
این اساس انسان مدرن، دارای نوعی هویت است که می تواند خود را برای دیگران توضیح دهد و این شاخصه عصر حاضر است. نکته مهم این است که هویت مفهومی است مرتبط با حوزهی معنا و معنا خصیصهی ذاتی فرد یا جامعه نیست بلکه محصول توافقها و عدم توافقهاست. با یک نگاه کلی از نظر آنتونی گیدنز هویت، مربوط به فهم افراد در مورد اینکه چه کسی هستند و چه چیزی برای آنها مهم است تبیین میشود. این فهم هویتی، منتزع از منابع معناساز مهمی مثل دین، زبان، ملیت، نژاد، جنسیت، طبقهی اجتماعی و تمایلات گروهی و قومی میباشد. (گیدنز ،25:1383).
گیدنز گفته است که گاهی برای نشان دادن هویت خاصی، اعمال خود را جوری تنظیم می کنیم و کنشهایی انجام میدهیم که تفسیر آنها در نظر دیگران، آن طوری که ما میخواهیم باشد. در دنیای مدرن، این رفتارها و کنشها تحت تأثیر محیطی است که در آن قرار میگیریم و باید این آمادگی را داشته باشیم که رفتار و کنشهای خود را با محیط سازگار کنیم در واقع گیدنز بین هویت واقعی و هویتی که فرد از خود نشان میدهد تفاوت قائل میشود.( گیدنز ، 1385 : 145-144).
گیدنز بر این باور است افراد ضمن اینکه اقدام به ساختن و پرداختن هویت خویش می کنند به علاوه در ایجاد بعضی از تأثیرات اجتماعی دنیای اطراف خود مشارکت دارند در نتیجه افراد با انتخابهای متعددی روبرو می شوند که جوامع امروزی در پیش روی آنها قرار داده است و این وضعیت سبب می شود که افراد در تشکیل هویت خود دارای تنوع و گوناگونی مراجع هویتساز باشند. او بر این باور است که تغییر شکل هویت شخصی و پدیده جهانی شدن در دوران متأخر دو قطب دیالکتیک محلی و جهانی را تشکیل می دهند ( همان ، 1385 :56 ).
یکی دیگر از مؤلفههای ایستایی هویت در جوامع سنتی ، مکان مندی زندگی اجتماعی در این جوامع است.گیدنز در این باره چنین میگوید: در جوامع سنتی فضا از مکان جدا نبود و زمان و فضا در بستر مکان پیوند میخورد (گیدنز، 16:1387 ).
هویت این انسان مدرن تحت تاثیر اندیشه تامل گری مدام دستخوش تغییر است و هسته واقعی هویت افراد ساخت و تجدید ساخت می شوند گیدنز می گوید که «رشد و توسعه زندگی شخصی از نخستین دوره های عصر تجدد آغاز می شود و تاریخ نگاران بطور مستند به توصیف این پدیده پرداخته اند.» (گیدنز، 1378: 137).
به نظر گيدنز، هویت به عنوان پديده اى عام، مستلزم آگاهىِ بازتابى است. هويت در واقع همان چيزى است كه فرد به آن آگاهى دارد. به عبارت ديگر، هويت چيزى نيست كه در نتيجة تداوم كنش هاى اجتماعى فرد به او تفويض شده باشد، بلكه چيزى است كه فردبايد آن را به طور مداوم و روزمره ايجاد كند. گيدنز معتقد است هويت را بايدخلق نمود و تقريباً به طور مداوم آن را با توجه به تجربيات متناقض زندگى روزمره وگرايش هاى تطميع كننده نهادهاى امروزين مورد تنظيم و تجربه قرار دهد. همچنين او معتقداست با كاهش نفوذ سنت و توسعة مدرنيته همراه با تفكيك و انسجام اجتماعى، امكان تحقق هويت هاى جمعى چندگانه و آزادى افراد در انتخاب آگاهانه و خردمندانة آنها پديد (گیدنز، 80:1377).
9-4-2- نظریه حوزه عمومی هابرماس
عرصه عمومی یا حوزه عمومی (publicsphere) را نوعی فضای عمومی تعریف کردهاندکه درآن اعضای جامعه از راه رسانههای گوناگون نظیر مطبوعات، رسانههای الکترونیکی و حتی ارتباط چهره به چهره با یكدیگر ملاقات میکنند و درباره موضوعات مورد علاقه مشترک به بحث و گفتوگو میپردازند و بنابراین قادرند درباره این موضوعات ذهنیت یا عقیده مشترکی را تشکیل دهند، یعنی بحثی عقلانی که در نهایت به توافقی منجر میشود.
يورگن هابرماس از مهمترین نظریه پردازان مکتب فرانکفورت، معتقد است كه هر اجتماعي داراي سه حوزه است: حوزه خصوصي، حوزه عمومي و حوزه حاكميت.
در عرصه خصوصي، افكار و عقايد شخصي شكل ميگيرد، ابتكارات و خلاقيتهاي جديد به صورت فردي در حوزه كوچك ساخته و پرورده ميشوند، سپس اين عقايد و ابتكارات به حوزه عمومي، جامعه آزاد آورده ميشود. در حوزه عمومي، جامعه آزادانه خردمندانه دور از هرنوع سلطه به گفتگو پرداخته در روابط خود تصميم گيري مينمايد. در نهايت اين تصميمات مورد اجماع حوزه عمومي، تبديل به هنجار و ارزش شده و مورد تبعيت و پيروي شهروندان واقع ميشود و بخش ديگر كه جنبه الزامآور دارد و نياز به امكانات و پشتيباني دارد با استفاده از ساز و كارهايي در دستور كار حاكميت براي قانوني شدن (دستور العمل، آييننامه و قانون) قرار ميگيرد. در صورت گسترده بودن حوزه عمومي، ارتباط و مفاهمه ميان اعضاي حوزه عمومي مستلزم ابزار معيني براي پراكنش و انتشار عقيده و تاثير گذاري است. به تعبير هابرماس؛ امروزه با توجه به گسترش و رشد عظيم تكنولوژي و علم، ابزار و امكانات پراكنش ارتباطات نيز گسترش يافتهاند كه از جمله مهمترين اين ابزار ميتوان به روزنامه، نشريات، راديو و تلويزيون، سينما، ويدئو، كامپيوتر، شبكههاي اينترنت و … به عنوان «مهمترين ابزار حوزه عمومي» اشاره كرد. به عقيده هابرماس «استقلال ابزارهاي ارتباطي از دولت جزئي جدايي ناپذير از حوزه عمومي است.»( نوذري، 25:1381)
سه عنصراصلي حوزه عمومي از ديدگاه هابرماس چنين است:
1-حوزه عمومي به مكاني براي تبادلنظر نياز دارد كه براي همه قابل دسترسي باشد و امكان بيان و مبادلهتجربيات اجتماعي و ديدگاهها در آنجا وجود داشته باشد.
2- در حوزه عمومي، مواجهه با ديدگاهها و نقطه نظرات از طريق مباحث عقلاني و منطقي صورت ميگيرد. به اينمعني كه انتخاب سياسي، منطقي تنها زماني ممكن است كه حوزه عمومي در وهله نخست، شناخت و درك آشكاري نسبت به گزينههاي ممكن عرضه كند؛ بهطوري كه هر شخص بتواند از بين آن گزينهها دست به انتخاب بزند. رسانهها بايد گستردهترين طيف ممكن چارچوبها يا چشماندازها را عرضه كنند تا شهروندان نسبت به آنچه كه انتخابنكردهاند نيز آگاه شوند.
3- بازبيني و نظارت سيستماتيك و نقادانه بر سياستهاي دولت، وظيفه اصلي حوزه عمومي است(ابرین،2003).
10-4-2- چارچوب نظری
در اين تحقيق با توجه به مضامين فرهنگي و هویتی كه هر روز در شبكههاي اجتماعي گوناگون به ویژه فیس بوک و در بين دانشجویان مطرح ميشودکه فيس بوك را به عنوان شبكه اجتماعي فعالي كه با قابليتها و برنامههاي خاص خود چه به لحاظ هویتی فرهنگی با امكانات و قابلیت های فعاليت و ابراز نظرات و علايقی که برای هريك از اعضاء خود و به ویژه دانشجویان را فراهم ميكند، و به تناسب این موضوع از ترکیب نظریات ساخت گرایی گیدنز، بازنمایی هال و حوزه عمومی هابرماس استفاده می شود.
کارکردگراهای ساختاری معتقدند که جامعه مانند یک ساختار است و اجزا و عناصر آن هر کدام دارای کارکردی هستند که بر یکدیگر اثر دارند. حیات در انسجام ساختارهاست که با نو شدن ساختار ها اجزا و عناصر هم به سمت نو شدن پیش می روند از این موضوع می توان اینگونه استفاده کرد که بنا به انقلاب ارتباطات و گسترش روزافزون فناوری های ارتباطی از جمله شبکه های اجتماعی مجازی و به ویژه فیس بوک که به تعبیری شکل مدرنیته شبکه های اجتماعی قدیمی(دنیای سنتی) هستند که بنا بر سیر تحولی- تاریخی که در دنیای ارتباطی رخ داده است این اجتماعات به جامعه مجازی کشیده شده اند که دارای شباهتها و تفاوتهای می باشندکه مهمترین وجه شباهت اینها اجتماعی بودن آنها است و از آنجائیکه یکی از ویژگیهای هر اجتماعی داشتن یک فرهنگ است ما در اینجا به بعد فرهنگی آن در قالب هویت فرهنگی اعضا توجه می کنیم.
در پیوندگاه بین هویت فرهنگی و عناصر تشکیل دهنده آن از قبیل زبان، دین، سنت و رسوم، ارزشها و هنجارهای ملی و قومی و ساختار شبکه اجتماعی فیس بوک؛ با توجه با نظریه ساختار گرایی گیدنز باید به رابطه بین این عناصر از یک سو و نیز ساختار این شبکه، که به مکان و فضایی برای بروز و برساختن هویت در قالب نمایش عکس ها، ویدئو ها، نظرات که عناصر تشکیل دهنده فیس بوک هستند و کل ساخت آن را تشکیل داده اندتوجه شود. کاربر عضو فیس بوک دارای یک هویت فرهنگی است که ازساختار فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی خاص جامعه خود نشات می گیرد. با توجه به نظریات گیدنز آراء به ویژه در بحث راج به سیر تحولی و سیالی هویت فرهنگی به عقیده گیدنز هر چه شخص به مدرنیت نزدیک تر باشد، هویتش ساخت و تجدید ساخت می شود. گیدنز افراد را دارای یک هستهی اولیه به نام خود میداندکه دارای سه وجه اعتماد بنیادی، ویژگیهای فردی و جامعهپذیری می باشد؛ اعتماد بنیادی از طریق تفسیر موفقیت آمیز فرد ازکنشهای خود و ایجاد کنشهای موفق، ویژگیهای فردی با ایجاد تفسیرهای موفقیت آمیز خود و دیگران ازکنشها و ایفای نقشهای متعدد و جامعهپذیری نیز با درونی کردن هنجارها و ایجاد سازگاری با محیط بر روی شکلگیری فرایند هویت تأثیر میگذارند. افراد عضو فیس بوک در کنشهای خود در فضای و ساخت این شبکه و با تفسیری که از کنشهای خود و دیگران دارند و همچنین با ارجاع به منابع هویتساز فرهنگی خود که میتواند که شامل خانواده، مراکز آموزشی و وسایل ارتباط جمعی که در این پژوهش فیس بوک به عنوان یک شبکه اجتماعی پرطرفدار به ویژه در میان دانشجویان مدنظر است، اقدام به تشکیل و بازساخت هویت خود میکنند. درواقع روابط وتعاملات کنشگران با هم و درمحیط اجتماعی شبکه های اجتماعی تحت تأثیر هنجارها و ارزشهایی است که میتواند باعث تسهیل کنشهای کنشگران گردد و به شکلگیری هویت افراد کمک میکند.
با استفاده از نظریه بازنمایی و با تاکید به نظر هال که به نشانه ها تاکید می کند و از آنجا که ساخت اجتماعی شبکه فیس بوک دارای یک سری عناصر ونشانه های فرهنگی است که در قالب زبان که که مهمترین نشانه فرهنگی است لازم است اینجا ذکر شود که منظور از زبان در نظریه بازنمایی کلیه عواملی متنی و تصویری است و یک مفهوم عام از زبان را در نظر می گیریم و اینکه از آنجا که در علم زبان شناسی از دل و مدلول استفاده می شود می توان عکس ها، ویدئوها، نظراتی که در قالب متن وگفتارها هستند را مد نظر قرار داد که شاخصه های هویت فرهنگی فرد که با درمعرض قرارگرفتن در فیس بوک در شکل وضعیت پوشش، آرایش، متن ها و گفتارها، تصاویر و عکس ها است توجه نمود که اینها دال بر وجود تعلق داشتن به هویت فرهنگی اعضا است و اینکه هال نیز به مانند گیدنز به مفهوم سیال بودن هویت می پردازد.
در بعدی دیگر و با توجه به نظریه حوزه عمومی هابرماس که اظهار می دارد: منظور من از «حوزه عمومي» قبل از هرچيز حوزه يا قلمرويي از حيات اجتماعي است كه در آن بتوان چيزي را در برخورد با افكار عمومي شكل داد باید توجه داشت زماني كه شهروندان در باره مسائل مورد علاقه عمومي و منافع عمومي به گونهاي آزاد و بدون قيد و بند _ يعني با تضمين آزادي اجتماعات و انجمنها، آزادي بيان و چاپ و نشر افكار عمومي، با يكديگر مشورت و كنكاش ميكنند، در واقع بصورت يك پيكره عمومي عمل ميكنند که با توجه به اینکه فضای حاکم بر شبکه اجتماعی فیس بوک یک فضای آزاد و بدون نظارت دولت است بنابر این عرصه را برای یک حوزه عمومی مجازی آن هم با کارکرد هویتی و فرهنگی به آن توجه شود. اگر مؤلفههاي اساسي حوزه عمومي را گفتوگو، افكارعمومي و كنش بدانيم، شبکه های اجتماعی بستر مناسبي براي ظهور و تجلي هر يك از اينهاست. شهروندان ميتوانند ازطريق شبکه های اجتماعی به گفتوگو و تعامل پيرامون مسائل و موضوعات مورد علاقه، بروز و نمود نشانه های فرهنگی و هویتی و ارزشها و هنجارهای خود در این فضا بپردازند و از اين طريق افكارعمومي شكل بگيرد و هر يك ميتوانند در مخالفت يا موافقت با يك مساله و موضوع اجتماعي و فرهنگی دست به كنش مناسب بزنند. وقتي انسان درباره عموم «(Public) ميانديشد، مبادلاتآزادانه ايدهها و انديشههاي فرهنگی، هویتی، اجتماعی، سیاسی ویژه هریک از اعضا را در ذهن تصورميكند. فضای ارتباطی در فیس بوک به عنوان یک فضای عمومی به کاربران این امکان را می دهد که مشاركت
