
مشاهده ی این طرفداری جانبداری ریگان از بهائیان دستگیر شده را دلیل به وابستگی سیاسی آن به امپریالیسم آمریکا شمرد و فرمود : اگر ما دلیل نداشتیم به اینکه اینها جاسوس آمریکا هستند جز طرفداری ریگان از آنها همین برای اثبات مدعا کافی بود … بهائیهان یک مذهب نیستند ، یک حزب هستند یک حزبی که در سابق انگلستان از آنها پشتیبانی می کرد و حال هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. این ها هم جاسوسند مثل آنها…65 علاوه بر این حمایت ها رسانه های امپریالیستی آمریکا نیز در کنار دولتمردان این کشور به حمایت از بهائیت پرداخته اند و به روشهای مختلف ضمن استفاده از همه رسانه ها به تبلیغ بهائیت می پردازند که برخی نمونه های مهم آن ذکر می شود :
1- نشریات مهم آمریکایی مانند تایم ، لوس آنجلس تایمز ، دیلی نیوز به هر بهانه ای به تبلیغ بهائیت می پردازند. مثلا در زمستان سال 1326 یکی از سران بهائیت به نام طرازالله سمندری برای تبلیغ به آمریکا سفر کرد و چهار ماه در آن مناطق حضور داشت که با انعکاس رسانه ای مفصل همراه بود مانند اینکه روزنامه دیلی نیوز شیکاگو مصاحبه ای از او چاپ کرد که عنوان آن را پیام دیانت بهائی ، صلح و عدالت گذاشته بود. همچنین به نوشته ی نشریه ي بهائیان علاوه بر اعلانات و اخباری که در این مورد در روزنامه ها ، رادیو ها و تلویزیون ها انتشار یافت و طی آن شمه اي از شرح حال جناب سمندری پخش گردید ، شرح مسبوطی نیز به وسیله ی جورج کورنل سردبیر مذهبی خبرگزاری آسوشیتوپرس انتشاریافت. این نشریه در ادامه می افزاید که جورج کورنل مصاحبه ای با سمندری ترتیب داد که در بیش از 4000 روزنامه ی مختلف در سرتاسر آمریکا در کشورهای مجاور مثل پاناما منتشر گردید.66 همچنین در روزنامه ی تایم در شماره 26 آوریل 1963 در مقاله ی مشروحی به معرفی فرقه ی بهائیت و درج مصاحبه ای با روحیه ماکسول همسر شوقی افندی می پردازد. بر کسی پوشیده نیست این پوشش وسیع خبری جز با حمایت همه جانبه ی امپریالیسم آمریکا ممکن نیست.
2- به نوشته ی رسمی بهائیان ایران ، در فیلمی که توسط یکی از کمپانی های معروف فیلمبرداری آمریکا که با نام « اسرائیل از دریا» تهیه شده بود ، صحنه هایی از قبر باب و مرکز جهانی بهائیت به چشم می خورد.67 همانگونه که مشاهده می شود تبلیغ و حمایت از بهائیت گرچه به طور غیر مستقیم در رسانه های آمریکایی به گونه ای شاخص مشاهده می شود.
3- در جریان کنفرانس بهائیان در شهر شیکاگو ، رسانه های آن کشور به طور یکپارچه و با هماهنگی کامل به پوشش خبری آن مراسم پرداختند تا آنجا که به نوشته فردی به نام جلال صحیحی از بهائیان شرکت کننده در آن اجلاس اخبار مربوطه به کنفرانس در قریب چهارصد روزنامه منتشر گردید.68
این حمایت ها به طور علنی تر ادامه یافت به گونه ای که نشریه ی کنگره ی آمریکا به حمایت از این فرقه در مقاله ای به قلم سناتور کیتینگ اقدام می کند. به نوشته ی نشریه ی رسمی بهائیان در 18 فوریه سال 1963 سناتور فوق الذکر در مقاله ای به حمایت از بهائیان برخاسته که در آن ایام در مراکش دستگیر و به جرم اقدامات سوء خود به اعدام محکوم شده بود.69
پیوند بهائیت با دولت انگلیس در سده ی اخیر از مسائلی است که مورخان و مطلعان رشته ی تاریخ و سیاست بر روی آن به نوعی اجماع دارند که از قرن 20 میلادی به بعد شکلی نمایان تر به خود گرفته است. این اجماع به دلیل تعصبات دینی مخالف بهائیت نیست بلکه برداشت طبیعی و معقول این نویسندگان از یک واقعیت مسلم تاریخی است.یکی از دلایل این نویسندگان وجود روابط آشکار سران فرقه ی بهائیت با انگلیس در طول تاریخ و اعطای لقب سر و شوالیه از سوی پادشاه انگلیس به عباس افندی در اوایل قرن بیستم میلادی می باشد که تصویر آن در کتب مختلف آمده است.70 عباس افندی با قبول این نشان و لقب به تابعیت انگلیس درآمد و تبعه ی آنها شد. تنها در این زمینه نبود که انگلیسی ها به حمایت از این فرقه پرداختند. بلکه پیشوای بهائیان مورد حمایت آشکار چرچیل وزیر مستعمرات انلگیس ، هربرت ساموئل کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین و رونال استورز فرماندار حیفا قرار داشت و حتی یک شاعد عینی نیز برای این نکته صحه می گذارد که بهائیان آنجا مورد توجه و اطمینان کامل مقام های انگلیسی حکومت انگلیس بودند و اکثر آنها در مقام های حساس دولتی مانند فرمانداری ، ریاست ثبت اسناد و ماموریت های خیلی بالایی در این سرزمین مشاهده می شدند.71 اینها تنها نمونه هایی از مواردی است که نشان دهنده ی سوء استفاده ی سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی پیر استعمار در حمایت از این فرقه ی انحرافی است.
علاوه بر این دو کشور استعماری بهائیت از دیرباز با روسیه ی تزاری نیز تعامل و پیوند داشته است و حتی در آثار خود بهائیان شواهد و دلایل تاریخی وجود دارد که بیانگر وابستگی سران فرقه ی بهایی به روسیه ی تزاری است. از جمله ی این موارد می توان به حبس میرزا حیدرعلی اسکویی و جمعی از بهائیان در تبریز اشاره کرد که کنسول روسیه به شجاع الدوله حاکم وقت تبریز ، تغیر نمود و شخصا شبانه به زندان رفته بهائیان را آزاد کرد و با درشکه ی شخصی خود به کنسول گری برد و از آن ها پذیرایی کرد.72 هم چنین عباس افندی صراحتاً به نقش دولت تزاری درگردآوری الواح وکتب در مسائل بهاییت و بررسی آن توسط همین دانش آموختگان زبان و علوم شرقی در روسیه تصریح می کند.73 هم چنین در موارد متعددی وجود ارتباط و همکاری بهاییان با موسسات و مراکز سیاسی اقتصادی وابسته به روس تزاری وجود دارد که به موردی از موارد مهم آن اشاره می شود. میرزا ابوالفضل گلپایگانی نویسنده و مبلغ مشهور بهاییان است که نزد آن ها از اهمیت زیاد و برجسته ای برخوردار است . عباس افندی در انجام ماموریت های مهم تبلیغی و نگارش کیفی مهم این فرقه از ابوالفضل گلپایگانی کمک می گرفت .74 ابوالفضل گلپایگانی در ایام قامتش درسمرقند رساله ای اسکندریه را به نام کاپیتان تومانسکی از جاموسان روس ها بود منتشر کرد و بخشی از آن را در مجله ی روسی وابسته به انجمن همایونی روسی آثار عتیقه به چاپ رساند. 75
مبحث دوم:اصول اعتقادات از منظر بهائیان
هر دین و آئینی از اصول اعتقادی و فروع و احکام عملی تشکیل شده است. لیکن تمام ادیان توحیدی در چند اصل با هم مشترکند:
براي توضيح اصول عقايد بهائيان ابتدا لازم است كه اصول مشترك تمام اديان توحيدي را بيان كنيم و عقيده تحریفی بهائيان و رهبران آنها راجع به اين اصول ذكر كنيم، اصول مشتركي كه تمام اديان الهي به آنها اتفاقنظر دارند، سه تا اصل است. توحيد ،نبوت ، معاد. يعني تمام اديان الهي و توحيدي در اين اصول مشتركند و اختلافي نسبت به آنها ندارند.
گفتار اول: اعتقاد به تجلی و تجسد خداوند در میرزا حسینعلی بهاء
توحيد به معني يگانگي خداست، يكي از اعتقادات بهائيان اعتقاد به خدا بودن ميرزا عليمحمد باب و حسينعلي بهاء است، در جای جاي كتابهاي مختلف محمدعلي باب و حسينعلي بهاء به اين موضوع اشاره شده است. مثلاً حسينعلي بهاء در زماني كه در زندان عكا بود گفته است كه: «واسمع ما يوحي من شطر البلاء علي بقعه المحنه و الا قبلاً من سوره القضاء انه لا اله انا المجون الفريد: « بشنو آنچه را كه وحي ميشود از مصدر بالا بر زمين غم و اندوه از مصدر قضا بر ما به اين كه نيست خدايي جز من زنداني تنها76»
– «تفكر فيالدنيا و شأن اهلها ان الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في اخرب الديار بما اکتسبت ايدي الظالمين .77در خصوص دنيا و حالات مردم آن بينديش زيرا آنكه جهان را براي خود خلق كرد در خرابترين مكانها به زنداني ستمکاران است.
– ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه ان ينظر الي احد من احبائة78.
از بهاءالله پرسيدند كه شما كه خود را خدا ميدانيد چرا بعضي از مواقع ميگويي، اي خدا و در بعضي از نوشتههاست از او استمداد ميكني؟ بهاءالله جواب داد «يدعو ظاهري باطني و باطني ظاهري لافي الملك سواي ركنيالناس في غفله مبين» باطن من ظاهرم را ميخواند و ظاهرم باطنم را.»در جهان معبودي جز من نيست، ليكن مردم در غفلت آشكارند.79
باز در جاي ديگر ميگويد: «اي گروه انشاء بشنويد نداي صاحب اسماء را كه ندا ميكند، از مصدر زندان بزرگ خويش، اين كه نيست خدايي جزمن تواناي كبريا، متکبر، متعالي و داناي حكيم .80
در كتاب تاريخ الصدور از عباسافندي به خدايي ميرزا حسينعلي چنين اذعان و اعتراف شده است «اي تقبل الي الله و منقتطع الي الله» مقام ظاهر قبل نبوت كبري و مقام حضرت اعلي الوهيت مشهودي و مقام جمال اقدس احديت ذات هويت وجودي و مقام اين عبد عبوديت محضة صرفه بحته و هيچ تأويل و تفسيري ندارد .81
در جايي ديگر ميگويد گوش دار كه از مصدر بالا بر زمين سخت و ابتلا اين وحي نازل شد كه نيست خدايي جزء من تنها كه در زندان به دست بندگان ظالم خود گرفتارم82
از عباسافندي راجع به آيه اي از باب پرسيدند در مورد مرد شومی كه به هيكل خدا مينشيند، عباسافندي پاسخ داد: مقصود از مرد شوم ميرزايحيي ازل برادر ميرزا حسينعلي است. 83
بنابراين همانطور كه از بيانات رهبران بهايي بر ميآيد آنها اصلاً اصل توحيد را نپذيرفتند. همه را به اطاعت و خضوع و خشوع از خودشان وا می داشتند در حالي كه خداوند در قرآن كريم به پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: قل انما بشر مثلكم… من هم بشري هستم مثل شما، تنها تفاوت من اين است كه به من وحي ميشود… در حالي كه رهبران بهايي به صراحت تمام ادعاي خدايي و مالكيت جهان را دارند، حسينعلي بهاء ميگويد: «به تحقيق ظاهر شده است. محبوب عالمين، مقصود عارفين، معبود اصل آسمانها در زمين و محل سجده و سجود اولين و آخرين84
گفتار دوم: منسوخ شدن ادیان گذشته و تشریع دین جدید
بهائیان مانند بابیان معتقدند که با ظهور بهاءالله، شریعت اسلام پایان یافته است و دورهی رسالت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم سپری شده است و این دوره، دورهی زمامداری جمال اقدس ابهی- بهاءالله- و آئین اوست. رهبران بهائی چنین میگویند که هر دین و شریعتی، مدت محدود و معینی دارد و این دورهی محدود تقریباً هزار سال است و هرگاه دورهی هر دینی به پایان رسیده آن دین به وسيله دین و شریعت جدید، نسخ میشود. بهائیان دلیل عقلی این نسخ را مقتضیات زندگی بشر و تکامل و رشد عقل و فکر او میدانند و معتقدند دین و شریعت همیشه در حال تحول و دگرگونی است85
حسينعلي در ابتداي امر خود را من يظهرهالله موعود ناميده بود. ولي از نوشتههاي ضد و نقيضي كه راجع به پيامبر و نبوت دارد بر ميآيد كه عليرغم اقرار و اعتراف خود به ختم نبوت ادعاي نبوت و پيامبري نيز دانسته است: حسينعلي بهاء در مورد خاتميت رسالت ميگويد: كما انتم تقرون فيالكتاب بان الله لما ختم النبوه العلياء بلقائه و كان ذلك حتم مختوم.86
يا در جاي ديگر مينويسد الصلوه و السلام علي سيد العالم و مربي الامم الذي به انتهت الرساله و النبوه و علي آله و اصحابه دائماً ابداً سرمداً: سلام و درود به آقاي اهل عالم و پرورش دهندة امتها كسي كه به نبوت و رسالت پايان يافته و بر خاندان و دوستانش سلام و درود دائمي و ابدي و سرمدي باد87
و باز ميگويد: از اين گذشته خاتم النبين از محكمات آيات كتاب ربالعالمين است، اگر هزار و دويست و هفتاد سنه احدي به معني آن مطلع شد حال هم معاني كلمات منزله بيان را نفي دونالله ميتواند ادراك نمايد.88
با اينكه حسينعلي بهاء به صراحت ختم رسالت را بيان ميكند با اين همه عباسافندي مينويسد: آن مظاهر نبوت كليه كه با او استقلال اشراق نمودهاند. مانند حضرت موسي، حضرت مسيح و حضرت محمد (ص) و حضرت اعلي و حضرت جمال مبارك.89
ميرزا حسينعلي بهاء باز در كتاب اقتدارات ميگويد اي خدا،من آنان را دعوت نكردهام جزء به چيزي كه تو مبعوثم كردهايي و اگر گفتهام بيايد به سوي من و نظري داشتهام جزء چيزي كه تو به او ظاهر ساختهايي و مبعوثم كردهايي90.
گفتار سوم: انکار قیامت
قيامت هم مثل توحيد و نبوت از اصول اساسی تمام اديان الهي است، رهبران بهايي قيامت به آن مفهوم پذيرفته شده نزد
