
ز هیچ چیز برخوردار نیستیم. ما 99 درصد جامعه هستیم.» occupywallst.org))
اعتراض به مسائلي همچون فقر، قدرت و نفوذ شرکتهاي بزرگ، نابرابري اجتماعي، جنگهاي خاورميانه، بدهي دانشجويان و پاداشهاي زياد براي مجريان وال استريت، نفوذ نظام سرمایهداری در سیاست آمریکا، وضع نامطلوب اقتصاد و بیکاری حاصل از سیاستهای غلط دولت و اعمال نفوذ لابیهای سرمایهداری از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده است.
در اين ميان، شعار محوري جنبش، «99 درصد در برابر يك درصد»، بازتاب جهاني وسيعي پيدا كرد و از امريكا به استراليا، نيوزيلند، ژاپن، فيليپين، تايوان، آلمان، انگليس، هلند، كانادا، آفريقاي جنوبي و… توسعه يافت. در حقيقت امريكا و «والاستريت» دچار شوكي به نام «خيزش مردمي عليه سرمايهداري» شد كه در نوع خود طي سالهاي اخير بينظير بوده است. البته در اين خيزش نه فقط يك مطالبه اقتصادي بلكه در عمق آن يك اعتراض سياسي نهفته است.
حضور اقشار مختلف مردم در ميان معترضان اين حقيقت را آشكار ميكند كه معترضان فقط از يك قشر خاص نيستند بلكه در اين جنبش افرادی متشکل از نویسندگان مشهور، بازیگران سرشناس، سناتورها، دانشجویان، استادان دانشگاه، پزشکان، وکلا، اساتيد، پرستاران، آتش نشانان، سربازان سابق ارتش و اعضای کلیسای پروتستان به چشم میخورند.
“لینا پالتون” یکی از رهبران جنبش وال استریت كه به صورت داوطلبانه در سازماندهی جنبش اشغال وال استریت شرکت کرده اين جنبش را بخشی از جنبش قدرتمند جهانی مردمی ميداند و معتقد است كه “این جنبش به دنبال گسترش عدالت اقتصادی در برابر شیوههای اقتصادی نئولیبرال، جنایات قدرتمندان وال استریت و حکومتی است که از سوی گروههای قدرتمند تجاری کنترل میشود. این جنبش در بر دارندهی گروه 99 درصدی مردم است که قصد دارند به ظلم و ستم گروهی یک درصدی قدرتمندان و ثروتاندوزان پایان بخشند.” (farsnews.ir)
لينا پالتون تصريح مي كند كه : “افرادی که در جنبش اشغال وال استریت شرکت کردهاند به هر دو حزب آمريكا اعتراض دارند، زیرا پول و سرمایهی هنگفتی که در اختیار شرکتهای وال استریت است، باعث نفوذ همهجانبهی آنها در فرآیند سیاسی و سیستم اقتصادی کشور شده و این موضوع منجر به بیعدالتی و نابودی محیط شده است. در حال حاضر، نمایندگان منتخب ما از ما میخواهند سختی را به جان بخریم و در ازای حقوق کم، سخت کار کنیم، دیرتر بازنشسته شویم (شاید هم اصلاً نشویم) و حقوق حمایت از نیروی کار را فراموش کنیم. آنها روی اطاعت ما شرطبندی میکنند و این کاملاً اشتباه است. علت ویرانی هر قسمتی از جامعه، ریشه در حرص و طمع شرکتهای بزرگ دارد. اگر ردپای پول را دنبال کنید، خواهید دید که همهی راهها به وال استریت ختم میشود”. (farsnews.ir)
همچنين بررسي و مطالعه شعارها و خواستههاي مطرح شده در جنبش ميتواند در تحليل علل پيدايي اين جنبش و در نتيجه اثبات فرضيه تحقيق كمك مؤثري بنمايد. شعارها و مطالباتي همچون:
– “ما قادر به درک دلیل این امر نیستیم که مجبور به پرداخت هزینههای این بحران شدهایم، در حالی که کسانی که باعث بحران شدند، همچنان به دریافت سودهای کلان ادامه میدهند. ما خسته و ناراحت از بیعدالتیهای پی در پی هستیم. ما خواهان بازگشت کرامت انسانی هستیم.”
– “یک درصدی عزیز، ما خواب بودیم. اکنون، بیدار شدیم. امضاء، 99 % “
– “ما و جهان ما، در بحران است.”
– “مسئولانِ منتخب ما مقصرند.”
– “بانکداران و سودجویان وال استریت باید به عنوان مقصران اصلی جرائم مالی بزرگی معرفی شوند، که باعث ورشکسته شدن ملت ما و تخریب اقتصاد جهانی خواهند شد.”
– “99 درصد يعني اکثریت شهروندان، دیگر حاضر نیستند که اسیر اقلیت 1 درصدی ثروتمندان باقی بمانند.”
– “من هیچی نیستم، من غیرمتعارف نیستم، من یک هرج و مرج طلب نیستم، من گیج و منگ نیستم. من یک چپگرای افراطی نیستم، من فقط یک مادر هستم که برای به دست آوردن آیندهای بهتر برای فرزندانم، اینجا حضور دارم.” (لطفیان؛ 1391،5)
با استناد به اين شواهد ميتوان اين ادعا را داشت كه در نظام اقتصادی امروز امریکا، ثروت از فقرا و طبقه متوسط گرفته شده است و در بین افراد مرفه بازتوزیع می شود. اکثریت 99 درصدی امریکا شاهد تنزل کیفیت زندگی خود، بر باد رفتن آرزوهایشان و کاهش امنیت خود بوده اند، فقط به این دلیل که ثروتمندترین افراد در جامعه ی امریکایی برای افزایش قدرت و ثروت خود به ضرر دیگران به هر کاری دست زده اند. نتيجه اينگونه رفتارهاي غير دموكراتيك به اين فرضيه در اذهان مردم شكل مي دهد كه: رهبران امریکایی، اوضاع را به نفع طبقات كم درآمد تغییر نخواهند داد؛ لذا مردم خودشان بايد دست به كار شوند تا مشكلاتشان حل شود. ( لطفیان؛ 1391،7)
در واقع ، سیاست های دولت آمريكا فقر بیشتری را برای بسیاری از مردم و ثروت بیشتری برای شمار اندکی از مردم امریکا به ارمغان آورده است و مثلث وال استریت، شرکت های بزرگ، و کنگره ایالات متحده امریکا با سیاست های هماهنگ شده مشغول نابودی سیستماتیک کشور و طبقه ی متوسط امریکا بوده اند و هستند. با اين اوصاف سرمایه داران بزرگ وال استریت امروزه با استراتژی های مختلف در نبردهای انتخاباتی اعمال نفوذ می کنند تا ثروت و قدرت از 99 % مردم به 1% بالای جامعه بازتوزیع شود.
مي توان گفت كه در حوزه داخلي مردم دريافته اند، كه نظام سرمايه داري خلاف ادعاي رفاه، كاركردي براي آنها نداشته و چنانكه ذكر شد، طبقه ثروتمند محدود بر كل جامعه حاكم بوده اند. در اين ميان، نظام سرمايه داري با اعمال ديكتاتوري انحصاري قدرت با تركيبي از يك يا دو حزب نظير، ساختار آمريكا با محوريت جمهوريخواه و دموكرات،خواسته هاي سرمايه داران را بر جامعه تحميل كرده اند. نكته اساسي آنكه، اين سرمايه داري نه تنها دستاوردي براي رفاه مردمي نداشته، بلكه به گسست بنياد خانواده ها و ساختار اجتماعي و تبديل مردم به افرادي صرفاً مادي بدون توجه به حقوق انساني و متعالي منجر شده است.
همچنين در صحنه بين الملل در حالي كه سران آمريكا با ادعاي رفاه جهاني و كمك به ملت ها به اشغال ساير كشورها پرداخته اند اما در عمل همچنان از برخي حاكمان ديكتاتور حمايت كرده و حتي در اين راه، در برابر ملت ها قرار گرفته اند.
اكنون ملت آمریکا دريافته اند كه اين ادعاها، صرفاً فريبي براي تأمين منافع سرمايه داران بوده و نه براي ارتقاي جايگاه جهاني ملت آمريكا و يا كمك به ساير ملت ها. چنانكه نمود آن را در جنايات صورت گرفته دركشورهاي تحت اشغال و بي تفاوتي غرب در برابر جنايات اشغالگران قدس مي توان مشاهده كرد. تحولات اخير خاورميانه و شمال آفريقا نيز نشان داد كه سران آمريكا براي منافع سرمايه داران از حاكمان ديكتاتوري حمايت كرده اند كه صرفاً تأمين كننده منافع نظام سرمايه داري بوده اند. اين ديكتاتوري كه برگرفته از عملكردهاي سران کشور بوده اكنون به حقارتي براي مردم آمريكا مبدل شده است به ويژه كه اين امر تزلزل جايگاه جهاني آنها را به همراه داشته است.
1-2. اهداف تحقيق
از اهداف مهم اين تحقيق آشكار ساختن اين واقعيت در نظام اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري ايالات متحده است كه چگونه اقليت كوچك يك درصدي ثروتمندان، مشغول تنظيم قوانين اقتصاد و قوانين ملي و تحميل دستور كار نئوليبراليسم و نابرابري اقتصادي بوده اند، كه تنها پيامدش آينده ي تاريكي براي اكثريت ملت آمريكايي خواهد بود. در حقيقت اين پژوهش در پي اثبات فرضيه تحقيق است كه «تبعيض و نابرابري در نظام سرمايه داري آمريكا علت اصلي پيدايش جنبش ضد وال استريت است.»
همچنين اين تحقيق درصدد است با رويكردي متفاوت از ساير تحليل هاي ارائه شده با شيوه اي كاملا علمي و مستند به بررسي ريشه هاي اصلي و اهداف و عوامل ایجاد اين جنبش پرداخته و راه را براي ساير مباحث علمي و آكادميك پيرامون اين موضوع هموار سازد.
1-3. اهمیت تحقیق
اهمیت موضوع این تحقیق ناشی از ارتباط آن با بحران های نظام های سرمایه داری است؛ از آنجا که امروزه بحران های سرمایه داری امنیت سیاسی و اقتصادی کل جهان را تحت تاثیر قرار می دهد، بررسی یکی از این بحران ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار خواهد بود
در این میان ایالات متحده آمریکا که خود را نماد نظام سرمایه داری می داند، بیش از سایرکشورها درمعرض این قبیل چالش ها قرار دارد. جنبش ضد وال استریت یکی از نمونه های اعتراض مردم آمریکا نسبت به نظام حاکم است که توانست به سرعت به یک جنبش اجتماعی فراگیر تبدیل شود و در بیشتر شهرهای آمریکا گسترش یابد..
همچنین آنچه بيش از همه ضرورت پرداختن به اين موضوع را لازم ساخته ، حضور و مشاركت صاحب نظران، نخبگان، اساتيد و نظريه پردازان علوم سياسي و علوم اقتصادي در روند اين جنبش است. در ميان شركت كنندگان جنبش ضد وال استریت نه تنها جوانان و افراد میانسال بلکه اساتید دانشگاه و سیاست مدارانی نیز دیده می شود که به ضعف ها و نواقص نظام سرمایه داری اعتراض دارند. اين مسئله بر غناي نظري تحقيق مي افزايد چرا كه ديدگاه هاي آنان در برخي موارد قابل استناد مي باشد که اهمیت تحقیق را دو چندان ساخته است.
1-4. سئوالات تحقيق
در اين ميان نظرات و ديدگاه هاي متفاوتي در خصوص علت هاي شكل گيري اين جنبش مطرح شده است و به دلايلي همچون شكاف اجتماعي شديد در ميان جامعه آمريكا، فقر مالي شديد و بيكاري فزاينده مردم، نارضايتي از عملكرد حكومت در حفظ منافع ملي در عرصه بين المللي به خصوص در جنگ افغانستان و عراق، چالش هاي موجود درنظام سرمايه داري حاكم بر آمريكا و بسياري مباحث ديگر مطرح شده است؛ اما واقعا علت اصلي پيدايش اين جنبش چه مي تواند باشد؟ با توجه به مطالبي كه گفته شد پرسش اصلي اين تحقيق بدين صورت مطرح مي شود:
«علت اصلي پيدايي جنبش “ضد وال استريت” در آمريكا چيست؟»
سئوالات فرعي ديگري هم در اين فرايند قابل طرح است كه در متن تحقيق به آنها پاسخ داده مي شود، سئوالاتي همچون:
1- انتقادات بنیادین نظريه پردازان سياسي، اجتماعی و اقتصادي در خصوص نظام سرمايه داري چيست؟
2- دلایل اقتصادی ایجاد این جنبش چه می باشد؟
3- دلایل سیاسی تشکیل جنبش ضد وال استریت چیست؟
4- دلایل اجتماعی تشکیل جنبش ضد وال استریت کدامند؟
1-5. فرضيه تحقيق
همان طور كه اشاره شد جنبش تسخير والاستريت، نشانگر بحران بزرگي است كه كاخ سفيد و حاكميت سرمايهداري را به چالش كشيده است. فرض بر این است که در اين جنبش، تودههاي فرودست بر اثر تبعيض و نابرابري كه خصيصه اصلي نظام سرمايهداري است؛ به غارت حاصل دسترنج خود از سوي كارتلها، كمپانيها، بانكها و مؤسسات مالي عليه والاستريت به اعتراض برخاستهاند و به احقاق مطالبات پافشاری میکنند؛ لذا این پژوهش به دنبال مطالعه فرضيه زیر است:
« تبعيض و نابرابري در نظام سرمايهداري آمريكا علت اصلي پيدايی جنبش ضد وال استريت در آمريكا و گسترش آن است.»
1-6. چارچوب نظري تحقيق؛ “باز فئودالی شدن”
چارچوب نظري اين تحقيق به طور کلی برپايه نظريات اقتصاد سياسي و به طور اخص برپایه نظریه بازفئودالی کردن جامعه که خود ایده ای جدید در عرصه اقتصاد سیاسی است شکل گرفته است بر اين اساس اقتصاد سياسي طيف گسترده اي از رويکردهاي خاص و کلي را در بر مي گيرد. در معناي سطحي اقتصاد سياسي عبارت است از مطالعه ي روابط اجتماعي، به خصوص روابط قدرت، که شامل روابط متقابل بين بخش هاي توليد، توزيع، و مصرف منابع از قبيل منابع ارتباطاتي مي شود. براي اقتصاد سياسي دانان کلاسيک قرن هجده و اوايل قرن نوزده، نظير کساني مثل آدام اسميت، ديويد ريکاردو، و جان استوارت ميل اين امر به معناي درک انقلاب عظيم سرمايه داري بود، انقلابي که جوامع شکل گرفته بر پايه ي کار کشاورزي را به جوامع تجاري، کارخانه محوري، و در نهايت صنعتي تبديل کرد. براي کارل مارکس نيز اين امر به معناي بررسي نيروهاي پويا در چارچوب سرمايه داري و روابط مابين سرمايه داري و صورت هاي ديگر سازماندهي اقتصاد سياسي بود. او بر اين باور بود که فرآيند تغيير اجتماعي در نهايت از سرمايه داري به سمت
