
وآمربکاي شمالي چندين مورد همکاري مهم و تحقيقات مهمي در رابطه با سواد اطلاعاتي صورت پذيرفته و در حال انجام اسـت. بانگاهي به تحقيقات انجام شده در ايران و جهان در مقولـه سـواد اطلاعـاتي در سـالهاي يـاد شده ميتوان کمبود شديد پژوهش در بخشـهاي عملي در ايران پي برد. در حـاليکه عمده پژوهشهاي جهان در حـوزه سـواد اطلاعاتي جنبههاي عملي و کاربردي آن را در برمي گيرد در ايران در زير بخشهايي مانند: فناوريها و سواد اطلاعـاتي، اجـرا و ارزيابي طرح هاي انجـام شـده در زمينـه سـواد اطلاعـاتي، همکـاران کتابـداران و اسـتادان، گـروه هـاي خـاص، آشـنايي بـا جستجوي منابع خاص، رويکردهاي خاص به آموزش سواد اطلاعاتي و کتابخانه، تـاکنون تحقيقي صـورت نگرفتـه اسـت و در زيربخشهاي اسـاتيد و دانشجويان تحقيقات کمي انجام شده اسـت. نكته ديگر، تأكيد بر آموزش و تقويت قدرت تفكر انتقادي، به عنوان يكي از هدفهاي مهم آموزش سواد اطلاعاتي قرارگيرد. شخص داراي سواد اطلاعاتي بايد بياموزد كه به ارزيابي يافتههاي خود پرداخته و آنها را با پيشداشتههاي اطلاعاتي خود، به عبارتي با دانش ذهني خود تجزيه و تحليل كند و همواره درصدد استخراج دقيقترين، معتبرترين، و صحيحترين پاسخ باشد. به طور خلاصه، اينگونه باشد كه نه تنها بياموزد كه چطور به اطلاعات دسترسي پيدا كند، بلكه چطور به طور انتقادي آنرا ارزيابي، سپس گزينش كند. اين امر، به خصوص، در مورد منابع الكترونيكي پيوسته كه در بيشتر موارد داوري و نقد نشدهاند، صدق ميكند..
توجه به جنبههاي کاربردي و عملي سواد اطلاعـاتي در ايران در آينده ميتواند بسياري از چالشهاي سواد اطلاعاتي را برطرف نمايد. کتابداران کتابخانهها، از عوامل موثر در ترويج فرهنگ مطالعه و کتابخواني به شمار ميروند. كتابداران در آغازراه (1970) در مفاهيم ايده اي از سواد اطلاعاتي وارتباطش با يادگيري در طول زندگي پيشقدم شدند ابتدا مفهوم سواد اطلاعاتي كه تاكيد ميكرد روي روش، بعد كتابخانه ها و كتابداران در كمك به استفاده و كاربرد اطلاعات تكامل بخشيدند. کتابداران در آينـده در رابطـه بـا توسـعه نيـروي انساني و سياستگذاري از طربق همکاريهاي ملي و بين المللي براي سواد اطلاعاتي با چالشهاي مختلفي مواجه خواهند بود. براي حـل مشـکلات کنوني در زمينه سـواد اطلاعـاتي کتابـداران بايـد بـا همکـاري سـاير مـديران ملـي و بـينالمللـي بـه برنامهربزي همه جانبه و منسجم براي ارتقاء سطح سواد اطلاعاتي يکايک افراد جوامع بپردازند تا همگـان بتواننـد از مزايـايي سواد اطلاعاتي به خوبي بهره ببرند. کتابداران با روشهاي خلاقانه خود ميتوانند فعاليتهاي کتابخواني را رشد داده و حتي به حوزههاي بيرون از کتابخانه بکشانند. اگر کتابداران کتابخانهها از حيث علم کتابداري و اخلاق انساني، رشد کاملي داشته باشند، بدون ترديد، همچون معلمان و استادان جامعه، معماران نسلهاي آينده بشر خواهند بود(هيومز83، 1999).
رايموند روايد مي گويد: «يک کتابخانه بدون کتابخوان از يک جنازه بيفايدهتراست اما يک کتابخوان بدون کتابخانه ميتواند با انعطاف خاصي راه ايجاد يک کتابخانه را هموارکند. »
2-10 مهارت تفکر انتقادي
ابزار بنيادين تفکر انتقادي شامل مهارتهاي منطقي ، تحليل مفهومي و شناخت شناسي است. سيگل(1988) معتقد است که آرمان اساسي تفکر انتقادي پرورش روحيه «خود اتکايي»84 است. تفکر انتقادي در شکل وسيع خود به دنبال آموزش قوانين منطقي يا چگونگي ارزيابي شواهد و مدارک ميباشد(نوشادي، بيتا). عمدتاً بخشهايي از بر نامه درسي بهويژه در سطوح بالاتر تحصيلي بايد به چنين فعاليتهايي تخصيص يابد. آنچهجنبش تفکر انتقادي بر آن تاکيد دارد اين است که مهارتهاي استدلالي خاصي در برنامه درسي به عنوان يک کل که هدف عام تعليم و تربيت به شمار ميرود،را پرورش دهد. مهارتها و تمايلات تفکر انتقادي بايد در تمامي سطوح آموزشي در حوزه تدريس و يادگيري اشاعه يابد(پاپکويتز85 و فندلر86،1999).
تفكر انتقادي فرايندي است كه با استفاده از آن به بررسي افكار و عقايد خود و ديگران پرداخته و به فهم بهتر و روشني دست مييابيم. سوال كردن ، تحليل كردن و معني دادن، سه فرايندي است كه به وسيلهي آن افكار خود و ديگران را بررسي كرده و براساس آن بهترين تصميمات را ميگيريم.
2-11 مهارت تفکر تحليلي(اکتشافي)
يادگيري اکتشافي را مي توان نوعي يادگيري دانست که درآن موضوع يادگرفتي به شکل نهائي خود به افراد عرضه نمي شود بلکه افراد ازطريق تفکر استقرائي آن موضوع را سازمان مي دهند.« جروم اس برونر87 از جمله کساني است که به فعاليت يادگيرندگان در حين آموزش اعتقاد دارد. وي نظريات خودرا در کتابش به نام “به سوي يک نظريه آموزش88” نوشته است. به هرحال برونر عقيده دارد در کشف روابط بين يک مسئله بايد از استدلال و تفکر استقرائي استفاده کرد و پاسخ صحيح مسئله به يادگيرندگان گفته نشود.برونر معتقد است که فعاليت يادگيرنده براي يادگيري باعث تقويت او خواهد شد زيرا از يادگيري رضايت خاطر به دست مي آورد. ( نوروزي، 1377، 52و53 )
2-12 ارتباط سواداطلاعاتي با تفکر انتقادي واکتشافي
پايه اوليه در سواد اطلاعاتي اين است که فرد احساس نياز به اطلاعات کند. در جوامعي که اطلاعات ارزش و قدرت نيست و نظام آموزشي به گونه اي است که نياز اطلاعاتي تشديد نمي شود و تشنگي اطلاعات پديد نميآيد، صحبت از سواد اطلاعاتي تنها انشا نوشتن است. تفکر خلاقانه و نقادانه از لحظه تولد تا مرگ با انسان است بنابراين بايد پرورش و تقويت شود. چرا که مجموعه مهارتهاي سواد اطلاعاتي بدون تفکر خلاق در مسير درستي حرکت نميکند و لايههاي سطوح بالاتر آن شکل نخواهند گرفت. در نتيجه تفکر خلاقانه و نقادانه عنصر اساسي در حوزه سواد اطلاعاتي است (خسروي ،1389). سواد اطلاعاتي ابزاري براي يادگيري است و حلقهاي است براي برقراري پيوند بين منابع و يادگيرنده که فرآيند يادگيري را تسهيل کند و با تفکر خلاق، يادگيري را گسترش دهد. کتابداران چون بيشترين ارتباط را با منابع دارند از مفهوم سواد اطلاعاتي بيشتر بهره ميگيرند .بنابراين يکي از وظيفه کتابداران آموزش سواد اطلاعاتي به کاربران است و مفهوم سواد اطلاعاتي تنها مختص رشته کتابداري نيست.(منصوريان، 1389). سواد اطلاعاتي، توانايي افراد براي فعاليت مؤثر در يک جامعه اطلاعاتي است. اين امر مستلزم تفکر انتقادي، آگاهي از اخلاق شخصي و حرفهاي، ارزيابي اطلاعات، نيازهاي اطلاعاتي متصور، اطلاعات سازماندهي شده، ارتباط متقابل با اطلاعات شغلي و ايجاد کاربرد مؤثر اطلاعات در حل مشکلات، تصميمگيري و تحقيق است و بالا بردن آن در سطح دانشگاهها مستلزم آموزش، فرهنگسازي و توسعه فناوري است (يادگارزاده، پرنو و بهرامي ، 1386). با توجه به تعاريف فوق فرد با سواد اطلاعاتي با استفاده از مهارت تفکر انتقادي و اکتشافي ميتواند مسئله موردنظر را مشخص كند؛ راهحلهاي ممكني را براي آن در نظر گيرد؛ اين راهحلها را با توجه به شواهد آزمايش كند، با توجه به اين آزمايش، نتيجهگيريهاي مناسبي به دست آورد؛ اين نتيجهگيريها را ارزيابي، در موقعيتهاي جديد به كار گيرد و سرانجام به قوانين كلي و قابل تعميم برسد. يا به بياني ديگر اطمينان از اين كه افراد بتوانند به طور مستقل نياز اطلاعاتي خود را تشخيص داده و مطرح كنند، به اطلاعات مورد نياز دسترسي پيدا كنند، اطلاعات به دست آمده را ارزيابي و سپس استفاده كنند، اطمينان از اين كه افراد بتوانند مهارتهاي تفكر انتقادي و تحليلي را در مورد استفاده از منابع اطلاعاتي بياموزند، اطمينان از اين كه افراد بتوانند به جاي استفاده از شيوه آزمون و خطا، روشهاي لازم براي كسب هر يك از مهارتها را بياموزند، اطمينان از اين كه افراد قادر باشند هر مرحله از فرايند نيازشناسي، جستجو، بازيابي، مكانيابي، ارزيابي، سازماندهي و ادغام اطلاعات را با ديدگاهي انتقادي مورد توجه قرار دهند، اطمينان از اين كه افراد از حقوق استفاده از اطلاعات آگاه باشند، آن را رعايت كنند و اجازه ندهند ديگران به آن بيتوجه باشند، و اطمينان از اين كه افراد بتوانند به صورت خود فراگير بياموزند (پريرخ، 1386،20). کتابدار ميتواند اصول و راه حل مسئله را براي کاربر توضيح دهد، مهارت کتابداردر اين خواهد بود که منابع کتابخانه را غنيسازد تا يادگيرندگان بتوانند با تفکر مسئله را حل کنند، دادن اطلاعات مستقيم درباره محتواي اطلاعات به يادگيرندگان صحيح نيست و باعث خواهد شد يادگيرندگان قدرت بينش و بصيرت خود را به کار نگيرند و وابسته به کتابدار و يادگيري طوطي وار جستجو،بازيابي،سازماندهي،ارزيابي اطلاعات شوند.
2-13 پيشينه پژوهش در خارج از ايران
ديوري89 (1968) استفاده دانشجويان را از کتابخانه در دانشگاه کيل را مورد بررسي قرار داد. و به اين نتايج دستيافت که: 44 درصد از دانشجويان از منابع کتابخانه استفاده نميکنند، 44 درصد از فهرست مولف، 35 درصد از فهرست عنوان، 6 درصد از فهرست موضوعي استفاده ميکنند، 22 درصد از کتابدار سوال ميکنند، 93 نفر بيان کردند که در پيدا کردن منبع مورد نظر خود موفق نبودهاند و 78 نفر منبع مورد نياز را در قفسه پيدا نکردهاند، 34 درصد اوقات فراغت خويش را به وقتگذراني و مطالعهگذار صرف نمودهاند.
ساراسويچ90 (1974) در مورد استفاده از کتابخانه دانشگاهي و خدمات آن تحقيقي انجام داد، که دو مورد زير مورد بررسي قرار گرفت:
1-ويژگيهاي استفاده از اطلاعات به طور عمومي
2-بررسي چگونگي رفتار استفادهکننده
يافته ها نحوه استفاده دانشجويان از کتابخانه به شيوههاي مختلف از برگهدان، کمک کتابدار، مراجعه مستقيم و . . . بوده است و کتابخانه در ارائه اطلاعات و خدمات، محدوديتهاي خاصي را اعمال مينمود.
اولين تحقيق آموزش استفادهکننده با دو پرسش اساسي توماس وگل91 در سال 1972 آغاز شد که:
1-کتابداران در مورد درک دانشجويان از خدمات کتابخانه چه ميدانند؟
2-آيا کتابداران واقعا ميدانند که دانشجويان چه چيزي را بايد در مورد کتابخانه بدانند؟
او معتقد بود که همواره سدي ميان کتابداران و مراجعان کتابخانههاي دانشگاهي يعني دانشجويان وجود داشتهاست. تا اين سد ذهني شکسته نشود نميتوان انتظار توجه به نياز استفادهکننده را داشت. وي ساختمان کتابخانه و قسمتهاي مختلف آن را سدي در ايجاد ارتباط ميدانست، همچنين فهرستبرگههاي کتابخانه را يکي از اسرار کار کتابداران ميپنداشت که مراجعان در يادگيري رمز و راز آن نوعي ناتواني و ضعف در خود احساس ميکنند به نظر وي زماني ميتوان براي آموزش مراجعان برنامهريزي کرد که کتابداران بتوانند اولا درمورد ميزان در دانشجو از خدمات کتابخانه اطلاع يابند، ثانياً حدود آگاهي دانشجو را براي استفاده از اين خدمات تعيين کنند.
انجمن کتابخانههاي نيويورک (1970) کنفرانسي در مورد «چرا و چطور، کتابخانه استفاده کننده ندارد» بحث کردند. نگرشها و فاکتورهاي محيطي براي عدم استفاده از کاربر عبارتند از: 1. عدم دانشجوي انگيزهدار که با کتابخانه تجربيات پيشدانشگاهي را گذرانده باد. 2. اشتباه استفاده کردن استادان از کتابخانه به استثناي رزو کردن مجموعه. 3. اشتباه کتابداران براي پاسخ دادن به انواع نيازهايي که وجود دارد. 4. عدم درک کتابداران که کتابخانه استفاده کننده ندارد زيرا کتابخانه يک سازمان پيچيده است که اين سازمان براي استفاده کننده پيچيده ست.
ورنون92 (1973) تحقيقي در مورد نگرش اعضاي هيات علمي و دانشجويان نسبت به کتابخانه دانشکده نلسون توماس انجام داد. يافتهها نشان داد، شناختي که دانشجويان آموزش ديده در جهت استفاده از کتابخانه دارند غالبا بهتر از دانشجوياني است که آموزش نديدهاند و اين امر منجر به پيشنهادي شد که آموزش استفاده از کتابخانه به عنوان يک دورهاي ضروري برگزار شود. اعضاي هيات علمي دانشگاه، اکثراً از کتابخانه استفاده ميکنند و از نقطه ضعفهاي کتابخانه آگاه هستند که اين امر منجر به استفاده کم آنها از کتابخانه شده است. دانشجويان سال اول مدت زمان طولاني از
