
آماری از گزینههای انتخاب نیاز ندارد بلکه به مجموعهای از مفروضات کلی تکیه دارد(لین48 و همکاران، 2010). از جمله مهمترین مزایای معیار تسلط تصادفی که باعث شده کاربرد زیادی در سنجش ریسک و رتبه بندی سرمایهگذاریها داشته باشد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بدون نیاز به بررسی دقیق اولویتهای ریسک سرمایهگذاران و شکل تابع مطلوبیت میتوان به صورت مناسب ریسک سرمایهگذاری و پرتفوی را رتبه بندی کرد.
معیار تسلط تصادفی در حالت غیر نرمال بودن توزیع دادهها هم قابل استفاده است.
مفروضات اساسی معیار تسلط تصادفی محدودیت کمتری نسبت به معیار سنتی میانگین- واریانس و تحلیلهای CAPM49 ایجاد میکند(لین50 و همکاران،2010).
2-11- پیشینه پژوهش
حوزهی سنجش ریسک به واسطهی فرصتها و گزینههای متنوع سرمایهگذاری و معیارهای متفاوت برای سنجش، حوزه متنوعی را در مدیریت سرمایهگذاری بوجود آورده است. که این مهم زمینه ساز انجام پژوهشهای متعددی در این زمینه شده است. در ایران نیز سنجش ریسک شرکتهای منتخب بورسی مورد توجه قرار دارد اما تا به حال سنجش ریسک با استفاده از معیار تسلط تصادفی در صنایع خاص بورس اوراق بهادار، مورد سنجش قرار نگرفته است و بیشتر معیارهای سنتی، مدرن و فرا مدرن مد نظر بوده است اما در کشورهای خارجی از این معیار برای سنجش ریسک و مقایسه، استفاده شده است و نتایج قابل توجهی دربر داشته است. در ادامه گوشهای از پژوهشهای انجام شده در حوزهی سنجش ریسک با استفاده از معیار تسلط تصادفی در کشورهای خارجی و معیارهای متداول سنجش ریسک را از نظر میگذرانیم.
2-11-1- پژوهشهای خارجی
دهه 1950 را میتوان مبدا زایش دانش مالی یا تئوری مدرن مالی نامگذاری نمود. در این دهه، هری مارکوئیتز51 (1925) شیوه میانگین واریانس را در قالب تئوری سبد اوراق بهادار تبیین نمود. این تئوری، بعدها پایه و اساس تئوریهای بعد از خود شد، به طوری که به واسطهی این مدل، ریسک برای اولین بار به معیار کمی تبدیل گردید. در الگوی میانگین – واریانس تدوین شده توسط مارکوئیتز وی میانگین بازده مورد انتظار را نشان میدهد و در نظر او واریانس معیاری برای سنجش ریسک پرتفوی میباشد و به دلیل ناقص بودن این نظریه بعد از او افراد متعددی سعی بر اصلاح این نظریه داشتند از جمله خود مارکوئیتز که بیان میکند تحلیلهای مبتنی بر نیم واریانس نسبت به آنهایی که به واریانس وابسته هستند، سبدهای سهام بهتری ایجاد میکنند.
سورتینو و پرایس52(1994) به زبانی دیگر از مفهوم نیمه واریانس نسبی بجای نیمه واریانس محاسبه شده بر مبنای نرخ بازده هدف و از نیمه واریانس برای معرفی نیم واریانس محاسبه شده بر مبنای نرخ بازده مورد انتظار استفاده نموده و به طور جداگانه به بررسی هر دو معیار پرداختند. آنها در مطالعهی خود به این نتیجه رسیدند که نوع توزیع داده ها به لحاظ نرمال بودن یا نبودن به شدت بر نتایج به کار گرفتن واریانس به عنوان معیار ریسک اثر میگذارد.
اوگریکزاک و روسزکزنسکی53(1999) در مطالعهی خود جهت تعیین مرز کارایی و پرتفوی توسط معیار تسلط تصادفی از مدلهای میانگین- انحراف معیار54، میانگین- نیم انحراف55 معیار استفاده کردند. نتایج حاصل بیانگر این بود که بررسیهای مدل میانگین – انحراف معیار، میانگین – نیم انحراف معیار با بررسیهای تسلط تصادفی مرتبهی دوم56 مطابقت دارد.
کجتسا و کیف57(2003) در پژوهشی به منظور سنجش کارایی معیار تسلط تصادفی در انتخاب صندوقهای سرمایهگذاری در میان فرصتهای موجود دیگر سرمایهگذاری، از میان تعداد 377 صندوق سرمایهگذاری به تدریج و در پی مراحل تسلط تصادفی به توالی دورههای مورد مطالعه خود به تعداد 7، 8 و 4 صندوق کاهش دادند. و در پایان به این نتیجه رسیدند که معیار تسلط تصادفی در مقایسه با معیار میانگین – واریانس معیار بهتری برای سنجش ریسک میباشد.
میرا و همکاران58(2005) به منظور آزمودن تاثیر اضافه کردن داراییهای بین المللی به پرتفوهای داخلی بر عملکرد پرتفوها از معیار تسلط تصادفی استفاده کردند. آنها شش پرتفوی در نیوزیلند را با داراییهای بین المللی پراکنده به درجات متفاوت، متنوع کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که پرتفوهایی که با داراییهای بین المللی بیشتری متنوع شده اند بر پرتفوهای داخلی و کمتر متنوع شده تسلط دارند. در صورتی که طبق آزمون میانگین – واریانس نتیجه بر عکس بود.
پست و ولیت59(2006) در پژوهشی با استفاده از SD به تجزیه و تحلیل پرتفوی بازار سهام موزون برحسب ارزش در برابر پرتفوهای تشکیل شده براساس معیارهای اندازه، ارزش و شتاب میپردازند. نتایج نشان داد که با استفاده از TSD پرتفوی بازار بر سایر پرتفوها مسلط است پرتفوی بازار کارا است در صورتی که استفاده از معیار میانگین- واریانس پرتفوی بازار را ناکارا ارزیابی میکند.
فرناندز و گومز60(2007) الگوی اصلاح یافته مارکوئیتز را با عنوان “مدل میانگین – واریانس با مؤلفه های محدود” (CCMV) به کار گرفتند. آنها در این مقاله علاوه بر الگوی CCMV، الگوی ” میانگین – نیم واریانس با مؤلفه های محدود”(CCMSV) را همچنین مورد بررسی قرار دادند. تنها تفاوت مدل CCMSV با الگوی CCMV در این است که الگوی CCMSV نیم وارانس را به عنوان سنجه خطرپذیری نامطلوب وارد الگو میکند.
گریو و رینگوئستو61 (2007) در مطالعهی خود چهار روش سنجش ریسک در مورد یک پروژه تحقیق و توسعه را به کار گرفتند. روشهای مورد استفادهی آنها شامل روش میانگین – واریانس، میانگین – نیم واریانس، میانگین – احتمال بحرانی و تسلط تصادفی بوده است. آنها مفروضات مربوط به ریسکپذیری را در هر روش به طور مجزا شرح دادند. باید عنوان کنیم که این روشها در پژوهشهای دیگری شرح داده شده بود اما به کارگیری همهی این سنجهها در یک پژوهش، برای اولین بار بود که استفاده میشد. نتایج حاصل از کار ایشان این بود که مرز غیرکارای گروه پروژهها را نشان دادند و در پایان به این نتیجه رسیدند که معیار تسلط تصادفی برای تعیین مرز کارای پروژه مورد نظر، به دلیل داشتن مفروضات کمتر در مورد توزیع بازدهیها مناسبتر است و معیارهای دیگر در مراتب بعدی اولویت قرار دارند.
اسکایلت و توپالوگلو62(2010) انواع تستهای سازگار با معیار تسلط تصادفی به تفکیک نوع تسلط را بر روی انواع پرتفوهای تشکیل شده از داراییهای متفاوت، برای دست یافتن به پرتفوی بهینه آزمون کردند. پژوهشهای تجربی آن ها نشان داد که پرتفوی بازار فاما و فرنچ بواسطه تسلط تصادفی نوع اول و دوم بهینه میباشد اگرچه بواسطه معیار میانگین- واریانس بهینه نمیباشد.
اگلیاردی و همکاران63 (2012) در پژوهش خود به بررسی شاخص جدید ریسک کشور برای بازارهای نو ظهور، در بستر رویکرد تسلط تصادفی پرداختند. آنها در مطالعه خود برای رتبه بندی شاخصهای ریسک اقتصادی، سیاسی و مالی در بازارهای نو ظهور از معیار تسلط تصادفی استفاده کردند. جهت آمار آزمون و تخمین از روش برنامهنویسی عدد صحیح مختلط استفاده کردند و رتبه بندی ریسک اقتصادی، سیاسی و مالی کشورهای در حال ظهور را شکل دادند. در نهایت، یک شاخص ریسک کلی ارائه کردند و یکی از نتایج اصلی مطالعهی آنها این بود که بیشترین ریسک اوراق قرضه دولتی در بازارهای نوظهور، ریسک مالی است و به دنبال آن ریسک اقتصادی و سیاسی است.
هسو و وانگ64 (2013) در پژوهشی برای انتخاب پرتفوی از معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم استفاده میکنند.آنها با توجه به بازده و ریسک مورد انتظار و استفاده از معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم، اقدام به تعیین مرزکارا و رتبه بندی پرتفوهای روی مرز مینمایند. آنها بیان میکنند که سرمایه گذارانی که تعریف اولویت ریسک برایشان دشوار است بهترین معیار برای سنجش عملکرد و انتخاب پرتفوی معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم است.
استایلیانوس و بلور فروش65 (2013) در پژوهشی تحت عنوان ” قیمت گذاری اوراق مشتقه با محدودیت تنوع سازی با رویکرد تسلط تصادفی” به ارائهی یک نظریهی جدید جهت قیمتگذاری اوراق مشتقههایی که به طور کامل ریسک تنوعسازی پرتفوی را پذیرا نیستند، پرداختند. آنها فرض کردند که وقوع و شدت رویداد( اتفاق نادری که باعث زیان قابل توجهی به دسته بندیهای اقتصادی شد) بر بازده پرتفوی بازار تأثیر میگذارد و یکی از عوامل اصلی معاملات اوراق مشتقه است و بر اساس این نظریه اختیار معاملات را قیمتگذاری کردند و برای قرارداد بیمهی اتکایی بر روی داراییهای بیمه گر از نتایج اخیر پیشینه اختیار معاملات استفاده کردند. هم چنین نتایج عددی برای اوراق مشتقه با استفاده از دادههای واقعی از وقوع طوفان در فلوریدا بهرهبرداری کردند. آنها در پایان به این نتیجه رسیدند که با معیار تسلط تصادفی، پذیرفتن ریسک غیر سیستماتیک این واقعه از سوی سرمایهگذاران به شدت تحت تأثیر اختیار معامله آنها میباشد.
دنویت و همکاران66(2014) در پژوهش خود بیان میکنند که تسلط تصادفی مشروط حاشیهای67 با مطالعات شالیت و ییتژاکی68 در سال 1994 توسعه پیدا کرد که نشان دهندهی شرایطی است که در آن تمام افراد ریسک گریز ترجیح میدهند سهم خود از یک دارایی ریسک دار را نسبت به دیگر داراییهای یک پرتفوی افزایش دهند. آنها در خلال این پژوهش بیان میکنند که برخلاف قوانین تسلط تصادفی، تسلط تصادفی تقریبی به منظور بررسی برتری یک دارایی نسبت به سایر داراییهای موجود در یک پرتفوی میپردازد. با تغییر از تسلط تصادفی مشروط حاشیهای به تسلط تصادفی مشروط حاشیهای تقریبی69، این امر کمک شایانی در تطبیق دادن شیوههای رایج در تخصیص دارایی و کمک کردن به قوانین تصمیمگیری و حمایت از روابط تسلط تصادفی دارد. در پایان پیشنهاد میکنند که یک نرم افزار مالی برای نمایش استفاده از تسلط تصادفی مشروط حاشیهای تقریبی می تواند در بهبود راندمان مالی مؤثر باشد.
الخزعلی و همکاران70(2014) در پژوهشی از تجزیه و تحلیل تسلط تصادفی (SD) به منظور بررسی برتری شاخصهای سهام بازار اسلامی در مقایسه با سایر شاخصهای معمولی در مقابل نه شاخص اسلامی داوجونز و شاخصهای معمولی آنها که عبارتند از: شاخصهای استرالیا، کانادا، کشور توسعه یافته، بازارهای نوپا، اروپا، جهان، ژاپن، انگلستان و شاخص های بازار آمریکا را مورد استفاده قرار دادند. نمونه مورد استفاده شده در این پژوهش در دورههای زمانی 1996 تا 2012 و 2001 تا 2006 میباشد. نتایج پژوهش مورد نظر حاکی از آن است که کلیهی شاخصهای معمولی بر شاخصهای بازار اسلامی به جز بازار اروپا، در کلیه بازارها، دارای تسلط تصادفی مرتبه دوم و سوم میباشند. با این حال شاخصهای بازار اروپا، ایالات متحده و شاخصهای سهام اسلامی طی دوره زمانی 2007 تا 2012 دارای تسلطهای متداول بر یکدیگر میباشند. همچنین شاخصهای سهام بازار اسلامی طی بحران مالی اخیر عملکرد بهتری نسبت به شاخصهای معمولی از خود نشان داده اند. بنابراین طی بحران مالی اخیر سرمایهگذاری کردن در بازارهای مالی اسلامی نسبت به سایر بازارها سودمندتر است.
فرانک و بنجامین71 (2014) در پژوهش خود بیان کردند که به طور معمول سه روش برای تجزیه وتحلیل تصمیمگیری در شرایط عدم اطمینان وجود دارد: مدلهای مطلوبیت مورد انتظار (EU)، تسلط تصادفی مرتبه دوم (SSD) و مدل میانگین – ریسک (MR) با مدل میانگین – انحراف استاندارد (MS) که یکی از شناختهترین مدلهای MR است. از نظر آنها مدلهای MR به طور عمده تحلیلگران را به مسیرهای متفاوت کارایی هدایت میکنند و همیشه این موضوع منبع بحث و جدل بوده است.
آنها بیان میکنند که انگیزهی اصلی از این پژوهش پیشنهاد مدلهای دیگر MR نیست بلکه میخواهند نشان دهند که SSD و MR از نظر کارایی به هم شبیه هستند و این امر زمانی تحقق مییابد که ریسک تحت محدودیت همگن بودن بازدهها باشد و سازگاری با تعریف راستچفیلد72 و استیگتز73 (1970) در مورد افزایش ریسک داشته باشد. در صورت وجود این شرایط تفاوتی بین مدل های MR و تمام مدلهایی که اساس تصمیم گیری تئوریک دارند، وجود ندارد. آنها هم چنین
