
به اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم شوند و در تفکیک عمودی، نقشها به راهبردی، بانفوذ، کمکی و عمودی تقسیم شده بودند. از نظر او معلمان دارای نقش کمکی در حوزه فرهنگی میباشند و ازلحاظ ساختار نظام قشربندی معاصر در طبقه، متوسط قرار میگیرند (چلبی، 1375).
گیدنز جامعهشناس انگلیسی عصر حاضر است که با ترکیب و اصلاح نظرات دانشمندان کلاسیک نظیر مارکس، دورکیم و وبر نظریه ساختیابی را مطرح نموده است. او در تحلیل نظرات خود از قشربندی اجتماعی با تأثیرپذیری از وبر، به صورت انعطافپذیرتر و دقیقتر با این مسئله برخورد نموده است او علاوه بر پذیرش ایده مارکس مبنی بر ماهیت دوگانه ساختار طبقهای، مفهوم طبقه متوسط را وارد ساختار طبقهای نموده و آن را از حالت ماهیت دوگانه خارج ساخته است (گیدنز، 1375). گیدنز استدلال میکند که سه حقوق، قدرت یا ظرفیت یعنی دارائی، آموزش یا مهارت و نیروی کار یدی، بنیان” ساختاری طبقاتی سهگانهای” است که در تمام جوامع سرمایهداری یافت میشود ) گرب، 1373).
چنانچه از نظریات صاجبنظران منزلت اجتماعی مشخص است بعد از مارکس هر یک از جامعه-شناسان درصدد کاهش کاستیهای نظریه مارکس و جامعهشناسان قبلی خود بودند تا جایی که جامعهشناسان معاصر کوشیدند تقلیلگرایی ایجاد شده در میان دو رویکرد کارکردگرائی و تضاد را از بین ببرند و با اتخاذ یک دید ترکیبگرایی از این حیطه تکبعدی و یا دوبعدی خارج شوند با این توصیف بعضی از این صاحبنظران همچنان گرایش خود به یکی از دو رویکرد مطرح کارکردگرائی و تضاد را حفظ نمودند بهعنوان مثال دارندرف گرچه سعی نمود خود را با کارکردگرایان نزدیک نماید ولی با دوگانه دانستن ماهیت قدرت همچنان نزدیکی خود را با مارکس حفظ نمود یا روح تضادگرایی همچنان در نظرات لنسکی به طور شدید محسوس است. رایت و چلبی با وارد نمودن متغیر دارائی آموزشی، بعد عمودی قشربندی اجتماعی را توسعه دادهاند اما گیدنز همین بعد را با وارد نمودن متغیر مهارت، توسعه بیشتری داده است.
2-3. سرمایه اجتماعی
2-3-1. تعاریف
تلاشهای آغازین برای تعریف سرمایه اجتماعی بر میزان استفاده از آن بهعنوان منبعی در اختیار نفع عمومی با افراد تأکید داشتند. پوتنام13 میگوید سرمایه اجتماعی میتواند موجب تقویت همکاری و بهطور همزمان گسترش روابط حمایتی دوجانبه در اجتماعات و ملتها گردد و بنابراین میتواند ابزار ارزشمند برای مبارزه با بسیاری از نارساییهای اجتماعی و در جوامع مدرن، همچون جرائم، که جزء جداییناپذیر آنها هستند، باشد. برخلاف کسانی که بر منافع عمومی ناشی از شبکه روابط اجتماعی تأکید دارند (پوتنام، 1999).
اوزی14 و دانلپ15 سرمایه اجتماعی را ابزاری برای دستیابی به اطلاعات، تخصص و قدرت بیشتر میدانند. بر این اساس، افراد میتوانند بهجای استفاده از سرمایه اجتماعی در جهت نفع سازمان، از آن برای پیشرفت شغلی خود استفاده کنند (اوزی و دانلپ، 2005).
ناهاپیت و گوشال16 در تحقیقات خود پیرامون نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه معنوی، پیشنهاد میکنند که سرمایه اجتماعی در سه بخش باید مورد توجه قرار بگیرد: ساختاری، ارتباطی و شناختی (ناهاپیت و گوشال، 1998).
کارلوس گارسیا تیمون17 میگوید ابعاد ساختاری سرمایه اجتماعی مرتبط با توانایی فرد در برقراری پیوندهای ضعیف و قوی با دیگران در یک سیستم است. این بعد اساساً مربوط به منافع حاصل از ساختار شبکههای فردی و جمعی شخص عامل است. تفاوت بین پیوندهای ضعیف و قوی را گرانووتر18 تشریح کرده است (گرانووتر،1973).
جیمز جاکوب در کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی» سرمایه اجتماعی را شبکههای اجتماعی فشردهای میداند که محدودههای قدیمی شهری در ارتباط با حفظ نظافت، عدم جرم و جنایت خیابانی و دیگر تصمیمات در مورد بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی پلیس و نیروی انتظامی، مسئولیت بیشتری از خود نشان میدهند. یک مثال عینی این تعریف را در دنیای امروزه میتوان در تشکلهای غیردولتی حمایت از محیطزیست یافت (مبشری، 1387).
به نظر پوتنام و گافمن، اندیشه اصلی سرمایه اجتماعی این است که خانواده، دوستان و همکاران دارایی بسیار مهمی را تشکیل میدهند که یک فرد میتواند در شرایط بحرانی آنها را به کار گیرد، از آنها بهره گیرد و یا برای منافع مادی استفاده کند. البته این مسئله برای گروه بیشتر صدق میکند. اجتماعاتی که از نعمت مجموعه گوناگونی از شبکههای اجتماعی و انجمنهای مدنی برخوردار هستند، در یک وضعیت محکمتری در مواجهه با فقر، آسیبپذیری و حل منازعات قرار دارند و بهتر میتوانند از فرصتهای جدید بهره ببرند. (تاجبخش،1384)
پورتس19(1988) معتقد است که: این موضوع که مشارکت فرد در امور جمعی به نتایج مثبتی برای فرد و جامعهاش میانجامد، از آغاز مورد توجه جامعهشناسان بوده است. اما وی قدرت نوآورانه و اکتشافاتی این مفهوم را در دو چیز میبیند: نخست آنکه این مفهوم بر پیامدهای مثبت جامعهپذیری (معاشرت پذیری) متمرکز است و ویژگیهای کمتر جالبتوجه آن را کنار میگذارد. دوم آنکه پیامدهای مثبت را در چارچوب فراختر سرمایه جای میدهد و توجه را به این نکته جلب میکند که چطور چنین اشکال غیر پولی، درست مثل حجم داراییها یا حساب بانکی میتوانند سرچشمه مهم قدرت و اثربخشی باشند. قابلیت کارکردی بالقوه منابع متنوع سرمایه، فاصله میان جنبههای جامعهشناختی و اقتصادی را کاهش میدهد و همزمان توجه سیاستگذاران را که دنبال راهحلهای کمهزینه و غیراقتصادی برای مسائل اجتماعی هستند جلب میکند (توسلی و موسوی، 1384).
تعریف نان لین20 از سرمایه اجتماعی جنبه فردی بیشتری دارد “سرمایهگذاری در روابط اجتماعی با نیت بازگشت سود در عرصه دادوستد”. این تعریف تا حدودی دربرگیرنده نظرات دیگران همچون بوردیو، فلپ و اریکسون است. (نان لین، 2001).
“سرمایه اجتماعی” بهعنوان جوهر و بنیان جامعه نوین از طریق فرایند ایجاد ارتباط و اعتماد در شبکههای ارتباطی در جامعه فردگرایی نوین مانع ذرهای شدن جامعه، ازخودبیگانگی و رشد فزاینده انحرافات اجتماعی گردیده، از طریق ایجاد ارتباط در میان افراد، کنش را تسهیل میبخشد (فصیحی،1386).
2-3-2. تاریخچه سرمایه اجتماعی
اصطلاح سرمایه اجتماعی را تقریباً یک قرن پیش، هانی فان21، مربی جوان اصلاحطلب اجتماعی بکار برد. هانی فان در اثری در سال 1916 بر اهمیت تجدید حیات تعهد اجتماعی برای حفظ دموکراسی و توسعه تأکید کرد و برای توضیح علت آن اصطلاح سرمایه اجتماعی را وضع کرد. در طول دوران باقیمانده قرن بیستم این اصطلاح دستکم شش بار بازآفریده شد. در دهه 1950 جامعهشناس کانادایی جان سیلی و همکارانش این اصطلاح را برای پیشرفت حاشیهنشینی بکار بردند (فیضی، 1384).
جین جاکوبز در دهه 1960 برای تأکید بر ارزش جمعی پیوندهای دوستانه غیررسمی در کلانشهرهای مدرن از این اصطلاح استفاده کرد. در دهه 1970 گلن لوری22 اقتصاددان از سرمایه اجتماعی برای روشن کردن علل عدم دستیابی آفریقایی- آمریکاییها به پیوندهای اجتماعی وسیعتر، بهعنوان یکی از موذیانهترین میراثهای بردهداری و تبعیض نژادی بهره برد (پوتنام، 2002).
نظریهپرداز اجتماعی فرانسوی، پیر بوردیو در دهه 1980 سرمایه اجتماعی را بهعنوان یکی از اشکال سرمایه اجتماعی مطرح کرد که از الزامات اجتماعی (پیوندها) ساختهشده و تحت شرایطی خاص به سرمایه اقتصادی تبدیل میشود (بوردیو،1986).
اقتصاددان آلمانی اکهارت شلیخت23 برای تأکید بر ارزش اقتصادی نظم سازمانی و اخلاقی در سال 1984 این اصطلاح را بکار برد و سرانجام جیمز کلمن24 این اصطلاح را در برنامه کار فکری خود در اواخر دهه 1980 قرار داد. و برای اولین بار این مفهوم را در آمریکای شمالی وارد عرصه سیاسی کرد. رابرت پوتنام دانشمند علوم سیاسی، بحثی قوی و پرشوری را در مورد نقش سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی در ایتالیا و آمریکا برانگیخت (فیضی،1384). بهطور کلی در میان جامعه شناسان و اقتصاددانان بیشتر از همه پیر بوردیو و جیمز کلمن به سرمایه اجتماعی پرداختهاند. البته ذکر این نکته ضروری است که ریشه کار این تئوریپردازان را باید در تئوریهای قدیمیتر به شمار آورد.
2-3-3. نظریات سرمایه اجتماعی
2-3-3-1. پیر بوردیو25
اولین تحلیل سامانمند از سرمایه اجتماعی بهوسیله پیر بوردیو انجام شده است. از نظر بوردیو شبکههای اجتماعی موهبتی طبیعی نیستند و باید آنها را با انجام کنشهای منطقی و هدفمند برای دستیابی به دیگر سرمایهها و منابع پدید آورد. بوردیو سرمایه اجتماعی را چنین تعریف میکند: «مجموعه منابع بالقوه یا بالفعلی که درنتیجه تصرف و مالکیت شبکه بادوامی از روابط کموبیش نهادینهشده بین افراد- آشنایی و شناخت متقابل-، یا به عبارتی سادهتر در یک گروه به وجود میآید که برای هریک از اعضای خود به پشتیبان سرمایهای که مالکیت جمعی دارد، حمایتهای اجتماعی فراهم میکند و آنان را مستحق اعتبار میسازد» (پوتنام،1384). در این تعریف بر شبکههای اجتماعی که دستیابی به منابع گروهی را فراهم میکند، تأکید شده است. پیامد این سرمایه اجتماعی نهایتاً پاداشی اقتصادی است که از طریق مشارکت مداوم در شبکهها به دست میآید (صالحی هیکویی،1384).
در نگاه بوردیو سرمایه اجتماعی وابسته به سرمایه اقتصادی است و وجود و سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش سرمایه اقتصادی است. سرمایه اجتماعی حاصل استراتژیهای سرمایهگذاری مردمی و جمعی است که آگاهانه یا ناآگاهانه موجب حفظ و بازتولید روابط اجتماعی میشود. این روابط میتواند در همسایگی، محل کار با بین خویشاوندان باشد (بوردیو،1986). از نظر او سرمایه سه شکل بنیادی دارد. “سرمایه اقتصادی26” که قابل تبدیل شدن به پول است و به شکل حقوق مالکیت نهادینه میشود. “سرمایه فرهنگی27″ که تحت برخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل میشود و به شکل کیفیت آموزشی نهادینه میشود و”سرمایه اجتماعی” که از تعهدات اجتماعی ساختهشده است و تحت برخی شرایط قابل تبدیل شدن به سرمایه اقتصادی است. بودریو بر تبدیلپذیری اشکال مختلف سرمایه. بر تقلیل نهایی همه اشکال به سرمایه اقتصادی تأکید میکند. از نظر او سرمایه اقتصادی کار انسانی انباشته شده است. به این ترتیب میتوان با استفاده از سرمایه اجتماعی به سرمایه اقتصادی یا فرهنگی دست یافت و به همین نحو برای دستیابی به سرمایه اجتماعی نیز باید سرمایهگذاریهای هوشمندانهای در منابع اقتصادی و فرهنگی انجام داد (بوردیو،1986).
2-3-3-2. جیمز کلمن
کلمن از مشهورترین جامعهشناسانی است که رواج اصطلاح سرمایه اجتماعی مدیون اوست او همانند بوردیو مفهوم سرمایه اجتماعی را از اقتصاد به جامعهشناسی آورد. رویکرد او بر اساس تئوری انتخاب عقلانی و توسعهیافته از کار پیشین در نظریه ” مبادله اجتماعی” است. کلمه اضافه میکند که این ساختار اجتماعی است که سرمایه اجتماعی را پدید میآورد و دست بابی به هدفهایی را که در نبود آن نمیتوانست به دست آید یا با هزینه زیاد ممکن به دست آید، برای گروه تسهیل میکند. بهزعم وی روابط میان اعضای یک گروه یا سازمان شکلی از سرمایه اجتماعی را ایجاد میکند که منبعی بالقوه برای افراد در به دست آوردن منفعتشان میباشد (کلمن،1377). وی مفهوم سرمایه اجتماعی را بهعنوان پل بین اقتصاد و جامعهشناسی بکار برد. با توجه به جنبه تئوریکی کلمن و کار تجربی او، گریلی مدل کلمن (1988) را دقیق، استادانه و سودمند میداند و در ادامه مینویسد: از سرمایه اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده، اما بسیاری از آنها به مظاهر و بازتابهای سرمایه اجتماعی باز میگردد تا به خود آن.
کلمن اشکال عمده سرمایه اجتماعی را تعهدات و انتظارات، ظرفیت بالقوه اطلاعات، هنجارها و ضمانتهای اجرایی مؤثر، روابط اقتدار، سازمانهای اجتماعی انطباق پذیر و سازمان تعهدی میداند (نقل در بیانی آهنگر،1385).
2-3-3-3. رابرت پوتنام28
پوتنام از محققین اخیر سرمایه اجتماعی است. تأکید عمده وی به نحوه تأثیر سرمایه اجتماعی بر رژیمهای سیاسی
