه مهارتهاي لازم جهت ارتقاء بهداشت روان و پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي را به گروه مخاطب، آموزش دهد (نيك پرور و عربستانی، 1384).
اهداف عمده برنامه آموزش مهارتهاي زندگي نیز عبارت است از:
1- ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري اوليه از آسيبهاي اجتماعي
هدف اصلي اين برنامه، ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري اوليه از آسيبهاي اجتماعي مانند اعتياد، خودكشي، بزهكاري و انواع مختلف بي بند و باري هاست. آموزش مهارتهاي زندگي بر عوامل زيربنايي مشترك در بسياري از زمينههاي ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري اوليه، تأثير گذاشته و همين توان و ويژگي آنهاست كه فضاي آموزشي آن را وسيع ساخته و زيربناي هر رويكرد آموزشي به زندگي شده است. اگرچه دانش و كاربرد تخصصي مهارتهاي زندگي در ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري اوليه متفاوت است. ولي مهارتهاي زندگي به صورت عام در همه آنها نقش دارد. بنابراين برنامه آموزش مهارتهاي زندگي برنامه جامعي است كه هم براي آموزش دامنه وسيعي از مهارتهاي شخصي و اجتماعي طراحي شده و هم پتانسيل بالايي براي پيشگيري از مشكلات و آسيبهاي مختلف اجتماعي دارد.
2- توانمند كردن افراد
برنامه آموزش مهارتهاي زندگي يك رويكرد كلنگر براي توانمند كردن افراد جهت شناخت خود، ديگران و محيط دارد. يادگيري مهارتها، تنها نوع يادگيري نيست كه اتفاق ميافتد بلكه افراد، دانش و اطلاعات را بدست ميآورند و آموزش مهارتها، نگرشها و ارزشها را نيز تحت تأثير قرار ميدهد. افراد علاوه بر اينكه ياد ميگيرند مهارتهاي زندگي را در موقعيتهاي واقعي زندگي بهكارگيرند، حقايقي را نيز درباره موقعيتهاي مختلف ميآموزند.
3-تحقق تواناييهاي بالقوه و انطباق با تغييرات زندگي
اين برنامه از طرفي سبب تبديل دانش و نگرش به تواناييهاي بالفعل شده و از طرف ديگر موجب انطباق افراد با شرايط متغير زندگي مانند شهري شدن، تغيير در ساختارهاي خانوادگي و تكامل طبيعي فرهنگها گشته و به آنان كمك ميكند تا با شيوههايي كه خانواده و جامعه، مثبت ميدانند با موقعيتهاي روزمره، مواجه شوند (نیک پرور، 1387).
اهداف آموزش مهارتهای زندگی به طور اخص عبارت است از:
ارائه آموزش متناسب با نیازهای زندگی و شغلی مخاطبان و کمک به بهبود شرایط زیستی آنها
گسترش آگاهیهای اجتماعی، فردی، شغلی و خانوادگی فراگیران در خصوص مسایل زندگی
توانمندسازی مخاطبان به منظور تسهیل در برقراری ارتباط و برخورد مناسب با مسایل زندگی
افزایش توانایی روانی- اجتماعی، ارتقای سطح بهداشت روانی
محافظت از حقوق انسانها
پیشگیری از شکلگیری رفتارهای آسیبرسان
ارتقای سازگاری فرد با دیگران و با محیط زندگی بدون آسیبرساندن به خود و دیگران و رسیدن به حداکثر شادمانی
پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مانند سوء مصرف مواد مخدر، خودکشی و بزهکاری و …
کمک به ایجاد احساس تعهد و مسئولیت پذیری در برابر خود، دیگران و در برابر تصمیمها، انتخابهای خود در برابر منابع طبیعی و انسانی محیط اطراف
کمک به شکوفایی توانمندیهای بالقوه و حرکت از ناتوانیها به سوی مهارتهای توانمند و سازنده
توانایی همکاری (مانند توانایی کار مشترک تا رسیدن به هدف مشترک گروهی)
توانایی تصمیمگیری سنجیده در تمام سطوح زندگی بر اساس جمع آوری اطلاعات صحیح، ساماندهی و ارزشیابی و نتیجهگیری از آنها
توانایی مدیریت درگیری با افراد مانند توانایی گریز از برخورد، روشهای میانجیگری در درگیری، مواجهه یادگیری به گونهای که کمترین انرژی را از دست بدهد و بیشترین بهره را از نیروی خلاق خود ببرند.
توانایی اظهار وجود (توانایی بیان روشن، محکم و در عین حال محترمانه عواطف، احساسات، نیازها، علایق و نگرانیها و ترس ها)
توانایی اندیشیدن همراه با استدلال، تفکر انتقادی ارزشیابی انتخابها و تصمیمگیری صحیح و منطقی و مثبت بر اساس آن تفکرات (مرشدی، 1387).
اهميت مهارتهاي زندگي
در مطالعهاي كه توسط كلينگمن129 (1998)، انجام گرفت اهميت مهارتهاي زندگي در زمينههايي مانند برقراري ارتباط صميمانه، مسائل تحصيلي و شغلي، رفتارهاي خودتخريبي، زندگي اجتماعي و بهداشت، اثربخش بود. يكي از مؤلفههاي اساسي آموزش مهارتهاي زندگي، بحثهاي گروهي است. بحثهاي گروهي موجب ميشود كه دانشآموزان استعدادها و تواناييهاي فردي خود را كشف كنند. در ضمن از طريق مشكلگشايي گروهي، راهحلهايي را براي مشكلات زندگي روزمره تجربه ميكنند. در اين روش دانشآموزان احساس ميكنند كه مورد پذيرش همسالانشان هستند. از ديگر محاسن بحثهاي گروهي، افزايش توانايي خودرهبري، خودكنترلي، توانايي تصميمگيري، خوداثربخشي، منبع كنترل دروني و شايستگيهاي رفتاري اجتماعي دانش آموزان ميباشد (ميلر و نان130،2001؛ نقل از صفرزاده، 1382).
پژوهشهاي متعدد نشان دادهاند كه آموزش مهارتهاي زندگي در زمينههاي ذيل، مؤثر بوده است:
الف: افزايش سلامت رواني و جسماني:
1- تقويت اعتماد به نفس و احترام به خود
2- مقابله با فشارهاي محيطي و رواني
3- كمك به تقويت ارتباط بينفردي
4- افزايش سطح رفتارهاي سالم و مفيد اجتماعي
ب: پيشگيري از مشكلات رواني، رفتاري و اجتماعي:
1- كاهش مصرف سيگار و موادمخدر
2- كاهش اضطراب و افسردگي
3-كاهش آزار جسماني دانشآموزان در محيط مدرسه و خانه
4-كاهش تمايلات و افكار خودكشيگرايانه
5-كاهش افت تحصيلي (طارميان، 1378).
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که خودآگاهی، عزت نفس و اعتماد به نفس شاخصهای اساسی توانمندیها و ضعفهای هر انسانی هستند (1994)، این سه ویژگی فرد را قادر میسازند که فرصتهای زندگیاش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعهاش بیندیشد و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره اندیشی بپردازد. مهارتهای زندگی به عنوان واسطههای ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در آدمها میتوانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند (فتی و همکاران، 1385).
ابعاد مهارتهاي زندگي
بروكز، پس از مرور تئوريهاي رشدي مربوط به عوامل عاطفي، شناختي و اخلاقي به 305 نوع مهارت دست يافت كه ميتوان آن را در سه طبقه ارزشمند طبقهبندي نمود:
1-مهارتهاي مربوط به ارتباط بينفردي و روابط انساني
2. مهارتهاي مربوط به حل مسأله و تصميمگيري
3. مهارتهاي مربوط به رشد هويت و هدف در زندگي
طبق نظر بروكز اين طبقات كلي با هم ارتباط دارند و در ضمن داراي ماهيتي پويا هستند، به طوريكه تغيير در يكي از زمينهها و ابعاد ميتواند تأثير مثبت يا منفي روي زمينههاي ديگر داشته باشد (آتش زر، 1384).
سازمان جهانی بهداشت (2004)، ده مهارت زندگی را به سه طبقه یا گروه اصلی تقسیم میکند.
مهارتهای مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری: این مهارتها شامل همهی آن چیزهایی است که با تواناییهای جمعآوری اطلاعات، ارزیابی آنها و توانایی بررسی نتایج هریک از این اطلاعات بر اعمال خود و دیگران مرتبط میباشد. در این گروه از مهارتها فرد میآموزد که چگونه تأثیر ارزشهای خودش و دیگران را بر راه حلهای انتخابی خویش تحلیل کند.
مهارتهای بینفردی و ارتباطی: منظور مهارتهایی است که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن مرتبط هستند. در این طبقه مهارتهای مذاکره، امتناع و ردکردن درخواستهای دیگران و مهارت رفتار جرأتمندانه نیز جای میگیرند. مهارتهایی که به فرد کمک میکنند تا تعارضات بینفردی را حل کند نیز در دستهی مهارتهای بینفردی است. همدلی، توانایی گوشدادن و درک نیازهای دیگران نیز بخشی از این مهارتها هستند. کار گروهی، توانایی همکاری با دیگران و توانایی احترام گذاشتن به دیگران هم در این دسته جای میگیرند. به این ترتیب این گروه از مهارتها به مقبولیت اجتماعی کمک کرده و پایههای رفتار و روابط اجتماعی سالم را بنا میگذارند.
مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی: این مهارتها هسته کنترل درونی را غنی میسازد و به این ترتیب فرد میآموزد که میتواند بر اطراف خویش اثر بگذارد و تغییری ایجاد کند. عزت نفس، خودآگاهی، مهارتهای ارزشیابی خویشتن و توانایی تعیین اهداف نیز بخشی از مجموعه مهارتهای مدیریت خویشتن هستند. خشم، سوگ و اضطراب همگی باید مدیریت شده و فرد یاد بگیرد که چگونه با سوگ، فقدان یا ضربههای روحی مقابله نماید. مدیریت استرس، مدیریت زمان، روشهای تفکر مثبت و آرامسازی بخشی از این گروه مهارتهای زندگی هستند (فتی و همکاران، 1385).
انواع مهارت
ابعاد و دامنه تعاريف مهارتهاي زندگي، وسيع است و بر حسب هر تعريف از مهارتهاي زندگي، مهارتهاي خاصي براي آموزش مطرح ميشوند. چنانچه منظور از آموزش مهارتهاي زندگي، شغليابي و ارتقاء كيفيت شغلي باشد. مهارتهاي خاص شغل يابي مطرح ميشود. چنانچه هدف از آموزش مهارتهاي زندگي، انتقال از دوره نوجواني به بزرگسالي باشد، مهارتهاي خاص نوجواني مطرح ميشود. به همينترتيب با هدف كلي ارتقاء بهداشت روان سري عام مهارتهاي زندگي مطرح ميگردد. در تدوين برنامه آموزش مهارتهاي زندگي بر اساس نوع عام يا خاص برنامه، مهارتهايي عام يا خاص آموزش داده ميشود.
در واقع آموزش مهارتهاي زندگي مي تواند به دو صورت اجرا شود:
آموزش مهارتهاي زندگي عام: كه با هدف ارتقاء سطح سلامت و بهداشت روان و ايجاد رفتارها و تعاملات سالم، صورت ميگيرد كه شامل مهارتهاي پايهاي است.
آموزش مهارتهاي اختصاصي و ويژه: با هدف پيشگيري از يك آسيب مشخص مانند پيشگيري از سوءمصرف مواد، ايدز و … . در اين صورت مهارتهاي خاصي به گروه مخاطب ارائه ميشود. در صورتيكه در مهارتهاي عام، مهارتها براي تمامي جامعه، قابل استفاده و آموزش است (نيك پرور، 1383).
در طبقهبندي جوآن131 (1990)، مهارتهاي زندگي به سه دسته تقسيم شدهاند:
مهارتهاي زندگي روزمره: مديريت امور مالي، اداره منزل، آگاهي نسبت به مسائل بهداشتي و سلامتي، آمادهسازي و مصرف غذا، خريد و مصرف كالا، مسئوليت شهروندي و … .
مهارت هاي اجتماعي/ شخصي: خودآگاهي، كسب استقلال، مسئوليتپذيري، روابط بين فردي، حلمسأله و …
مهارتهاي حرفه اي: نگهداري و پيدا كردن شغل، عادات صحيح حرفهاي، مهارتهاي خاص حرفهاي
