
کتابخانه استفاده مينمايند. در مجموع، ديدگاههاي مثبت اعضاي هيات علمي و دانشجويان در مورد خدمات کتابخانه، تسهيلات و مجموعه شبيه هم است.
مارشال93 (1975) در مقالهاي تحت عنوان «آشنايي با کتابخانه – آنها چه هستند» به موارد ذيل اشاره ميکند که نيازهاي دانشگاه و دانشجويان تغيير کرده است و آشنايي کتابدارها بايستي تلاشي براي تغييرات و ارائه راه و رسم تازهاي در آموزش موثر دانشجويان در استفاده از کتابخانه، تصور حرفهايتر و استفاده از مفهوم «قابل دسترس در جهت خدمات آموزشي تخصصيتر باشد.
سندک94 (1975) مطالعهاي در مورد «ميزان آگاهي و استفاده دانشجويان از منابع مرجع کتابخانههاي دانشگاهي و دانشکدهاي» انجام گرفت، يافتهها نشان داد که برخي از دانشجويان به دليل عدم آگاهي از خدمات ارائه شده در بخش مرجع، از آن استفاده نکردهاند که در اين راستا، طرح برنامهاي براي تبليغ و معرفي بخش مرجع از طرف کتابخانه ضروري به نظر ميرسند.
اسميت95 (1978) در دانشگاه تنسي آمريکا، ميزان دسترس خوانندگان به منابع را مطرح نمود و نشان داد که 45 درصد از عدم موفقيت مراجعين بخش خدمات و نحوه ارائه آن از طريق کتابداران مربوط ميشود و دلايل عدم موفقيت مراجعهکننده را در عدم اطلاع خود مراجعهکننده در امانت بودن کتابها و کتابهاي مفقود شده ميدانست.
اونوماه96 (1985) در تحقيقي به بررسي وضعيت استفاده دانشجويان از کتابخانههاي دانشکدهاي در نيجريه پرداخت نتايج نشان ميدهد که دانشجويان از منابع کتابخانه بسيار کم استفاده ميکنند و عدم وجود کارمند تحصيلکرده نقش مهمي در استفاده کم دانشجويان از کتابخانه دارد. زيرا آنها علايق دانشجويان در جهت استفاده از کتابخانه برانگيخته نمينمايند. ديدگاه دانشجويان از نقش کتابدارها از کتابخانه نه تنها اشتباه است بلکه آشفته است. البته توصيههايي براي بهبود اين وضعيت سدهاست که عبارتند از: مشخص نمودن پست کتابدار مرجع، آنايي جهت استفاده از کتابخانه و کتابها البته به صورت يک دوره الزامي در همه دانشگاهها، پيگيري برنامهها درجهت ايجاد عادت مطالعه دانشجويان.
برويک97 (1989) معتقد است در جامعه که اطلاعات در آن نقش عمدهاي دارد، کيفيت آموزش بايد با توانايي دانشجويان در دسترسي و استفاده موثر از اطلاعات و يادگيري مستقل سنجيده شود.
کارگا و گاتن (1990) مطالعاتي در مورد بهرهگيري دانشجويان سال اول از کتابخانه انجام دادند و ميزان استفاده و احتياجات دانشجوياني را که مستقيماً از دبيرستان وارد دانشگاه شدهاند را با دانشجوياني که چندين سال بعد از دوران دبيرستان وارد دانشگاه شدهند را مقايسه نمود، نتايج نشان داد که دانشجويان گروه اول که آموزش رسمي کتابخانهاي نداشتهاند از منابع و پرسنل کتابخانه بهره بيشتري ميگيرند. در خصوص آموزش کتابخانهاي و افزايش مهارتهاي کتابخانهاي از طريق آموزش رسمي، هر دو گروه، رفتارهاي مشابهي را از خود نشان دادهاند.
جياوو98 (1995) دلايل چگونکي استفاده از کتابخانه دانشگاه را مورد بررسي قرار داد، آمار به دست آمده نشان داد که اکثريت دانشجويان حداقل بکبار در هفته از کتابخانه استفاده کردهاند و بيشترين دليل آنها براي استفاده از کتابخانه، امانت گرفتن کتاب و مقالات مجلات براي پژوهش مطالعه براي امتحانات، استفاده از نمايههاي کامپيوتري و جستجوي پيوسته بوده است.
اکثر دانشجويان مذکر بوده و داراي مهارت و آمادگي لازم براي استفاده از کتابخانه بودند و چون مطالعه در تنهايي را ترجيح ميدادند و اضطراب کمي از کتابخانه داشتند، از آن استفاده نمودهاند و همچنين دانشجويان به دلايل مختلفي چون: مطالعه نشريات جاري، مطالعه متون شخصي، استفاده از نمايههاي کامپيوتري، جستجوي پيوسته و ملاقات دوستان خود به کتابخانه مراجعه نمودهاند.
«دانش فردي، مهارت جستجو و كاربرد پايگاههاي اطلاعاتي دانشجويان پزشكي در فرايند حل مسأله» عنوان پژوهشي است كه توسط وايلدموث و ديگران (1995) براي بررسي و ارزيابي رابطة بين دانش شخصي در يك حوزه مهارت جستجوي اطلاعات – كه يكي از مهارتهاي سواد اطلاعاتي است- در آن حوزه و همينطور رابطه بين مهارت جستجو و عملكرد پايگاه اطلاعاتي در رويكر حل مساله انجام شده است. مهارت جستجو شامل جنبههايي نظير نتايج جستجو (جامعيت و مانعيت)، انتخاي واژگان مناسب جستجو، بهبود گزينش كليد واژههاي مناسب در طول فرايند جستجو و كارايي و بازده است. جامعة پژوهش 36 دانشجوي پزشكي دانشگاه نورث كارولينا در چاپل هيل هستند كه به صورت تصادفي انتخاب شده اند. پژوهش درصدد است به بررسي وجود يا عدم وجود دو رابطه زير بپردازد. اول بررسي رابطه بين دانش شخصي جستجوگر در يك حوزه و مهارتهاي جستجوي وي در آن حوزه و دوم بررسي رابطه بين مهارت جستجوي جستجوگر و عملكرد كمك كننده پايگاه اطلاعاتي در حل مسائل باليني دانشجويان. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه شواهد كمي مبني بروجود رابطه بين دانش شخصي جستجوگر و مهارت جستجو وي وجود دارد وب اين جنبه هايي از مهارت جستجو نظير انتخاب كليد واژهگان و كارايي و بازده جستجو وعملكرد كمك كننده پايگاه اطلاعاتي رابطه نزديكي وجود دارد. نتايج جانبي پژوهش نشان ميدهد برپايي و استفاده از دورههاي آموزشي براي ارتقاي مهارتهاي جستجوي دانشجويان و آشنا كردن هر جه بيشتر آنان با پايگاههاي اطلاعاتي، رابط گرافيكي و شيوه جستجوي هر پايگاه بيش از دانش تخصصي دانشجويان ميتواند آنان را در انجام جستجوهاي مؤثر و موفقيت آميزتر ياري نمايد.
جين99 (1998) به بررسي ديدگاهها در مورد بهرهوري و اختيار در کتابخانههاي عمومي و دانشکدهاي در بوتسوانا پرداخته است. نتايج نشان داد که بيشترين مانع در بهرهوري بدين صورت مشخص شدهاند: نارضايتي شغلي، فقدان تسهيلات، عدم آموزش، مديريت ضعيف، عدم مسئوليت، روابط ضعيف بين کارمند و گروههاي کاري. باوجود عدم تسهيلات اصلي در آموزش ولي کتابداران هنوز ميتوانستند برنامههاي خود را بهبود ببخشند و منابع قابل دسترس را جهت خروجي آماده کنند.
آمپکا100 (2000) تحقيقي در مورد استفاده دانشجويان از کتابخانه دانشگاه ميدوگوري نيجريه پرداخته است که اطلاعات بدست آمده اين موارد را نشان ميدهد که زمان صرف شده توسط دانشجويان براي استفاده از خدمات و جستجو در کتابخانه، موضوعات مورد علاقه دانشجويان، دلايل عجز و ناتواني دانشجويان در استفاده از کتابخانه است. در پايان پيشنهاد شد تا دورههاي آموزشي روش استفاده از کتابخانه براي دانشجويان ارائه شود.
سيمنز (2001) در پاياننامه دكتراي خود با عنوان «سواداطلاعاتي: مطالعهاي درباره استنباط دانشجويان سال اول از آن و توصيههايي درباره سواداطلاعاتي » بيشتر به چگونگي دستيابي و استفاده دانشجويان از اطلاعات مورد نيازشان توجه دارد و با استفاده از ارزيابي سواد اطلاعاتي دانشجويان و مقايسه آن با استانداردهاي مو جود به اين نتيجه رسيده است كه دانشجويان سال اول درك روشني از اطلاعات مفيد و نحوه دسترسي به آن ندارند.
101ماقان (2001) در تحقيقي با عنوان «بررسي سواد اطلاعاتي دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشگاه بركلي كاليفرنيا » به مقايسه سواد اطلاعاتي دانشجويان با استاندارد قابليت هاي سواد اطلاعاتي آموزش عالي پرداخت. وي دريافت كه اين دانشجويان تصور ميكنند در مورد دسترسي به اطلاعاتي توانايي هاي زيادي دارند اما مطالعات نشان داد كه آنها در مورد ابتدايي ترين اصول براي سازماندهي و دسترسي به اطلاعات دچار سردرگمي هستند.
فلسپهلر102 (2003) پژوهشي را با عنوان «ارزيابي برنامه سواداطلاعاتي: …» بر روي دو گروه از دانشجويان سال اول انجام داده است. نتايج پژوهش وي نشان ميدهد كه سواد رايانه اي جامعه پژوهش در سطح مناسبي قرار دادر، اما اين بدان معنا نيست كه آنها حتماً سواداطلاعاتي مناسبي نيز دارند .
دانشجويان مورد بررسي در انجام تحقيقاتشان، اكثراً منابع با كيفيت پايين را مورد استناد قرار داده بودند.
آنا ماري جانسون103 (2005) در پژوهشي كه با عنوان «آموزش كتابخانهاي و سواداطلاعاتي» انجام داده بر آن است تا يك كتابشناسي گزيده يا منابعي نو در زمينه آموزش كتابخانه اي و سواداطلاعاتي فراهم كند، از اين رو تعدادي مقاله نشريات، تك نگاشت، و فهرست كه آموزش كتابخانه اي و سواد اطلاعاتي را مورد ارزيابي قرار داده اند معرفي ميكند. يافته هاي اين پژوهش ميتواند به عنوان يك منبع مرجع فوري توسط كتابداران و گروه هاي علاقه مند به آموزش كتابخانه اي و سواداطلاعاتي استفاده شود.
اوليناي.104 (2005) در پژوهشي كه تحت عنوان «رويكردهاي فراهمآوري سواداطلاعاتي در نتيجريه» انجام داده قصد دارد به تنظيم و ارائه تعاريف پذيرفته شده از سواداطلاعاتي در سطح بينالمللي و آزمودن اين اصطلاح در بافت نتيجريه بپردازد. مؤلف رويكردي نظري و تفسيري با ارائه تعاريف سواد اطلاعاتي و ساير تعاريف متقابل اما مرتبط، امانند سواد فناوري اطلاعات و ارتباطات پيش از پرداختن به تئوريها و فعاليتهاي مستند در تعدادي از كشورها در پيش ميگيرد. سپس بين استانداردهاي خارجي سواد اطلاعاتي و رويكردهاي مرتبط با سواداطلاعاتي در داخل نيجريه مقايسههايي صورت ميدهد. براساس يافتههاي اين پژوهش همسوئيهاي مهمي در فعاليتها و نظريههاي مرتبط با سواد اطلاعاتي بين نيجريه و ساير كشورهايي كه بينانهاي سواد اطلاعاتي را به خوبي بنا نهادهاند وجود دارد اما عواملي نظير بيسوادي در زمينه رايانه مانع از توسع كامل برنامه هاي سواداطلاعاتي ميشود. اين پژوهش طرحي كلي از گام هاي شفافي را كه بايد جهت توسعه استانداردهاي سواداطلاعاتي در نيجريه برداشته شود ارائه ميكند.
كريچ فيلد 105(2005) پژوهشي با عنوان«توسعه يك شاخص سوداطلاعاتي براي دانشجويان سال اول» در دانشگاه «نواساوت استرن» انجام داد. اين مطالعه براساس استانداردهاي ACRL يا معيارهاي توانايي سواد اطلاعاتي براي آموزش پيشرفته كه در سال 2000 تهيه شده بود انجام گرفت. عناوين بخشهاي مختلف براي مرحله اوليه كار تهيه شد و سه متخصص در حوزه سواد اطلاعاتي اين پيشنويس را بررسي كردند تا اعتبار محتويات آن را تعيين كنند. سپس آن را بر روي 78 دانشجوي سال اول دانشكده آزمودند و اعتبار آن تعيين شد. در نهايت نتيجه اين پژوهش اين بود كه توسعه و آزمايش شاخص سواد اطلاعاتي براي تاييد مهارتهاي سواد اطلاعاتي در پنج معيار سواد اطلاعاتي ACRL با ارزش و قابل اعتماد است.
زوكي106(2005) پژوهشي با عنوان «آموزش سواد اطلاعاتي توسط كتابداران دانشكدههاي دولتي در امريكا» در دانشگاه «ساوترن ايلينويز » در «كاربونديل » انجام داده است. اين پژوهش براي كشف اين نكات كه تا چه ميزان كتابداران دانشكدههاي دولتي از گزارش نهايي ALA، ACRL و معيارهاي سواد اطلاعاتي در سطوح بالاي تحصيلي آگاه هستند، تا چه ميزان مهارتهاي سواد اطلاعاتي به دانشجويان آموزش داده ميشود، و كداميك از مهارتهاي پيشنهاد شده تدريس گرديده و اين تدريس تا چه ميزان تحت تاثير متغيرهاي جمعيتي قرار ميگيرد، انجام گرفته است. نتايجي كه از اين پژوهش به دست آمد از اين قرار است: بايد در دانشكدهها كتابداران بيشتري براي تحصيلات عاليه با معيارهاي سواد اطلاعاتي آشنا شوند و همه پنج معيار سواد اطلاعاتي تا جاي كه ممكن است بايد به دانشجويان آموزش داده شود. براي رسيدن به اين هدف، كتابداران بايد دورههاي آموزشي نحوه تدريس را بگذرانند و زمان بيشتري نيز به آموزش سواد اطلاعاتي اختصاص داده شود. به علاوه سواد اطلاعاتي بايد جز اهداف برنامههاي ارزيابي نتايج كار دانشكده قرار گيرد.
مور107 (2006) در پژوهشي با عنوان «تاثير آموزش سواد اطلاعاتي بر فعاليتهاي د انشگاهي آتي دانشجويان در دورههاي پيوسته » به بررسي اثر آموزشي سواد اطلاعاتي عملي در يادگيري مفاهيم سواد اطلاعاتي و مهارت در فرايند پژوهش در دورههاي دانشگاه ايالت نيومكزيكو پرداخته است. وي به اين نتيجه رسيده كه آموزشهاي صورت گرفته دانشجويان را به توسعه مطالعه و مهارتهاي فكري به عنوان عوامل مؤثر در سواد اطلاعاتي تشويق كرده است.
سالس
