
، 1986).
2-2-2. خاستگاه منزلت اجتماعی
منزلت اجتماعی موقعیتی است که شخص روی هر یک از ابعاد نظام اجتماعی، مثل سن، جنس، سطح تحصیلات، شغل و … احراز میکنند جامعه شناسان معمولاً دو شیوه برای کسب منزلت اجتماعی میشناسند:
الف) پایگاه اجتماعی محول (واگذاری شده)
معنایش این است که جامعه یکجانبه پارهای از معیارهای ارزیابی را درباره شخص بکار میبرد، بدون اینکه ذینفع اختیار با حق انتخابی در آن داشته باشد. روشنترین مثال دراینباره معیار نیاکان است. زیرا شخص هیچ اختیاری که در یک خانواده اشرافی به دنیا بیاید یا در یک خانواده فقیر، شخص در تعیین خاستگاه خانوادگیاش هیچ اختیاری ندارد، لذا پایگاه او از این لحاظ پایگاه محول یا واگذاری شده است.
ب) پایگاه محقق (اکتسابی)
نتیجه ارزیابی جامعه از کوششی است که از جانب فرد به عمل میآید. ممکن است شخص منزلت اجتماعی محقری داشته باشد، اما درنتیجه تلاش خود فرد در رشتههای علمی، هنری، سیاسی، دینی صاحب نام و مقام عالی گردد. درواقع پایگاه محقق را خود فرد به دست میآورد و من حیث ولادت به شخص واگذار نمیشود. در تحلیل نهایی، پایگاه اجتماعی نه کاملاً با آنچه شخص انجام میدهد، نه کاملاً با آنچه شخص هست، و نه کاملاً با آنچه شخص فکر میکند هست، ارتباطی ندارد، پایگاه اجتماعی آن تلقی و ذهنیتی است که دیگران در جامعه، ازآنچه شخص هست دارند (نیک گهر، 1383).
2-2-3. عوامل تعیینکننده منزلت اجتماعی
وقتی عناصر یا عوامل تعیینکننده یک پایگاه یا پست صحبت میکنیم منظور این است که این عوامل یا عناصر خودشان پایگاه را میسازند.
بهزعم نیک گهر (1383)، اشرفی بودن نیاکان و کلان بودن ثروت معیارهایی هستند که جامعه- شناس به کمک آنها بهطور عینی پایگاه شخصی را تعیین میکند، اما این کار ممکن است دلیلش این باشد که اشخاص در جامعه با شیوه ارزیابیشان از این چیزها معنای خاصی به آنها دادهاند. در زیر به برخی از عوامل تعیینکننده منزلت اجتماعی اشاره میشود.
الف) نیاکان یا اصل و نسب موقعیتی ممتاز یا معمولی به فرد میدهد، برای آنکه تولد در خانوادهای خوشنام یا بدنام جامعه، حتی در آزادمنشترینشان، نوعی ارزش بهحساب میآید. ارجمندی یا بیمقداری نیاکان بر چندین عامل مبتنی است، حسن شهرت خانوادگی، سابقه سکونت در محل، بومی بودن یا مهاجر بودن و …
ب) وضع تمکن، خوب یا بد، یکی از معیارهای اجتماعی منزلت اجتماعی را تشکیل میدهد. این معیار یکی از معتبرترین و عینیترین معیارهاست برای آنکه اموال و داراییهای مادی اشیایی ملموس و قابل اندازهگیری هستند. منشأ ثروت هم معنای اجتماعی دارد. ثروتی که نسلاندرنسل اندوخته شده و به ارث رسیده است از لحاظ اجتماعی شأن و منزلت عالیتری دارد تا ثروت جدید یا ثروتی که از راههای مشکوک تحصیل شده باشد.
ج) مفید بودن، کارآمد بودن عملی یک شخص معیار مهمی در تعیین منزلت اجتماعی است. شخص برحسب آنچه که «میکند» در جامعه رتبهبندی میشود و مراتب آن بستگی به ارج و مرتبهای دارد که اشخاص برای مشاغل قائلند. در جامعهای که نهاد اقتصاد نهاد برتر است، ارزیابی یک شخص عمدتاً بر مبنای مهارتهای شغلی فایدهای که آن اشتغال برای جامعه دارد صورت میگیرد.
د) میزان نوع تحصیلاتی که شخص دارد در هر جامعهای از عوامل تعیینکننده منزلت اجتماعی است بهحکم عقل سلیم نیز در نظر، فارغالتحصیلان تحصیلات تکمیلی از منزلت والاتری برخوردارند.
ازجمله معیارهای دیگری که نقش تعیینکننده در منزلت اجتماعی دارند میتوان به خصوصیات بیولوژیکی، سن، اشاره کرد.
2-2-4. انواع پایگاههای اجتماعی
مفاهیم کمی بالاتر یا پایینتر، بیشتر یا کمتر، بهتر یا بدتر در مفهوم پایگاه اجتماعی حضور دارند بنابراین، تشخیص طبقهبندی اشخاص بر این مبنا به هوش و کاردانی خاصی نیاز دارند. درواقع، مفهوم طبقه و قشربندی اجتماعی چیزی جز موقعیت پایگاه اجتماعی یک فرد نسبت به پایگاه اجتماعی دیگران نیست. با این وصف جا دارد «پایگاه نهادی شده» یعنی موقعیت نسبی یک شخص در گروههای عمده نهادی شده جامعه را بشناسیم.
گروههای عمده نهادی شده جامعه عبارتاند از: گروههای خانوادگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، دینی، و تفریحی. این گروهها باهم در ارتباط متقابل هستند یعنی «ساخت» دارند، اشخاص در درون آنها موقعیت نسبی گوناگونی دارند. لذا، میتوانیم از پایگاه گروهی یک شخص صحبت کنیم، پایگاه خانوادگی، پایگاه اقتصادی، پایگاه علمی، پایگاه شغلی،. و.. (قنادان، ستوده و ناهید،1379)
پایگاه اجتماعی کلیدی
هر شخص به شمار گروههایی که در آن عضو است پایگاه اجتماعی دارد، اما از میان آنها یکی پایگاه اصل شمرده میشود، که اصطلاحاً «پایگاه کلیدی» نامیده میشود تعیین این پایگاه کلیدی برای یک شخص تنها به پایگاهی که او با امکانات شخصیاش احراز کرده است بستگی ندارد بلکه و مخصوصاً به ارزشهای جاری جامعه مربوط است. پایگاه کلیدی از مفاهیم جامعهشناختی بسیار مهمی است که در تحلیل شخصیت اجتماعی کلی بکار میآید. پایگاه کلیدی بزرگترین دریچهای است که یک شخص درباره خودش رو به دنیای خارج باز میکند و از همین دریچه است که جامعه او را میبیند و پایگاه دیگرش را تعبیر و تفسیر میکند. در اهمیت آن همین بس که بگوییم هر آنچه شخص انجام میدهد یعنی نقش اجتماعیاش پیوستگی تنگاتنگی با پایگاه کلیدیاش دارد. گاهی گفته میشود، پایگاه اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر میکنند شما هستید و نقش اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر میکنند شما انجام میدهید. بنابراین، ارزیابی، سنجش و قضاوت دیگران در مفهوم نقش دخیل است همانطور که دیدیم در مفهوم پایگاه دخیل بود. البته جا دارد بین این دو مفهوم تمیزی قائل شد، هرچند که در وضعیت اجتماعی عینی آن دو از یکدیگر جدا نیستند. همانطور که فعالیتهای اجتماعی یک شخص در تعیین و تثبیت پایگاه اجتماعیاش مؤثر است، بعضی از نقشها هم موجبات ارتقای پایگاه اجتماعی را فراهم میآورند. پایگاه کلیدی یک شخص به نقشی که جامعه آن را پر معنادارتر از بقیه میداند بستگی دارد (کوین، ترجمه توسلی و فاضل، 1391).
۲-2-5. نظریات منزلت اجتماعی
2-2-5-1. نظریه آلبرت بندورا
درباره منزلت یا نقش اجتماعی آلبرت بندورا12(1977) در روانشناسی اجتماعی مفهوم خود- کارایی را مورد تأکید قرار میدهد. خود- کارایی عبارت است از انتظارات و بارهای فرد در مورد تواناییهای خود در اجرای موفق رفتار یا رفتارها. به همین دلیل در بحث از خود- کارایی به باورهای خود –کارایی پرداخته میگردد. انتظارات و باورهای خود- کارایی به نظر میرسد بر انتخاب رفتارها، اجرا و تداوم عمل یا پشتکار افراد تأثیر قابلتوجهی میگذارد. در همین رابطه، بندورا معتقد است که یکی از نقشهای عمده مشاوران کمک به مراجعین درزمینه افزایش انتظارات خود- کارایی با توجه به رفتارهای بارز آنها است. بنابراین، برای افزایش این باور توصیه میکند مشاوران بایستی از منابع اطلاعاتی مربوط به خود- کارایی، که عبارتاند از میزان اجرای موفقیتآمیز، یادگیریهای متنوع، میزان هیجان در اجرا اقناع کلامی و تشویق استفاده کنند.
2-2-5-2. نظریه مارکس
از نظر مارکس؛ مبنای نظام قشربندی اجتماعی همان مجموعهای از انسانها با ابزار تولید است (کوزر، 1385). از نظر وی دو عامل اساسی در تشکیل طبقه دخیل است: شیوه تولید (کشاورزی، پیشهوری، صنعتی) مناسبات تولید (تأمین، 1373). مارکس جامعه را به دو گروه «دارا» و «ندار» تقسیم میکرد (گرب، 1373). نهایت اینکه معیار گروهبندیهای اجتماعی از نظر وی ثروت و بهعبارتی بعد اقتصادی بوده است.
2-2-5-3. نظریه ماکس وبر
ماکس وبر، طبقه اجتماعی را مفهوم چندبعدی میداند و سه عامل اساسی را در ایجاد آن مؤثر میداند که عبارتاند از ثروت، قدرت، و حیثیت یا وجهه و منزلت اجتماعی. (قنادان و همکاران، 1379). در بعد ثروت، دارایی و سرمایه و درآمد مورد اشاره است و در بعد قدرت، توانائی اشخاص در تصمیمگیریهای مهم و تأثیرگذار همچون تصمیمهای حزبی و سیاسی موردتوجه است. و در بعد وجهه و منزلت، برخورداری از احترام مدنظر است. خلاصه اینکه وبر علاوه بر مفهوم طبقه، دو مفهوم دیگر یعنی پایگاه و حزب را در قشربندی اجتماعی تشخیص داد (ماکس وبر،1367).
2-2-5-4. نظریه دورکیم
دورکیم جوامع ماقبل صنعتی را دارای یک سری منزلت موروثی میدانست. درحالی که معتقد بود: در جامعه مدرن ثروت و قدرت به اهدافی فال نفسه بدل میشوند و اغلب مردم ناتوان از دستیابی به اعتبار و پرستیژ بالا، زندگیشان را در تضاد با هنجارهای اجتماعی مییابند چنین تضادی با ارزشها، منجر به هنجار گسیختگی و اخلال در نظم میشود که خود وضعتی وخیم در جامعه صنعتی است (لهسایی زاده، 1374).
2-2-5-5. نظریه پارسونز
پارسونز نهتنها مباحث مورد نظر ماکس وبر را به تفسیر میکشاند بلکه نظریه مستقلی در این باره ارائه نموده است. پارسونز برای حل مسئله حفظ نظم اجتماعی اهمیت فوقالعاده قائل بود. کلید نظرات پارسونز توجه به این دو نکته است: اول نظام فرهنگی و تأیید آن بر رفتار مردم، دوم، نیازهای کارکردی کل نظام اجتماعی (توسلی،1373). پارسونز نوع و درجه قشربندی اجتماعی را با سایر خصوصیات مسلط جامعه تبیین کرده و بر این اساس مجموعهای از فرضیههای کلی با کاربرد خیلی وسیع تأمین میکند (تایمن، 1373). پارسونز علاوه بر تمایلش به بعد حیثیت، به جنبه قدرت در قشربندی اجتماعی نیز دلبستگی دارد. از نظر او قدرت یک پدیده اجتماعی مثبت و سازنده است زیرا قابلیتی برای حصول به اهدافی در نظام اجتماعی است نه اینکه پدیدهای صرف منفی باشد (لیپست،1381).
2-2-5-6. نظریات دارندرف، لنکسی، الین رایت و پارکین
دارندرف، لنسکی، الین رایت و پارکین از نویسندگان دوران معاصر میباشند که راجع به قشربندی اجتماعی سخن گفتند. هرکدام از این نویسندگان سعی در ارائه دیدگاههای ترکیبی نمودند به این معنی که همه آنها در دو دیدگاه تضاد و کارکردگرائی، کاستیها و محاسنی را مشاهده نمودند و درصدد کاستی زدایی و ترکیبگرائی محاسن دو دیدگاه برآمدند. دارندرف در کل تحت تأثیر مارکس معتقد است که تضاد طبقاتی جزء لاینفک ساختار اجتماعی است ولی برخلاف مارکس معتقد است که در جامعه بعد از سرمایهداری، کشمکش و تضاد نهادی شده است و در مورد توجه قواعد بازی موافقت کرده و نهادهایی به وجود آوردهاند که به فرایند تضاد نظم میبخشد (گرب،1373). یکی از ویژگیهای اساسی دیدگاه لنسکی این است که نابرابری چندبعدی است و از نظر وی عواملی چون مالکیت دارائی، شغل، تحصیلات، دین، قومیت، جنسیت و سن در ایجاد سلسلهمراتب اجتماعی مؤثر است (لنسکی،1996).
رایت، جامعهشناس آمریکائی است که ضمن توجه به دو نوع سرمایهداری انتزاعی و سرمایه- داری واقعی، گروه سومی را که دارای موقعیت مبهمی هستند نیز شناسایی نمود و آن را با عنوان «جایگاههای متناقض» مینامد زیرا افرادی که در اینگونه جایگاههای طبقاتی قرار گرفتند نه سرمایه دارند و نه کارکردی و باوجوداین ویژگیهای مشترکی را با هر یک از آنها دارند (گیدنز، 1376).
پارکین نیز از نویسندگان بریتانیائی است که متأثر از اندیشه وبر است و همانند مارکس وبر قائل است که مالکیت شالوده اصلی ساخت طبقاتی است ولی علاوه بر مالکیت و دارائی، ویژگیهایی همچون خاستگاه قومی، زبان و مذهب را در ارتباط با اختلافات پایگاهی مورد استفاده قرار میدهد . و خلاصه اینکه وی با پیروی از وبر سعی نموده است از تک بعدی بودن مارکسیست بپرهیزد و در کنار مالکیت و دارائی، ویژگیهای قومی، زبان و مذهب و از همه مهمتر مدارک رسمی مثل مدارک تحصیلی را در ایجاد حصر اجتماعی شناسایی کند.). پارکین، 1979. به نقل از گرب، 1373 ). چلبی از نویسندگان ایرانی است که چهار نوع منبع ارزشمند برای ایجاد رتبه اجتماعی شناسایی میکند که عبارتاند از: دارائی اقتصادی، دارائی سازمانی، دارائی شهرت یا اعتبار اجتماعی و دارائی فرهنگی یا سرمایه فرهنگی. چلبی نقشهای اجتماعی را به دو نقش افقی و عمودی تفکیک میکند در تفکیک افقی، نقشها
