
مسافر محتاج استراحت بود . محتاج نشستن و به حالت رندانه خیامی خود پناه برد ن . سال چهل و سه پایان سفر ده ساله دومی که اصلی ترین جاده عمر شاعری او بود. با یادگارها و ره آوردهایی آنچنان ارزشمند که کافی است یک منتقد منصف را از نگاه به دو سال و نیم مانده عمرش بی نیاز کند و به خود بگوید که به منزلی که می بایست می رسید ، رسید . سخن کوتاه ، به همه این حرکت ها در مقدمه دوره های مختلف شعر او در متن کتاب اشاره شده است .
دوره هایی که هرکدام بایک کتاب از شش کتاب زمستان ، آخر شاهنامه ، از این اوستا ، زندگی می گوید اما ، در حیاط کوچک … و دوزخ سرد ، که دیوان بزرگ شش فصلی اوست ، مشخص می شود ، دیوانی با مقدمه ای به نام (ارغنون) و موخره ای بنام ( ای کهن بوم…) که برخی از بهترین شعر های منحصر امروز را درآن می توان خواند .شعرهایی از شاعری به نام مهدی اخوان ثالث (م. امید ) رندی از تبار خیام . فقر و نکبت امروزش می گداخت و فخر وعصمت دیروزش می نواخت . به واقعیت جهان حال پشت می کرد و به تاریخ گذشته رو می آورد . و همچون کودکی که همه چیزهایش را از او گرفته باشند می گریست . غمگین می شد ودشنام می داد. همه شور وحال بود و همواره به جستن لحظهایی در آرامجایی شاعری به تمام معنی حرفه ای که همه فکر وذکر و هستی اش شعر بود . و چه بجا و چه زیبا که همه از او شاعری بیاموزند . شاعری ، از شاعری که از آغاز تولد شاعریش تا لحظه مرگ ، آرام و نا آرام در فضای شعر های (نماز ) و حالت ) همچون نسیم دمید وو وزید و در ساحت اشعار (آخر شاهنامه ) و (آنگاه پس از تندر ) همچون (پیوندها و باغ ) نسیم و طوفان حال خود بود . اخوان شبگرد (زمستان ) در سال 34 و ناگه غروب کدامین ستاره در سال 43. اخوان تماشگر مرداب سیاه و طلوع سپید . اخوان مهربان (قاصدک ) و خزانی و اخوان افشاگر (مرد ومرکب ) و خوان هشتم و اخوان متفکر (ماجراکوتاه ) و ندانستن و اخوان فریاد قصیده ای و آواز غزلی . با شعر های نو وغزل های نویی که در پایان حرکت متحول و متکامل جاده شعر او ، همچون ساختمانی زیبا و استوار می درخشید و نمای خیالی آن پیداست .:
مهدی اخوان ثالث از 18سالگی به محافل و مجامع سنتی شعر فارسی رفت و آمد داشت و از محضر اساتید بزرگ آن انجمن ها بهره برد و با استاد گلشن آزادی و نیز در همین مجامع آشنا شد و زمینه ترقی شعر خود را فراهم آورد . محیط سنتی این مجامع تاثیر زیادی در نحوه تلقی اخوان از شعر گذاشت او می کوشید پابه پای شاعران بزرگ عصر خود در همه قوالب کهن شعری بسراید و بی تردید در این موفقیت هایی نیز کسب کرد . در انجمن ادبی ، استادان شعر وقتی زبردستی و هنر اورا در شعر سرایی دیدند برای او بنا به سنت شعر فارسی نام شعری (تخلص ) برگزید نام (امید ) میراث آن انجمن های ادبی است . نومید که زندگی را همه شعر دید . شاعر استاد که در 1307 ودر 1324 بعنوان شاعری سنت گرا به راه افتاد و در زمستان 1334 بعنوان نیمایی تا سال 1344 در جاده ده ساله اوج شاعری خود گام نهاد . و از این سال تا دو ده سال و نیم دیگر ، یک آن از عرقریزی روح باز نایستاد ، و همچنان وزید وتوفید ، زیست و گرییست ،پرسید واندیشید ، گشت و نوشت تا 5شهریور شصت ودو سالگی اش در سال 1369 دعوت مرگ را به لبخند پاسخ داد و مست وسرمست به تاریخ پیوست . (همان : 62)
2-2-8آثار اخوان ثالث (م.امید)
الف )مجموعه اشعار وی
ارغنون : چاپ اول ،1330
زمستان : چاپ اول،1335، انتشارات زمان ، 116ص
آخر شاهنامه :چاپ اول:1338،بی نا ، 86ص
از این اوستا : چاپ اول: 1344، انتشارات مروارید ،222ص
شکار (منظومه) : چاپ اول: 1345،مروارید، 52ص
پاییز در زندان : چاپ اول: 1348، روزن ، 104ص
در حیاط کوچکپاییز در زندان : چاپ اول: 1355، توس، 127ص
زندگی می گوید اما باز باید زیست …، چاپ اول:1357،توکا،172،ص
دوزخ اما سرد:چاپ اول ، 1357،توکا،1721ص
ترا ای کهن بوم وبر دوست دارم ،چاپ اول، 1368،مروارید ، 480ص
ب)برگزیده اشعار
عاشقانه وکبود : چاپ اول،1348، جوانه ، 198ص
بهترین امید : چاپ اول،1348،روزن ، 320ص
برگزیده شعرهای مهدی اخوان ثالث ، چاپ اول1349، با امداد،211ص،جیبی
قاصدک :چاپ اول،1368،ابتکار ، 36ص
گزینه اشعار مهدی اخوان ، چاپ اول،1369،مرواید ،
سر کوه بلند ، به انتخاب مرتضی کاخی ، چاپ اول، 1375، زمستان
آثار منثور :
مقالات (جلد اول ) چاپ اول ، 1350، توس ، 348ص
بدعت ها و بدایع نیما یوشیج ، چاپ اول ، 1357، توکا ، 348ص
عطا ولقای نیما یوشیج ،چاپ اول ، 1361،دماوند ،168ص
حریم سایه های سبز (جلد دوم مقالات ) چاپ اول ، 1373، زمستان،368ص
نقیصه ونقیصه سازان ، چاپ اول ، 174،زمستان ،208ص
صدای حیرت بیدار(گفتگوهای مهدی اخوان ثالث) : چاپ اول ، 1371، زمستان
مرد جن زده (مجموعه چهار داستان ): چاپ اول، 1354،توس ، 121، ص
در خت پیر جنگل : چاپ اول،1356، توس ، 156
فصل سوم
صفت در زبان فارسی و صفات ادبی
.
3-1صفت وگروههای وصفی
تعریف صفت کلمه ای است غیر از اسم یا گروههای اسمی میاید و معنی آن را مقید میکند و توضیحی در باره آن میدهد . مانند: این کتاب ، کار بسیار ، کدام کتاب ؟
3-1-1اقسام صفت
1. بیانی
2. عددی
3. اشاره
4. مبهم
3-1-1صفت بیانی صفت بیانی یا صفت اصلی آنست که ویژگی هائی از قبیل چگونگی ،حالت ،مقدار، زمان ،مکان، شمار،ووضع موصوف رابیان کند ، بنابراین از لحاظ معنی خود به این اقسام تقسیم میشود
1.اقسام صفات بیانی و اقسام آن
1.مکان مانند (دور ) ، (نزدیک ) ،(پس ) ،(عقب ) ،(جلو ) ،(مقابل ) ، (درون )،(بیرون) ،(داخل ) و همانند آنها : مثال در کلام (راه دور) ،(دست پیش) ،(ردیف جلو)،(ردیف عقب )
2.زمان : مثل (پیش) ،(پس) ،( جلو ) (نزدیک) (فوری) و نظیر آنها (هفته پیش ) (آینده نزدیک)
3.مقدار:مانند (کم) ،(بسیار ) ،( فراوان )، (باندازه ) ، (بی نهایت ) ،( پر ) مثال در کلام : کار بسیار ، لفظ کم
4.چگونگی و حالت : مثل خندان ، خوب ، عاقلانه ، دیوانه وار ، که خود بفاعلی ، مفعولی ، نسبی ، تشبیهی و مانند آنها تقسیم میشود . صفات چگونگی و حالت ، کثیرترین و مهمترین دسته صفات بیایند .
5.صفت نسبی :که برملیت ، مذهب ، منشا ، پیشه ، خاندان ، دلالت میکند و بیشتر با پسوند (ی) و عناصر دیگر ساخته میشود ، مانند : ارمنی (مذهب ) ، کتابی (شغل ) ، ایرانی ( ملیت ) ، تهرانی ( منشا )، بازرگان ، سیمین ، سیمینه
6. رنگ : مثل : (سبز ) ، (سرخ ) ،( آبی) ، (سیاه ) ،(کبود )
7. شکل : مانند : (مربع )،( سه گوش) (چهار گوش ) (کوتاه)
8. صفت های تشبیهی که برهمانندی دلالت میکند و معمولا با پسوندهای مشابهت و ترکیبهای تشبیهی بوجود میاید مانند : گلگون ، مهوش، پریچهر ، سروقد
الف)صفت بیانی به لحاظ چگونگی وحالت
1.صفت فاعلی یا صفت حال وآینده برکننده کار دلالت می کند و دارای ساختمانهای خاصیت : مانند (نویسنده ) ، (آفریننده) ( گریان ) (دانا) (نگهبان ) (ستمگر ) (کودتاچی ) این قسمت صفتها بر حال یا آینده یا مبالغه (ستمگر) یا صفات ثابت (صفت مشبهه ) دلالت مینمایند .
2.صفت مفعولی یا صفت گذشته این صفت ها اگر از فعل متعدی بیایند هم برمفعولیت و هم برگذشته یعنی برکاری که در گذشته برموصوف واقع شده است دلالت میکند و معمولا از ماده فعل ماضی و پسوند (ه) ساخته میشوند. باین علت در زبانهای فرنگی آنها را صفتهای فعلی گذشته مینامند :مثال (گشته ) (دیده) (خورده))
3-1-2تعاریف دیگر از صفات فاعلی ومفعولی
هرترکیبی که نتوان آنرا مقلوب نمود یا بصورت ترکیب اضافی با کسره در آورد صفت مفعولی است . مثل : پربسته ، بسته پر (با کسره اضافه غیر ملفوظ ) معنی ندارد
گاهی صفت مفعولی جانشین موصوف شده ، یا می شود در این صورت نوع آن ، اسم مرکب است و علامت جمع می گیرد مثل :پاک دیده که دیده (چشم =اسم ) است .
گاهی صفت مفعولی جانشین موصوف شده یا می شود در این صورت نوع آن اسم مرکب است وعلامت جمع می گیرد .(کامیاب خلیلی 24:1385
این صفت ها اگر از فعل لازم بیایند بر مفعولیت دلالت ندارند زیرا فعل لازم مفعول نمیخواهد و تنها صفت گذشته اند و اطلاق صفت مفعولی برآنها درست نیست ، مانند (نشسته ) ، (رفته ) (آمده )
3-1-3نشانه های ساختاری ولفظی بیانی
1.از نشانه های مهم صفت بیانی یکی پسوند (تر ) و (ترین ) است : مانند (نزدیکتر ) (نزدیک ترین ) این نشانه ها به آخر صفات دیگر نمیچسبد . دیگری (ی) مصدری و برخی از پسوندهای اشتقاقی اند که به آخر این صفت ها میچسبد و آنها را تبدیل بااسم میکند مانند : سیاهی و سفیدی
2.دیگراز نشانه های مهم لفظی صفت بیانی در زمان ما (کسره ) است که پیش از آنها در میاید مثل : ( راه نزدیک ) و کار یکساعته این کسره راباید کسره وصفی نامید نه کسره اضافه .این کسره گاهی برسرگروههای وصفی هم میایند مانند (مرد بسیار بزرگ ) ، ( روی مثل ماه ).
3-1-4صفت بیانی از نظر موصوف
1.صفت بیواسطه آنست که بی یاری فعل ناقص موصوف خود را توصیف نماید . در این حال معمولا پس از موصوف و کسره قرار می گیرد مانند : لبی خندان ، البته اگر موصوف (ی) نکره داشته باشد کسره نیز حذف میشود : مثل لبی خندان و چشمی گریان .
ملاحضات تاریخی : در قدیم صفتهای بیواسطه با فاصله ، بیشتر از امروز بکار میرفته است .:
که این پند را گر بوی کاربند درختی برومند کاری بلند
در فارسی دری وپهلوی صفتهای بیواسطه پیش از موصوف هم میامدند :
بدو گفتم طوس ای فریبنده ماه تو را سوی بیشه که بنمود راه
گاهی نیز بین صفت بی واسطه و موصوف آن فاصله میشود . زیرا قید صفت باید بی فاصله و پیش از آن قرار گیرد مثل : مرد بسیار خوب ، در این صورت بجای صفت گروه وصفی بیانی داریم .
2.صفت های با واسطه : صفت بواسطه یا اسنادی آنست که بیاری فعل ناقص (فعل ربطی) موصوف را وصف کند. پس این صفات از یکطرف مسند یا مکمل فعلند .زیرا معنی آنرا کامل می کنند و بیاری آن کار اسناد را انجام میدهد و از طرف دیگر مسند یا مکمل فعلند و زیرا طرف دیگر صفتند برای اسم.
بنا براین هم وابسته فعلند و هم وابسته اسم . مانند ( ابن سینا دانشمند بود ) که دانشمند از یکسو مکمل بود است و معنی آن را کامل میکند و از سوی دیگر صفت ابن سینا است.
3-1-5مقایسه در صفت بیانی
صفت بیانی از لحاظ مقایسه موصوف آن با امری دیگر اقسامی دارد که عبارت است از :
1.مطلق 2برابر3. تفصیلی 4. عالی
1.صفت مطلق : آنست که موصوفش با چیزی مقایسه نشود و از لحاظ لفظی خالی از نشانه های تفضیلی و عالی و برابری است مانند : کتاب زیبا ، مرد هوشمند .
2.صفت برابر : آنست که مرتبه موصوف و آنچه با آن مقایسه میشود برابر باشد مانند .یوسف باندازه احمد مهربان است .که یوسف موصوف و مهربان صفت برابر است و مرتبه یوسف برابر مرتبه احمد است ویکسانست .
3.صفت تفضیلی : (صفت بیشی وکمی ) آنست که موصوفش تنها از یک امر برتر یا کمتر باشد و نشانه آن پسوند (تر ) است : فریدون بهتر بهتر از فرهاد است و هوشنگ کوچکتر از خسرو است که فریدون برفرهاد( بیشی) و هوشنگ برخسرو (کمی ).
4.صفت عالی : آنست که موصوفش با طبقه ای از افراد یا امور مقایسه گرددو برآنها بیشی یا کمی داشته باشد . بنابراین نوعی صفت تفضیلی است و نشانه آن پسوند (ترین ) است که از (تر) و(ین ) نسبت ساخته شده است . مثال( فرهاد بهترین دانشجو ست ).گاهی بعضی از صفت ها و گروههای وصفی بی داشتن پسوند (ترین ) معنی صفت عالی میدهند مانند کمال و تمام وکمال و مهین : بمعنی کاملترین و… وگاهی باپسوند (تر ) چنینند : (هرچه تمامتر ) (هرچه بیشتر ) : باسرعت هرچه تمامتر حرکت می کرد یعنی (با تمامترین سرعتها)
بهین کاری که اندر زندگانی است نکوکاری به کس راحت رسانی است
3-1-6درجه صفت بیانی
1.آزاد2.ضعیف3.متوسط 4. قوی
الف ) صفت آزاد آنست که بواسطه قیدی قوی یا ضعیف نشده باشد . مانند : خوب وبد
ب) صفت ضعیف آنست که با قیدها و گروههای قیدی که برمقدار کم دلالت میکنند ضعیف و کمرنگ شده باشد مثل (کمی زشت ) و اندکی خوب
ج) صفت
