
ز سطوح معناداری محاسبه شده برای کارآفرینی کل و ابعاد آن همگی از خطای 05/0 بزرگتر است لذا اختلاف میانگینهای افتراقی در بین دو گروه تصادفی است و نوع مشاوره شغلی نتوانسته است بر میزان ابعاد رفتار کارآفرینی دانشآموزان تاثیرگذار باشد. و فرض صفر تحقیق با اطمینان 95% رد میشود و ميتوان گفت بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت معنادار آماری وجود ندارد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
خلاصه پژوهش:
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان بود. با کسب مجوز از سازمان آموزش و پرورش مرودشت در دبیرستان هاجر این طرح اجرا گردید. نحوه اجرای طرح بدین صورت بود که از بین دانشآموزانی که در پرسشنامه رفتار کارآفرینانه فکری، شفیعآبادی، نورانی پور، و احقر (1391) نمره کمتری را کسب کرده بودند به صورت تصادفی 45 نفر انتخاب و به تصادف در سه گروه کنترل و آزمایش 1 و 2 جایگزین شدند و گروههای آزمایش شماره یک 8 جلسه 5/1 ساعته آموزش بر اساس الگوی چند محوری شفیعآبادی و گروه آزمایش شماره دو 8 جلسه 5/1 ساعته آموزش بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز دریافت کردند و در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. بعد از اتمام جلسات پس آزمون اجرا شد و دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو الگوی چند محوری شفیعآبادی و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر نمره کل رفتار کارآفرینانه دانشآموزان و ابعاد آن تاثیر معنادار دارند اما بین اثر بخشی دو گروه تفاوت معنادار وجود ندارد.
یافتههای پژوهش:
فرضیه اول: الگوی چند محوری شفیعآبادی بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تاثیر معنادار دارد.
با توجه به نتایج بدست آمده الگوی چند محوری شفیعآبادی بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تأثیر معنادار دارد. این یافتهها با نتایج پژوهش فکری، شفیعآبادی، نورانی پور، و احقر (1392)، طاهری (1393) در تمام ابعاد و با پژوهش فکری و شفیعآبادی (2013) در تمام خرده مقیاسها غیر از تامین منابع همخوان است.
علت اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی را بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان ميتوان به مفاهیم بنیادی آن شامل پویایی، هدفمندی، خویشتن پنداری، نیازها، و تصمیمگيری نسبت داد. پویایی باعث ایجاد خلاقیت، تحرک و جهتگیری فرد برای خلق آینده شغلی مناسب ميباشد. نوجوانان با توجه به دنیای مدرن امروزی و رشد فناوری اطلاعات فرصتهای بیشتری در جهت به روز رسانی اطلاعات خود در مورد مشاغل مختلف دارند بنابراین با فعال کردن محور پویایی ميتوان آن را در جهت شناسایی فرصتهای کارآفرینی یاری کرد. هدفمندی به معنای داشتن طرح و برنامه و رهایی از احساس حقارت و رسیدن به استقلال از طریق شغل است لذا میتوان از آن برای شناخت ضرورت کارآفرینی برای رهایی از بیکاری و احساس حقارت ناشی از آن و همچنین تعیین ساختار کارآفرینی (فردی یا شراکتی بودن و میزان اختیارات) از طریق برنامه ریزی بهره گرفت. یکی از محورهای جالب توجه این الگو بحث خویشتن پنداری است. از آنجا که در این طرح نمونه آماری دانشآموزان نوجوان میباشد و در این گروه سنی افراد بیشتر تحت تأثیر قضاوتهای مثبت و منفی دیگران درباره خود قرار میگیرند و این قضاوتها بر رفتار آنان اثر میگذارد با شناسایی و تقویت نقاط مثبت افراد میتوان باعث بروز رفتار مثبت و تقویت اعتماد به نفس در آنان شد و از این طریق آنان را برای تصمیمگيری در زمینه کارآفرینی و برای رهایی از بیکاری و احساس حقارت ناشی از آن و همچنین تعیین ساختار کارآفرینی (فردی یا شراکتی بودن و میزان اختیارات) از طریق برنامه ریزی بهره گرفت. نیازها یه معنای نیازهای جسمی، روانی، و اجتماعی است لذا از این محور میتوان برای کمک به افراد جهت شناسایی منابع مالی و انسانی لازم برای کارآفرینی استفاده کرد و تصمیمگيری به معنای شناسایی مساله، مشخص کردن راهکارها، تحلیل راهکارها، تلفیق راه حلها و در نهایت انتخاب راهکار مناسب است لذا از طریق ان میتوان راهبردهای و استراتژیهای مناسب برای کارآفرینی را تدوین کرد.
علت عدم همخوانی با تحقیق فکری و شفیعآبادی (2013) در بعد تامین منابع را میتوان به شهر محل سکونت شرکت کنندگان نسبت داد زیرا همانطور که گفته شد در الگوی چند محوری از طریق محور نیازها فرد به شناسایی منابع ضروری کارآفرینی و نحوه برآورده کردن آنها میپردازد در تحقیق فکری و شفیعآبادی (2013) دانشجویانی از شهرهای مختلف شرکت داشتند بنابراین نیازهای آنان برای راه اندازی کارآفرینی متفاوت بود لذا تجارب مشترک کمتری برای درمیان گذاشتن و نتیجه گرفتن با همگروهیهایشان در زمینه تامین منابع کارآفرینی داشتند در حالی که در تحقیق حاضر همه شرکت کنندگان ساکن مرودشت بودند و تجارب مشترک بیشتری برای داشتن نیازهای مشترک و نحوه تامین نیازها داشتند.
فرضیه دوم:
نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تاثیر معنادار دارد.
با توجه به نتایج بدست آمده نظریه یادگیری اجتماعی بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تأثیر معنادار دارد. که این نتایج با نتایج مهرابی (1385، به نقل از فکری و شفیع آبادی ، 2013)، برماس و همکاران (1390)، و فکری و شفیعآبادی (2013) در همه ابعاد غیر از بعد تعیین ساختار همخوان است.
علت اثربخشی نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز را بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان که دارای 5 بعد تصمیم گیری، شناخت فرصت ها، تعیین ساختار، تامین منابع ، و تعیین راهبردهاست میتوان به مفاهیم بنیادی نظریه کرامبولتز نسبت داد. استعداد به معنای توانایی های ذاتی یکی از این مفاهیم است. هردانش آموز دارای توانایی های ذاتی است که می تواند به او در تصمیم گیری برای کارآفرینی و شناخت فرصت های کارآفرینی به عنوان دو بعد از ابعاد رفتار کارآفرینانه کمک کند لیکن گاهی دانش آموزان توانایی های ذاتی خود را به درستی نمی شناسند یا استعدادهایشان بر اثر رفتار غلط والدین و معلمان سرکوب شده است . بعلاوه دانش آموزان در مدرسه بیشتر به درس فکر می کنند تا شغل آینده بنابراین بیشتر استعدادهای تحصیلی خود را می شناسند در حالی که استعدادهای تحصیلی ارتباط تنگاتنگی با تصمیم گیری برای راه اندازی کسب و کار جدید ( کارآفرینی ) و شناخت فرصت های شغلی آینده آنان خواهد داشت اما از این نکته غافلند. در بسته طراحی شده براساس نظریه کرامبولتز از اعضا درباره مفهوم استعداد و استعداد شغلی سوال شد و مشخص شد که استعداد به معنای توانایی های ذاتی و استعداد شغلی به معنای توانایی های ذاتی برای انجام وظایف یک شغل خاص است. سپس اعضا به بحث گروهی درباره اهمیت استعداد در انتخاب شغل و کارآفرینی پرداختند و نتیجه گیری شد که استعدادها نقش مهمی در تصمیم گیری و شناخت فرصت های کارافرینی دارند. در مرحله بعد به اعضا کمک شد تا استعدادهای شغلی خود را از طریق بررسی کارهایی که بدون آموزش دیدن به خوبی انجام می دهند ، کارهایی که سرعت یادگیری بالایی در آن دارند ، و کارهایی که بهتر از همسن و سالان خود می توانند انجام دهند مشخص کنند و براساس استعدادهایشان فرصت های کارآفرینی را در بین مشاغل مختلف شناسایی کنند . شرایط محیطی یکی دیگر از مفاهیم بنیادین نظریه کرامبولتز است که می تواند در تعیین ساختار کارآفرینی به عنوان یکی از ابعاد رفتار کارآفرینانه موثر باشد. با توجه به تحقیقات انجام شده شرایط محیطی مثل وضعیت بازار کار، میزان عرضه و تقاضا ، شرایط اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و … بر تصمیمگیری شغلی افراد اثر میگذارد. برای مثال براساس تحقیق احمدی ، شافعی و مفاخری نیا (1391) ویژگیهای شخصی افراد و محیطی که در آن قرار دارند بر ویژگیهای کارآفرینی و بروز رفتارهای کارآفرینانه تأثیر گذار است. در بسته طراحی شده براساس نظریه کرامبولتز از اعضا درباره اهمیت شرایط محیطی در انتخاب شغل سوال شد و پس از مشخص شدن اهمیت موضوع از اعضا خواسته شد تا شرایط محیطی خود را به دقت بررسی و مشخص کنند. سپس از اعضا درباره تعریف ساختار کارآفرینی سوال شد و با جمع بندی نظرات آنان ساختار کارآفرینی به معنای تعیین فردی یا شراکتی بودن کارآفرینی و تعیین میزان و نوع مسئولیت های هریک از اعضا در کارآفرینی به اعضا معرفی شد و ارتباط آن با محور شرایط محیطی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت از اعضا خواسته شد که با در نظر گرفتن شرایط محیطی خود ساختار کارآفرینی را در شغل مورد نظرشان مشخص سازند. تجارب یادگیری یکی دیگر از مفاهیم بنیادین نظریه کرامبولتز است که می تواند در تامین منابع به عنوان یکی از ابعاد رفتار کارآفرینانه موثر باشد. نتیجه تحقیقات از جمله پژوهش طبرسا، احمدی زاد، و نظر پوری ( 1389) روی مدیران ارشد، میانی، و سرپرستان کارخانجات تولیدی خرم آباد نیز نشان دادند که یادگیری بر کارآفرینی تاثیر مثبت دارد. یادگیری در هر سنی و در هر موقعیتی رخ می دهد بنابراین هر فرد کوله باری از تجارب یادگیری است . همچنین گفته شده که یادگیری مشاهده ای نیز یکی از انواع مهم یادگیری است. بنابراین هر فرد علاوه بر تجارب خودش گنجینه ای از تجارب اطرافیان و تجارب یادگیری جانشینی حاصل از مشاهده برنامه های رسانه ها را همراه دارد. در بسته طراحی شده براساس نظریه کرامبولتز از اعضا درباره تعریف تجارب یادگیری و انواع آن سوال شد . سپس با جمع بندی پاسخ های اعضا یادگیری به عنوان تغییرات نسبتا پایدار در رفتار که حاصل رشد نباشد تعریف شد و به انواع تجارب یادگیری شامل شرطی سازی ها و یادگیری مشاهده ای اشاره شد و ارتباط بین تجارب یادگیری با تامین منابع مالی و انسانی کارآفرینی در گروه مورد بحث و بررسی قرار گرفت .در مرحله بعد از اعضا خواسته شد که تجارب یادگیری خودشان و اطرافیانشان و همچنین یادگیری های مشاهده ای شان درباره نحوه تامین منابع مالی و انسانی کارآفرینی با گروه در میان گذارند. سپس از اعضا خواسته شد براساس اطلاعات بدست آمده از تجارب یادگیری قدم های مثبتی برای تامین منابع مالی و انسانی کارآفرینی در شغل مورد نظر خود بردارند. مهارت انجام کار مفهوم بنیادین کلیدی نظریه کرامبولتز است که می تواند در تعیین راهبردها به عنوان یکی از ابعاد رفتار کارآفرینانه موثر باشد. نتیجه تحقیقات از جمله پژوهش عبدالملکی ، یوسفی افراشته، پیر محمدی، سبک رو، و محمدی ( 1387) نشان داده است که بین مهارت های کارآفرینی با کارآفرینی سازمانی مدیران شرکت ایران خودرو ارتباط وجود دارد. همچنین تحقیق امین بیدختی و مالکی ( 1393) نشان می دهد که آموزش مهارت در تقویت روحیه کارآفرینی مدیران واحدهای فناور پارک علم و فناوری و مرکز رشد دانشگاه سمنان موثر است. مهارت میزان تبحری است که فرد برای انجام موفقیتآمیز کاری با تکرار و تمرین کسب کرده است. مهارت های کارآفرینی پیش زمینه بروز رفتار کارآفرینانه اند بنابراین با تاکید روی آموزش آن ها می توان زمینه ترسیم طرح کارآفرینی و بروز رفتار کارآفرینانه فراهم کرد. در بسته طراحی شده براساس نظریه کرامبولتز آموزش های لازم برای افزایش مهمترین مهارت های کارآفرینی از جمله مهارت های تفکر خلاق و انتقادی، ریسک پذیری، بازاریابی ، و نوشتن طرح کسب و کار در گروه صورت گرفت و از اعضا خواسته شد که مهارت های یادگرفته شده در گروه را در خارج از گروه تمرین کنند و مشکلاتشان را شناسایی کنند و باطرح مشکلات در گروه توصیه های لازم را برای بهبود مهارت های کارآفرینی شان دریافت کنند. سپس از اعضا خواسته شد که فرم ترسیم طرح کارآفرینی را که به آنان ارائه می شود براساس اولویت کارآفرینی انتخابی شان تکمیل کنند. در طرح ترسیم کارآفرینی راهبردهای کارآفرینی مورد بررسی قرار
