
اشتغال موفقیت آمیز است (شفیعآبادی، 1392).
گیلبرت 51، تصمیمگيری را یک جریان پویای دایرهاي به هم پیوسته دانسته و مراحل آن را شامل:
• تشخیص موقعیت، که موجب تصمیمگيری شده است.
• تجزیه و تحلیل موقعیت، یا مشکل.
• موازنه محاسن و معایب تصمیمگيری احتمالی.
• محاسبه و پیش بینی حوادث احتمالی و پیامدها.
• اتخاذ تصمیم
• ارزشیابی نتیجه تصمیمگيری
• اطلاع از نتایج تصمیم به منظور اصلاح یا تغییر تصمیم یا اجرای آن (رحیميکرمی، 1389).
کرامبولتز و هامل52 (1977، به نقل از شفیعآبادی،1392) با تأکید بر رویکرد رفتاری مراحل هفتگانهاي را برای تصمیمگيری شغلی طراحی کردهاند. این مراحل که به صورت سلسله مراتب هستند عبارتند از: تعریف مسأله، ایجاد یک برنامه عملی، روشن سازی ارزشها، تعیین مشاغل دیگر، کشف نتایج احتمالی، حذف نظام دار مشاغل، و آغاز عمل.
بررسی سادهترین تا پیچیدهترین وقایع زندگی نشان ميدهد که تصمیمگيری جزء غیرقابل تفکیکی در هر لحظه و مرحله از زندگی است. تصمیمگيری عملی فعال و خلاق است که بدان وسیله فرد به انتخاب راه حل مناسبی موفق ميشود و مشکلی را حل مينماید. تصمیمگيری در انتخاب شغل نیز نقش مهمی دارد، افرادی که قدرت تصمیمگيری بهتری دارند، در مقایسه با کسانی که قدرت تصمیمگيری ضعیفی دارند مشاغل مناسبتری را انتخاب خواهند نمود (شفیعآبادی،1382، به نقل از مبسم، اسمعیلی، و فرحبخش، 1389).
بیشتر محققان كارآفرينی توجه خود را به « فرایند راهاندازی » کسب و کار بعد از تصمیمگيری، معطوف ساخته و مرحله تصمیمگيری را مورد غفلت قرار دادهاند، در حالی که قبل از مرحله راهاندازی، مرحله تصمیمگيری قرار دارد. در مرحله تصمیمگيری به این نکته توجه ميشود که چه عوامل و عناصری باعث ميشود تا یک فرد تصمیم بگیرد که از میان گزینههای شغلی مختلف، راهاندازی یک کسب و کار را انتخاب کند (مورانیو53، گورگیووسکی54، 2007، به نقل از بارانی، زرافشانی، دل انگیزان، وحسینی لرگانی، 1389).
تصمیمگيری شغلی مناسب امر مهمی برای افراد محسوب ميشود. فرد با تصمیمگيری شغلی علاوه بر این که شغلی را انتخاب ميکند، سبک زندگی مخصوصی را نیز انتخاب ميکند. زمانی که فرد شغلی را انتخاب ميکند آگاهانه یا ناخودآگاه مواردی از قبیل مقام، نیاز به ادامه تحصیل، نوع گذراندن اوقات فراغت و افرادی که باید با آنها کار کند را انتخاب ميکند (کراس 55،1997، به نقل از باوی و همکاران،1388).
نظریههای مختلفی در مورد تصمیمگيری و شاخههای مختلف آن از جمله تصمیمگيری شغلی مطرح شده است. جان دیویی (1910) برای استدلال و تصمیمگيری پنج مرحله را پیشنهاد ميکند:
1- آگاهی از مشکل و مسأله که فرد با آن مواجه شده است.
2- جمعآوری اطلاعات و تعیین راه حلهای احتمالی برای مشکل.
3- تفکر درباره واقعیت و تشکیل فرضیه بر اساس آن.
4- بررسی فرضیه باتوجه به اطلاعات و واقعیات جمعآوری شده (شفیعآبادی،1392).
شفیعآبادی درمدل چند محوری در مشاوره شغلی به اهمیت فرآیند تصمیمگيری به عنوان یکی از اصول و مبانی نظریه خود اشاره نموده است. از نظر وی انسان برای ادامه حیات و حل مسأله در هر لحظه باید در زمینههای مختلف درست تصمیم بگیرد. اگر فردی قدرت تصمیمگيری مناسب و به موقع را نداشته باشد با مشکلات گوناگون مواجه ميگردد. انتخاب شغل یکی از مهمترین تصمیمهای زندگی انسان محسوب ميشود. چنان چه فرد فرآیند تصمیمگيری را نیاموخته باشد و نتواند با توجه به عوامل اجتماعی، اقتصادی، شخصی و سیاسی درست تصمیم بگیرد زندگی نابسامانی خواهد داشت. عواملی نظیر نظام ارزشها، خطر پذیری، داشتن اطلاعات، خلاقیت و بلوغ در تصمیمگيری مؤثرند (شفیعآبادی، 1388، به نقل از محمد طهرانی شفیع آبادی، فلسفی نژاد ، و حسینیان ،1391).
کرامبولتز در سال 1996 بر این باور بود که دانش آموز نباید برای به نتیجه رسیدن، دست به تصمیمگيری شغلی بزند، بلکه باید بیشتر تشویق شود تا کشف کند، حذف نماید و تمرینات موقتی در فرآیند یادگیری داشته باشد. از این راه به سمت تحقق اهداف فردی به پیش ميرود. با توجه به این دیدگاه، بی تصمیمی مشکلی است که انتظار ميرود دانش آموز در صدد رفع آن باشد. البته این مشکل نباید به عنوان یک تشخیص منفی مد نظر قرار بگیرد، بلیکه باید به عنوان شرایط فعلی دانش آموز دیده شود که برای یادگیری و کشف آماده است (زونکر56،2006، به نقل از جلالی ،آقایی ، نظری ،1390).
بخش سوم: نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز:
مقدمه ای بر نظریه یادگیری اجتماعی:
یکی از نظریهپردازان تصمیمگيری شغلی کرامبولتز است که در ارائه دیدگاهش از نظریه یادگیری اجتماعی بهره گرفته است. کرامبولتز با استفاده از نظریه یادگیری و با توجه به دو عامل رفتار و شناخت، چگونگی تصمیمگيری شغلی را مطرح ميسازد و بدان وسیله به مراجع کمک ميکند تا بر مهارتهای رفتاری و شناختی خود که برای تصمیمگيری شغلی ضرورت دارد بیافزاید (شفیعآبادی،1392).
نظریه یادگیری اجتماعی، در پیشینه خود پژوهشهای بی شماری را در روانشناسی نظری، تجربی و آموزشی دارد. جان کرامبولتز، که در جرگه نظریه پردازان یادگیری است، انتخاب شغل و رشد شغل را از منظر خزانه رفتارهایی مينگرد که شخص یاد گرفته است (رضایی، سودانی، و عطاری،1392).
مفاهیم بنیادی نظریه یادگیری اجتماعی:
استعداد:
منظور از استعداد ژنتیکی هر نوع توانایی و آمادگی ویژه ذاتی است که از طریق وراثت حاصل ميشود. به بیان دیگر، استعداد ژنتیکی زمینه ارثی دارد و در تعیین وضعیت ظاهری قد، رنگ پوست و مو، آمادگی یادگیری و یا ابتلا به بیماریهای خاص نقش مهمی ایفاء ميکند (شفیعآبادی،1392).
مفهوم استعداد، مفهومی گسترده است تا آن حد که تمام یا بیشتر مباحث حوزه فیزیولوژی و روانشناسی را در بر دارد. ویژگیهای جسمانی مانند سرعت واکنش، قد و وزن، چابکی در حرکات، حساسیت دیداری و تجلیات روانی مانند تجسم فضایی، حافظه، سرعت ادراک و استدلال را ميتوان در زمره و حوزه گسترده استعداد به شمار آورد (محمد قلیها، 1392).
کلمه استعداد ریشه لاتین دارد و به معنای رغبت، تمایل، اشتیاق و آرزوست. کاربرد اولیه آن در مفهوم معاصر، داشتن توانایی طبیعی یا بهره مندی ذهنی است.طبق واژه نامه انگلیسی آکسفورد، از سال 1600 این کلمه در معنای امروزی آن به کار رفته است. با استعداد بودن یعنی مهارت در خوب انجام دادن بعضی کارها (محمودی و قره داغی،1390).
استعداد سازهاي است که به توانایی ذاتی و کیفیتی از آماده بودن فرد برای یادگیری اشاره دارد.در لغت نامه دهخدا، استعداد به معانی آمادگی، آماده شدن، و آماده کردن آمده است. توانایی حالتی از توانا بودن برای انجام کار است. ظرفیت یا گنجایش به حداکثر توانایی فرد در یادگیری دانشها و مهارتها و به کارگیری آنها اشاره دارد (یوسفی لویه، 1390).
پیاژه استعداد را این گونه تعریف ميکند: آنچه که دو فرد را که دارای بهره هوشی مساوی هستند متمایز ميسازد، استعداد مينامند. آدمیشل در اثری با عنوان «جنگ استعدادها» استعداد را مجموعهاي از تواناییهای یک شخص تعریف کرده است. بر اساس این تعریف، استعداد شامل مفاهیم ذوق ذاتی، مهارتها، دانش، هوش، قابلیت، غریزه و توانایی یادگیری است (نعمتی،1390).
استعداد به معنای مهیا و آماده شدن و توان انجام دادن کاری را داشتن است. استعداد توانایی فطری فرد است که به امور یادگیری کمک ميکند و باعث سرعت آن ميشود. استعداد نحوه و میزان یادگیری فرد را در زمینههای گوناگون در آینده پیش بینی ميکند (مقدسی، 1386).
استعداد توانایی بهره بری فوری از آموزش، تعلیم یا تجربه در یک محدوده مشخص از عملکرد است. تعریف دیگر استعداد، توانایی بالقوهاي است که فرد را برای انجام دادن کار، آماده ميکند. استعداد مجموعهاي از تواناییهای یک شخص است که شامل مفاهیمی چون ذوق ذاتی، مهارتها، دانش، هوش، قابلیت، غریزه و توانایی یادگیری ميشود. استعداد داشتن در یک زمینه اغلب به عنوان حدی بالاتر از میانگین توانایی تعبیر ميشود ( درویش محمدی ، 1390).
ارکان استعداد:
1- قابلیت57: به توانایی ذاتی برای انجام امور در موقعیتهایی اطلاق ميشود و قابلیت از درون انسانها بر ميخیزد و به عوامل محیطی بستگی ندارد.
2- مهارتها58: به بخشی از توانایی انجام کار گفته ميشود که حاصل یادگیری و تمرین است.
3- فرصت59: اساسا فرصتها به دو طریق ایجاد ميشوند:
الف) افراد به طور انفرادی به دنبال فرصتی برای نشان دادن استعدادهایشان ميگردند و در این راه موفقیتهایی کسب ميکنند.
ب) از طریق افردا دیگر ایجاد ميشود مانند والدین، اساتید، هم صنفیها، کارشناسان مربوطه و مدیران (درویش محمدی، 1390).
در گذشته چنین تصور ميشد که استعداد خصایص مادرزادی هستند، از وراثت ناشی ميشوند و تجربه و شرایط محیطی در آنها بی تأثیر است اما امروز معلوم شده است که هرچند عامل وراثت در استعدادهای مختلف نقش دارد، تجربه و عامل محیطی نیز در رشد آنها مؤثرند. چنانچه شرایط محیطی و امکانات آموزشی فراهم نباشد، استعدادها شکوفا نميشوند. همچنان که درباره هوش نیز مطرح است، رشد و پرورش هوش تحت تأثیر عامل وراثت و محیط و تعامل این دو قرار دارد. استعداد نیز نتیجه اثر متقابل عامل وراثت و محیط است؛ بنابراین، استعداد یک خصیه مادرزادی و غیرقابل تغییر نیست بلکه تحت شرایط مساعد یا نامساعد محیطی و بر اثر تجربه تغییر ميکند، رشد ميیابد یا از رشد و شکوفایی باز ميایستد (شریفی، 1386، به نقل از کراسکیان،1390).
رویدادها و شرایط محیطی:
وقایع و شرایط محیطی که برخی از آنها خارج از کنترل انسان هستند بر چگونگی رفتار فرد و در نتیجه بر تصمیمگيری شغلی او مؤثرند. عواملی نظیر شرایط اجتماعی، فرهنگی سیاسی، اقتصادی، اقلیمی، تغییرات اجتماعی، رشد تکنولوژی و صنعت، بهبود بهداشت و درمان، دگرگونی در وضعیت حمل و نقل، مهندسی محیط، اکتشاف معادن، توسعه سازمانهای اجتماعی، و گسترش برنامههای رفاهی و تفریحی در نوع و میزان اشتغال و در نتیجه در تصمیمگيری شغلی تأثیر ميگذارند (میشل و کرامبولتز، 1987، به نقل از شفیعآبادی،1392).
شرایط و رویدادها محیطی عوامل اثرگذاری هستند که اغلب خارج از کنترل هستند.آنچه در اینجا تأکید ميشود این است که برخی وقایع و شرایط محیطی بر رشد مهارتها، فعالیتها و ترجیحات شغلی اثر ميگذارند. برای مثال، خط مشیهای دولتی که برخی مشاغل و دسترسی به برخی منابع طبیعی در محیط فرد را کنترل ميکنند ممکن است به میزان زیادی تعیین کننده قابلیت دسترسی به فرصتها و تجارب باشند. بلایای طبیعی مانند خشکسالی و سیل که بر وضعیت اقتصادی اثر ميگذارند مثالهای دیگری از اثرات خارج از کنترل انسان ميباشد (زونکر، ترجمه نظری، 1392).
رویدادها و وقایع محیطی از قبیل موقعیتهای شغلی، مزایا و حقوق برای بعضی مشاغل، قوانین کارگری، رشد و توسعه تکنولوژی، رویدادهای فیزیکی، سیستم تعلیم و تربیت، اثرات اجتماعی که خارج از کنترل انسان هستند بر چگونگی رفتار فرد و در نتیجه تصمیمگيری شغلی مؤثرند (میشل و کرامبولتز، 1996، ترجمه موسوی،به نقل از چراغی، امینی، زهراکار، 1390).
بر اساس تحقیق احمدی و همکاران (1391) ویژگیهای شخصی افراد و محیطی که در آن قرار
دارند بر ویژگیهای كارآفرينی آنان اثرگذار بوده و وجود این نوع ویژگیها بر بروز رفتارهای كارآفرينانه
تأثیرگذار است.
نظریه پردازان یادگیری اجتماعی، تأکید دارند که رفتار شخص و عوامل محیطی، عوامل دو طرفه
هستند. این امر، رابطه ی پویایی را شرح ميدهد که در آن، شخص نه به طور مکانیکی و نه با طیب
خاطر، نسبت به نیروهای محیطی واکنش نشان ميدهد (لوتانز60،2006، به نقل از پورسعید،1388).
عوامل محیطی نظیر فرهنگ خانواده، و طبقه اجتماعی و وضع جغرافیایی در انتخاب شغل مؤثرند. فرهنگ مجموعه اعتقادات و
